امروز :
Skip to main content

نماینده ولی‌فقیه در استان قزوین در جلسه دهم تفسیر قرآن کریم گفت: انگیزه عبادت رسیدن به معرفت و شناخت خداوند است.

آیت‌الله عبدالکریم عابدینی در جلسه دهم تفسیر قرآن کریم در ماه مبارک رمضان (۲۶ فروردین ۱۴۰۲) که در مسجد شیخ‌الاسلام برگزار شد، اظهار کرد: اولین اصل قرآن اصل هدایت است که پیش‌تر راجع به آن صحبت شد، اصل دوم اصل عبادت است، عبادت هم به‌عنوان یک مبنا، اساس، زیرساخت و زیربنا در زندگی انسان مطرح است، عبادت به همه انسان‌ها مربوط می‌شود و نباید فکر کنیم عبادت فقط مختص مسلمانان و شیعیان است، البته مسلمانان و شیعیان به نحو احسن و با تمام ویژگی‌های عبادت مورد رضای خدا وارد عرصه عبادت می‌شوند.

بنابراین هر انسانی با عبادت سر و کار دارد، لذا در بیانات قرآن کریم در این باب، خداوند از واژه‌های «یا ایهاالذین آمنوا» و «یاایهاالمسلمون» یا واژه‌هایی از این قبیل استفاده نمی‌کند، بلکه مطابق آیات 60 و 61 سوره یس می‌فرماید «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِين، وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ»، یعنی (اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد زيرا وى دشمن آشكار شماست و اينكه مرا بپرستيد اين است راه راست).

در این آیه مخاطب خداوند بنی‌آدم است، بنی‌آدم هر کسی در عالم است که بوی آدمیت می‌دهد اعم از مسلمان، غیرمسلمان یا کسی که دین دارد یا ندارد، هر کسی که بنی‌آدم است اهل عبادت است.

اینکه خداوند در آیه 56 سوره ذاریات فرمود «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»، یعنی (جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند)، شما هر جن و انسی را پیدا کنید مشغول عبادت هستند، یعنی جن و انسی در دنیا وجود ندارند که سر و کارشان با عبادت نباشد اما اینکه چه چیزی یا چه کسی را می‌پرستند متفاوت است، یعنی ممکن است برخی حیوانات مانند گاو یا برای مثال بت‌ها را بپرستند.

قرآن این‌ها را سرزنش می‌کند و می‌فرماید شما یک چوب و سنگی را می‌تراشید، بعد همان را می‌پرستید، یعنی می‌خواهد بگوید کار بدی می‌کنید و نمی‌فهمید که عبادت چیست اما اینکه هر کسی یک چیز را می‌پرستد، نشانگر این است که عبادت در فطرت انسان جا دارد.

فقط انسان و جن نیستند که عبادت می‌کنند، در آیات قرآن آمده است که همه چیز در عالم عبادت می‌کنند، برای مثال خداوند در آیه 44 سوره اسراء می‌فرماید «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا»، یعنی (آسمان‌هاى هفتگانه و زمين و هر كس كه در آن‌هاست او را تسبيح مى‏‌گويند و هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش تسبيح او مى‏‌گويد ولى شما تسبيح آن‌ها را درنمى‏‌يابيد به راستى كه او همواره بردبار و آمرزنده است).

تسبیح به معنای عبادت است، در این آیه آمده زمین هم خدا را عبادت می‌کند، هر کس در هر کجای این عالم بیکران وجود دارد عبادت می‌کند، هیچ چیزی وجود ندارد مگر اینکه مشغول عبادت است، خدا به ما می‌فرماید این مشکل شماست که عبادت و تسبیح موجودات عالم را متوجه نمی‌شوید.

این عالم، عالم عبودیت و بندگی است، پیغمبران هم برای این نیامده‌اند که عبادت را تأسیس کنند، بلکه برای این آمده‌اند که عبادت را اصلاح کنند، یعنی عبادت در فطرت آدم‌ها بوده است، پیغمبران آمده‌اند بگویند چه کسی را عبادت کنید و چه کسی را عبادت نکنید، پیغمبران آمده‌اند چگونگی عبادت را یاد داده‌اند و ویژگی‌های بندگی را آموزش داده‌اند.

