چه کسانی شایسته دریافت علوم امیرالمؤمنین (ع) نیستند؟
نماینده ولیفقیه در استان قزوین در جلسه تفسیر قرآن کریم به بیان گروههایی پرداخت که شایستگی دریافت علوم امیرالمؤمنین (ع) را ندارند.
آیتالله عبدالکریم عابدینی در جلسه یازدهم تفسیر قرآن کریم ویژه ماه مبارک رمضان (5 فروردین 1403 - روز سیزدهم رمضان) که در مسجد امام خمینی (ره) برگزار میشود، اظهار کرد: در جلسات پیشین درباره حیات طیبه صحبت کردیم، حیات طیبه به معنای حیات انسانی و حیات معنوی است، این کلمه در مقابل حیات حیوانی قرار دارد، حیوانات زنده هستند، انسان هم زنده است، چه فرقی بین انسان و حیوانات وجود دارد؟ این بحث مهمی است، قرآن به این معنا توجه کرده است، روایات بسیاری هم در این زمینه وجود دارد.
حیاتیترین مسئلهای که انسان باید به آن توجه کند حیات طیبه است، سری به رسانهها و فضای مجازی بزنیم، ببینیم مردم چقدر دغدغه حیات طیبه دارند و این موضوع چقدر برایشان مهم است؟ چرا این مسئله آن گونه که باید در میان مردم مطرح نیست؟
البته شکر نعمت خدا را هم نباید فراموش کرد، اینکه مردم روزه میگیرند، نماز میخوانند، محافل قرآنی برپاست، شبهای احیا مساجد بسیار شلوغ است، همه اینها در جستوجوی حیات طیبه بودن است، یعنی این عطش حیات طیبه است که در این مواقع خودش را نشان میدهد اما موضوع مهمتر این است که ما نباید به این اندازه قانع باشیم.
مهمترین آیه قرآن که به بحث حیات طیبه اشاره دارد، آیه 24 سوره انفال است، خدای متعال در این آیه میفرماید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ»، یعنی (ای اهل ایمان! هنگامی که خدا و پیامبرش شما را به حقایقی که به شما حیات معنوی و زندگی واقعی میبخشد، دعوت میکنند اجابت کنید، و بدانید که خدا میان آدمی و دلش حایل و مانع میشود تا حق را باطل و باطل را حق مپندارد و مسلماً همه شما به سوی او گردآوری خواهید شد).
خدای متعال در این آیه میفرماید ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا و رسولش را اجابت کنید، وقتی که شما را دعوت به چیزی میکنند که شما را زنده خواهد کرد، منظور این است که حیات طیبه را برای ما آوردهاند، باید حرفهایشان را گوش کنیم تا حیات طیبه را بچشیم و لذت زندگی انسانی را در مقابل زندگی حیوانی احساس کنیم.
یکی دیگر از آیاتی که در رابطه با حیات طیبه سخن میگوید، آیه 97 سوره نحل است، خدای متعال در این آیه میفرماید «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»، یعنی (هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند و مؤمن باشد قطعاً او را با زندگى پاكيزهاى حيات حقيقى بخشيم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مىدادند پاداش خواهيم داد).
خدای متعال در این آیه میفرماید هر کس کارهای خوب انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن باشد، به شرط اینکه مؤمن باشد، حتماً ما او را با حیات طیبه زنده میکنیم؛ مطابق این آیه عمل صالح بدون ایمان ارزشی ندارد، ایمان است که به عمل صالح قیمت میدهد، ایمان مثل روح برای عمل است، اگر ایمان نباشد عمل مرده است، عمل مرده نمیتواند در حیات طیبه مؤثر باشد، وقتی ایمان و عمل در کنار هم قرار گرفتند، زمینه حیات طیبه فراهم میشود؛ نباید از کنار این آیات به سادگی عبور کرد، باید خودمان را به این آیات عرضه کنیم، باید بررسی کنیم ببینیم چکار میتوان کرد که از این آیات چیزی گیرمان بیاید.
