اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین، حسبنا الله و نعم الوکیل، نعم المولی و نعم النصیر
جا دارد که در ماه مبارک رمضان یک بار دیگر از زبان حضرت امام صادق (ع) نحوه ارتباط با قرآن را بشنویم. امام صادق (ع) فرمودند:
( مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ وَ لَمْ یَخْضَعْ لِلَّهِ وَ لَمْ یَرِقَّ قَلْبُهُ وَ لا یَکْتَسِی حُزْناً وَ وَجَلا فِی سَرِّهِ فَقَدِ اسْتَهَانَ بِعِظَمِ شَأْنِ اللَّهِ تَعَالَى وَ خَسِرَ خُسْرَاناً مُبِیناً فَقَارِئُ الْقُرْآنِ یَحْتَاجُ إِلَى ثَلاثَةِ أَشْیَاءَ قَلْبٍ خَاشِعٍ وَ بَدَنٍ فَارِغٍ وَ مَوْضِعٍ خَالٍ فَإِذَا خَشَعَ لِلَّهِ قَلْبُهُ فَرَّ مِنْهُ الشَّیْطَانُ الرَّجِیمُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ وَ إِذَا تَفَرَّغَ نَفْسُهُ مِنَ الاسْبَابِ تَجَرَّدَ قَلْبُهُ لِلْقِرَاءَةِ فَلا یَعْرِضُهُ عَارِضٌ فَیُحْرَمَ بَرَکَةَ نُورِ الْقُرْآنِ وَ فَوَائِدِهِ وَ إِذَا اتَّخَذَ مَجْلِساً خَالِیاً وَ اعْتَزَلَ مِنَ الْخَلْقِ بَعْدَ أَنْ أَتَى بِالْخِصْلَتَیْنِ الاوَّلَتَیْنِ اسْتَأْنَسَ رُوحُهُ وَ سِرُّهُ وَ وَجَدَ حَلاوَةَ مُخَاطَبَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَهُ الصَّالِحِینَ وَ عَلِمَ لُطْفَهُ بِهِمْ وَ مَقَامَ اخْتِصَاصِهِ لَهُمْ بِفُنُونِ کَرَامَاتِهِ وَ بَدَائِعِ إِشَارَاتِهِ فَإِذَا شَرِبَ کَأْساً مِنْ هَذَا الشِّرْبِ حِینَئِذٍ لا یَخْتَارُ عَلَى ذَلِکَ الْحَالِ حَالا وَ لا عَلَى ذَلِکَ الْوَقْتِ وَقْتاً بَلْ یُوثِرُهُ عَلَى کُلِّ طَاعَةٍ وَ عِبَادَةٍ لانَّ فِیهِ الْمُنَاجَاةَ مَعَ الرَّبِّ بِلا وَاسِطَةٍ فَانْظُرْ کَیْفَ تَقْرَأُ کِتَابَ رَبِّکَ وَ مَنْشُورَ وَلایَتِکَ وَ کَیْفَ تُجِیبُ أَوَامِرَهُ وَ نَوَاهِیَهُ وَ کَیْفَ تَمْتَثِلُ حُدُودَهُ فَإِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ فَرَتِّلْهُ تَرْتِیلا فَقِفْ عِنْدَ وَعْدِهِ وَ وَعِیدِهِ وَ تَفَکَّرْ فِی أَمْثَالِهِ وَ مَوَاعِظِهِ وَ احْذَرْ أَنْ تَقَعَ مِنْ إِقَامَتِکَ حُرُوفَهُ فِی إِضَاعَةِ حُدُودِهِ ) [1]
حضرت می فرمایند مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ هرکسی که قرآن قرائت می کند، باید سه علامت را مشاهده کند؛ اگر این سه علامت را در خود دید، این قرائت قرآن مبارک است، اما اگر این سه علامت را ندید، در حقیقت شأن خدای متعال را نشناخته و عظمت و بزرگی خدای متعال را متوجه نشده است؛ به عبارت دیگر او حواسش نیست که با چه کسی صحبت می کند، حواسش نیست این کلماتی که می خواند از کجاست و گوینده این کلمات چه کسی است. حال آن سه علامت این است:
اول: وَ لَمْ یَخْضَعْ لِلَّهِ؛ قرآن را قرائت کند اما حالت خضوع در پیشگاه خدا به او دست ندهد، یعنی احساس نکند که چقدر کوچک است و خدا چقدر بزرگ و باعظمت است؛
دوم: وَ لَمْ یَرِقَّ قَلْبُهُ؛ قرآن را قرائت کند اما دلش نرم نشود، قلبش رقیق و متأثر از قرآن نشود؛ یعنی قرآن را مثل یک کتاب معمولی بخواند و آن رقت قلب و تحول درونی در او به وجود نیاید؛
سوم: وَ لا یَکْتَسِی حُزْناً وَ وَجَلا فِی سَرِّهِ؛ قرآن را قرائت کند اما محزون نشود و دل او نلرزد و یک حالت حزنی به او دست ندهد. (إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ) [2]، قرآن ذکر است.
