امروز :
Skip to main content

پاکی لباس در سوره مدثر به چه معناست؟

آیت‌الله عبدالکریم عابدینی در جلسه سی و دوم تفسیر قرآن کریم (۸ مردادماه ۱۴۰۲) در تفسیر سوره مدثر اظهار کرد: محل نزول سوره مدثر مکه است، از مضامین آیات نیز مشخص است که در اوایل نزول وحی به پیامبر (ص) بوده است.

ما یک ترتیب نزول سوره‌ها را داریم، یکی هم ترتیب چینش سوره‌ها در قرآن را داریم، این‌ها با هم فرق دارند، ترتیب نزول یعنی این سوره چندمین سوره‌ای است که بر پیغمبر (ص) نازل شده است، ممکن است شماره آن در قرآن با ترتیب نزول متفاوت باشد، گفته شده این چهارمین سوره‌ای است که بر قلب مبارک پیامبر (ص) نازل شده است، یعنی بعد از سوره مزمل و قبل از سوره حمد نازل شده است.

ترتیب چینش قرآنی سوره مدثر در حال حاضر هفتاد و چهارمین سوره است که پس از سوره مزمل و قبل از سوره قیامت قرار گرفته است، این سوره 56 آیه دارد، آیات آن معمولاً کوتاه هستند، به جز یکی از آیات آن که بلند است.

این سوره 256 کلمه و یک هزار و ده حرف دارد، تعداد آیات، کلمات و حروف باعث می‌شده سوره‌ها مشخص باشد که کسی نیاید از نزد خود حرفی را به سوره‌ها اضافه کند، گاهی با اضافه شدن یک حرف معنای آیه تغییر می‌کند و مطلب تحریف می‌شود.

اکنون با وجود امکانات نرم‌افزاری خیلی راحت می‌توان فهمید هر سوره چند حرف و کلمه دارد اما در زمان پیامبر (ص) باید تک تک کلمات شمرده می‌شد، این کار قدیمی‌هاست که در باب احصاء آمار و ارقام آیات قرآن کار شده و از قرآن صیانت شده است.

درباره فضیلت این سوره نیز در ثواب‌الاعمال و عقاب‌الاعمال به نقل از امام باقر (ع) آمده که حضرت فرمودند هر کس در نمازش سوره مدثر را بخواند به خواست و یاری خدا هیچ وقت در زندگی او شقاوت و بدبختی پیش نمی‌آید، معمولاً وقتی چنین خواصی را برای سوره‌‌ای بیان می‌کنند زمانی که به مضامین سوره مراجعه می‌کنیم می‌بینیم چیزهایی در این سوره آمده که اگر کسی رعایت کند خوشبخت و سربلند می‌شود.

این سوره با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز می‌شود، بسیاری از علمای شیعه بسم الله الرحمن الرحیم را جزو سوره می‌دانند اما اهل تسنن عموماً بسم الله الرحمن الرحیم را جزو سوره نمی‌دانند، اینکه بسم الله الرحمن الرحیم را جزو سوره بدانیم یا ندانیم احکام شرعی به آن مترتب می‌شود.

مدثر به معنای لباس بلند است که روی لباس دیگری تن می‌کنند یا چیزی مانند ملحفه است که موقع خوابیدن روی خود می‌اندازند که بدنشان را بپوشاند، خداوند در آیه 1 سوره مدثر فرموده «يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ»، یعنی (اى كشيده رداى شب بر سر)، در مقابل کلمه دِثار یعنی لباس رو، کلمه شِعار قرار دارد، شِعار به لباس زیر گفته می‌شود، شِعار با بدن و پوست در تماس است و دثار لباس رویی است.

در آیه ۵ از این سوره کلمه رُجز آمده است، این کلمه به معنای پلیدی، اضطراب، تزلزل، انحراف و عذاب است، خداوند در آیه 5 سوره مدثر می‌فرماید «وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ»، یعنی (از پليدى دور شو)، خداوند در این آیه می‌فرماید از انحراف، آلودگی و شبهات دوری کن، چرا که نتیجه‌ای جز عذاب ندارد.