بنابراین همه دعوتهای خدا و همه آیاتی که «یا ایها الذین آمنوا» و «یا ایها الناس»، «یا بنی آدم» دارند، ما را به سمت حیات طیبه ارجاع داده و هدایت میکنند.
البته همه آیات قرآن برای حیات طیبه هستند اما در مقابل این آیاتی که به طور واضح و آشکار به حیات طیبه اشاره میکنند، آیاتی هستند که از مرگ انسانی صحبت میکنند، مانند اینکه خدای متعال در آیه 80 سوره نمل میفرماید «إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ»، یعنی (البته تو مردگان را شنوا نمىگردانى و اين ندا را به كران چون پشت بگردانند نمىتوانى بشنوانى).
خدای متعال در این آیه به پیامبر (ص) میفرماید ای رسول ما، تو نمیتوانی مردگان را حرف بشنوانی؛ منظور از اینها مردههای قبرستان نیست، بلکه منظور مردههایی هستند که حیات طیبه ندارند، اینها گوششان لیاقت شنیدن کلام خدا و رسولش را ندارد.
همچنین خدای متعال در آیه 22 سوره فاطر میفرماید «وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُور»، یعنی (و تو كسانى را كه در گورهايند نمىتوانى شنوا سازى)، خدای متعال در این آیه به پیامبر (ص) فرموده تو نمیتوانی به مردهها حرف بشنوانی، رسول اکرم (ص) که نمیرفتند در قبرستان برای مردهها تبلیغ کنند، آن حضرت برای مردمی که در کوچه و خیابان بودند صحبت میکردند اما خدای متعال فرمود اینهایی که مردهاند حرف تو را نمیشنوند، چرا؟ چون حیات طیبه ندارند، وقتی حیات طیبه نداشتند، گوش آنها اُذُن است، این گوش را حیوانات هم دارند، ما باید سمع داشته باشیم، سمع برای صاحبان حیات طیبه است.
عین نیز عضو مشترک انسان و حیوان است اما صاحبان حیات طیبه بصر دارند، بصیرت از طریق بصر به دست میآید، قلب نیز عضو مشترک انسان و حیوان است اما صاحبان حیات طیبه فؤاد دارند.
خدای متعال در آیه 78 سوره نحل درباره ابزارهای حیات طیبه سخن گفته و میفرماید «وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»، یعنی (و خدا شما را از شكم مادرانتان در حالى كه چيزى نمىدانستيد بيرون آورد و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد باشد كه سپاسگزارى كنيد).
خدای متعال در این آیه فرموده خدا شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد، در حالی که هیچ نمیدانستید اما سه نعمت بزرگ شامل سمع، بصر و فؤاد به شما داد؛ سمع، بصر و فؤاد نعمتهایی هستند که متعلق به انسانند، این سه عضو در انسانها و حیوانات بهصورت اُذُن، عین و قلب هستند اما وقتی انسان به حیات طیبه دست یافت یا به سوی حیات طیبه حرکت کرد دارای سمع، بصر و فؤاد میشود.
خای متعال در آیه 78 سوره مؤمنون فرموده «وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ»، یعنی (او كسي است كه براي شما گوش و چشم و قلب عقل ايجاد كرد، اما كمتر شكر او را به جا ميآوريد)، خدای متعال در این آیه میفرماید خدا نعمتهای سمع، بصر و فؤاد را به شما داد اما تعداد کمی از بندگان خدا شایسته شکرگزاری بودند.
در مقابل کلمه قلیل در این آیه، کلمه کثیر قرار دارد، خدای متعال در آیه 179 سوره اعراف میفرماید «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ»، یعنی (و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم چرا كه دلهايى دارند كه با آن حقايق را دريافت نمىكنند و چشمانى دارند كه با آنها نمىبينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمىشنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترند آرى آنها همان غافلماندگانند).
