امروز :
Skip to main content

نماینده ولی‌فقیه در استان قزوین در جلسه تفسیر قرآن کریم گفت: خداوند انسان را برای جهنم خلق نکرده است.

آیت‌الله عبدالکریم عابدینی در جلسه یازدهم تفسیر قرآن کریم که در روز یکشنبه، ۲ بهمن ۱۴۰۱ برگزار شد، اظهار کرد: خداوند در سوره جن فرمود ای پیغمبر، بگو به من وحی شده که گروهی از جنیان آمده‌اند قرآن را شنیده‌اند، وقتی آیات را شنیدند جذب قرآن شده و تحت تأثیر آن قرار گرفتند و اظهار کردند ما قرائتی را شنیدیم که عجیب بود.

جنیان گفتند این آیاتی که ما شنیدیم، انسان را به‌سوی رشد رهنمون می‌کند، ما دنبال چنین چیزی می‌گشتیم، ما به آفریدگاری که قرآن را با این همه جاذبه و زیبایی نازل کرده، ایمان می‌آوریم.

جنیان گفتند پروردگار ما مقام و منزلت بالایی دارد، آنقدر جایگاه و مقام آفریدگار ما بلند است که غلط است اینکه ما تصور کنیم او نیاز به همسر یا فرزند دارد، پیش از این سفیه ما به ما حرف‌هایی ناحق درباره خدا می‌زد و نسبت‌های ناروا به خدا می‌داد، منظور جنیان از سفیه، یا شخص ابلیس یا جنیان گمراه کافر بوده است.

جنیان در ادامه گفتند بدبختانه ما هم گمان کردیم جن و انس دروغ نمی‌گویند، ما به این گمان هر چه ابلیس و جنیان گمراه گفتند را گوش کردیم.

از سوی دیگر نیز می‌بینیم که انسان‌هایی به بزرگانی از جن پناه می‌برند، وقتی این‌ها به جنیان پناه می‌برند به گمراهی و انحراف کشیده می‌شوند.

در آیه 5 سوره جن آمده که ما ظن بردیم و گمان کردیم جن و انس دروغ نمی‌گویند، اگر بخواهیم زمینه‌های شناختی خود را رصد کنیم، می‌گوییم که ما مراحل خیال، وهم، شک، ظن، اطمینان و یقین را داریم.

ظن چیزی بالاتر از شک است، درصدی که قوی‌تر است ظن بوده و درصدی که ضعیف‌تر است وهم یا خیال است، وسط تردیدها هم شک است، آخر خط تردیدناپذیری هم یقین است، قبل از یقین نیز اطمینان است، در دنیا هیچ چیزی کمیاب‌تر از یقین نیست.

«عبادت» انسان را به یقین می‌رساند

خداوند در آیه آخر سوره مبارکه حجر فرموده آنقدر عبادت کنید تا یقین یعنی مرگ فرا برسد؛ در این آیه مرگ به‌عنوان یک مصداق از یقین بیان شده است، در عبادت نیز به ما می‌گویند آنقدر عبادت اثرگذار است و آدم را بزرگ و نورانی می‌کند که اگر استمرار پیدا کند انسان را به یقین می‌رساند.

برای مثال نمازهای ما قطره قطره جمع می‌شوند و تبدیل به دریایی می‌شوند که از این دریا یقین ساخته می‌شود، یقین خیلی کمیاب است.

یکی از قدیمی‌ترین تفاسیر، تفسیر تبیان شیخ طوسی است، این تفسیر مانند تفسیر مادر و مأخذ و منبع بسیاری از تفاسیر است.

در جلد 10 تفسیر شیخ طوسی در رابطه با این آیه از سوره جن آمده که جنیان گفتند ما گمان نمی‌کردیم جن و انس به خدا دروغ ببندند، اینکه جن و انس می‌گفتند خدا شریک دارد یا همسر و فرزند دارد، ما هم باور کردیم تا اینکه قرآن به گوش ما رسید و نور حق، حقیقت و هدایت تابیدن گرفت، سپس حق به وسیله قرآن برای ما تبیین شد.