کلمه رُجز به معانی مختلفی تعبیر شده است، برای مثال کلمه رُجز به معنی بت‌ها آمده که پرستش آن‌ها گناه و بد است، گناهان، اخلاق‌های زشت، حبّ دنیا و هر چیزی که باعث غفلت و انحراف انسان می‌شود رُجز است و باید از آن دوری کرد.

در صفحه 393 جلد دوم تفسیر قمی آمده اینکه خداوند در سوره مدثر به پیامبر (ص) فرمود ای کسی که خودت را در لباس‌های خویش پیچانده‌ای، برخیز و انذار کن، لباست را تطهیر کن، یعنی لباست را کوتاه کن.

رسم عرب‌ها این بود که لباس‌های بلند می‌پوشیدند، زمانی که راه می‌رفتند لباسشان روی زمین کشیده می‌شد، خاکی و کثیف می‌شد و یا ممکن بود نجس شود، لباست را تطهیر کن یکی از معانی‌اش این است که لباست را کوتاه کن، حتی برخی عرب‌ها اینقدر لباس‌هایشان بلند بود که باید خدمه‌هایی را می‌گماشتند که انتهای لباس‌ها را از پشت با آن‌ها حمل می‌کردند، این‌ها می‌خواستند بگویند ما با همه فرق داریم، همه باید برای ما تعظیم کنند، یعنی تکبر می‌فروختند و از خود تفرعون نشان می‌دادند.

خدا به پیامبر (ص) فرمود لباست را کوتاه کن و خودت را نسبت به دیگران صاحب امتیاز ندان، ساده و مردمی باش، خداوند در ادامه به پیامبر (ص) فرمود شیعیان ما نیز همین گونه پاک هستند، لباس‌های آلوده بر تن نمی‌کنند، هر چیز ناخوشایند و پلیدی رُجز است، از رُجز دوری کن.

خداوند در آیات 2 و 3 و 4 سوره مدثر فرموده «قُمْ فَأَنْذِرْ، وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ، وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ»، یعنی (برخيز و بترسان، و پروردگار خود را بزرگ دار، و لباس خويشتن را پاك كن)، در تفسیر صافی مرحوم فیض کاشانی آمده در این آیات خداوند به پیامبر (ص) فرموده خدا را به کبریایی و عظمت توصیف کن، هم در عمق جانت خدا را بزرگ بشناس و بزرگ ببین و هم در زبانت الله اکبر بگو.

در تفسیر روایی برهان آمده مدثر یکی از ده اسم از اسماء پیامبر (ص) است که در قرآن کریم آمده است، البته با تسامح به این‌ها اسم گفته می‌شود، وگرنه وصف هستند، یعنی ای کسی که خودت را این گونه پیچیده‌ای، این وصف‌ها نشان می‌دهند که منظورشان پیامبر (ص) هستند.

در تفسیر برهان آمده طه، یس و مزمل از جمله اسامی پیامبر (ص) در قرآن کریم هستند و اسامی دیگر پیامبر (ص) نیز آمده است.

در صفحه 523 جلد پنجم از تفسیر برهان آمده که امام کاظم (ع) فرموده لباس پیامبر (ص) آلوده نبوده، منظور از آیات ابتدایی سوره مدثر این است که خداوند به آن حضرت گفته لباست را کوتاه کن، این‌ها معناهای کنایی هستند، در ادامه معانی جامع‌تری از این کلمات بیان خواهد شد.