سوال: چرا باید حالت حزن به او دست بدهد؟! مگر خدای متعال نمی فرماید:
(أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ) (یونس/62)
آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى شوند
کسی که اولیاء خداست حزن ندارد؛ پس این فرمایش امام صادق (ع) چیست؟
پاسخ: حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در خطبه متقین می فرماید (اَمَّا اللَّيْلُ فَصافُّونَ اَقْدامَهُمْ تالينَ لِاَجْزاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهُ تَرْتيلاً، يُحَزِّنُونَ بِهِ اَنْفُسَهُمْ) [3] Sبه هنگام شب براى عبادت برپايند، در حالى كه اجزاى قرآن را شمرده و سنجيده تلاوت كنند، خود را به آيات قرآن اندوهگين می سازندR
اهل تقوا، شب ها قرآن قرائت می کنند و یکی از ویژگی های آنها این است که با قرآن دلهای خود را محزون می کنند. از همین جا معلوم می شود که دو نوع حزن داریم:
حزن نوع اول: حزنی که اصلا سراغ مؤمن نمی آید و برای مسائل دنیایی است، آن حزن غم و غصه دنیا است؛ در روایات آمده است کسانی که ثروتی به دست می آورند و خوشحال می شوند، یعنی مست مال دنیا هستند و خودشان را گم می کنند؛ و یا موقعیتی پیدا می کنند و بخاطر موقعیتشان خودشان را گم می کنند و مست مال دنیا هستند؛ یا مست جوانی و زور و بازو هستند و کسانی که مست پیروزی های دنیا هستند، همان هایی هستند که اگر هرکدام از اینها را از دست بدهند، محزون می شوند و حزن آنها را فرا می گیرد. اینجاست که خداوند می فرماید: (أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ)؛ اولیاء الهی وقتی که از مال و مقام دنیا چیزی گیرشان می آید، مست نمی شوند و وقتی هم چیزی از اینها را از دست می دهند محزون نمی شوند. پس این یک نوع حزن است؛ حزن مربوط به دنیا و مافیها.
حزن نوع دوم: مؤمن به جای دنیا و مافیها، به دنبال چیزهای دیگری است و اگر آنها را بدست نیاورد، محزون است. مثلا وقتی که من و شما حدیث منسوب به امام صادق (ع) را می شنویم که می فرماید کسانی که قرآنی هستند؛ محزون می شویم و می گوییم خدایا چرا ما اینگونه نیستیم!؟ یا وقتی که در قرآن می خوانیم (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ) [4]، محزون می شویم و می گوییم چرا ما اینجوری نیستیم؟! وقتی که آیه می خوانیم که (الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ) [5] می گوییم خدایا چرا ما اینطور نیستیم؟! چرا ما این عوالم را درک نمی کنیم؟!
در حقیقت جا دارد بخاطر نداشتن هرکدام از مقامات معنوی انسانها که خداوند بیان می کند، محزون شویم. قبطه خوردن به کسی که قرآن می خواند و محزون می شود، قبطه خوردن به درجات مؤمنین و اولو الالباب و به مقامات اهل تقوا، قبطه خوردن به مصلین و نماگزاران واقعی فرد را محزون می کند؛ بنابراین اگر کسی قرآن را قرائت کند و خضوع پیدا نکند، قلبش رقیق نشود، محزون نشود و دلش نلرزد، فَقَدِ اسْتَهَانَ بِعِظَمِ شَأْنِ اللَّهِ تَعَالَى؛ در حقیقت چنین کسی عظمت جایگاه خدای متعال را سبک گرفته و درک نکرده است و نمی داند با چه کسی حرف می زند، نمی داند در پیشگاه چه کسی است. وَ خَسِرَ خُسْرَاناً مُبِیناً؛ این افراد، گرفتار خسران آشکاری هستند، یعنی سرمایه های معنوی و انسانی بسیاری را از دست داده اند.
