امروز :
Skip to main content

نماینده ولی‌فقیه در استان قزوین در جلسه دوازدهم تفسیر قرآن کریم گفت: کرامت انسانی اقتضا می‌کند فقط عبد خدای متعال باشیم.

آیت‌الله عبدالکریم عابدینی در جلسه دوازدهم تفسیر قرآن کریم در ماه مبارک رمضان (۲۸ فروردین ۱۴۰۲) در مسجد شیخ الاسلام برگزار شد، اظهار کرد: هدایت و عبادت دو اصل قرآنی و ریشه‌دار در فطرت انسانی هستند، امام صادق (ع) فرمودند عبادت‌کنندگان سه دسته هستند، یک عده از ترس خدا را عبادت می‌کنند، عبادت این‌ها عبادت بردگان است، همان طور که بردگان از صاحبان خود فرمان می‌برند و هر چه آن‌ها بگویند اینان ناگزیرند که اجرا کنند.

امام (ع) افزودند دسته دوم گویا عبادت خود را به خدا می‌فروشند و می‌گویند خدایا ما عبادت می‌کنیم، تو به ما ثواب بده، این‌ها برای عبادت خود قیمت می‌گذارند و به‌دنبال این هستند که با این عبادات به بهشت بروند و ثواب اخروی بگیرند، عبادت این‌ها مانند عبادت تجار است، این‌ها گویا اجیر شده‌اند که مزد بگیرند.

امام (ع) در ادامه فرمودند دسته سوم کسانی هستند که از روی محبت و عشق عبادت می‌کنند، عبادت این‌ها مانند عبادت احرار و آزادگان است، حضرت هیچ کدام از این سه دسته را رد نکردند و فرمودند هر کدام نصیب و بهره‌ای از ثواب دارند، اما عبادت دسته سوم در درجه بالاتری قرار دارد، چرا که این گونه افراد می‌گویند خدایا ما احتیاج به عبادت تو داریم، تو حتی اگر بهشت و جهنم را هم تعطیل کنی من باز تو را عبادت می‌کنم، چرا که نیاز به عبادت دارم.

از این حدیث به خوبی بر می‌آید که عبادت پیش‌نیاز دارد، یعنی نمی‌شود به‌صورت بخش‌نامه‌ای عبادت کرد، ما باید زیرساخت‌ها را درست کنیم و معرفت نسبت به خدا را تقویت کنیم، البته عبادت این کار را می‌کند اما زمان می‌برد، یعنی ما هر قدمی در عبادت بر می‌داریم زیرساخت‌ها محکم می‌شوند و معرفت یقینی می‌شود.

هر چه معرفت قوی شود، عبادت کیفیت بهتری پیدا می‌کند، این‌ها متقابلاً به هم خدمات می‌دهند.

برخی کارها هم عبادت هستند اما منفی هستند، خداوند در آیه 81 سوره مریم می‌فرماید «وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا»، یعنی (و به جاى خدا معبودانى اختيار كردند تا براى آنان مايه عزت باشد)، در این آیه آمده که برخی عزت‌شان را در خدایان خودساخته جست‌وجو می‌کردند، برای مثال تکیه منافقین به یهودی‌ها بود و از آنان انتظار داشتند که این‌ها را به یک جایی برسانند.

در آیه 82 سوره مریم نیز آمده است «كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا»، یعنی (نه چنين است به‌زودى آن معبودان عبادت ايشان را انكار مى‌كنند و دشمن آنان مى‏‌گردند)، خداوند در این آیه می‌فرماید این‌ها به‌زودی خودشان هم از این عبادت برمی‌گردند و می‌فهمند که آن‌ها شایسته عبادت نیستند.

منافقینی که به سراغ یهودی‌ها می‌رفتند آیا برای مثال به آنان سجده می‌کردند؟ خیر این گونه نیست، بلکه منافقین یهودی‌ها را تکیه گاه خود می‌دانستند، یعنی آن‌ها را ولیّ و ملجأ خود می‌دانستند، قرآن این را سرزنش کرده و می‌گوید کار بدی می‌کنید، چرا که این به منزله همان عبادت منفی است.

این غرب‌پرستی‌هایی که می‌بینیم به منزله عبادت کردن است، در ادبیات سیاسی هم از غرب‌پرستی و غرب‌گرایی سخن می‌گوییم، این‌ها عبادت محسوب می‌شوند، اما منفی هستند، باید ولیّ ما مشخص باشد، ولیّ مشخص می‌کند ما عبد چه کسی هستیم؟

اگر جزو گروه «الله ولی الذین آمنوا» بودیم، در حال عبادت خدا هستیم، اما اگر جزو «والذین کفروا» بودیم، «اولیاءهم الشیطان» هستیم، یعنی غیر خدا و شیطان را عبادت می‌کنیم.

امام صادق (ع) فرمود عبادت فقط رکوع و سجود نیست، البته این هم عبادت است، اما همه عبادت شامل این نیست، اینکه شما از یک کسی اطاعت می‌کنید این به معنای عبادت است، اطاعت به معنای عبادت است، هر کس مخلوق را در معصیت خالق اطاعت کند، گویا دارد او را عبادت می‌کند.