یکی از مطالبی که مهم است و باید به آن توجه کنیم موضوع ظن است، ظن را در آیات دیگر نگاه کنیم ببینیم چه موقعیتی دارد؟ یک مطلب دیگر هم این است که ما چقدر باید روی منابع خبری‌مان وسواس داشته باشیم؟ اگر هر کس هر چه گفت قبول کنیم چه می‌شود؟

درباره ظن، خداوند در آیه 116 سوره مبارکه انعام فرمود اگر شما از اکثریت مردم روی زمین پیروی کنید و بگویید اکثریت مردم این‌گونه هستند پس ما هم این‌گونه باشیم، این شما را از راه خدا به گمراهی می‌کشاند.

این قبیل کارها اشتباهاتی است که خسارت‌های آن را زیاد در جامعه می‌بینیم، بنابراین اطاعت از اکثریت پشتوانه عقلانی، قرآنی و وحیانی ندارد.

در آیه 27 و 28 سوره نجم نیز خداوند فرموده آن‌هایی که به آخرت ایمان ندارند، وقتی حرف از ملائکه می‌شود از خودشان حرف در می‌آورند و می‌گویند ملائکه و فرشتگان دختران هستند، این‌ها چه می‌دانند در عالم ملکوت چه خبر است، این جز پیروی از ظن چیز دیگری نیست، بنابراین اشتباه است، هیچ وقت ظن جای علم و دانش را نمی‌گیرد.

ظن نمی‌تواند جای حق بنشیند، اما یقین می‌تواند، از بسیاری از ظن‌ها باید اجتناب کرد، برای اینکه برخی از آنها گناهان خطرناکی هستند.

یک وقت از روی ظن، یک نفر را قاتل و مجرم می‌بینیم، بعد که ظن برطرف شد می‌بینیم که در حق او بدی کرده‌ایم که چنین گمانی به او برده‌ایم.

ما نباید حرف هر کسی را گوش کنیم، جنیانی که گمراه شدند آمدند اعتراف کردند که راه را اشتباه رفته‌اند، کار آن‌ها این بود که به آیه 6 سوره حجرات عمل نکردند، در این آیه آمده اگر فاسقی برای شما خبر آورد، آن را نپذیرید تا از صحت آن آگاه شوید، منافقین فاسق و کاذب هستند.

خداوند در آیه 104 سوره مبارکه مائده فرمود وقتی به آن‌ها گفته می‌شود بیایید علو درجه بگیرید و از حکم کتابی که خدا فرستاده و از دستور رسول خدا پیروی کنید، می‌گویند آن دینی که پدران خود را بر آن یافتیم ما را کفایت می‌کند، آیا باید از پدران خود هر چند که مردمی جاهل بوده و به حق راه نیافته‌اند پیروی کرد؟

بنابراین ما محتاج به خدا هستیم تا علو، بندگی و شایستگی پیدا کنیم، جنیانی که در سوره جن از آن‌ها صحبت شده، وقتی صوت قرآن را شنیدند، هر چه در اندیشه‌شان بود را کنار گذاشتند و در مسیر حق قرار گرفتند.

عالم همه حکمت است و حکیم عالم هم خدای متعال است، نباید با پیروی از کارهای غلط پیشینیان، عالم را مشوّش جلوه دهیم، وقتی به برخی گفته می‌شود تعالی پیدا کنید و بالا بیایید، پستی و عقب‌ماندگی را کنار بگذارید و به سوی خدا و رسول او بیاید، در پاسخ می‌گویند ما به همان چیزهایی که از اجداد خود داریم اکتفا می‌کنیم.

قرآن به این گونه افراد می‌گوید مگر آبا و اجداد شما همان‌هایی نبودند که هیچ چیزی نمی‌دانستند و هیچ هدایتی نیافته بودند، یعنی نه دانشی داشتند و نه در مسیر درستی بودند، آن وقت شما اصرار دارید راه اجدادتان را بروید، این غلط است.

