امروز :
Skip to main content

انسان با بندگی لایق علوم ربانی می‌شود

نماینده ولی‌فقیه در استان قزوین در جلسه تفسیر قرآن کریم گفت: انسان با بندگی لایق علوم ربانی می‌شود.

آیت‌الله عبدالکریم عابدینی در جلسه هشتم تفسیر قرآن کریم ویژه ماه مبارک رمضان (1 فروردین 1403 - روز نهم رمضان) که در مسجد امام خمینی (ره) برگزار می‌شود، اظهار کرد: امیرالمؤمنین (ع) فرمودند مردم سه دسته هستند، دسته اول عالم ربانی هستند، در رأس عالمان ربانی نیز انبیای الهی و ائمه اطهار (ع) قرار دارند، پیامبر (ص) فرمودند اگر می‌خواهید عظمت یک عالم ربانی را ببینید، علی (ع) را تماشا کنید.

امیرالمؤمنین (ع) فرمود دسته دوم کسانی هستند که علاقمند به علوم ربانی هستند، یعنی هم به عالمان ربانی عشق می‌ورزند و هم خودشان به قرآن و علوم اهل بیت (ع) علاقه دارند.

امیرالمؤمنین (ع) فرمود دسته سوم همج رعاع هستند، یعنی آدم‌هایی که ریشه، فکر، عقیده و بنیاد محکم ندارند، حضرت فرمودند همج رعاع آن‌هایی هستند که اگر یک کلاغ صدا کند، دنبال آن کلاغ می‌دوند؛ ما این را در فتنه‌ها شاهد بودیم که برخی هر صدایی از هر کانال، سایت و شبکه ماهواره‌ای در می‌آمد، آن را می‌شنیدند و قبول می‌کردند.

شما درخت چنار یا درخت گردو را ببینید، طوفان هم آن را تکان نمی‌دهد اما برگ‌های این درختان که خشک شده و روی زمین افتاده‌اند، با هر نسیمی به این سو و آن سو می‌دوند، چون ریشه و جان ندارند، این افراد میل، فکر و عقیده‌شان با هر نسیمی عوض می‌شود.

حضرت در ادامه فرمودند این‌ها از نور علم استفاده نمی‌کنند، اگر هم علمی دارند در حافظه‌شان است، در عمل، فکر و قلبشان نیست، علمی که در حافظه هست، تا وقتی در قلب نیاید و با ایمان و شخصیت انسان عجین نشود به درد نمی‌خورد.

علمی که در مغز است، باید بیاید در قلب رسوخ کند و تبدیل به اعتقاد شود، قلب وقتی که رهاورد عقل را قبول می‌کند، این تبدیل به عقیده و اعتقاد می‌شود.

ما می‌گوییم قرآن حق است، اگر این چیزی که می‌گوییم به جان ما رسوخ کرد و تبدیل به باور شد، اسمش اعتقاد است، در این صورت ارزشمند است، ما وقتی نماز می‌خوانیم به اندازه‌ای که اعتقاد داریم از نمازمان لذت می‌بریم.

امیرالمؤمنین (ع) فرمود این آدم‌هایی که ریشه ندارند و به خودشان زحمت نداده‌اند که حقایق دین را درک کنند، از نور علم استفاده نمی‌کنند، این‌ها حتی از کسانی که چنین بهره‌ای دارند هم استفاده نمی‌کنند.

برای مثال کسی در فتنه‌ها بگوید من نفهمیدم حق کدام طرف و باطل کدام طرف است؟ خب این‌ها خودشان نمی‌دانند اما عده دیگری هستند که می‌دانند، دسته اول باید بروند حقایق را از دسته دوم بپرسند، نه اینکه سرشان را پایین بیندازند و هیزم‌آور معرکه فتنه شوند.

امسال بهار طبیعت با بهار قرآن یعنی ماه مبارک رمضان متقارن شده است، در بهار طبیعت ما تحولات طبیعت را می‌بینیم، در ماه رمضان از روح عالم هستی و روح انسان و تحولات معنوی صحبت می‌کنیم، این دو به هم ربط دارند.

چقدر خدا در قرآن برای فهماندن آیات به ما، به همین طبیعتی که تحول پیدا می‌کند اشاره کرده است، این درختانی که برگ می‌زنند و شکوفه می‌کنند، این زمینی که خفته و سفت می‌شود اما در بهار زنده می‌شود، وقتی نزولات آسمانی روی زمین ریخته می‌شوند زمین جشن می‌گیرد و به جنب‌وجوش در می‌آید، متورم و نرم می‌شود و از هر زوجی در آن می‌روید.