خداوند در آیه 56 تا 58 سوره مبارکه ذاریات نشان می‌دهد که عبادت هدف از آفرینش است، در این آیات گویا جن و انس از پروردگار می‌پرسند ما برای چه به این دنیا آمده‌ایم؟ آیا فقط برای خوردن و جمع کردن اموال آمده‌ایم؟ همه چیز وقت مرگ از ما جدا می‌شود، اگر این‌ها هدف از آفرینش باشد که سر ما کلاه رفته است، برای اینکه چیزهای دنیایی فانی هستند و وقتی می‌میریم باید ببینیم چه چیز معنوی داریم.

آیت‌الله عابدینی اظهار کرد: خداوند فرموده هر چیزی که در زمین قرار داده‌ایم، این‌ها زینت زمین هستند، زینت شما نیستند، بهترین زمین کشاورزی یا خانه مسکونی و بهترین خودرو را هم که داشته باشید، به‌عنوان زینت زمین است و زینت انسان نیست، حتی ظاهر شما هم زینت زمین است، هر چیزی روی زمین باشد زینت زمین است، خداوند در سوره حجرات فرمود خدا ایمان را محبوب دل شما و زینت شما قرار داده است.

در دوستی معیار خوب بودن یا بد بودن چیست؟ در دوستی معیار باوفا بودن است، یعنی کسی که در هر شرایطی دست از دلسوزی و دوستی با ما برنداشته است، خانه، ماشین و ظاهر ما بی‌وفا هستند و موقع مرگ ما را تنها می‌گذارند، خدا دوست باوفایی به نام ایمان را به ما معرفی می‌کند و در آیه 7 سوره حجرات می‌فرماید « وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ »، یعنی (و لیکن خدا مقام ایمان را محبوب شما گردانید و در دلهاتان نیکو بیاراست و کفر و فسق و معصیت را زشت و منفور در نظرتان ساخت. اینان به حقیقت اهل صواب و هدایتند).

ویژگی دوستی به نام ایمان این است که بی‌وفا نیست، موقع مرگ و در قبر با ماست، در قیامت ما را نورانی می‌کند، ما را از پل صراط می‌گذراند، در بهشت به ما جا می‌دهد و لحظه‌ای ما را رها نمی‌کند، ایمان و ثمره‌های آن این گونه هستند.

خداوند می‌فرماید اگر به‌دنبال زینت می‌گردید، شخصیت شما با ایمان زیبا می‌شود، مؤمن و کافر به دنبال این هستند که زیبا باشند و هر کس تصور می‌کند زیبایی‌اش در مسائل دنیایی است، خداوند می‌فرماید اگر می‌خواهید زیبا باشید، ایمان، تقوا، کرامت و عبادت شما را زیبا می‌کند، عبادت مرکز بسیاری از زیبایی‌هاست، عبادت از تقوا می‌آید، کرامت از تقوا می‌آید، فضائل اخلاقی از دل کرامت انسانی پیدا می‌شوند.

بنابراین عبادت اصل مهمی از اصول قرآنی و مبنای مستحکمی از مبناهای مستحکم زندگی انسانی است که باید از آن بهره ببریم، هر کسی بر اساس عبادت زندگی می‌کند در مسیر هدف انسانی قدم برداشته است، هر کسی غیر از عبادت هر کاری کند گویا در حال بیگاری و وقت تلف کردن است.

خداوند در آیه 56 سوره ذاریات فرمود جن و انس را فقط برای عبادت خلق کردیم، چقدر از عمر ما به عبادت و چقدر به غیر عبادت می‌گذرد؟ هر چقدر از عمر ما به غیر عبادت می‌گذرد کاری بیهوده است و در قیامت بابت آن چیزی به ما تعلق نمی‌گیرد، چون راه را اشتباه رفته‌ایم و مأجور نیستیم.

البته وقتی صحبت از عبادت می‌شود معنایش این نیست که همه کارها را روی زمین بگذاریم و فقط بیاییم در مسجد نماز بخوانیم، برای مثال اگر کشاورز هستیم و بر سر زمین می‌رویم بگوییم خدایا تو در آیه 64 سوره واقعه فرمودی «أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»، یعنی (آيا شما آن را مي‏رويانيد، يا ما مي‏رويانيم؟)، یعنی بگوییم خدایا ما قبول داریم تو زارع هستی، ما کاره‌ای نیستیم، آب، گیاه، دانه، خاک، درخت، ابر، باد و باران به اراده تو می‌چرخند، اگر من فهمیدم که گندم در زیر خاک با شرایط خاصی سبز می‌شود، این شعور را تو به من دادی.