فَقَارِئُ الْقُرْآنِ یَحْتَاجُ إِلَى ثَلاثَةِ أَشْیَاءَ؛ حضرت با بیان این مقدمه می فرماید معلوم می شود که قاری قرآن به سه چیز احتیاج دارد؛ باید ببیند که این سه چیز در او وجود دارد یا خیر؛ قَلْبٍ خَاشِعٍ؛ قاری قرآن باید قلب خاشع داشته باشد. البته ناگفته نماند که قرائت قرآن کم کم قلب خاشع را هم به قاری می دهد. وَ بَدَنٍ فَارِغٍ؛ قاری قرآن باید بدنی فارغ داشته باشد؛ یعنی اگر بدن انسان از شدت خستگی و خواب آلودگی حال نداشته باشد و یا از شدت پرخوری و امثال آن حال نداشته باشد، یا از جهت حرام خوری حال نداشته باشد، بدن آلوده به حرام نمی تواند چیزی از قرآن بفهمد و یا اگر زبان او حرام می گوید، چشم او حرام می بیند، فکر او حرام می اندیشد و از هر طرف حرام او را محاصره کرده باشد، چنین فردی حال ندارد و قرآن را متوجه نمی شود:
(لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ) (الواقعۀ/79)
كه جز پاكشدگان بر آن دست ندارند
وَ مَوْضِعٍ خَالٍ؛ قاری قرآن جای مناسب نیاز دارد، نیازمند یک جای خلوت برای ارتباط با خدا است. فَإِذَا خَشَعَ لِلَّهِ قَلْبُهُ فَرَّ مِنْهُ الشَّیْطَانُ الرَّجِیمُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ؛ وقتی که در مقابل خدا خاشع باشد، شیطان رجیم از او دور می شود. نماز هم همین حکم را دارد. خدای متعال می فرماید:
(الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ) (المؤمنون/2)
همانان كه در نمازشان فروتنند
همه چیز نماز از قرآن است و آثار قرآن و نماز یک چیز است. وَ إِذَا تَفَرَّغَ نَفْسُهُ مِنَ الاسْبَابِ تَجَرَّدَ قَلْبُهُ لِلْقِرَاءَةِ وقتی که نفس خودش را از عوامل مزاحم آزاد کند، قلب محیا و مجرد می شود و آماده برای قرائت می شود. فَلا یَعْرِضُهُ عَارِضٌ؛ اگر قلب آزاد باشد، دیگر هیچ مزاحمی سر راه او نیست. فَیُحْرَمَ بَرَکَةَ نُورِ الْقُرْآنِ وَ فَوَائِدِهِ؛ و اگر مزاحم بر سر راه باشد، او را از نور قرآن و برکات قرآن محروم می کند. حال اگر خودش را آماده کند و این موانع را پس بزند و از زندگی خودش دور کند، دیگر چیزی سر راه او نیست که برکت قرآن را از او بگیرد و نگذارد که نور قرآن بر او بتابد. باید نور قرآن آدمی را گرم کند. وقتی که روبروی نور خورشید قرار می گیرید، گرم می شوید، در واقع نور خورشید آن انرژی لازم را به شما می دهد، اما اگر پشت دیواری قرار بگیرید و در مقابل شما موانعی وجود داشته باشد، این نور به شما نمی رسد. اگر مدت ها نور نرسد، چهره شما نشان می دهد که نور خورشیدی را دریافت نکرده اید، قرآن هم نور خداوند بر چهره جان آدمی است، این نور باید بر جان آدمی بتابد تا جان بگیرد. حالا اگر موانعی باشند که نگذارند این نور بر جان آدمی بتابد، جان آدمی رنگش را می بازد و رمقش را از دست می دهد، آنوقت دیگر نشاط معنوی در آدم نیست. (أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)[6]. قرآن ذکر خداوند است. خدای متعال همه جا می گوید قرآن برکت است. به ماه رمضان نیز ماه مبارک گفت. رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند: (أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ) [7] Sاى مردم! همانا ماه خدا ، همراه با برکت و رحمت و آمرزش ، به شما روى آورده است.R خداوند درباره شب قدر آن می فرماید:
(إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ) (القدر/1)
