امروز :
Skip to main content

نماینده ولی‌فقیه در استان قزوین در جلسه تفسیر قرآن کریم گفت: ایمان نسبت به اسلام فضیلت و برتری دارد.

آیت‌الله عبدالکریم عابدینی در جلسه تفسیر قرآن کریم که در تاریخ ۲۳ بهمن‌ماه ۱۴۰۱ برگزار شد،  به ادامه تفسیر سوره جن پرداخت و اظهار کرد: خداوند در آیات 14 سوره مبارکه جن می‌فرماید «وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا» یعنی (و از ميان ما برخى فرمانبردار و برخى از ما منحرفند پس كسانى كه به فرمانند آنان در جستجوى راه درستند) و در آیه 15 سوره جن نیز می‌فرماید «وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا» یعنی (ولى منحرفان هيزم جهنم خواهند بود).

جنیان آیات قرآن را از پیامبر (ص) شنیدند و به‌شدت تحت‌تأثیر قرار گرفتند و قرآن بر جان آن‌ها نفوذ کرد، جنیان گفتند ما ۲ دسته هستیم، یک عده تسلیم هستیم و یک عده هم قاسط هستیم.

مُقسط به معنای کسانی است که علاقمند به قسط و عدل هستند، این دسته از افراد از جمله کسانی هستند که آماده‌اند حق خود را هم به دیگران بدهند، خدا مُقسطین را دوست دارد و آن‌ها را تشویق می‌کند و می‌گویند حتی نسبت به کسانی که دین ندارند هم مُقسط باشید.

خداوند در آیه 7 و 8 سوره مبارکه ممتحنه می‌فرماید آن‌هایی که با دین شما جنگ و دعوا ندارند و با دین شما مخالف نیستند و بنای آن‌ها این نیست که شما را از خانه‌هایتان بیرون کنند، یعنی مثل صهیونیست‌های جنایتکار نیستند، خداوند مانع نمی‌شود که شما نسبت به این دسته نیکی کنید و نسبت به آن‌ها مُقسط باشید، چرا که خدا مُقسطین را دوست دارد.

اما قاسط ضد مُقسط است، یعنی ضد عدالت، ضد انسانیت و ضد خوبی‌ها بوده و قسط‌شکن است، مُقسط قیام به قسط می‌کند اما قاسط این قیام را نابود می‌کند.

بنابراین جنیان گفتند عده‌ای از ما تسلیم پروردگار هستند و عده ای نیز قاسط هستند، آن هایی که تسلیم خدای متعال هستند، به دنبال رشد، کمال و هدایت هستند و با علاقه در جست و جوی خوبی ها هستند اما قاسطون مانند مواد سوخت جهنم و هیزم جهنم هستند.  

در آیه 14 سوره جن کلمه مسلمون آمده است، بار معنای این کلمه در این آیه بیشتر از مسلمان بودن است و به معنای تسلیم بودن در پیشگاه خداست، در قرآن کلمه مسلمانی به ۲ نوع آمده است، یک نوع آن درجه‌ای پایین‌تر از ایمان دارد، یک نوع آن هم جزو درجات بالای ایمان است.

مثال نوع اول را در آیه 14 و 15 سوره حجرات می‌بینیم، خداوند در این آیات به پیامبر فرمود این اعرابی که هنوز چیزی از ایمان نمی‌دانند ادعا می‌کنند ما ایمان آورده‌ایم، به آن‌ها بگو شما ایمان نیاورده‌اید، شما فقط می‌توانید بگویید ما اسلام آورده‌ایم، چون خیلی مانده تا ایمان بیاورید، هنوز ایمان در عمق جان و قلب‌های شما نفوذ نکرده است، مرتبه چنین اسلامی پایین است.

خداوند به پیامبر می‌فرماید به این‌ها بگو بیایید مطیع خدا و رسول او شوید، ضرر نمی‌کنید، شما که می‌گویید ما ایمان آورده‌ایم، می‌دانید مؤمن به چه کسانی می‌گویند؟ مؤمن کسانی هستند که خداوندی خدا را قبول دارند، فقط لفظی شهادت به یگانگی خدا نمی‌دهند، بلکه همه وجودشان شاهد یگانگی خداست و ایمان راسخ و یقینی دارند، یک اتفاقی هم بیفتد دچار شک و تردید نمی‌شوند.

