امروز :
Skip to main content

نماینده ولی‌فقیه در استان قزوین در جلسه تفسیر قرآن کریم به بیان ویژگی‌های کسانی پرداخت که قرآن روی آن‌ها اثر می‌گذارد.

آیت‌الله عبدالکریم عابدینی در جلسه پانزدهم تفسیر قرآن کریم ویژه ماه مبارک رمضان (9 فروردین 1403 - روز هفدهم رمضان) که در مسجد امام خمینی (ره) برگزار می‌شود، اظهار کرد: در جلسات پیشین در رابطه با علامت‌ها، نشانه‌ها و آثار حیات طیبه صحبت کردیم، کرامت انسانی یکی از آثار و نشانه‌های حیات طیبه است، قرار بر این است که انسان در کرامت به جایی برسد و تبدیل به انسانی با روح کریمانه شود.

خدا انسان را با کرامت آفرید و فرمود «وَ لَقَد کَرّمنا بَنی آدم»، خدا قرآن را به‌عنوان کتاب مدرسه کرامت نازل کرد و فرمود «اِنّه لَقُرآن کَریم»، یعنی این کتاب کرامت خداست برای اینکه انسان را به کرامت برساند، خدا رسولش را با وصف کریم ستود و فرمود «اِنّه لَقَول رَسول کَریم».

خدای متعال جبرئیل را نیز رسول کریم معرفی کرد و به پیامبر (ص) فرمود «اِنّه لَقول رَسول کَریم»، یعنی این وحی که برای تو آورده می‌شود قول رسول کریم است، خدا محصول همه آموزه‌های قرآنی، عبادات و دستورات دینی را تقوا معرفی می‌کند، محصول تقوا را نیز کرامت می‌داند، خداوند می‌فرماید «اِنّ اَکرَمَکُم عِندَالله اَتقاکُم»، یعنی این تقوا که عصاره همه اعتقادات و عبادات شماست قرار است شما را به روح کریمانه برساند.

خداوند در آیاتی از قرآن کریم می‌فرماید ما به شما رزق کریم می‌دهیم، خدای متعال می‌فرماید «اولئِکَ لَهُم مَغفِرَه وَ رِزق کَریم»، خدا هم گذشته‌ها را جبران می‌کند و هم رزق کریمانه می‌دهد.

وقتی خداوند می‌فرماید «اِنّه لَقُرآن کَریم»، ما به سراغ رزق کریم می‌رویم که ببینیم چیست، معلوم می‌شود جدی‌ترین سفره رزق کریم قرآن است، یعنی این آیات نورانی قرآن کریم، پذیرایی کریمانه خدا از انسان است، خدا می‌خواهد با قرآن و معارف و حقایق قرآنی انسان را به کرامت برساند.

شهوات جمع شهوت است، ریشه شهوت از اشتهاست، آدم وقتی گرسنه می‌شود خیلی اشتها دارد، یعنی شهوت غذا خوردن دارد، وقتی تشنه هستیم چقدر اشتها به آب خوردن داریم، یعنی شهوت آب خوردن داریم، وقتی خسته هستیم چقدر اشتها به خواب داریم، بنابراین شهوت به معنای اشتهاست.

خدای متعال در آیه 14 سوره آل‌عمران می‌فرماید «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»، یعنی (محبت امور مادي، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب‌هاي ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است، تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند، ولی اين‌ها در صورتي كه هدف نهايي آدمي را تشكيل دهند، سرمايه زندگي پست مادی است، و سرانجام نيك و زندگي والا و جاويدان، نزد خداست).

خداوند در این آیه می‌فرماید برای آن‌هایی که ناس هستند، یعنی هنوز طعم ایمان را آنگونه که باید نچشیده‌اند، ممکن است اسم مسلمان روی آن‌ها باشد اما طعم ایمان را نچشیده باشند، این‌ها ناس هستند، خدای متعال می‌فرماید عشق و علاقه به اشتهای مادی در ناس خیلی جدی است.

خداوند در این آیه می‌فرماید ناس به‌دنبال بی بند و باری هستند، نساء در این آیه به معنای همسر نیست، در مورد زنان دیگر است، خداوند در این آیه می‌فرماید ناس خیلی اشتها به پسر دارند و پسرانشان را تحویل می‌گیرند، برای اینکه به دنبال پول بودند و به دنبال اینکه وقتی می‌خواستند با دشمن بجنگند پسر به کارشان می‌آمد، خداوند در این آیه نمی‌گوید ناس فرزندانشان را دوست دارند، می‌گوید پسرانشان را دوست دارند.