در آیه 35 سوره نحل نیز آمده است که مشرکان این گونه حرف می‌زدند که اگر خدا می‌خواست نه ما و نه پدران ما هیچ معبودی جز خدا را نمی‌پرستیدیم، یعنی اگر غلط کردیم و بت‌پرست شدیم، خواست خدا بوده است؛ این‌ها می‌خواهند خود را تبرئه کرده و بی‌تقصیر جلوه دهند، در حالی که خدا به پیامبر فرموده رسول ما باید بیان رسا و تببین تأثیرگذار روشنگر داشته باشد، بنابراین پیامبر آن‌ها را روشن کرده بود، اما آن‌ها خودشان راه گمراهی را رفتند.

در آیات 21 تا 24 سوره مبارکه زخرف نیز آمده این حرف‌هایی که مشرکین می‌زنند، آیا ما کتاب مخصوص برای آن‌ها نازل کرده‌ایم؟ ما کتاب داریم، کتاب ما قرآن است، خاتم کتب است، نسبت به کتاب‌های پیشین جایگاه‌های ویژه‌ای دارد و جامع به حساب می‌آید.

خداوند در این آیه می‌فرماید ما که برای مشرکان کتاب جداگانه‌ای نازل نکردیم، حرف مشرکان این است که ما پدران خود را در دینی دیدیم که ما هم بر آثار آن‌ها به دنبال هدایت بودیم، البته که هدایت در این نیست.

خداوند می‌فرماید همواره همین گونه بوده است، ما هر پیغمبری را فرستادیم مشرکانی وجود داشتند که می‌گفتند آبا و اجداد ما یک مسیری داشتند که ما هم به آن‌ها اقتدا می‌کنیم.

خداوند در آیات سوره زخرف فرمود آیا ما قرآن را که آوردیم شما متوجه نشدید این قرآن چقدر نورانی و هدایتگر است و قابل قیاس با آن چیزی که اجداد شما می‌گویند نیست؟ اما باز هم آخرین حرف کافران این بود که ما به پیغمبر کافر هستیم.

در آیه 128 سوره مبارکه انعام آمده که کافران خیلی از انسان‌ها را هم به دنبال خود کشیدند و جذب کردند، خیلی از آدم‌ها در دنیا بر اساس رفاقت ارزش‌های دینی را زیر پا می‌گذارند، ظلم و پارتی‌بازی می‌کنند، با هم برای خیانت تبانی می‌کنند و پشتیبان هم برای خلافکاری می‌شوند.

خداوند می‌فرماید قیامت که می‌شود آن‌هایی که ولایت جنیان را پذیرفته بودند، می‌گویند برخی از ما با بعضی دیگر تعامل داشتیم، یک منافعی می‌دادیم و یک منافعی می‌گرفتیم، با این شرایط زندگی کردیم تا اجل ما فرا رسید، خداوند به این‌ها می‌فرماید اکنون جهنم مأوای شماست.

در راستای مفهوم تبانی آدم‌ها با یکدیگر، قرآن خیلی جاها به این معنا توجه کرده است، از جمله در آیات 27 تا 29 سوره فرقان آمده قیامت روزی است که ظالم دستش را گاز می‌گیرد و می‌گوید ای کاش من به‌جای اینکه دنبال جن و انس می‌رفتم، راهم را با رسول خدا تنظیم می‌کردم و فلانی را به‌عنوان دوست صمیمی برای خودم انتخاب نمی‌کردم.

این آدم‌های تبانی‌کننده می‌گویند از آن روزی که پای فلان آدم به رفاقت با من باز شد من را از ذکر دور کرد، من قرار بود با قرآن زندگی کنم و راهم را از قرآن بگیرم، اما این آدم آمد کاری کرد که ارتباط من با قرآن، وحی، خدا، حق و دین گم شد، کارهای او برای من شیطنت بود، شیطان انسان را به خواری می‌کشاند.