ما [قرآن را] در شب قدر نازل كرديم
(وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ) (القدر/2)
و چه چیز تو را آگاه کرده است که شب قدر چیست و چه عظمتى دارد ؟
و برکت را معنا می کند و می فرماید:
(لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ) (القدر/3)
شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است
اینکه یک شب از هزار ماه برتر و بالاتر است، یعنی برکت. همچنین خداوند درباره سرزمین مکه که قرآن در آنجا نازل شده است، می فرماید: (بِبَكَّةَ مُبَارَكًا) [8] یعنی این سرزمین خشک و بی حاصل، منشأ برکت می شود. سرّ تأخیر و تعجیل آن، عوامل بی برکتی و شوم آل سعود است که ریشه آنها برکنده می شود ان شاء الله. اصل آن قطعی است، آن موقع معلوم می شود که برکت یعنی چه!؟ خداوند درباره قرآن می فرماید:
(تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا) (الفرقان/1)
بزرگ [و خجسته] است كسى كه بر بنده خود فرقان [=كتاب جداسازنده حق از باطل] را نازل فرمود تا براى جهانيان هشداردهنده اى باشد
یعنی این فرقان که همان قرآن است، از منشأ برکات خدا آمده است؛ یعنی هم کلماتش بوی برکت می دهد و هم تمام وجود آن برکت است. خداوند درباره اسم دیگر قرآن می فرماید (كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ) [9]. اسم دیگر قرآن ذکر است: فرمود که (ذِكْرٌ مُبَارَكٌ) [10]. هرچه می نگریم می بینیم که قرآن در پوشش برکات الهی است و آکنده از برکت است. از همین رو می فرماید اگر می خواهید از برکات قرآن بهرمند شوید، باید قلب شما آمادگی داشته باشد؛ (لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ). قلبی که پاک نباشد، نمی تواند از برکات قرآن برخوردار شود. اگر قلب مجرد باشد، مزاحمی سر راه او نیست که نگذارد قاری قرآن از برکت قرآن برخوردار شود؛ یعنی چون قلب مجرد و آماده شده، پس از برکات قرآن برخوردار می شود و فایده های قرآن به او می رسد و از قرائتش نتیجه می گیرد.
وَ إِذَا اتَّخَذَ مَجْلِساً خَالِیاً وَ اعْتَزَلَ مِنَ الْخَلْقِ بَعْدَ أَنْ أَتَى بِالْخِصْلَتَیْنِ الاوَّلَتَیْنِ اسْتَأْنَسَ رُوحُهُ وَ سِرُّهُ؛ و اگر بعد از کسب دو ویژگی خضوع قلب و فراغت بدن، جای مناسبی پیدا کند و از مزاحمت های مخلوقات کناره بگیرد، روح و باطن و همه وجودش با قرآن مأنوس و دلداده قرآن می شود و به قرآن علاقه پیدا می کند. وَ وَجَدَ حَلاوَةَ مُخَاطَبَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَهُ الصَّالِحِینَ؛ و با همه وجودش شیرینی مخاطب خدا بودن را احساس می کند. مخاطب خدا بودن یک شیرینی خاصی دارد؛ تصور کنید امام زمان (عج) برای مؤمنی نامه ای بنویسد و بگوید سلام حال تو چطور است؟! درحقیقت این مؤمن مخاطب امام زمان (عج) می شود. اگر این مومن نامه را بگیرد و از محبت و علاقه به امام زمان (عج) جان بدهد، کسی او را سرزنش نمی کند؛ بلکه می گویند حق دارد که اینطور شود. امام زمان (عج) او را مخاطب قرار داده است. یا مثلا پیغمبر (ص) یک نفر را مخاطب قرار بدهد. حال تصور کنید که خود خدای متعال یک نفر را مخاطب قرار بدهد؛ باید وقتی که قرآن قرائت می کنیم، حس کنیم که خداوند به خود من می فرماید يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا. البته خدا که واقعا می گوید اما ما متوجه نمی شویم.