خداوند در ادامه فرمود مؤمن یعنی اینکه در راه خدا با مال و جانش به جهاد برمی‌خیزد، این‌ها هستند که صداقت و ایمان دارند.

خداوند در آیه 128 سوره مبارکه بقره فرمود مؤمنی مانند حضرت ابراهیم (ع) که از درجات بالای ایمان برخوردار است، می‌گوید خدایا کاری کن من و فرزندم در پیشگاه تو تسلیم باشیم، یعنی ایمان آورده بودند اما می‌خواستند درجات بالاتری از ایمان را داشته باشند.

مطابق این آیه حضرت ابراهیم (ع) نه تنها برای خودش و فرزندش، بلکه برای ذریه‌اش هم تسلیم بودن را طلب کرد؛ در زبان حال حضرت اباعبدالله (ع) نیز می‌گویند که حضرت فرموده خدایا به قضایی که تو برای ما در نظر گرفته‌ای رضایت دارم و به امر تو تسلیم هستم.

در آیات 99 به بعد سوره مبارکه صافات آمده ابراهیم (ع) راه هدایت و رشد را جست‌و‌جو می‌کرد و گفت خدایا به من فرزندی شایسته عنایت کن؛ حضرت ابراهیم (ع) تا زمان پیری به‌دلیل عقیم بودن همسرشان فرزندی نداشتند، خداوند هم در این آیه فرمود ما فرزندی حلیم به او بشارت دادیم.

وقتی این فرزند به دنیا آمد، به بلوغ و کمال رسید و در سعی با پدر همراه شد، ابراهیم (ع) با محبت به او گفت من پیوسته در خواب می‌بینم که تو را قربانی می‌کنم، می‌خواهم ببینم نظر تو چیست؟

این یک نکته تربیتی مهم دارد که ما نباید فرزندان خود را در نماز و عبادت به اجبار وادار کرده و زورگویی کنیم، این همراه کردن فرزندان و شاگردان در محیط‌های آموزشی غیر از اجبار کردن است، زور و اجبار کردن شیوه تربیت دینی نیست.

ابراهیم (ع) از فرزندش در رابطه با دستور خدا جهت قربانی کردن او نظرخواهی کرد، آن تربیتی که ابراهیم (ع) روی فرزندش اعمال کرده بود، باعث شد فرزندش بگوید پدر جان مأموریتی که خدا به تو موکول کرده را اجرا کن، حتماً به‌زودی خواهی دید که من شکیبایی می‌ورزم.

وقتی اسماعیل (ع) این‌گونه با پدر صحبت کرد، خیال پدر راحت شد، وقتی پدر دید هر دو به مقام تسلیم رسیده‌اند و وقتی خدا در انجام تکلیفی بسیار سخت و سنگین دید که پدر می‌خواهد سر فرزند را از بدن جدا کند و پسر نیز در رفتن به قربانگاه با پدر همراهی می‌کند، وقتی خدا دید این‌گونه است بی‌مقدمه ندا سر داد ابراهیم خوابت تعبیر شد، دست بردار.  

خواب ابراهیم (ع) چگونه تعبیر شده بود؟ به‌خاطر اینکه ابراهیم (ع) رشته محبت خود را به فرزندش به فرمان خدا ذبح کرد، یعنی ابراهیم (ع) اسماعیل قلبش را قربانی کرد، خدا فرمود آن‌هایی که جزو محسنین هستند ما این‌گونه با آن‌ها رفاقت و معامله می‌کنیم، خداوند به ابراهیم (ع) فرمود ما به جای فرزندت قربانی بزرگی را در نظر گرفته‌ایم.

در نهج‌البلاغه آمده عده‌ای به امیرالمؤمنین (ع) می‌گویند خاطره‌ای از پیامبر (ص) داری که برای ما تعریف کنی، حضرت فرمودند آری، یک روز به پیغمبر (ص) عرض کردم در فلان جنگ شما به من فرمودید تو باید بمانی، در حالی که دوستان من رفتند و به شهادت رسیدند و من از فیض شهادت محروم ماندم، این‌ها در حالی است که شما به من قول داده بودید به شهادت می‌رسم.