خدای متعال در این آیه میفرماید گویا ما اکثر جن و انس را برای جهنم آفریدهایم، قرار بود اینها فؤاد داشته باشند اما قلب دارند، فهم ندارند، اگر فهم کنار قلب باشد تبدیل به فؤاد و قلب انسانی میشود، یعنی تبدیل به قلب کسی میشود که میخواهد حیات طیبه داشته باشد، خدا میفرماید اینها عین و چشم حیوانی دارند، با چشم حیوانی نمیتوان به بصیرت دست یافت، حیوان که نمیتواند بین حق و باطل را تشخیص دهد، اینها اُذُن دارند اما سمع ندارند، سمع مربوط انسانهای در جستوجوی حیات طیبه است.
خدای متعال در پایان این آیه میفرماید اینها مثل چهارپایان و حتی از چهارپایان هم پستتر هستند، چون غافلند؛ آیات قرآن نازل شدهاند که ما غافل نباشیم، حال اگر ما آیات را قرائت نکردیم و پیامهای خدا را مشاهده نکردیم چطور میتوانیم غافل نباشیم؟ غفلت را باید با قرآن، ذکر و نماز با معرفت برطرف کرد.
نهجالبلاغه منشور حیات طیبه است، ما باید حیات طیبه را از کلام امیرالمؤمنین (ع)، کلمات ائمه (ع)، کلمات پیامبر (ص) و صحیفه سجادیه پیدا کنیم و بهدنبال آن باشیم.
امیرالمؤمنین (ع) خطاب به کمیلبنزیاد فرمودند آنهایی که همه زندگیشان را گذاشتند و مالاندوزی کردند، ثروت جمع کردند، خودشان را فدای دنیا کردند، انباردار نسلهای آینده شدند، آنهایی که انبار و انباشت میکنند و ثروت روی ثروت جمعآوری میکنند، اینها در حالی که ظاهراً زنده هستند اما هلاکند، در حالی که آنهایی که بندگان خوب خدا هستند، عالمان ربانیاند، دانشجویان و خواهان علوم الهی زندهاند، علما همیشه باقی هستند، در رأس علما انبیاء و ائمه (ع) هستند، در میان مؤمنین نیز آنهایی خواهان علوم الهی هستند که عطش انبیاء و ائمه (ع) را دارند.
ممکن است کسی خیلی علم انبار کرده باشد اما این علم در زندگی او نورافشانی نکند، با علمش زندگی نکند، علمش ربطی به زندگیاش نداشته باشد، علمش مدرکی برای شغلش بوده و برایش ارزش ایمانی ندارد، باید علم را برای عمل کردن و درست حرکت کردن یاد گرفت.
ائمه (ع) و انبیاء در قله حیات طیبه قرار دارند، آنهایی که عاشق و شیفته آنان هستند اسیر معارف آنان میشوند، مانند شخصی به نام حمام که به امیرالمؤمنین (ع) التماس کرد ویژگیهای متقین را برایش توضیح دهد، حضرت هر چه استنکاف کرد حمام دست برنداشت، در نهایت حضرت در رابطه با متقین سخن گفت و حمام تاب نیاورد و جان به جانآفرین تسلیم کرد.
کمیلبنزیاد اگر تشنه علوم امیرالمؤمنین (ع) نبود، حضرت دست او را نمیگرفت بیرون شهر ببرد تا حیات طیبه را به او بیاموزد، اینها تشنه و علاقمند به علوم الهی بودند، امثال حمام و کمیلبنزیاد با مدرک دانشگاهی یا حوزوی جلو نرفتند، اینها با دل مؤمنانه حرکت کنند، این به انسان امید میدهد که اگر ما دل صاف داشته باشیم، لقمه حرام از ما دور باشد، ایمان و عمل صالح داشته باشیم، اهل قرآن و ذکر باشیم، ائمه (ع) کاسه دلهای ما را نیز خالی به ما برنمیگردانند و لطفشان را در وجود ما جاری میکنند.
