آنان که از روی جهالت عمل زشتی انجام داده و توبه کردهاند، آمرزیده میشوند
آیتالله عبدالکریم عابدینی در جلسه تفسیر قرآن کریم (۲۲ آبان ۱۴۰۱) به تفسیر سوره نوح پرداخت و اظهار کرد: خداوند در آیه 28 سوره نوح میفرماید «رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارًا»، این آیه درخواست غفران از خدای متعال است، یعنی خدایا مرا مشمول مغفرت خودت قرار بده.
ما گاهی راجع به برخی چیزها گویا تعارف میکنیم، برای مثال در بحث تقوا خیلی با آن درگیر نمیشویم و صرفاً با این کلمه بازی میکنیم، حتی زیباییهای عرفانی و معنوی این کلمه نیز ما را مشغول میکند اما مهم این است که راجع به آن فکر کنیم و تحولی در زندگی و روحیات خود ایجاد کنیم.
حال اگر بخواهیم گستردهتر راجع به غفران صحبت کنیم، معنای حقیقی غفران چیست؟ باید چه کنیم که مشمول غفران شویم؟ مرحوم علامه طباطبایی در رابطه با معنای عفو بنا به گفته راغب اصفهانی فرمودهاند به معنای قصد است، بنابراین ما وقتی میگوییم خدایا ما را مشمول عفو خودت قرار بده یعنی خدایا به ما نظر رحمت کن، ما محتاجیم.
علامه طباطبایی با استناد به آیات قرآن فرمودهاند شرک، مرگ انسان است، گناه و معصیت نیز ظلمت و تاریکی برای روح و جان انسان به حساب میآید، وقتی توبه میکنیم و شرک و معصیت را کنار میگذاریم نورانی میشویم.
کسی که مرده است، ما اگر آمدیم به او نوری دادیم که در میان مردم با نور حرکت میکند و همه چیز را آن طور که باید ببیند، آیا این مثل آدمی است که غرق در تاریکی است و هیچ جا را نمیبیند؟ کافران خیال میکنند همه چیز همان است که آنها میبینند، منافقین نیز این گونه هستند، شیطان اعمال کافران را به دیده آنها زیبا جلوه میدهد.
اگر ما غرق در زیباییهای دنیا و فریفتگیهای دنیا شویم میمیریم، برای اینکه عالم دیگری هست که زندگی در آنجاست، آن عالم دیگر آخرت، قیامت و رستاخیز پس از مرگ است.
ما یک دنیای مادی جسمانی داریم و یک دنیای معنوی ملکوتی و ایمانی داریم، حیات در آن دنیای معنوی ملکوتی و در رستاخیر است، آن کسی که کافر است، قیامت را قبول ندارد یا منکر عالم معنا است، این در فهم کافران نیست که خدا میمیراند و مجدد زنده میکند، بنابراین شرک مرگ است و معصیت ظلمت است.
وقتی شرک را مرگ معنا کردیم و تاریکی و ظلمت را در گناه دیدیم، یعنی حیات به معنای ایمان و نور به معنای بندگی، رحمت، عبادت و تقواست، خداوند در آیه 35 سوره نور فرمود خدا نور آسمانها و زمین است، عالم هستی با خدا برپاست، هر کس را که خدا بخواهد با نورش او را هدایت میکند و راه را به او نشان میدهد.
در این آیه آمده خداوند هر کس را که بخواهد با نور خود هدایت میکند، چون خدا حکیم است نمیتوانیم بگوییم بهصورت اتفاقی یک نفر را هدایت میکند و یک نفر را هدایت نمیکند.
آن آدمی که خدا هدایتش میکند یک شایستگی، لیاقت و آمادگی باید از خودش نشان دهد، خداوند در این رابطه میفرماید هر کس که به خدا وصل شود، عصمت را در خدا ببیند، خودش را به خدا متصل کند تا معصوم بماند و از گناه، بدی، شرک و نفاق فاصله بگیرد، در این صورت خدا او را هدایت میکند.
در جای دیگر نیز خداوند فرمود اگر پیغمبر من را اطاعت کنید هدایت میشوید، مطیع پیغمبر یعنی کسی که ولایت امیرالمؤمنین (ع) را خوب فهمیده و پذیرفته است، مطیع پیغمبر کسی است که هر چه پیغمبر گفته با جان و دل پذیرفته است.
در جای دیگری هم آمده هر کس به خدا اعتماد کند خدا قلب او را هدایت میکند، همچنین خداوند فرمود آن کسانی که عطش هدایت دارند خدا آنها را هدایت میکند، یعنی کسانی که آیات قرآن و سیره ائمه اطهار (ع) را برای جستجوی هدایت میکاوند.