خداوند در این آیه می‌فرماید ناس به کیسه‌های طلا و نقره عشق می‌ورزند و اشتها به ثروت‌اندوزی دارند، ناس اسب‌های نشان‌دار را دوست دارند، ناس عرصه‌های دامداری و کشاورزی را دوست دارند، ناس نسبت به این چیزها شهوت دارند.

خداوند در ادامه این آیه فرموده این چیزها متعلق به دنیا و حیات مادی است، البته این‌ها همه حلال و حرام دارند و باید مؤمنانه به سراغ آن‌ها رفت، نه اینکه حیوان‌منشانه به سراغشان برویم، سپس خدا در رابطه با اهل تقوا سخن می‌گوید.

آیه 14 سوره آل‌عمران در رابطه با ناس و کسانی است که حقیقت را نمی‌شناسند، در زندگی‌شان هدف ندارند و حیات طیبه برایشان مطرح نیست اما آن‌هایی که بنده خدا هستند و عطش حیات طیبه دارند خدا برایشان سفره ویژه‌ای تدارک دیده است.

امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید می‌خواهید شدت علاقه و شهوت شما به امور دنیوی تنزل پیدا کند و از اسارت این‌ها بیرون بیایید؟ هر کس به کرامت برسد و روح کریمانه پیدا کند، شهوت‌هایش ضعیف و سست می‌شوند و آتش حرص و ولع در او خاموش می‌شود.

در حدیث دیگری از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که حضرت فرمودند هر کس به کرامت انسانی برسد و احساس کند شخصیتی در فضای بندگی خدا دارد، خودش را با معصیت خوار نمی‌کند، چون کرامت یک مقام و منزلت است، معصیت آدم را به ذلت می‌کشاند و خوار می‌کند، حضرت می‌فرماید اگر کسی طعم کرامت را بچشد، تن به معصیت نمی‌دهد.

امام زین‌العابدین (ع) فرمود هر کس روح کریمانه پیدا کند، همه دنیا نزد او سبک و کوچک می‌شود.

چرا ما گاهی برای چیزهای کوچک دنیایی، اینقدر وقت و آبرو می‌گذاریم و آن‌ها را بسیار جدی می‌گیریم؟ چون ما آن‌ها را بزرگ می‌بینیم، نتیجه تقوا کرامت است، امیرالمؤمنین (ع) در خطبه متقین فرموده یکی از ویژگی‌های آدم باتقوا، با کرامت و اهل طیبه این است که خدا با همه عظمت در جان این‌ها درخشیدن گرفته است و همه وجودشان در تسخیر خدای متعال است، جانشان از محبت خدا و اسماءالله انباشته شده است، هر کسی و هر چیزی در چشمشان کوچک است.

امیرالمؤمنین (ع) در بیان دیگری فرمودند اگر خودت را مدیریت کردی و کار تو بندگی و اطاعت خدا بود و هر کاری کردی برای رضای خدا بود، ناراحتی و خوشحالی تو برای رضای خدا بود، به‌خاطر خدا با دیگران دوست یا دشمن بودی، اگر خودت را برای اطاعت و بندگی خدا اینگونه به کار گرفتی، نفس خود را به کرامت رسانده‌ای و راه کرامت را در پیش گرفته‌ای اما اگر عمر و وقتت را در راه معصیت خدا به کار گرفتی، به جای اینکه روح کریمانه پیدا کنی، خودت را به خواری و ذلت کشانده‌ای و رسوا کرده‌ای.

در حدیث دیگری از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که حضرت فرمودند جان خودتان را از آفت هر چیزی که بوی پستی می‌دهد، حفظ کنید، چرا خودتان را خرج این چیزها می‌کنید، خودتان را به این چیزها می‌فروشید، خودتان را به دنیا می‌فروشید، قیمت شما خیلی بالاست، مبادا خودتان را ارزان بفروشید، جان شما جان کریمانه است، قیمتش خیلی بالاست، خودتان را ارزان نفروشید.