ما اگر طبیعت را بشناسیم قرآن را هم می‌شناسیم، اگر با طبیعت ارتباط داشته باشیم درک خیلی از مسائل دینی برایمان آسان می‌شود، خدای متعال در آیه 1 سوره مؤمنون می‌فرماید «قد افلح المؤمنون»، یعنی (به راستی که مؤمنان رستگار شدند).

اگر ما جوانه زدن یک گندم را نفهمیده باشیم، اگر ما جوانه زدن یک گردو را که از خاک سر در می‌آورد تماشا نکرده باشیم، این آیه را نمی‌فهمیم، ما باید این‌ها را فهمیده باشیم که آیات قرآن را هم بفهمیم، قرآن می‌گوید دیده‌اید هسته خرما چطور جوانه می‌زند؟ مؤمن هم باید جوانه بزند وگرنه در حیات حیوانی می‌ماند، چه زمانی زنده می‌شود؟ آن زمانی که جوانه می‌زند.

شخصی به نام عنوان بصری موقعی که پیرمردی 94 ساله بود، ماجرایی را از خودش تعریف می‌کند و می‌گوید من سال‌های سال با مالک‌بن‌انس رفت‌وآمد داشتم و او را استاد خودم می‌دانستم تا از او چیزهایی یاد بگیرم، وقتی امام صادق (ع) در مدینه مستقر شد من تمایل پیدا کردم با امام (ع) رفت‌وآمد پیدا کنم، یعنی عنوان فهمیده بود امام صادق (ع) با مالک‌بن‌انس فرق می‌کند و مالک‌بن‌انس نمی‌تواند عالم ربانی باشد و جان او را کمال ببخشد.

عنوان بصری می‌گوید تصمیم گرفتم خدمت امام صادق (ع) بروم، با خودم گفتم تا حالا می‌رفتم از مالک‌بن‌انس چیزهایی یاد می‌گرفتم، حالا بروم از امام صادق (ع) یاد بگیرم.

یک بار که خدمت امام صادق (ع) رفتم، حضرت به من فرمود من آدمی هستم که خیلی‌ها به من مراجعه می‌کنند و سرم شلوغ است، من برای هر ساعت ذکری دارم، شب‌ها و روزها با خدا ارتباط دارم، مرا از ذکر و ارتباط با خدا باز ندار، همان طور که تا حالا نزد مالک‌بن‌انس می‌رفتی، باز هم نزد او برو.

عنوان بصری می‌گوید من غمگین شدم و دلم گرفت، از محضر امام (ع) مرخص شدم، پیش خودم گفتم اگر امام (ع) امیدی به من داشت و من به درد می‌خوردم، این طور مرا رد نمی‌کرد، معلوم است امام (ع) خیری در من ندیده است.

عنوان بصری می‌گوید بعد از اینکه از خدمت امام (ع) مرخص شدم، به مسجدالنبی (ص) رفتم و به رسول گرامی اسلام سلام کردم، سپس به قسمت روضه منوره رفتم و دو رکعت نماز اقامه کردم، گفتم خدایا ملتمسانه از تو می‌خواهم قلب امام جعفر صادق (ع) نسبت به من منعطف شود و مرا قبول کند و از علوم ربانی خود به من یاد بدهد، همان علوم ربانی که مرا به صراط مستقیم می‌کشاند؛ این یعنی عنوان بصری تشنه علوم ربانی بود.

عنوان بصری می‌گوید با دلی غمگین و گرفته به منزل آمدم، قلبم پر شده بود از محبت امام صادق (ع) و دیگر هیچ میلی نداشتم نزد مالک‌بن‌انس بروم، دیگر از خانه خارج نمی‌شدم، فقط موقع نماز به مسجد می‌رفتم.

عنوان می‌گوید بالاخره یک روز صبرم تمام شد، نماز عصرم را که خواندم، نعلین‌هایم را پوشیدم و گفتم بروم نزد امام صادق (ع) بلکه این بار مرا بپذیرد، به درب خانه امام (ع) که رسیدم، در زدم که اذن بگیرم وارد خانه شوم، خادم امام (ع) بیرون آمد و گفت چکار داری؟ گفتم آمده‌ام به امام (ع) سلام عرض کنم، خادم گفت امام (ع) در حال نماز هستند.

عنوان می‌گوید پشت درب خانه امام (ع) نشستم و گفتم آنقدر اینجا می‌نشینم و التماس می‌کنم تا امام (ع) به من نگاه کند، مختصری که آنجا نشستم، خادم امام (ع) از خانه خارج شد و گفت بفرما به برکت الهی وارد شو.