در تفسیر برهان آمده شخصی می‌گوید خدمت امام باقر (ع) بودم، امام (ع) به امام صادق (ع) فرمود فرزندم نمی‌خواهی لباست را پاک کنی؟ این فرد می‌گوید ما تصور کردیم احتمالاً لباس امام صادق (ع) مشکلی پیدا کرده که امام باقر (ع) به آن حضرت می‌گوید لباست را پاک کن، به امام گفتیم مگر لباس امام صادق (ع) چه بود که شما اینطور فرمودید؟ امام باقر (ع) فرمود لباسش بلند بود.

در تفسیر برهان آمده حضرت یک آدمی را دید که لباس بلندی پوشیده و وقتی راه می‌رود لباسش روی زمین کشیده می‌شود، حضرت به او فرمود این لباس پاکی که خدا سفارش کرده نیست، لباس پاک نیست یعنی این وقتی بر زمین کشیده می‌شود پاک نمی‌ماند، چرا صاحب این لباس این اضافات را به دنبال خود می‌کشاند و می‌خواهد فخر بفروشد و کبر داشته باشد، هر کدام از این‌ها آلودگی است، آلودگی لباس یک جور دردسر است، این روحیات کبر و فخرفروشی هم آلودگی هستند.

صاحب تفسیر تبیان از ابن عباس شعر نقل کرده که گفته من لباس فاجرانه و گناه نمی‌پوشم، لباس کبر و فخرفروشی نمی‌پوشم، از «غدر» هم استفاده نمی‌کنم، یعنی هم لباس ظاهری را می‌گوید، هم روحیات و باطن آدم را می‌گوید، «غدر» در مقابل صداقت است.

امیرالمؤمنین (ع) در خطبه 41 نهج‌البلاغه فرمودند هر کس می‌خواهد به هر جایی برسد با صداقت می‌تواند برسد، با راستی و درستی می‌شود نجات یافت، نجات در صداقت است.

امیرالمؤمنین (ع) در این خطبه فرمودند من هیچ نگه‌دارنده‌تری از صداقت نمی‌شناسم، هیچ چیزی مثل صداقت آبرو، حیثیت، دنیا، آخرت و ایمان آدم را نگه نمی‌دارد، همه چیز با صداقت محفوظ می‌ماند.

حضرت در ادامه فرمود هر کس بداند بازگشت امور و واکنش عالم هستی چه واکنشی است، یعنی اگر بدانیم راست و دروغی می‌گوییم، غیبت می‌کنیم یا تهمت می‌زنیم، این کنش‌ها واکنش دارند، هر کس این واکنش‌ها را بداند و بفهمد عالم هستی نسبت به کارهای ما چطور واکنش نشان می‌دهد هرگز دست به «غدر» نمی‌زند و حیله نمی‌کند.

چقدر آدم‌ها بودند که حیله کردند، بی‌آبرو، ضایع و فراری شدند، این به همان راست‌گو و صادق نبودن، مکر و حیله داشتن بر می‌گردد، خداوند فرمود هیچ مکر و حیله‌ای به آدمی که به او حیله می‌کنند آسیبی نمی‌رساند، اصل آسیب به آن کسی می‌رسد که حیله می‌کند، آن کسی که نقشه مکر را می‌کشد آسیب می‌بیند.

امیرالمؤمنین (ع) در ادامه فرمودند ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که اکثر مردمانش حیله و نیرنگ را زرنگی می‌پندارند، تصور می‌کنند غدر و حیله زرنگی است، حضرت آن‌هایی که حیله و نیرنگ می‌کنند و آن‌هایی که حیله‌گران را زرنگ می‌دانند را نفرین می‌کند و می‌فرماید مرگشان باد، نفرین حضرت نمی‌گذارد هیچ حیله‌گری بتواند در دنیا کارهایش را پیش ببرد، یعنی نفرین حضرت بساط حیله‌گران را بر می‌چیند.

حضرت می‌فرماید آدم‌های مؤمن هم اگر بخواهند در این وادی‌ها بروند عقلش را دارند اما اجازه عقلانی و شرعی ندارند که هر کاری بکنند، این‌ها می‌خواهند آدم باشند، حیله کار روباه است، کار آدمیزاد نیست.