غیبت بوی پستی می‌دهد، غیبت شما را پست و کوچک می‌کند، حریص بودن به دنیا به معنای پستی است، این حرص به دنیا شما را پست و کوچک می‌کند، بدخواهی نسبت به خلق خدا و بندگان الهی شما را کوچک می‌کند، حتی برای کسانی که به شما بدی کرده‌اند خیر بخواهید و اشتباهشان را نادیده بگیرید، برایشان دعا کنید و از خدا بخواهید آن‌ها را هدایت کند، این طور کارها شما را بزرگ می‌کند، خودتان را از هر چیزی که شما را بزرگ می‌کند حفظ کنید.

امیرالمؤمنین (ع) در این حدیث می‌فرماید جان شما کریمه و نفیسه است، خدا هم به نفس انسانی قسم یاد کرده و فرموده «وَ نَفس وَ ما سَوّاها»، اینکه خدا به نفس ما قسم یاد کرده، یعنی جان ما نفیس و قیمتی است، خداوند فرموده «وَ لَقَد کَرّمنا بَنی آدم»، یعنی نفس آدمیزان کریمانه است، امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید قدر این نفس کریمانه را می‌دانید؟ مبادا این را به قیمت ارزان بفروشید.

حضرت در ادامه فرمود مبادا برده و بنده این و آن بشوید، خدا شما را آزاد آفریده است، خیلی وقت‌ها چشم بسته به دنبال دیگران راه افتادن باعث می‌شود افراد قدر، منزلت و قیمت جان و شخصیت خودشان را ندانند.

امیرالمؤمنین (ع) در بیان نورانی دیگری فرمودند می‌خواهید ببینید افراد چقدر دارای شخصیت کریمانه هستند و حیات طیبه دارند؟ سه چیز است که گوهر وجود انسان را نشان می‌دهد، نخست اینکه با مردم حسن خلق داشته باشید، یعنی از مردم طلبکار نباشد و خودتان را بدهکار و خادم مردم بدانید، به مردم کبر نفروشید، تواضع در مقابل مردم از خودتان نشان دهید.

حضرت در ادامه فرمود دومین ویژگی این است که وقتی خشمگین می‌شوید خشمتان را آشکار نکنید و خشم را فرو خورید؛ یکی از چیزهایی که آدم را خیلی زود بزرگ می‌کند فرو خوردن خشم است، عجیب اثر دارد که آدم بتواند بر خشمش مسلط باشد، اینکه آدم وقتی عصبی می‌شود و می‌خواهد چیزی بگوید، دل یک نفر را بشکند یا آبروی یک نفر را ببرد، همان موقع خشمش را فرو خورد تا بزرگ شود، البته خوردن خشم هم سخت است، مثل برخی داروها که تلخ هستند اما خیلی اثرگذارند.

حضرت در ادامه فرمود سومین ویژگی این است که از خطای دیگران چشم‌پوشی کنید، برای مثال ممکن است یک آدمی سال‌های سال با همسایه یا اقوامش سرسنگین باشد، اینهمه ماه رمضان بیاید یا اینهمه سال نو شود اما این آدم هنوز دست از آن کینه قدیمی برنداشته باشد، این خلاف گذشت و فداکاری است، باید گذشت، این گذشتن‌ها راه دوری نمی‌رود، خدا خیلی زود این چیزها را جواب می‌دهد.

در ماه رمضان هر روز در دعاها می‌خوانیم «وَ عَظّمتَه و کَرّمتَه و شَرّفتَه و فَضّلتَه عَلی الشّهور»، این چهار کلمه مهم وصف روزه‌داران ماه رمضان است، یعنی خدا می‌گوید من سفره‌ای به نام ماه مبارک رمضان پهن کرده‌ام، سپس در دعا به ما راهنمایی شده و می‌گویند می‌دانید در این سفره چه خوراکی‌هایی چیده شده است؟ خوراکی این سفره عظمت، کرامت، شرافت و فضیلت است.

آدم‌ها با ماه مبارک رمضان عظمت و بزرگی پیدا می‌کنند، سفره ماه رمضان با مأکولات کرامت تدارک دیده شده است، آدم اگر بخواهد به شرافت برسد باید به معارف قرآن دست یابد، قرآن، نماز و دعاهای ماه رمضان به انسان شرافت می‌دهد، اگر دنبال فضیلت و خوبی‌ها هستید، همه این‌ها در سفره ماه مبارک رمضان است.