امام خمینی (ره) نیز یکی دیگر از مصداقهای هدایت خداست، امام خمینی (ره) بر میخیزد و به دنبال هدایت خود و ملتش است، از ذلتی که کاپیتولاسیون میخواهد بر مردم تحمیل کند میگریزد و مبارزه را آغاز میکند، همان موقع به ایشان میگویند اینقدر در این مملکت فساد زیاد است، چگونه میخواهی در مقابل این رژیم وابسته به آمریکا و قدرتهای جهانی قرار بگیری؟
امام خمینی (ره) میفرماید من برای خدا قیام کردم و مردم را نیز در کنارم دارم، مردم یک روی دیگر هم دارند که میتوان آن را در شبهای احیا، عاشورا و مناسک مذهبی دید.
اکنون نیز مردم را باید در اربعین حسینی و حماسهآفرینیهای بصیرتی دید، امام راحل با این دیدگاه قیام کرد و خدا فرصتهای عظیمی را برای ایشان ایجاد کرد، تمام دنیا تحت تأثیر امام خمینی (ره) قرار گرفتند و حتی دشمنان نیز به ستایش ایشان برخاستند، این به معنای هدایت خداست.
خداوند میفرماید آنهایی که در مسیر ما مجاهدت کرده و به تلاش و کوشش جدی پرداختند، ما راههای نرفته را هم به آنها نشان میدهیم و درهای بسته را برای آنها میگشاییم.
در آیات دیگری از سوره نور نیز خداوند ائمه اطهار (ع) و قرآن را بهعنوان نور مطرح کرده است، خداوند در آیه 40 سوره نور میفرماید در هر کس که خدا نور قرار ندهد، هیچ خبری از نور نخواهد بود، یعنی حتی اگر علامه دهر هم باشد نورانی نمیشود.
در آیه پایانی سوره نوح آمده که حضرت نوح برای مؤمنین دعای غفران و برای کفار دعای هلاکت کرد، این درخواست غفران از دوران آدم و حوا بوده و مربوط به امروز و دیروز نیست، در آیه 23 سوره اعراف آمده اگر تو غفرانت را شامل حال ما نکنی ما خسارتزده میمانیم، این پیشینه غفران است.
کلماتی هستند که در همسایگی غفران قرار دارند، عفو و غفر از آن دسته کلمات هستند، حضرت آیتالله جوادیآملی فرمودند عفو گذشتن از مجازات و مؤاخذه خطاکار است، صفح یعنی صفحه خاطرات را ورق زدن و صفحه دیگری را گشودن یعنی از یاد بردن اشتباه فرد خطاکار است، عفو ترک پیگیری و رفع تعقیب را هم بهدنبال دارد اما غباری از عفوشدگان در دل عفوکننده میماند.
یعنی آن کسی که عفو میکند خاطره نامطلوبی در دلش هست که البته گاهی با تمرین و ممارست میتواند بر خود مسلط شود و برخی خاطرات عفو شدگان را نیز از ذهن خود بزداید که این محو نام دارد.
مرحوم علامه (ره) در تمایز مفهوم عفو و صفح فرمودند در صفح معنایی بالاتر از عفو است، یعنی روی خوش نشان دادن به شخصی که مورد عفو قرار گرفته است، شهید مطهری فرمودند کسی که بدی میکند هم استحقاق معاقبه و مجازات و هم استحقاق ملامت و سرزنش دارد، عفو گذشت از مجازات است ولی صفح یک درجه بالاتر بوده، یعنی اینکه انسان نه تنها آن مجازات معمول را انجام نمیدهد، بلکه اصلاً نامش را هم نمیبرد و چیزی به روی طرف مقابل نمیآورد.
شهید مطهری فرمودند اولیاءالله همیشه مقامی بالاتر از عفو دارند یعنی عفو آنها بهصورت صفح است، هر چه درجه انسان پایینتر باشد، سختگیری او نسبت به آن کسی که بابت کاری از وی عذرخواهی میکند بیشتر میشود، این در خانواده، در بین زن و شوهر و در جامعه صدق میکند اما هر چه انسان به اولیاء الهی نزدیکتر باشد گذشت او بیشتر میشود.
خداوند گناهان را با رحمت میپوشاند
شهید مطهری میفرمایند غفر به معنای پوشاندن است، یعنی روی گناه را با رحمت بپوشانند، بنابراین در اغلب جاهایی که از صفت غفور خدا نام برده، پس از آن صفت رحیم خدا را ذکر کرده است، یعنی خدا گناه را با رحمت میپوشاند.
شهید مطهری عنوان میکند که این پوشاندن روی گناه آن است که خداوند نمیگذارد دیگران از گناه اطلاع پیدا کنند و از رحمت و فصل خود هم چیزی به بنده عنایت میکند.
مغفرت نیاز ماست، اگر مغفرت شامل حال ما نشود ما آسیبدیده و خسارتزده هستیم، چون گناه و خطا کردهایم، این خطا ما را مجروح، آسیبدیده و روسیاه کرده و قیامتمان را به مخاطره انداخته است، حال اگر غفران به سراغ ما بیاید همه بدیها جبران میشوند.