خدای متعال در قرآن کریم می فرماید:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ ) [11] (البقره/183)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد روزه بر شما مقرر شده است
پیغمبر (ص) نیز فرمودند (هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَةِ اللَّهِ)؛ در ماه رمضان به ضیافت الهی و مهمانی خدا دعوت شدید. چه کسی به میهانی دعوت کرده است؟! خدای متعال. خداوند چه کسی را به میهمانی دعوت کرده است؟! آیا به طور کلی مؤمنین را دعوت کرده است؟! اینگونه نیست که بگوییم خداوند به من چکار داشته است، به کل مؤمنین فرموده که روزه بگیرید. تک تک کسانی که در امامزاده اسماعیل نشسته اند، مورد توجه خدا بوده اند؛ مؤمنین و مؤمنات هرکجا که هستند، خداوند به تک تک آنها می فرماید روزه بگیرید؛ این دعوت برای تک تک مومنین است، برای کل جمعیت نیست. به عنوان مثال اگر یک نفر جلوی درب امامزاده اسماعیل بیاید و بگوید همه شما افطار فلان جا دعوت هستید و اصلا نگاه نکند که چه کسی را دعوت کرده است، ما نمی توانیم قیافه بگیریم و بگوییم تنها به من گفت، شما را نگفت. او کلی گفته است؛ اگر ما هم در اینجا نبودیم و یک جمعیت دیگری بود، به آنها می گفت. اما این که خداوند می فرماید (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ )؛ و پیامبر گرامی (ص) فرمودند دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَةِ اللَّهِ؛ یعنی دعوت شدید. این دعوت مثل دعوت آن فردی نیست که جلوی درب امامزاده اسماعیل آمده و گفته است همه شما بیایید؛ بلکه آمده و به تک تک ما گفته است فلانی به تو می گویم که به میهمانی خدا دعوت هستی. به چه دلیل می گوییم که به تک تک ما می گوید؟! به این دلیل که اگر همه ما روزه بگیریم و یکی از ما به هر دلیلی مثل مسافرت روزه نگیرید، به او می گوید کجا بودی که روزه نگرفتی؛ بیا جبران کن. اگر دعوت کلی بود، مثل واجبات کفائی می شد. یک نفر که دعوت را قبول می کرد، از بقیه نمی پرسید کجا بودید اما چون به تک تک فرموده است، پس از تک تک می خواهد. اگر انسان این را متوجه شود، می فهمد که خدای متعال که می فرماید يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا، کلی گوئی نمی کند، تک تک مؤمنین مخاطب هستند.
حال امام صادق (ع) می فرماید وَ وَجَدَ حَلاوَةَ مُخَاطَبَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَهُ الصَّالِحِینَ؛ حس می کند که خدا او را مخاطب قرار داده است و چقدر جالب است که خداوند بندگان شایسته خودش را مخاطب قرار می دهد؛ شیرین است و شیرینی خاصی دارد. حضرت در ادامه می فرماید وَ عَلِمَ لُطْفَهُ بِهِمْ وَ مَقَامَ اخْتِصَاصِهِ لَهُمْ؛ لطف خدا را نسبت به بندگان صالح می فهمد، آن مقاماتی را که بندگان صالح دارند درک می کند. مثلا وقتی که خداوند از مقام اولو الالباب، مقام مقرّبون، مقام اهل ذکر و یا از هر مقام دیگری صحبت می کند، این فرد حس می کند که این مقامات عجب مقاماتی هستند، شیرینی این مقامات را حس می کند.
بِفُنُونِ کَرَامَاتِهِ وَ بَدَائِعِ إِشَارَاتِهِ؛ راز و رمز های عجیبی در آیات قرآن وجود دارد، این آدم ها این راز و رمزها را می فهمند؛ یعنی خداوند اشاراتی را در آیات خودش دارد؛ همان حدیث معروف که امیرالمومنین علی (ع) می فرماید:
(إنَّ كِتابَ اللّهِ عَلى أربَعَةِ أشياءَ : عَلَى العِبارَةِ ، وَ الإشارَةِ ، وَ اللَّطائِفِ ، وَ الحَقائِقِ . فَالعِبارَةُ لِلعَوامِّ ، وَ الإشارَةُ لِلخَواصِّ ، وَ اللَّطائِفُ لِلأَولِياءِ ، وَ الحَقائِقُ لِلأنبِياءِ) [12] Sكتاب خدا ، بر چهار چيز است : عبارت ، اشاره ، لطايف ، و حقايق . عبارت ، براى عموم مردم است ؛ اشاره ، براى خواصّ است ؛ لطايف ، براى اولياست ؛ و حقايق ، براى پيامبران است .R
حضرت می فرماید شما از خواص شوید تا اشارات آیات را و لطافت های کلام خداوند را بفهمید.