حال ببینیم من و شما چقدر مسئولیت داریم، یکی از حوزه‌های امر به معروف و نهی از منکر همین‌جاست، برخی می‌گویند ما مأمور و معذوریم، این اشتباه است، مأمور نزد خدا مسئول است، هر چه خدا گفت را باید اطاعت کند، هر چه دیگران دیکته کنند ممکن است خلاف دین، عقل و عدل باشد و ما حق نداریم از آن‌ها اطاعت کنیم.

هر انسانی کرامت دارد، کرامت انسانی اقتضا می‌کند انسان پای خود را از بندگی خدا فراتر نگذارد، این موارد خیلی مهم است و باید روی آن‌ها در جامعه کار شود، برخی خیلی راحت عبد شیطان و عبد معصیت‌کاران می‌شوند.

رسول اکرم (ص) فرمودند هر کس راحت گوشش را به یک فضایی بدهد، گویا دارد او را عبادت می‌کند، یعنی برای مثال در فضای مجازی و تبلیغات شیاطین رسانه‌ای بین‌المللی گوش، چشم و هستی خود را بگذارد، این فرد گویا دارد آن‌ها را عبادت می‌کند، حال ممکن است یک گوینده حرف خدا را بزند، مثل فرمایشات رهبر حکیم انقلاب که قدم به قدم دست ما را گرفته و ما را راه می‌برد تا در مسیر خدا درست حرکت کنیم، ما یک زمانی نمی‌توانستیم روی پای خود بایستیم، اکنون با رهنمودهای رهبر معظم انقلاب دیگران هم به ملت ما تکیه می‌کنند تا بتوانند روی پای خود بایستند.

پیامبر (ص) در ادامه فرمود اگر این فرد ناطق سخنگوی خدا باشد و دین را بیان کند، این آدمی که حرف او را گوش می‌کند، دارد خدا را عبادت می‌کند، اما اگر این ناطق در حال شیطنت است و دارد علیه امنیت یک ملت صحبت می‌کند، حرمت‌های ایمانی را می‌شکند، مردم را تشویق می‌کند که مسجد را آتش بزنند، چاقوکشی کنند، فحاشی کنند، نظم و امنیت کشور را به هم بزنند، اگر کسی این‌ها را گوش کند، گویا دارد شیطان را عبادت می‌کند.

پیامبر (ص) در ادامه به مخاطب خود فرمودند اگر مردم به چپ و راست رفتند و تو خواستی گم و خراب نشوی راه ما را بیا، اهل بیت (ع) را رها نکن، آن کسی که به ما تکیه کند، ما او را همراهی می‌کنیم و نمی‌گذاریم به انحراف کشیده شود، هر کس از ما دست بردارد ما نیز رهایش می‌کنیم، این حدیث رسول خدا (ص) در کتاب وسایل‌الشیعه آمده است.

در قرآن «و بالوالدین احسانا» آمده، اما خداوند فرموده تا زمانی که پدر و مادر معصیت و گناه را نگفته‌اند تو موظفی از آنان اطاعت کنی، اما در معصیت خدا حتی پدر و مادر را نباید اطاعت کرد.

در جلد هشتم کتاب شریف کافی از امیرالمؤمنین (ع) روایت شده که حضرت در ابتدا حمد و ثنای خدا را گفته و سپس فرمودند خدا رسولش را به حق مبعوث فرمود، برای اینکه مردم نروند آدم‌ها و حزب‌ها را بپرستند و به‌دنبال تنظیم پرستش خود در راستای منافع دنیایی نباشند، خدا پیغمبرش را فرستاد تا مردم را از بردگی بندگان برهاند و به بندگی افتخارآمیز خدای متعال برساند.

یعنی خدا پیامبر (ص) را فرستاد تا به مردم بگوید چرا آدم‌ها را می‌پرستید، شما باید خدا را بپرستید، حضرت در ادامه فرمودند به جای اینکه در عهد و پیمان با مردم باشید در عهد و پیمان با خدا باشید.

برای مثال ما هنوز هم این گرفتاری‌ها را در جامعه داریم که برخی افراد از سنت‌های غلط پیروی می‌کنند و می‌گویند این قانون محل ماست، برای مثال در برخی استان‌ها مجسمه‌هایی روی قبرها می‌گذارند، در ازدواج کارهایی می‌کنند که صحیح نیست، این‌ها همان عبادت باطل است، برخی تمام این باورها را دارند، در عین حال می‌گویند ما پیرو رسول خدا هستیم، این‌ها متناقض است.

امیرالمؤمنین (ع) در ادامه فرمودند به جای اینکه از این و آن اطاعت کنید خدا را اطاعت کنید، گاهی یک عمر بدبختی می‌کشیم چرا که اطاعت غیر خدا را کرده‌ایم، حضرت فرمودند پیغمبر (ص) آمد که مردم را از ولایت بندگان به ولایت خدا برساند.