غفران زخمهای روح و جان ما را چنان جبران و بازسازی میکند که دیگر اثری از بدیها در ما نیست، حتی گاهی خدا کاری میکند که خودمان هم فراموش کنیم که چنین گناهی را مرتکب شدهایم، وقتی غفران و رحیم را کنار هم میبینیم، یک نوع بازسازی و تولد دوباره به وجود میآید.
ما اگر اهمیت اینکه مشمول غفران الهی شویم را بدانیم، باید تلاش کنیم به هر قیمتی زخم گناه و معصیت را از جان و روح خود بزداییم، راههای این جبران، بازسازی و ولادت دوباره مشخص است، نخستین راهی که قرآن به این منظور به ما نشان میدهد توبه است.
خداوند در آیه 153 سوره اعراف فرمود آدمی که عمل بدی را انجام میدهد اگر از روی ایمان، نه از روی ناچاری، توبه کند، خداوند غفور است و جبران میکند و او را از نو میسازد.
آنان که از روی جهالت عمل زشتی انجام داده و توبه کردهاند، آمرزیده میشوند
خداوند در آیه 119 سوره نحل فرمود خدا بر آنان که از روی جهالت عمل زشتی را انجام داده و سپس توبه کرده و اصلاح شدهاند، بسیار آمرزنده و مهربان است.
دومین راه جبران و بازسازی گناه، استغفار است، در آیه 52 سوره هود آمده که استغفار کنید، توبه کنید، به سوی پروردگار باز گردید، در این صورت رحمت خدا فراوان بر شما خواهد بارید و هر روز بر قدرت و اقتدار شما افزوده خواهد شد.
ما به «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه» را عمل کردیم و نتیجه آن را دیدیم، اما در برخورد با ربا و ظلم جدی نبودیم. همه اینها موجب انسداد رحمت خدا میشود، آن جایی که بر اساس فرمان خدا پیش رفتهایم خدا هم نتیجه آن را به ما داده است.
برای رسیدن به مغفرت سرعت بگیرید، مغفرت آنقدر مهم است که باید برای رسیدن به آن عجله کنید و از هم پیشی بگیرید، خداوند میگوید مؤمنین وقتی به یاد خدا میافتند و کارهای ناشایست خود را میبینند به دامن خدا پناه میبرند و از او طلب مغفرت میکنند.
خداوند میفرماید در مغفرت خواهی از خدا اولاً سرعت بگیرید، ثانیاً سبقت بگیرید، سرعت و سبقت در مسائل دنیوی مانند مقام، پست، پول و دنیا خوب نیست اما در مسائل معنوی هر چه سرعت و سبقت بیشتر باشد ستودنی و ارزشمند است.
تقوا راه دیگری برای رسیدن به مغفرت است
سومین راه برای رسیدن به مغفرت، تقواست. دین در هر زمینهای به تقوا اشاره میکند، حدود 180 بار واژه تقوا و مشتقات آن در قرآن کریم آمده است، حدود 80 بار هم خدا امر به تقوا کرده است، خداوند اغلب تقوا را بهصورت جمع عنوان کرده است، یعنی باید جمعی برای تقوا حرکت کنید تا از عهده آن برآیید.
تقوا زمینه ایجاد کردن برای غفران است، یعنی با تقوا میشود غفران خدا را تحصیل کرد، راه دیگر رسیدن به غفران الهی، دعای ولی و والدین است، برای اینکه ما مشمول غفران الهی شویم دعای اینها خیلی مؤثر است.
یکی دیگر از راههای رسیدن به غفران، قرضالحسنه است، قرضالحسنه در اینکه ما مشمول غفران خدا شویم بسیار مؤثر است، قرضالحسنه نه تنها از نظر دنیایی چیزی از ما کم نمیکند، بلکه چیزی هم به ما اضافه میکند، هر چقدر قرضالحسنه بدهیم خدا بیشتر از آن را به ما بر میگرداند.
در قرضالحسنه خدا مطابق آیه 17 سوره تغابن به ما میگوید طرف حساب شما من هستم، آن آدم گرفتار طرف حساب شما نیست، خدا شکور است، مگر میشود ما یک کاری کنیم خدا شاکرانه با ما برخورد نکند؟
از دیگر راههای رسیدن به غفران الهی، دوری از گناهان کبیره است، آیتالله بهجت فرمودند از حرامها دوری کنید و واجبات را انجام دهید، اگر از کسی از کبائر دوری کند مشمول غفران الهی میشود.
خداوند فرمود اطاعت از رسول خدا، مانند اطاعت از خدا واجب است، اگر آدمها تخطی کردند و وظیفه خود را انجام ندادند، اگر نزد خدا استغفار کردند، پیغمبر هم برای آنها استغفار کرد، میبینند که خدا غفور و رحیم است.
یکی دیگر از راههای رسیدن به غفران الهی، عمل صالح است، خداوند فرمود هر کس توبه میکند و توبه او بر اساس ایمان است، عمل صالح انجام میدهد و عطش هدایت دارد، من برای اینها غفار هستم.