پیامبر (ص) در پاسخ فرمودند فتنه‌ها در راه است، تو در فتنه‌ها به شهادت می‌رسی اما به من بگو آن زمان که می‌خواهی به شهادت برسی چگونه صبر می‌کنی؟

امیرالمؤمنین (ع) در پاسخ به پیامبر (ص) فرمود یا رسول‌الله اینجا دیگر جای صبر نیست، اینجا جای بشارت و شکر است، آن چیزی که شما به من گفتید بشارت شهادت است و واکنش من نیز شادی و شکر است.

بنابراین با بررسی این موارد، در رابطه با جنیان نمی‌توان گفت درجه آن‌ها خیلی بالا و یا خیلی پایین بوده است، بلکه می‌توان گفت در میان جنیان کسانی بوده‌اند که کمترین درجات ایمان را داشته‌اند و کسانی هم بوده‌اند که نسبتاً درجات بالایی داشته‌اند، یعنی در میان جنیان برخی معرفتشان کمتر و برخی معرفتشان بیشتر بوده است.

در اصول کافی آمده شخصی می‌گوید از امام کاظم (ع) شنیدم که فرمودند ایمان نسبت به اسلام درجه بالاتری است، و تقوا نیز درجه بالاتری نسبت به ایمان است، وقتی انسان به تقوا می‌رسد لیاقت و شایستگی یقین پیدا می‌کند، یقین درجه‌ای بالاتر از تقوا است، در میان مردم کمیاب‌تر از مرحله یقین وجود ندارد.

در حدیث دیگری در اصول کافی از امام صادق (ع) آمده که آن حضرت فرمودند ایمان نسبت به اسلام فضیلت و برتری دارد، هیچ چیزی کمیاب‌تر و نادرتر از یقین وجود ندارد.

در حدیث در اصول کافی، امام صادق (ع) فرمودند اگر کسی عمل کمی را با معرفت و یقین انجام دهد، ارزش آن بالاتر است از کسی که عمل زیادی را بدون یقین انجام دهد؛ به این معنا که اگر ممکن است یک عمر ما ذکر بگوییم اما مفهوم و معانی آن‌ها را ندانیم، ارزشی ندارد.

امام باقر (ع) و امام صادق (ع) فرموده‌اند آن‌هایی که تسلیم می‌شوند و در جست‌وجوی هدایت هستند، آن‌ها کسانی هستند که به ولایت ما اقرار می‌کنند، آن‌ها کسانی هستند که به رشد رسیده‌اند، اما قاسطونی که هیزم جهنم هستند معاویه و هم‌کیشان او هستند، این‌ها مصداق است.

مردم ما 44 سال در مقابل جنگ‌ها، فتنه‌افروزی‌ها و تحریم‌ها استقامت کردند، خداوند هم در قرآن فرمود به آن‌هایی که استقامت کردند آب گوارا می‌دهیم، ظاهر آیه همین برف، باران، قنات، چشمه و آب گواراست اما این آیه باطن هم دارد.

باطن آیه این است که امام باقر (ع) و امام صادق (ع) فرمودند خدا فرموده اگر شما در طریقت پایداری کنید ما به شما آب گوارا می‌دهیم، این طریقت همان ولایت علی (ع) است.

بنابراین صراط مستقیم، راه علی‌بن‌ابیطالب (ع) است، آب گوارای دنیا مرتبه نازله رحمت خداست، ولایت علی (ع) و اولاد او اعلی مرتبه فیض، لطف و رحمت خداست، علامه حسن‌زاده به نقل از علامه رفیعی فرموده‌اند ولایت بالاترین مرتبه نعمت است.

خداوند در آیات 16 و 17 سوره جن می‌فرماید ما می‌خواهیم آدم‌ها را بیازماییم و باید آن‌ها را امتحان کنیم، هر کس از ذکر پروردگار روی برگرداند عذاب مضاعف و صعودی خواهد داشت.

خداوند در آیه 30 سوره فصلت نیز می‌فرماید هر کس در راه خدا استقامت ورزید فرشتگان بر دل او نازل می‌شوند و به او می‌گویند نترس و محزون نباش، بهشت بر تو بشارت باد؛ امام خمینی (ره) مصداق این آیه بود، نه نگران بود، نه ترس و ناامیدی داشت، هر چه می‌دیدی امید بود، گویا در همان سال 42 نیز 22 بهمن 57 را می‌دید.