حضرت در ادامه فرمودند من در پوشش گناه قرار نمی‌گیرم و لباس گناه و معصیت نمی‌پوشم، از لحاظ روحی و معنوی نیز هرگز سراغ غدر، حیله و نیرنگ نمی‌روم.

در برخی تفاسیر و نقل‌ها آمده که سوره مدثر اولین سوره‌ای است که بر پیامبر (ص) نازل شده است، در حالی که اتفاق مفسرین شیعه و سنی این است که نخستین سوره‌ای که نازل شده سوره علق بوده است، برخی از مفسرین می‌گویند فقط آیات ابتدایی سوره علق اولین آیاتی است که بر قلب مبارک پیامبر (ص) نازل شده و معتقدند بقیه آیات این سوره بعداً نازل شده است.

در مجموع باید گفت وقتی که سوره علق بر رسول خدا (ص) نازل شد مدتی نزول آیات الهی تعطیل شد و فاصله برای نزول آیات پیش آمد، بعد از آن فاصله اولین سوره‌ای که نازل شد سوره مدثر بوده است، بنابراین آن‌هایی که معتقدند سوره مدثر اولین سوره‌ای است که نازل شده، منظورشان این است که مدثر اولین سوره‌ای است که پس از گذشت این فاصله بر پیامبر (ص) نازل شده است.

سوره مدثر، اولین سوره‌ای که وحی را به‌صورت آشکارا نشان داد

همچنین گفته شده اولین سوره‌ای که نازل شد و خدا به پیامبر (ص) فرمود نیاز نیست این را مخفیانه در دلت نگه داری، بلکه باید قیام کنی و وحی را آشکار کنی همین سوره مدثر بود، بنابراین اولین سوره‌ای که وحی را به‌صورت آشکارا نشان داد سوره مدثر بود.

مرحوم علامه طباطبایی فرموده‌اند سوره مدثر از اولین سوره‌های نازل شده در سال‌های ابتدایی بعثت پیامبر (ص) است، حتی برخی گفته‌اند اولین سوره‌ای است که بر پیامبر (ص) نازل شده است، هر چند که آیات این سوره این قول را تکذیب می‌کنند و نشان می‌دهند که درست نیست سوره مدثر اولین سوره نازل شده نامیده شود.

در آیات سوره مدثر آمده که ای پیامبر (ص)، تو را تکذیب می‌کنند، بنابراین این جمله نشان می‌دهد که پیامبر (ص) باید پیش از این آیه یا آیاتی را خوانده باشد که تکذیبش کرده باشند، اگر هیچ آیه‌ای پیش از آن بیان نشده باشد، تکذیب معنایی نخواهد داشت، بنابراین این آیه نشان می‌دهد قبل از سوره مدثر آیات دیگری نازل شده بوده که عرب‌ها را به واکنش واداشته بود، حتی طوری شده بود که جلسه زیرزمینی گرفتند و گفتند ما چکار کنیم که بساط پیامبر (ص) برچیده شود و حرفش روی مردم تأثیر نگذارد.

بنابراین باید خیلی حواسمان جمع باشد، جلسات ما باید آکنده از ایمان، صداقت، محبت، اخوت دینی و حمایت از ارزش‌های متعالی باشد، در غیر این صورت مانند همان جلسات مشرکین می‌شود که می‌نشستند برای بی‌تأثیر شدن رسالت پیامبر (ص) نقشه می‌کشیدند.