اگر ما با این دید این گندم را کاشتیم که مملکت ما محتاج اجانب نشود، این عبادت است، اگر با این دید گندم کاشتیم که مردم ما گرسنه نمانند و آرد و نان داشته باشند، این عبادت است، اگر راننده هستیم بگوییم خدایا من برای اینکه بندگان تو در زیر آفتاب و در باران و سرما نمانند آن‌ها را جابه‌جا می‌کنم، کرایه‌ام را هم می‌گیرم تا زندگی‌ام بچرخد، این عبادت است، یا اگر در کارخانه، صنعت، تعلیم و آموزش هستیم با دیدگاه خدایی و برای عبادت کار کنیم، در این صورت هر کاری که مورد رضای خدا نباشد را کنار می‌گذاریم.

بنابراین همه چیز با عبادت ساماندهی می‌شود، خداوند می‌فرماید من شما را جز برای عبادت خلق نکرده‌ام، ممکن است یک نفر بگوید من رزق و روزی هم نیاز دارم، نمی‌توانم که فقط عبادت کنم، خداوند در پاسخ در آیه 57 سوره ذاریات می‌فرماید «ما أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ»، یعنی (از آنان هيچ روزيى نمى‏‌خواهم و نمى‏‌خواهم كه مرا خوراك دهند).

ممکن است ما بگوییم ما که فقط خودمان تنها نیستیم، عائله هم داریم، عائله ما هم روزی می‌خواهند، خداوند در همین آیه می‌فرماید چه کسی گفته شما عائله‌تان را می‌گردانید؟ رزق آن‌ها هم با خداست.

خداوند در آیه 58 سوره ذاریات می‌فرماید «انّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ »، یعنی (خداست كه خود روزى بخش نيرومند استوار است)، خداوند در این آیه می‌فرماید فقط خدا رزاق است و هیچ وقت رشته رزق او گسسته نمی‌شود.

این نگاه توحیدی خیال ما را راحت می‌کند، البته این آیه می‌گوید خداوند رزاق است، نمی‌گوید خدا مال زیاد به شما می دهد، خدا اصلاً به مال تشویق نمی‌کند، بلکه به مال برکت می‌دهد و آن را تبدیل به رزق می‌کند، اگر انسان رزق داشته باشد یعنی هر چیزی دارد به دردش می‌خورد، رزق او را به مکه و عتبات عالیات می‌برد، رزقش باعث می‌شود او صدقه و قرض‌الحسنه بدهد و انفاق کند و غذای حلال برای خود و عائله‌اش مصرف کند.

این رزق است، اما مال خیلی وقت‌ها وبال گردن انسان می‌شود، آن چیزی که به درد می‌خورد رزق است، در رزق آرامش وجود دارد، رزق عبادت است، رزق مثل ذکر است و از ناحیه خدا بوی معنویت می‌دهد، اما مال این گونه نیست، خیلی وقت‌ها مال بوی ربا، حرص، شرّ و بوی حق دیگران را می‌دهد.

عبادت به پیش‌نیاز لازم دارد، این طور نیست که هر کسی راه بیفتد بگوید من می‌خواهم عبادت کنم، عبادت انگیزه لازم دارد، البته یک وقت ممکن است انگیزه عبادت ریا باشد، یک وقت ممکن است نماز بخوانیم تا دیگران ببینند ما داریم عبادت می‌کنیم، این هم یک انگیز است، اما انگیزه خوبی نیست.

قرآن می‌فرماید منافقین وقتی نماز می‌خوانند با کسالت و بیحالی نماز می‌خوانند، انگیزه این‌ها در نماز و عبادت ریاست و کم به نماز می‌ایستند، یعنی یاد خدا برای آن‌ها معنا ندارد و گاهی برای ریا نماز می‌خوانند، قرآن به ما کمک می‌کند عبادتی با انگیزه سالم داشته باشیم، این انگیزه سالم و حقیقی برای عبادت چیست؟

این انگیزه همان معرفت نسبت به خداست، اگر ما خداشناس و خودشناس باشیم، هر کس خودش را بشناسد خدا را شناخته است، هم باید خودمان را بشناسیم و هم خدا را بشناسیم، هم باید مقصد زندگی را بدانیم، بدانیم این دنیا گذر است و در قیامت محشور می‌شویم، بدانیم که این عبادت است که ما را برای قیامت می‌سازد، بدانیم که ما در این دنیا در رحم دنیا قرار داریم، مانند طفلی که قبل از به دنیا آمدن در رحم مادر قرار دارد.