در بحارالانوار آمده عنوان بصری به خدمت امام صادق (ع) رفت و به امام گفت که 94 سال از عمر من گذشته است، در این عمر طولانی مکتب علمی تربیتی خیلی‌ها را دیده‌ام و نزد مالک بن انس بوده‌ام، اکنون آمده‌ام از محضر شما استفاده کنم، امام (ع) فرمود من کار و برنامه دارم، همان طور که تاکنون پای درس مالک بن انس بودی، باز هم به همان جا برو.

عنوان بصری می‌گوید من این‌ها را شنیدم و از محضر امام خارج شدم، اما دیدم نمی‌توانم امام (ع) را رها کنم، چون فرمایش امام (ع) روی او اثر گذاشته بود و نمی‌توانست خود را از مکتب امام محروم کند، با خود گفت اگر این آدم لیاقتی در من می‌دید مرا از درب خانه خود رد نمی‌کرد، معلوم می‌شود من خیلی بیچاره و گرفتار هستم.

بنابراین عنوان بصری متوجه شد اوضاع دلش خوب نیست و گفت اگر اوضاعم خوب بود امام (ع) مرا از خود دور نمی‌کرد، عنوان بصری می‌گوید وارد مسجدالنبی (ص) شدم و به رسول خدا (ص) سلام دادم، به روضه منوره رفتم و دو رکعت نماز خواندم و گفتم یاالله، من از تو در خواست می‌کنم کاری کنی قلب امام جعفر صادق (ع) مرا قبول کند، کاری کن من از علم امام جعفر صادق (ع) استفاده کنم و راه راست را از آن حضرت یاد بگیرم.

در ادامه عنوان بصری می‌گوید همه این‌ها را گفتم و با دلی محزون به منزلم بازگشتم، دیگر سراغ مالک بن انس نرفتم، چرا که بسیار تحت تأثیر امام صادق (ع) قرار گرفته بودم، این نور در وجود من تابیدن گرفته بود، دیگر از خانه‌ام بیرون نرفتم و فقط برای اقامه نمازهای واجب می‌رفتم، وقتی دیگر خیلی دلم گرفته بود بعد از نماز عصر نعلین‌ها را پوشیدم و تصمیم گرفتم مجدد نزد امام صادق (ع) بروم تا ببینیم دعای من اثرگذار بوده است یا خیر.

عنوان بصری می‌گوید به درب منزل امام صادق (ع) رفتم و اجازه ورود گرفتم، خادم امام در ابتدا پرسید چه می‌خواهی؟ امام (ع) مشغول نماز است، کنار درب منزل امام نشستم، کمی که گذشت خادم گفت بفرما داخل شو، نزد امام (ع) رفتم، حضرت یک مقدار تأمل کرده و سپس فرمودند کنیه تو چیست؟ عرض کردم ابوعبدالله.

کنیه امام صادق (ع) هم ابوعبدالله است، آن حضرت برای عنوان بصری دعا کرد و گفت برای چه به اینجا آمده‌ای؟ عنوان بصری می‌گوید با خودم گفتم همین که نزد امام آمدم، آن حضرت را زیارت کردم و امام برای من دعا کرد، این خیلی باارزش است، امام مجدد پرسید حاجت تو چیست؟

عنوان بصری می‌گوید به امام گفتم من از خدا خواستم قلب تو مرا بپذیرد، علم و دانش تو روزی من شود و در دل من بنشیند، از پیشگاه خدا امیدوارم این درخواست مرا بپذیرد و شما به من علم و دانش بدهید.

امام صادق (ع) در اینجا یک درس ماندگار را فرمودند که در دل‌ها اثر گذاشت، حضرت فرمود علم این نیست که فقط به مدرسه، حوزه و دانشگاه بروی، همه علم این نیست، علم نوری است که خدای متعال هر کس را که بخواهد هدایت می‌کند، این نور را در جان و قلب او می‌اندازد و درونش را روشن می‌کند.

بنابراین عنوان بصری تا قبل از آشنایی امام جعفر صادق (ع) مالک بن انس را پرستش می‌کرد و به امام متصل نشده بود، اما بعد از آن متصل به امام و خدا شد، عبادتش عبادت خدا بود، امام (ع) به او فرمود اگر خواستی عالم شوی ابتدا کاری کن عبد و بنده خدا باشی، سپس تصمیم بگیر هر چه آموخته‌ای را عمل کنی و به کار بگیری، در درجه بعدی هم از خدا بخواه به تو چیزی بفهماند، خدا هم به تو خواهد فهماند.

این حدیث نشانگر اهمیت عبادت در روشن شدن انسان، نورانی شدن دل و رسیدن به علم حقیقی است، خداوند در سوره نور می‌فرماید خدا نور آسمان‌ها و زمین است، هر کس را بخواهد با نور خود هدایت می‌کند، سپس در آیه ۴۰ این سوره خداوند فرمود هر کس را خدا نورانی نکند، هیچ نوری در وجود او نخواهد بود.