چرا امام (ره) این‌گونه بود؟ چون عالم ربانی بود، کارش این بود که می‌گفت هر چه خداوند بگوید همان است، پای این عقیده ایستاد، وقتی این‌گونه باشد ملائکه به دستور خداوند بر جان این افراد فرود می‌آیند و می‌گویند نترسید و محزون نباشید.

فرشتگان حق ندارند از جانب خودشان حرفی بزنند، هر چه خداوند بگوید همان را می‌گویند، خدا فرشتگان را این گونه تعریف کرده که هر چه خدا به آن‌ها فرمان بدهد این‌ها عصیان نمی‌کنند و فقط فرمان خدا را انجام می‌دهند.

بنابراین اگر فرشتگان بر دل بنده‌ای نازل شوند و بگویند محزون نباش و نترس، یعنی این از جانب خداست، قول خدا فعل خداست، فعل خدا این‌گونه است که به محض اینکه بگوید نترس، دیگر ترسی وجود ندارد، به محض اینکه بگوید غمگین نباش، دیگر غم و غصه‌ای وجود ندارد.

خداوند در آیه 13 سوره احقاف می‌فرماید آن‌ها که گفتند آفریننده ما خداست و بر این سخن پایدار ماندند، بر آن‌ها هیچ ترس و اندوهی نخواهد بود.

وقتی فرشتگان بر قلب استقامت‌کنندگان و عالمان ربانی در راه حق نازل شوند، این برکات را با خود می‌آورند اما شیاطین بر دل هر دروغگوی گناهکاری نازل می‌شوند و یأس و ناامیدی را می‌آورند.

مرحوم علامه حسن‌زاده فرمود مسائل معنوی، عرفانی، آیات قرآن و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت مانند زنبور عسل هستند، زنبور عسل فقط روی گل‌های مطهر و معطر می‌نشیند، اگر ما غنچه دلمان را مانند گل از دروغ، کینه، ظلم، حرام و آلودگی پاک نگه داریم، آیات قرآن به دنبال ما می‌گردند، اما اگر دلی آلوده باشد از آیات قرآن فراری است.  

ایشان در ادامه فرمودند شیطان مثل مگس است و به‌دنبال آلودگی می‌گردد، مگس روی همان آلودگی می‌نشیند.

خداوند فرمود آن‌هایی که ایمان دارند و به خدا توکل می‌کنند شیطان اصلاً سلطه و سیطره‌ای نسبت به آن‌ها نداشته و نخواهد داشت، سلطه شیطان صرفاً برای کسانی است که ولایت او را می‌پذیرند، یعنی در مقابل شیطان تسلیم هستند.

در خطبه شعبانیه آمده که شیطان در ماه رمضان در غل و زنجیر است، کاری کنید بعد از ماه رمضان نیز در غل و زنجیر بماند، معلوم می‌شود که گناه کردن در ماه رمضان مانند سر بالایی رفتن سخت است، برای اینکه خدا او را در غل و زنجیر کرده و زمینه گناه را برداشته است اما برخی‌ها هستند که سماجت و اصرار بر گناه دارند.

خداوند فرموده اگر بر طریق راست استوار باشید و مقاومت شما شکسته نشود، ما شما را از آب گوارا سیراب می‌کنیم، امام باقر (ع) در این رابطه فرمودند منظور از سیراب کردن از آب گوارا ولایت امیرالمؤمنین (ع) و فرزندان آن حضرت است.

بنابراین لازم است بر ولایت امیرالمؤمنین (ع) استقامت کرد و پذیرفت باید مطیع این‌ها بود، امر و نهی آن‌ها را بر دیده منت نهاد، امام باقر (ع) فرمودند اگر این‌گونه بودید ما آب گوارا را بر شما می‌نوشانیم، منظور از آب گوارا این است که ایمان را بر شما می‌نوشانیم، حضرت در ادامه فرمودند طریقت همان ایمان به ولایت امیرالمؤمنین (ع) و جانشینان آن حضرت است.