عنوان می‌گوید وارد شدم و به امام (ع) سلام کردم، امام (ع) جواب داد و فرمود بنشین.

امام (ع) این بار عنوان بصری را رد نکرد، چون این بار می‌دانست عنوان تبدیل به آدم لایقی شده است، ماه رمضان نیز ما را آدم لایقی می‌کند تا خدمت نهج‌البلاغه و قرآن برویم.

عنوان بصری می‌گوید نشستم، امام (ع) به من گفت خدا تو را آمرزید، مدتی امام (ع) سرش را پایین انداخت و فکر کرد، بعد سرش را بلند کرد و فرمود کنیه‌ات چیست؟ گفتم ابوعبدالله، حضرت فرمود من هم ابوعبدالله هستم، خدا کنیه تو را ثابت نگه دارد و تو را در رضایت خودش موفق بدارد و در مسیر رضای خدا باشی.

عنوان می‌گوید من در دلم گفتم از اینکه خدمت امام (ع) آمدم و به حضرت سلام کردم و ایشان را زیارتش کردم، همین که حضرت این دعا را برای من کرده، اگر غیر از این چیزی به من نگوید، باز خیلی چیزها گیر من آمده است؛ با این چیزها معلوم می‌شود عنوان دیگر کاملاً لایق علوم ربانی شده بود، ما نیز باید این راه را تمرین کنیم.

عنوان می‌گوید مجدداً حضرت سرشان را پایین انداختند و به من فرمودند حاجتت چیست؟ گفتم من از خدا خواستم قلب شما را نسبت به من منعطف کند و از علم شما یاد بگیرم، امیدوار بودم خدا این درخواست مرا پذیرفته باشد.

حضرت وقتی این لیاقت را در عنوان دید شروع به صحبت کرد و فرمود علم فقط پای درس استاد نشستن، کتاب حفظ کردن و کلاس‌های حوزه و دانشگاه نیست، البته این‌ها هم لازم هستند و مقدمات کارند اما علم نوری است که خدا در دل هر بنده‌ای که او را بخواهد روشن می‌کند، اگر علوم ربانی می‌خواهی، این علم با مطالعه به دست نمی‌آید، بلکه با بندگی به دست می‌آید.

ما هم باید ببینیم چقدر بنده هستیم و چقدر پای بندگی می‌ایستیم؟ آیا شده که بخاطر بندگی، آبروی خود را زیر پا بگذاریم؟ آیا شده که در دعوای مال و بندگی، بندگی را انتخاب کنیم و مال حرام را پس بزنیم؟ آیا شده با بندگی، هوسرانی خود را خاموش کنیم؟ بنابراین علوم ربانی با بندگی شروع می‌شوند.

امام صادق (ع) در ادامه فرمود علم را طلب کن، وقتی علم را طلب می‌کنی، نخواه که فقط آن را انبار کنی، بلکه علم را برای عمل و استفاده بگیر؛ ما باید قرآن را یاد بگیریم برای اینکه آیات آن در زندگی ما تأثیر بگذارد و با این آیات زندگی کنیم.

امام صادق (ع) در ادامه فرمود بعد هم از خدا استفهام کن و بگو خدایا فهم مرا زیاد کن، این علم با دعا افزایش پیدا می‌کند و خدا علمت را زیاد می‌کند.

بعد هم عنوان بصری مجدداً سؤالاتی راجع به عبودیت از حضرت پرسید و امام (ع) هم مفصل به او پاسخ داد، این حدیث در کتاب شریف بحارالانوار آمده و بسیار مورد توجه علما و بزرگان است.

عنوان بصری پیرمرد 94 ساله بود، خدمت امام (ع) رفت، آنقدر از خدا درخواست کرد و آنقدر به رسول الله (ص) التماس کرد تا اینکه متعلم راه درست شد و به عالم ربانی وصل شد و دانشجوی علوم ربانی گشت.

اکنون نیز ما از حضور ظاهری ائمه (ع) محروم هستیم، امام زمان (عج) در غیبت است اما عطر وجود آن‌ها در احادیث‌شان قابل استشمام است، این‌ها علوم ربانی هستند، ما باید مانند عنوان بصری آنقدر به خدا و ائمه (ع) التماس کنیم که وقتی سراغ آیات و احادیث می‌رویم، این احادیث و آیات به ما روی خوش نشان بدهند و ما را تحویل بگیرند، بنابراین باید لیاقت‌مان را بالا ببریم تا مورد قبول این منابع علوم ربانی باشیم.