خلاصه اینکه انواع و اقسام تهمت‌ها را مطالعه و تحلیل کردند که بر پیامبر (ص) وارد کنند، از یک سو گفتند او را دروغگو خطاب کنیم، از سویی دیگر گفتند بگوییم او دیوانه است، همه تجربه‌هایی را که از پیامبران گذشته داشتند مرور می‌کردند و با هم می‌اندیشیدند که چه بگویند، سرانجام متفق‌القول شدند که بگویند پیامبر (ص) ساحر است، می‌گفتند اگر بگوییم ساحر است اگر روی یک نفر تأثیر گذاشت و یا یک نفر را منقلب و متحول کرد هم دلیل داریم و می‌گوییم سحر موجب شده او منقلب شود، یعنی آمدند دست روی یک چیزی گذاشتند که اثرگذار باشد و پیامبر (ص) را زمین بزنند.

خدا مکر این‌ها را خنثی کرد و ضایع شدند، آنچه از پیامبر (ص) باقی مانده اسم، آوازه و نفوذ کلام است که امروز همه دنیا را متحول می‌کند.

در روزهای اخیر شاهد قرآن سوزی در سوئد بودیم، نماز عید فطری که در سوئد برگزار شده بود 15 هزار نفر جمعیت داشت، بنابراین آن کسانی که در این کشور قرآن را آتش زدند، خودشان آتش گرفته بودند و به همین دلیل اقدام به انجام این عمل کردند و از هیبت قرآن و نماز خرد شدند، دشمنان با انجام این کارها همواره نتیجه عکس می‌گیرند و خیلی نگران هستند.

حتی در روز عاشورا نیز ازدحام جمعیت در سوئد بی‌نظیر بود، این‌ها اتفاقاتی است که آثار صدق، راستی، استقامت و حمایت خدای متعال از رسول گرامی اسلام است.

خداوند در آیه 3 سوره مدثر فرموده «وَرَبَّكَ فَكَبِّر»، یعنی (پروردگار خود را بزرگ دار)، می‌گویند تکبیر یا تسبیح فرق می‌کند، در تسبیح و ذکر قرآن حتی به جنبش عقلانی هم رضایت نمی‌دهد، در ذکر اگر ما لبمان بجنبد، و در ادامه همت کنیم، عقلمان به جنبش در می‌آید، یعنی برای مثال عقلمان می‌گوید سبحان‌الله یعنی چه و خود را با این معنا همراه می‌کند، اگر یک همت دیگر کند قلب ما به جنبش درمی‌آید، قرآن این را از ما می‌خواهد.

خداوند در آیه 2 سوره انفال می‌فرماید «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»، یعنی (مؤمنان همان كسانى‏‌اند كه چون خدا ياد شود دلهايشان بترسد و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد و بر پروردگار خود توكل مى‌كنند).

در این آیه خداوند از کسانی سخن می‌گوید که با یاد خدا تمام وجودشان به لرزه در می‌آید، این ذکر حقیقی است، خدا می‌گوید اینان مؤمنان حقیقی هستند، بسیار فاصله وجود دارد بین مؤمنانی که فقط لبشان می‌جنبد با مؤمنانی که همه چیز را با عقل و دلشان واکاوی می‌کنند.

مرحوم علامه فرمودند سبحان‌الله گفتن به معنای منزه داشتن خدا از هر صفت عدمی است، خدا مرگ ندارد، جهل در خدا وجود ندارد، خدا غافل نیست، سبحان‌الله که این صفات در خدا باشد، الله‌اکبر نیز منزه دانستن خدای متعال از هر وصفی است که ما برای او ذکر می‌کنیم، خواه این وصف وجودی و خواه این وصف عدمی باشد، ما می‌گوییم خدا خیلی بزرگ است، در ذهنمان این خیلی بزرگ‌بودن را یک چیزی تصور می‌کنیم، الله‌اکبر یعنی خدا بزرگ‌تر از آن است که ما بتوانیم او را تصور کنیم، هر چیزی که ما تصور کردیم ساخته، پرداخته و مخلوق ذهن ماست، خدا خالق ما، ذهن ما و همه عالم هستی است، خدای متعال به هیچ حدی محدود نمی‌شود.