طفلی که در رحم مادر است، معطل نیست، آن‌جا جاسازی شده تا رشد کند و آماده شود به دنیا بیاید، آن 9 ماه و چند روزی که در رحم مادر است، برای پرورش استعداد دنیایی است، آنجا باید اندامش شکل بگیرد، چشمش کامل شود، شنوایی او آماده شود، دست و پاهای او برای فعالیت دنیایی مهیا شود، قلبش کامل شود و تپش پیدا کند تا در نهایت به این دنیا بیاید.

عبادت در دنیا برای ما همان کاری را می‌کند که طفل در رحم مادر تکوین پیدا می‌کند، وقتی به آخرت رفتیم و برای آخرت متولد شدیم، کامل هستیم و ناقص‌الخلقه نیستیم، عبادت ما را بینا می‌کند و کور محشور نمی‌شویم.

منافقینی که با عبادت بیگانه هستند، همان‌هایی هستند که از قرآن اعراض می‌کنند، خداوند در آیه 124 سوره طه می‌فرماید «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَی»، یعنی (و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ و سختى خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى‌كنيم)، خداوند در آیه می‌فرماید آن‌هایی که از ذکر اعم از نماز، قرآن و دین روی برمی‌گردانند، زندگی ناگواری دارند و در تنگنا و سختی هستند، برای اینکه چشمشان نمی‌بیند و گوششان نمی‌شنود، نشاط انسانی و معنوی ندارند، همه این‌ها ویژگی‌های منافقین است.

چنین آدم‌هایی با ذکر، نماز، قرآن و دین تکوین پیدا نکرده و رشد نکرده‌اند، این‌ها در رحم مادر دنیا کامل نشده، بنابراین کور محشور می‌شود و در قیامت می‌گویند چرا مرا کور محشور کردی، قرار بود من بصیر باشم، خداوند می‌فرماید همین طور است، ما در رحم دنیا می‌خواستیم تو با آیات ما بزرگ شوی، روشن شوی و رشد کنی، اما تو اهمیتی به این چیزها ندادی، ما به تو اراده و عقل داده بودیم، راه را به تو نشان داده بودیم، اما تو اعتنا نکردی، تو که در دنیا ما را فراموش کردی، ما هم در قیامت تو را فراموش می‌کنیم.

وقتی خدای بصیر ما را فراموش کرد، ما دیگر بصیرت نداریم و اعمی می‌شویم، وقتی خدای سمیع ما را فراموش کند ما کر می‌شویم، در دنیا و آخرت همین طور است، خداوند راجع به کافران فرمود «صم بکم عمی فهم لایعقلون» و راجع به منافقان فرمود «صم بکم عمی فهم لایرجعون».

سمع، بصر و فؤاد نزد خداست، آن‌هایی که ندای خدا را شنیدند و ایمان آوردند دارای سمع، بصر و فؤاد شدند، بقیه چنین نشدند.

بنابراین پیش‌نیاز عبادت، معرفت است، هر چقدر ما نسبت به خدا معرفت داشته باشیم، به همان اندازه عبادت‌مان جدی می‌شود، شفافیت در شناخت و معرفت خدا ما را پای عبادت مخلصانه و عبادت شاکران می‌برد، یعنی عبادت‌کننده با محبت، علاقه و انگیزه عبادت می‌کند.

برای مثال ما می‌گوییم ما منتظر امام زمان (عج) هستیم، بسیاری از مؤمنان زمانی که نام حضرت می‌آید اشک در چشمان آن‌ها حلقه می‌زند، آمادگی بالایی برای ظهور دارند، ما اگر اهل عبادت باشیم باید این گونه منتظر نماز باشیم، دائم چشم‌انتظار وعده‌گاه خود و خدا برای عشق و عاشقی باشیم، چرا گاهی برای نماز بی‌تفاوت هستیم؟ چون خدا را نمی‌شناسیم و نیاز خود را نمی‌دانیم، ما نیاز به غذا را می‌فهمیم و دائم منتظر این وعده هستیم، اگر نیاز معنوی و روحی خود را هم بفهمیم دائم منتظر وعده‌گاه نماز هستیم.

مؤمنین زندگی خود را با محوریت نماز تنظیم می‌کنند، این انتظار برای نماز است، چه زمانی ما به این مرحله می‌رسیم، آن موقعی که معرفت داشته باشیم.