در آیه 129 و 130 سوره انعام آمده ای جنیان و آدمیان آیا ما برای شما پیغمبر نفرستادیم، آیا پیغمبران ما آیات قرآن را برای شما بیان نکردند، آیا پیغمبران ما به شما نگفتند که روز قیامتی هست و شما به ملاقات با خدا خواهید رفت؟

در این هنگام آن‌ها خودشان علیه خودشان شهادت می‌دهند و می‌گویند ما شهادت می‌دهیم پیغمبران کار خود را خوب انجام دادند، اما ما فریب دنیا را خوردیم.

در آیه 78 سوره نحل خداوند فرموده که ما وقتی شما را از شکم مادرانتان آوردیم هیچ نمی‌دانستید ولی سرمایه‌های بزرگی همراه شما بود اما کمتر کسانی هستند که شکر خدا را به جای آورند.

خداوند در آیه 78 سوره مؤمنون فرمود همان کسی که به شما سمع، بصر و فؤاد داد، این نعمت‌ها را به حیوانات نداد، او به حیوانات عین، اُذن و قلب داد، حالا اگر ما نیز به عین، اذن و قلب اکتفا کنیم با حیوانات چه فرقی داریم؟

نباید تصور کنیم همه سرمایه ما این دو چشم، دو گوش، دست‌ها و پاها، شکمی که غذا می‌خوریم و قلبی که خون را پمپاژ می‌کند است، وقتی ما حیوان شدیم خدا می‌گوید من باران نازل کردم، گیاهان و دانه‌های غذایی برای شما ایجاد کردم، شما این‌ها را بخورید و به چهارپایان نیز بخورانید، هر چه شما دارید حیوانات نیز دارند، پس چرا شما سفره‌تان را جدا می‌کنید؟

خداوند در رابطه با مسکن و پوشش انسان و حیوان نیز فرمود هم شما انسان‌ها لباس دارید و هم حیوانات لباس دارند، فقط با هم متفاوت هستند، هم حیوانات و هم انسان‌ها مسکن دارند، فقط کمی با هم متفاوت است، آن چیزی که آدم‌ها را تبدیل به آدم می‌کند این است که عین، اُذن و قلب تبدیل به سمع، بصر و فؤاد شود.

اما اگر این تبدیل صورت نگرفت و شکر نعمت‌ها به جا آورده نشد، خداوند در آیه 179 سوره اعراف فرمود بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریدیم، زیرا آن‌ها دل‌هایی بی‌ادراک و بی‌معرفت، دیده‌هایی بی‌نور و بی‌بصیرت و گوش‌هایی ناشنوای حقیقت دارند، آن‌ها مانند چهارپایان و حتی بدتر از آنان گمراه و غافل هستند.

خداوند زمینه‌های بهشتی شدن آدم‌ها را فراهم کرده است

البته این گونه نیست که خدا آدم‌ها را برای جهنم خلق کرده باشد، خداوند زمینه‌های بهشتی شدن آدم‌ها را فراهم کرده است، چون به آن‌ها عقل و قدرت تشخیص داده است، برای آن‌ها پیغمبر فرستاده و کتاب نازل کرده است، همه راه‌های هدایت را نشان داده است.

خداوند در این آیه به ما هشدار می‌دهد که غافل نباشیم، اگر بخواهیم غافل نباشیم باید ذاکر باشیم، همیشه به یاد خدا باشیم، اولی‌الالباب باشیم، اولی‌الالباب کسانی هستند که دائم‌الذکر هستند، این گونه افراد دارای سمع، بصر و فؤاد بوده و همه چیز را حکیمانه می‌بینند.

رسوایی جهنم بیشتر از آتش جهنم آدم‌ها را می‌سوزاند، خداوند راجع به کافران در آیه 171 سوره بقره فرمود کفار کر، گنگ و کور هستند زیرا تعقل نمی‌کنند، همچنین در آیه 18 سوره بقره راجع به منافقین فرمود آن‌ها کر، گنگ و کور هستند و از ضلالت خود برنمی‌گردند، مطابق این آیات منافقین از کفار هم بدتر هستند.