در آستانه ارتحال آن عالم قرآنی و ملکوتی، امام عظیم الشأن v هستیم. موقعی که ایشان در بستر بیماری بر روی تخت بیمارستان بودند، دوربین مخفی از ایشان فیلمبرداری می کرد. در گوشه هایی از این فیلم دیدیم که امام v قرآن را جلوی خودشان گرفته اند و در آن حالت بیماری، به گونه ای حریص قرآن می خواند. آدم فکر نمی کند که او قرآن می خواند، بلکه تصور می کند شراب طهور بهشتی را همچون تشنه کامی با ولع می نوشد. فَإِذَا شَرِبَ کَأْساً مِنْ هَذَا الشِّرْبِ حِینَئِذٍ لا یَخْتَارُ عَلَى ذَلِکَ الْحَالِ حَالا؛ این آدم دیگر راضی نمی شود که این حالتی را که خدا به او داده است، با هیچ حالت دیگری معامله کند. هرچه به او پیشنهاد کنند، می گوید نه من همین را می خواهم.
برخی آدم ها خیلی راحت خودشان را به یک مقام و مال و موقعیتی می فروشند؛ گاهی فردی یک عمر آبرو کسب کرده اما همه را به یک موقعیتی که پیش می آید، می فروشد. در بحث انتخابات بداخلاقی هایی را دیدیم؛ افرادی که یک زمانی به اقتدار، عزت و عظمت فخر می فروختند و می گفتند ما این قدرت را داریم، ما مرگ بر آمریکا را خیلی مهم می دانیم، اما در بحث انتخابات برای این که منافقین به او رأی بدهند همه اینها را می فروشند؛ یا برای این که آدم های ترسو به دنبالش بیایند، همه اینها را از دست می دهند، چیزهایی می گوید که همه بگویند تو بچه خوبی هستی؛ این خیلی بد است. چرا این کار را می کند؟! برای این که ذائقه با این چیزها شیرین نشده است. ما باید خیلی درون عالم وظائفی که به عهده داریم، برویم. البته خدا را خیلی شاکریم، این انتخابات نشان داد که علیرغم همه تهدید ها، مسمومیت ها، دروغ پراکنی ها، ترساندن ها و جو سازی ها جمعیت قابل توجهی بصیرت و مقاومت و ایستادگی داشتند و تا آخر هم پای کار ماندند. این خیلی مهم است. اما از آنطرف هم باید ببینیم که ما کوتاهی کردیم و وظیفه خودمان را انجام ندادیم؛ مردمِ خوبی داریم اما ما در پیام رسانی کوتاهی کردیم، ما در رساندن و نشان دادن ارزش های دینی به مردم کوتاهی کردیم. مردم دین را دوست دارند اما آیا ما دین را برای آنها گفتیم؟! آیا آنها را با قرآن و روایت و بیانات انبیاء و ائمه b آشنا کردیم؟!
به اینجا رسیدیم که امام صادق (ع) فرمودند: فَإِذَا شَرِبَ کَأْساً مِنْ هَذَا الشِّرْبِ حِینَئِذٍ لا یَخْتَارُ عَلَى ذَلِکَ الْحَالِ حَالا وَ لا عَلَى ذَلِکَ الْوَقْتِ وَقْتاً بَلْ یُوثِرُهُ عَلَى کُلِّ طَاعَةٍ وَ عِبَادَةٍ لانَّ فِیهِ الْمُنَاجَاةَ مَعَ الرَّبِّ بِلا وَاسِطَةٍ؛ Sپس هر گاه از این باده جامى نوشید ، هیچ حالى را بر این حال اختیار نخواهد کرد ، و هیچ وقتى را بر این وقت ترجیح نخواهد داد ، بلکه آن را بر هر طاعت و عبادتى بر مى گزیند ، زیرا در آن وقت بیواسطه با پروردگار در مناجات است .R
کسی که این حالت را داشته باشد، هیچوقتی را بر این وقت ترجیح نمی دهد؛ مثلا نمی گوید من حال قرائت قرآن ندارم؛ برای این که می خواهم فلان کار را انجام بدهم. آن کار چیست؟! چه چیزی بالاتر از قرآن است که می خواهی وقتت را برای آن صرف کنی؟! چنین کسی قرآن را نمی شناسد به همین خاطر است که می گوید من وقت ندارم. اگر می شناخت به همه کارهای دیگرش نه می گفت و اظهار می داشت که من وقت شما را ندارم، زیرا وقتم را به قرآن داده ام. اگر قرآن را درک کند نه تنها قرآن را ب چیزهای معمولی عوض نمی کند بلکه حتی در میان خیلی از طاعات و عبادات، قرآن را انتخاب می کند و می گوید ارزش و اهمیت این عبادت از عبادت های دیگر بیشتر است؛ برای این که مناجات یعنی آهسته صحبت کردن و نزدیک خدا بودن؛ وقتی که قرآن می خوانی، درواقع بی واسطه با خدا درگوشی صحبت می کنی. اینکه خدای متعال خطاب به ما می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا و ما می گوییم لبیک، واسطه ای نیست.