بنابراین پیش‌نیاز عبادت، معرفت دینی است، چرا منافقان در نماز حال و حوصله ندارند؟ برای اینکه خدا در آیه نخست سوره منافقون فرمود «إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُون»، یعنی (چون منافقان نزد تو آيند گويند گواهى مى‏‌دهيم كه تو واقعاً پيامبر خدايى و خدا هم مى‏‌داند كه تو واقعاً پيامبر او هستى و خدا گواهى مى‏‌دهد كه مردم دو چهره سخت دروغگویند).

خداوند می‌فرماید منافقین به پیغمبر (ص) گفتند ما شهادت می‌دهیم تو پیامبر خدایی، دروغ از حرف آن‌ها پیداست، برای اینکه می‌گویند ما شهادت می‌دهیم، چون شهادت یک چیز انفرادی است، یعنی من دارم می‌بینم و از نظر روحی و روانی شهود می‌کنم، ما که از دل کس دیگر خبر نداریم که بخواهیم این شهادت را جمعی بدهیم، البته ائمه (ع) می‌توانند بگویند ما شهادت می‌دهیم، اما آدم‌های عادی نمی‌توانند جمعی شهادت بدهند، چون هیچ کس از دل دیگری خبر ندارد.

به همین دلیل است که در نماز معمولاً افعال به‌صورت جمع به کار رفته‌اند، اما وقتی به شهادت می‌رسیم آن را به صورت مفرد به کار می‌بریم، باید به این برسیم که خدایا من می‌بینم که فقط تو خدایی می‌کنی، خدایا من به این باور رسیدم که پیامبر (ص) فرستاده توست و یک آدم معمولی محال است که این بشود، این شهادت صادقانه است.

وقتی منافقان شهادت جمعی دادند خداوند گفت ای پیغمبر خدا که می‌داند تو رسول او هستی، همان خدا شهادت می‌دهد که منافقین دروغگو هستند.

خدا دو جا کلمه کسالت را در قرآن به کار برده است، هر دو جا هم راجع به نماز منافقین است، خدا می‌گوید این‌ها نمازشان را با کسالت می‌خوانند، گاهی ما فقط نماز را می‌خوانیم که از روی دوشمان برداشته شود، این عبارت قشنگی برای نماز نیست، ما باید با افتخار نماز را اقامه کنیم و حیفمان بیاید از نماز جدا شویم، اگر این عبارت‌های منفی راجع به نماز در زبان یا ذهن ما بیاید، معلوم می‌شود در معرفت‌مان باید بیشتر دقت کنیم.

خدا می‌خواهد ما را درباره عبادت به حرف بیاورد، بنابراین در سوره حمد در ابتدا می‌فرماید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»، الله جامع‌ترین کلمه‌ای است که تمام هزار اسمی که در دعای جوشن‌کبیر می‌خوانیم، در این یک اسم است، همه ذرات عالم تجلی اسماء الهی هستند، بعد از الله، الرحمن جامع‌ترین اسم خداست، الرحیم نیز یکی از اسماء جامع است، در آیات بعد سوره حمد خداوند می‌فرماید «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، مَالِكِ يَوْمِ الدِّين»، همه عالم تحت سیطره خداست، مالک و مَلک عالم خداست، قیامت را هم او بر پا کرده است، تا اینجا خداوند به ما انگیزه می‌دهد.

شهید مطهری می‌فرماید اساسی‌ترین سؤالات بین‌المللی که برای انسان‌ها در هر کجای جهان وجود دارد، در این آیات است، سوره حمد به اجمال به سؤالات بین‌المللی و انگیزه عبادت جواب داده است و همه قرآن تفصیل و تفسیر همان پاسخ‌هاست، وقتی خدا می‌آید اساسی‌ترین سؤال‌ها را می‌گوید و جواب آن‌ها را هم می‌دهد، ما به وجد می‌آییم و گویا به خدا می‌گوییم اجازه بده ما هم حرفمان را بزنیم.

با این پیش‌زمینه می‌گوییم «ايَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ، اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ، صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ»، یعنی خدایا اگر تو چنین معبودی هستی، ما نیز وظیفه بندگی داریم و چنین عبدی هستیم، این همان پیش‌نیاز عبادت است، همان است که انگیزه عبادت، معرفت و شناخت را در انسان ایجاد می‌کند.

خدای متعال در سوره مبارکه طه با موسی (ع) صحبت می‌کند، در آیه 8 این سوره می‌فرماید «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى»، یعنی (خدايى كه جز او معبودى نيست و نامهاى نيكو به او اختصاص دارد)، می‌گویند اسم اعظم خدا را باید در این آیه جست‌وجو کرد.