خداوند در آیه 6 سوره مدثر می‌فرماید «وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ»، یعنی (منت مگذار و فزونى مطلب)، این آیه یک نکته مهم اخلاقی را به ما یاد می‌دهد، خداوند به پیامبر (ص) می‌فرماید منت نگذار و یک چیزی را به مردم نده که بیشتر از آن را از مردم برای خودت طلبکار شوی.

اگر چیزی به کسی دادیم این نیت را نداشته باشیم که طرف مقابل چیز بهتری به ما بازگرداند، این اخلاق حسنه نیست، از امام باقر (ع) نقل شده که یک هدیه و عطیه‌ای را به کسی ندهید که انتظار داشته باشید او بهتر از آن را به شما بازگرداند.

اگر بخواهیم آیات سوره مدثر را از ابتدا مرور کنیم این بود که خدا در آیه نخست این سوره فرمود ای کسی که خودت را پیچیده‌ای، این گونه گفته‌اند که پیامبر (ص) وقتی نقشه‌ها، توطئه‌ها و شیطنت‌ها را می‌شنید، از سوی دیگر وقتی جبرئیل امین آیات را برای پیامبر (ص) خواند، حالتی برای آن حضرت پیش آمد که گویا لرزشان گرفت و خودشان را به چیزی پیچاندند، خداوند فرمود ای کسی که خودت را پیچیده‌ای، تاکنون قرار بود مخفیانه وحی را بشنوی اما اکنون باید آن را آشکار کنی، برپا خیز و انذار کن.

پیامبر (ص) هم بشیر و هم نذیر بوده است، اما چون با مشرکان و کفار سر و کار داشته است، اینجا بحث انذار مطرح می‌شود، یعنی خدا به پیامبر (ص) می‌فرماید این مشرکان را از بت‌پرستی، ظلم، شراب‌خواری، فساد، فسق و فجور بترسان، این‌ها چیزی نیستند، نکند چون این‌ها در جزیزه‌العرب سیطره دارند و چون لباس‌های آن چنانی می‌پوشند، چون ثروتمند و شمشیر به دست هستند، و تو کسی را نداری، نگران باشی؟ نه نگران نباش، پروردگارت بزرگ است، تو تنها نیستی، او همه چیز را درست می‌کند، لباست را هم پاک نگه دار.

لباست را پاک نگه دار از یک جهت یعنی خیلی مواظب خودت باش، پیغمبر (ص) که نیازی به این سفارش‌ها نداشت اما خدا از طریق آن حضرت ما را راهنمایی می‌کند و می‌گوید لباسِ آبرو و حیثیت خودت را جمع کن و مواظب باش که شیطان در کمین است و ممکن است تو را به آلودگی‌هایی بکشاند که بعدها فقط ندامت و پشیمانی از خود به جای بگذاری.

از بدی، پلیدی، زشتی، خباثت، بت‌پرستی، بی‌عفتی، گناه و هر چه بدی هجرت کن، وطن تو در میان بدی‌ها نیست، تو «و لقد کرمنا بنی آدم» هستی، وقتی در محیطی قرار داریم و چیزهایی را می‌خوریم که معلوم نیست حلال باشند، یا از نظر شرعی معلوم نیست این‌ها حق باشند، ممکن است مال باطلی باشد، باید از این‌ها دوری کرد.

همچنین منت گذاری هم صحیح نیست، وقتی چیزی را به عنوان عطیه و هدیه به کسی می‌دهیم انتظار بازگشت بیشتر از آن را نداشته باشیم و برای پروردگار صبوری کنیم، اگر در این ایام بخواهیم صبوری را معنا کنیم باید به سراغ حضرت امام زین العابدین (ع) و حضرت زینب (س) برویم و ببینیم آن‌ها چگونه صبوری کردند و صبر را به زانو در آوردند، اگر تکیه‌گاه انسان خدا نباشد خیلی مواقع نمی‌تواند صبوری کند، اگر این تکیه‌گاه را داشتیم صبر هم خواهیم داشت.