حضرت می خواهد در اینجا نتیجه گیری کند و می فرماید: فَانْظُرْ کَیْفَ تَقْرَأُ کِتَابَ رَبِّکَ وَ مَنْشُورَ وَلایَتِکَ وَ کَیْفَ تُجِیبُ أَوَامِرَهُ وَ نَوَاهِیَهُ وَ کَیْفَ تَمْتَثِلُ حُدُودَهُ؛ ببین چگونه کتاب آفریدگار خودت را قرائت می کنی؛ این قرآن منشور ولایت خداوند است:
(إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ) (الأعراف/196)
بى ترديد سرور من آن خدايى است كه قرآن را فرو فرستاده و همو دوستدار شايستگان است
این قرآن منشور و بستر ولایت الهی است. اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا؛ این ولایت خدا کجاست؟! این متن متنِ ولایتی است، قرآن، منشور ولایت خداوند است؛ چنانکه پیغمبر (ص) و ائمه اطهار b هم مجریان این ولایت محسوب می شوند. این مجرا است و آنها هم مجری. منشور ولایتک و کیف تجیب اوامره و نواهیه، دقت کن چطور با فرمان هایی که خداوند در کتابش به تو داده است، برخورد می کنی؟! آنجایی که به تو فرموده ممنوع و نهی کرده، نهی خدا را چطوری می بینی؟! در زندگی و جامعه خودت حدود الهی را چگونه پیاده می کنی؟! چقدر حدود الهی برای تو اهمیت دارد؟!
وقتی که مصوبه امر به معروف و نهی از منکر بعد از مدت طولانی از مجلس گذشت و تصویب شد، این دولت در حقیقت جان کند تا دستور اجرای مصوبه امر به معروف و نهی از منکر را بدهد. نمی خوساست زیر بار اجرایی شدن این مصوبه در کشور برود، اما وقتی که سند ننگین فرهنگی، مبتذل، ضد قرآنی و ضد اسلامی 2030 مطرح شد، بخشنامه و تأکید کرد که آموزش و پرورش خیلی زود این را در دستور کار آموزشی خود قرار دهدآموزش بدهند که اگر که دو مرد باهم ازدواج کنند، خانواده هستند، یا اگر دو زن باهم ازدواج کنند، خانواده هستند؛ طبق این سند در مدرسه باید در طفولیت به بچه ها مسائل جنسی و غیر قابل بیان را آموزش بدهند. دولت این سند را به زودی به اجرا در می آورد.
کَیْفَ تَمْتَثِلُ حُدُودَهُ ، چگونه کتاب و حدود کتاب خدا را مجسد و مجسم می کنید؟ فَإِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ این کتاب بسیار با عزت و عظمت و نفوذ ناپذیر است، لایأ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ ، همه جا صحبت سر محتوای سند2030 است، اگر اصل قصه را متوجه شویم، پذیرش این موضوع که این سند باید در کشور ما اجرا شود غیر قابل قبول است؛ کاری به محتوای آن نداریم، فرض کنید اصلا محتوای آن مبتذل نبود، چه ابتذالی بدتر از این که اروپا و آمریکا به امت پیغمبر بگویند این کار را کنید آن کار را نکنید!؟ این خوب است و آن بد است، اصلا فرض کنیم محتوای آن چیزهای خیلی خوبی باشد، چرا آنها باید این خوب را برای ما نسخه بنویسند؟ این یعنی توهین به این ملت، یعنی تحقیر؛ این بدین معناست که دست تکدیِ فرهنگی - معنوی خود را به سمت کفار و مشرکین دراز کرده اید. این ننگ را کجا می برید؟ اگر از محتوای ننگین آن سند بگذریم، مشکل این است که هنوز هم دست و بال می زنند و به دروغ می خواهند بگویند که این سند هیچ مشکلی ندارد؛ اکثر مردم هم حال و حوصله ندارند که بروند و نگاه کنند که داخل این سند چه خبر است و بفهمند که اینها چه می گویند. آنها نیز چون خیالشان راحت است که مردم نگاه نمی کنند، همینجوری می گویند.