در آیه 9 سوره طه نیز آمده «و هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى»، یعنی (و آيا خبر موسى به تو رسيد)، در آیه 10 نیز می‌فرماید «إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى»، یعنی (هنگامى كه آتشى ديد پس به خانواده خود گفت درنگ كنيد زيرا من آتشى ديدم اميد كه پاره‏ اى از آن براى شما بياورم يا در پرتو آتش راه خود را باز يابم).

خداوند در آیات 11 و 12 سوره طه می‌فرماید « فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَى، إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى»، یعنی (پس چون بدان رسيد ندا داده شد كه اى موسى، این منم پروردگار تو، پای‌پوش خویش بیرون آور که تو در وادی مقدس طوی هستی).

خداوند در آیات 13 و 14 سوره طه می‌فرماید «وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى، إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي»، یعنی (و من تو را برگزيده‏‌ام پس بدانچه وحى مى‌‏شود گوش فرا ده، منم من خدايى كه جز من خدايى نيست پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار)، خدا در آیه 14 ایجاد انگیزه کرده، پیش‌نیاز عبادت را بیان کرده و فرموده فقط منم که ادعای خدایی می‌کنم، هیچ کسی جز من خدا نیست، برخی دنبال خدایان واهی می‌گردند، در حالی که باید همه توجهشان به من جلب شود، نحوه عبادت را نیز خداوند در این آیه به ما یاد داده که با اقامه نماز می‌توان آن را محقق کرد.

پیامبر (ص) انگیزه داشتن در عبادت را به ما یاد می‌دهد، ابوذر غفاری به‌عنوان نماینده همه مؤمنین خدمت رسول خدا می‌رسد، حضرت این بسته معرفتی را به وسیله ابوذر به ما می‌رساند و می‌فرماید ای ابوذر خدا را جوری عبادت کن که گویا او را می‌بینی، یعنی وقتی می‌گویی «اهدنا الصراط المستقیم»، بدان که خدا تو را می‌بیند و تو او را می‌بینی و برای این کلمات حس داشته باش، اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند، پیش‌نیاز عبادت معرفت نسبت به خداست، هر چقدر نسبت به او معرفت و اعتقاد داری، بدان که قبل از هر چیز خدا بوده، خدا یگانه است، دوم ندارد، باقی است و مثل ما نیست که مراحلی را بگذراند و از کودکی به پیری برسد.

پیامبر (ص) در ادامه فرمود هدف ما انسان‌هاست که با عبادت به جایی برسیم، عبادت هدف خدا نیست، بلکه هدف کمالات انسانی است، قبل از عبادت باید به پیامبر خدا (ص) و انبیای الهی ایمان داشته باشی، باید اعتقاد داشته باشی که خدا مرا به‌عنوان پیغمبر (ص) برای عموم مردم فرستاده که برای آن‌ها بشیر و نذیر باشم، من باید چراغ روشنگر راه هدایت مردم باشم.

پیامبر (ص) در ادامه فرمود سومین چیزی که پیش‌نیاز نماز، روزه، حج، عبادت و بندگی است محبت اهل‌بیت (ع) است، آن‌هایی که رجس و پلیدی را از آن‌ها دور کرد و به آن‌ها طهارت و پاکی بخشید.

حال این سؤال پیش می‌آید که ما ابتدا باید معرفت‌مان را کامل کنیم و سپس به عبادت برخیزیم؟ خیر این‌گونه نیست، این‌ها به منزله خدمات متقابلی برای هم هستند، یعنی هر عبادتی که می‌کنیم یک پله معرفت‌مان بالاتر می‌رود، هر پله معرفت‌مان بالا می‌رود عبادت‌مان کیفیت بیشتری پیدا می‌کند، تقوا نیز همین طور است، هر چه تقوا بالاتر می‌رود کیفیت عبادت، بندگی و قرآن‌شناسی افزایش پیدا می‌کند، هر چه کیفیت عبادت افزایش پیدا می‌کند، تقوا قوی‌تر می‌شود، معرفت و عبادت نیز متقابلاً روی همدیگر اثر می‌گذارند.

مثل این است که شهید مطهری مثال می‌زند که موتور به اتومبیل حرکت می‌دهد و جلو می‌رود، چراغ‌ها مقابل را روشن می‌کنند و راننده می‌تواند جلو را ببیند، پس موتور جلو می‌برد و چراغ نیز جلوتر را نشان می‌دهد، این دو یعنی چراغ و موتور دست به دست هم می‌دهند و حرکت جدی و مستمر را باعث می‌شوند.