نشانه و علامت دیگر حیات طیبه، شایستگی فهم و استفاده و اثرپذیری از قرآن کریم است، اینکه وقتی قرآن می‌خوانیم، چقدر این قرآن روی ما اثر می‌گذارد، چقدر زندگی ما با قرآن تطبیق پیدا می‌کند و اخلاقمان قرآنی می‌شود؟ هر کدام از آیات باید روی ما اثر بگذارند، برای اینکه دستورالعمل زندگی هستند و به ما می‌گویند اینگونه باشید و این گونه نباشید.

ما چقدر از آیات قرآن تأثیر می‌گیریم؟ ما به اندازه طهارت باطن و صفای دل می‌توانیم از قرآن اثر بگیریم، نه به اندازه علم و دانش، بلکه به اندازه پاکی و طهارت از قرآن اثر می‌گیریم، برای اینکه خدای متعال می‌فرماید «لا یَمَسّه اِلّا المُطَهّرون».

ما به اندازه حیات طیبه‌ای که داریم می‌توانیم از قرآن اثر بگیریم، یعنی همه خوبی‌هایی که آدم‌ها در خودشان دارند، به اندازه همان‌ها خدا به حسابشان حیات طیبه ریخته است، یعنی جانشان حیات پیدا کرده و به حیات طیبه زنده شده‌اند، هر چقدر انسان زنده‌تر باشد به همان نسبت اثرپذیری او از قرآن بیشتر می‌شود، هم لذت بیشتری می‌برد و هم اثر بیشتری می‌گیرد، بنابراین دائم بزرگ‌تر و آماده‌تر می‌شود.  

اگر بخواهیم این معنا را در قرآن ببینیم، آیات 69 و 70 سوره یس را مرور می‌کنیم، خدای متعال در این آیات می‌فرماید «وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ، لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ»، یعنی (و ما به او شعر نياموختيم و در خور وى نيست اين سخن جز اندرز و قرآنى روشن نيست، تا هر كه را دلى زنده است بيم دهد و گفتار خدا در باره كافران محقق گردد).

خداوند می‌فرماید من که معلم پیامبر هستم، به او شعر یاد ندادم، شخصیت پیامبر (ص) شخصیتی است که شایسته نیست به او بگوییم شاعر است، این قرآنی که ما به او دادیم این فقط ذکر و قرآن آشکار و روشن است، این قرآن آمده انذار کند، بترساند، هشدار بدهد، آگاه کند، آیه روی همه تأثیر می‌گذارد؟ خیر، این قرآن فقط روی کسانی اثر می‌گذارد که زندگی انسانی دارند و نسبت به کافران حجت را تمام می‌کند و عذاب خدا بر سر کافران می‌بارد.

نقل‌های گوناگونی در رابطه با شخصی به نام فضیل‌بن‌عیاض است، می‌گویند او آدم قلدری بوده که به کاروانسراها می‌رفته که از وسایل و متاع کاروانیان بدزدد، می‌گویند وقتی نیمه شب قصد کرد وارد کارونسرایی شود، دید صدای صوت قرآن می‌آید، او دزدی می‌کرد اما کارهای خوبی هم کرده بود که هنوز زمینه‌های معنوی در او نمرده بود و قرآن روی او اثر گذاشت.

فضیل شنید که از دل تاریک کارونسرا صدای آیه 16 سوره حدید بلند است که کسی می‌خواند «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ»، یعنی (آيا براى كسانى كه ايمان آورده‏‌اند هنگام آن نرسيده كه دلهايشان به ياد خدا و آن حقيقتى كه نازل شده نرم و فروتن گردد و مانند كسانى نباشند كه از پيش بدانها كتاب داده شد و عمر و انتظار بر آنان به درازا كشيد و دلهايشان سخت گرديد و بسيارى از آن‌ها فاسق بودند).

خدای متعال در این آیه فرموده آیا وقت آن نرسیده کسانی که ایمان آورده‌اند دلشان به یاد خدا و حقایقی که خدا نازل کرده روشن شود؟ این آیه روی فضیل اثر گذاشت و گفت خدایا وقتش رسیده، پیامت را شنیدم.

اگر این آدم خیلی آلوده بود و قلب مرده‌ای داشت، معلوم نبود بتواند چنین اثری را بگیرد اما چون زمینه‌هایی را داشت قرآن روی او تأثیر گذاشت و زندگی او متحول شد، نقل می‌کنند مصباح‌الشریعه که منسوب به امام صادق (ع) است را امام (ع) به صورت درس به درس برای فضیل‌بن‌عیاض گفته است، یعنی او خدمت امام (ع) آمده و گفته من توبه کرده‌ام و می‌خواهم آدم شوم و امام (ع) هم این درس‌ها را به او گفته است.