قبلا در یک نشریه محلی نوشته بود که قزوین چهارصد هزار نابینا دارد؛ لابد اشتباه تایپی بوده است. من به شوخی گفتم اگر ما بینا بودیم که می گفتیم ما این را دیدیم، این نشریه این موضوع را نوشته است و هیچکس هم هیچی نمی گوید؛ معلوم می شود که شاید خیلی بیراه هم نگفته است. حال اینها می گویند هیچ اشکالی در این سند نیست و هیچکس هم هیچی نمی گوید، همه ساکت نگاه می کنیم. علتش این است که نگاه نکردیم ببینیم چه خبر است، خیال می کنیم اینها راست می گویند؛ آنها هم خیالشان راحت است که ما نمی بینیم و هرچه دلشان می خواهد می گویند. گیر کار این است.
وَ کَیْفَ تَمْتَثِلُ حُدُودَهُ فَإِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ؛ باطل از هیچ طرفی نمی تواند در قرآن ورود پیدا کند، نه از جلو، نه از پشت سر، نه از بالا و نه از پایین؛ قرآن نه از شرق و نه از غرب نفوذپذیر است. نمی گذارد که باطل در او رخنه کند. اصلا اگر باطل در قرآن قرار می گیرد، رسوا می شود؛ زیرا معلوم است که باطل است، معلوم است که جنس آن، سخن آن، زیبائی آن، آهنگ آن، معنای آن، ظاهر و باطن آن و هیچ چیز آن با قرآن هماهنگی ندارد. باطل، باطل است، باطل تاریک است، قرآن نور است و معلوم است که در قرآن غریبه است.
تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ فَرَتِّلْهُ تَرْتِیلا فَقِفْ عِنْدَ وَعْدِهِ وَ وَعِیدِهِ؛ وقتی که پهلوی بشارت های قرآنی می روید، شاد شوید و به نشاط آیید و وقتی که پهلوی تهدیدهای قرآن قرار می گیرید و تهدید قرآن را می شنوید، بترسید.
وَ تَفَکَّرْ فِی أَمْثَالِهِ وَ مَوَاعِظِهِ وَ احْذَرْ أَنْ تَقَعَ مِنْ إِقَامَتِکَ حُرُوفَهُ فِی إِضَاعَةِ حُدُودِ؛ در مثال های قرآنی فکر کنید، در موعظه های قرآنی بیاندیشید؛ بترسید از این که همه عمرتان به دنبال این باشیید چطور حروف قرآن را تلفظ کنید و تجویدتان را درست کنید اما هیچوقت نگران این نباشید که آنقدر مشغول تجوید و حروف باشید که متوجه حدود قرآن نشوید. تلفظ و تجوید هم در جای خودش اهمیت دارد، گاهی واجب هم است؛ اما بعضی اوقات آنقدر مشغول آن می شویم که به حدود قرآن دقت نمی کنیم، خیلی جاها هم به قرآن جسارت می شود.
امروز که مردم یمن را می کشند، درحقیقت دارند قرآن را پاره پاره می کنند. امروز که مردم موصل و حلب را در ظلم و جفا قرار داده اند، در حقیقت دارند قرآن را پاره پاره می کنند، اما می بینید که یک نفر آنقدر مشغول همین ظواهر قرآن است که دیگر اینها را نمی بیند. باید هم ظاهر و هم باطن را ببینیم؛ از تجوید و قرائت گرفته تا معنا و مفهوم و عمل به حقائق قرآنی.
[1] مستدرک الوسائل ج 4، ص 240؛ مصباح الشریعة
[2] الأنفال/ آیه شریفه 2
[3] نهج البلاغه/ خطبه متقین
[4] الأنفال/ آیه شریفه 2
[5] آل عمران/ آیه شریفه 191
[6] الرعد/ آیه شریفه 28
[7] وسائلالشیعة ج : 10 ص : 314
[8] آل عمران/ آیه شریفه 96
[9] ص/ آیه شریفه 29
[10] الأنبیاء/ آیه شریفه 50
[11] کل آیه: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)
[12] عوالى اللّالى ، ج 4 ، ص 105 ، ح 155