بنابراین قرآن روی آدم مرده اثر نمی‌گذارد، روی آدم زنده اثر می‌گذارد، پیغمبر هم روی آدم زنده اثر می‌گذارد، خداوند به پیغمبر فرموده تو که نمی‌توانی به مرده‌ها حرف بشنوانی.

خدای متعال در آیه 82 سوره اسراء فرموده «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا»، یعنی (و ما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مى‌كنيم ولى ستمگران را جز زيان نمى‏‌افزايد).

خدای متعال در این آیه می‌فرماید این قرآن شفاست، دردها را شفا می‌دهد، قرآن رحمت است، انسان را تغذیه می‌کند و به او کمال می‌بخشد، به شرطی که آن انسان مؤمن باشد اما آن‌هایی که ظالم هستند، قرآن جز خسارت چیزی برای آن‌ها ندارد.

برای مثال کسی که به والدینش بی‌احترامی می‌کند و عاق والدین است اما آیات مربوط به احسان و نیکی به والدین را می‌خواند، همین آیات او را لعنت می‌کنند، کسی که ربا می‌خورد یا غیبت می‌کند اما آیات مربوط به ربا و غیبت را می‌خواند، همان آیات او را لعنت می‌کنند، بنابراین چه بسا آدم‌هایی که قرآن تلاوت می‌کنند اما همان قرآن لعنتشان می‌کند.

بنابراین قرآن برای آدم‌هایی که ایمان و حیات طیبه دارند شفا و رحمت است و دردهایشان را درمان می‌کند و نیازهایشان را برطرف می‌کند اما برای ظالمان خسارت است، بدترین ظالمان مشرکان هستند، برای اینکه شرک ظلم بسیار بزرگی است، ریا هم از جنس شرک است.

خدای متعال در آغاز سوره بقره فرموده شکی در این کتاب نیست، این کتاب هدایت‌کننده متقین است، یعنی هدایتش روی متقین اثر دارد، روی هر کسی اثر نمی‌گذارد، متقی یعنی کسی که از حیات معنوی برخوردار است.

در توضیح متقین در آیات 3 و 4 سوره بقره آمده «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ، وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ»، یعنی کسانی که به غیب، خدا، قیامت، فرشتگان خدا، نبوت، رسالت، ولایت و امامت ایمان دارند، نماز را اقامه می‌کنند، نماز خواندن با اقامه نماز فرق دارد، اقامه‌کنندگان نماز یعنی کسانی که همه زندگی‌شان را پای نماز می‌گذارند، جامعه‌شان را به نماز ارتقا می‌بخشند، انفاق می‌کنند، آن‌هایی که به هر چه بر پیامبر (ص) نازل شده ایمان دارند و به آنچه بر انبیای گذشته نازل شده هم ایمان دارند، نسبت به قیامت یقین دارند، این‌ها رستگاران به حساب می‌آیند.

بنابراین آن کسی که تقوا و ایمان دارد، از قرآن اثرپذیری دارد، اگر ما قرآن خواندیم و دیدیم قرآن روی ما اثر نمی‌گذارد و اخلاق ما را عوض نمی‌کند، رفتار ما را تغییر نمی‌دهد، باید بگردیم ببینیم چه مانعی در ما هست که قرآن را طوطی‌وار می‌خوانیم و روی ما اثر نمی‌گذارد.

اگر درختی پژمرده باشد آب به آن می‌دهیم و شاداب می‌شود اما اگر درختی بیمار بوده یا آفت زده باشد، این درخت با آب سرپا نمی‌شود، هر چه بیشتر به آن آب دهیم پژمردگی و افسردگی آن بیشتر می‌شود، زیرا ابتدا باید آن آفت را برطرف کرد.

بنابراین قرآنی که باید به آدم زندگی و نشاط بدهد و روی آدم اثر بگذارد، اگر آدم ظالم و مشرک باشد، یعنی اعتقادی نداشته باشد، تقوا نداشته باشد، قرآن روی او اثر منفی می‌گذارد، امیدواریم خدای متعال دل‌های ما را به انوار نورانی قرآن روشن کند.