امیرالمؤمنین (ع) در ادامه به کمیلبنزیاد فرمود علما تا دنیا دنیاست باقی میمانند، برای مثال ممکن است ظاهراً فلان عالم در میان مردم نباشد اما مردم با کلام او زندگی میکنند، امیرالمؤمنین (ع) اکنون ظاهراً در میان ما نیست اما با کلام آن حضرت زندگی کرده و دلمان را نورانی میکنیم.
ما اکنون بزرگانی مانند امام (ره)، علامه طباطبایی، شهید مطهری و دلدادگان امیرالمؤمنین (ع) را در میان خودمان نداریم اما میبینیم که کلامشان چقدر عطش ما را برطرف میکند و شخصیت انسانیشان در قلبها وجود دارد و اثرگذارند.
امیرالمؤمنین (ع) در ادامه فرمود در دل من علوم موج میزند، دریای علم در وجود من فوران میکند اما به دنبال کسی میگردم که شایسته این باشد که علومم را به او انتقال بدهم؛ انتقال این علوم فقط مربوط به زمان حضرت نیست، الان هم اگر کسی لایق باشد نهجالبلاغه با علوم امیرالمؤمنین (ع) از او پذیرایی میکند.
حضرت در ادامه فرمود دل من مالامال از علوم است اما ای کاش آدمهای لایقی را پیدا میکردم که این علوم را به آنها بدهم و این امانت را به آنان بسپارم، البته یافتم کسی را که خیلی زود و به سرعت میفهمید اما این کافی نیست، این آدم از نظر اینکه حرفم را میفهمید خوب بود اما قابل اطمینان نبود، این قبیل آدمها دین را برای دنیا یاد میگیرند، دین را وسیله کسب، مقام و منزلت قرار میدهند، گویا از دین کمک میگیرند تا بندگان خدا را در خدمت خودشان بگیرند، نه اینکه بخواهند در خدمت بندگان خدا باشند، اینها از دین سوءاستفاده میکنند.
مشابه همین کلام را امیرالمؤمنین (ع) در نامه 53 خطاب به مالکاشتر فرمود، حضرت در این نامه فرموده دین گاهی به اسارت اشرار در میآید، یعنی اشرار دین را به اسارت میگیرند، آنها با هواهای نفسانی خود زندگی میکنند، ظاهرشان هم ممکن است خیلی مقدس باشد اما وقتی به ذات آنها رجوع میکنیم میبینیم به دنبال هوای نفس هستند، با دین دنیایشان را جمع میکنند، با دین به مقام، پول و شهرت میرسند، با دین اعتماد مردم را میدزدند، اینها دین را به اسارت میگیرند.
بنابراین امیرالمؤمنین (ع) فرموده یک گروه آنهایی هستند که میفهمند اما قابل اعتماد نیستند و از دین سوءاستفاده میکنند؛ امروز در دنیا چقدر ما از این قبیل سوءاستفادهها داریم؟ این فرقههایی که به نام عرفان و معنویت به جان مردم افتادهاند فراوانند، علیالخصوص در کشورهای اروپایی به نام اسلام و دین و حتی به نام تشیع کارهایی میکنند، همان تشیعی که رهبر ما از آن تحت عنوان شیعه انگلیسی نام بردند، همان اسلامی که امام (ره) از آن تحت عنوان اسلام آمریکایی نام بردهاند.
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند گروه دوم آنهایی هستند که چشم بسته دین را میگیرند، یک عمر ممکن است دعا و نماز بخوانند اما حتی یک بار به سراغ معنای آن نروند، ما در نمازهای روزانه چندین بار تشهد و سلام را میخوانیم اما چقدر یگانگی خدا و رسالت رسول اکرم (ص) را درک کردهایم؟ خدا میخواهد ما آنقدر شهادت بدهیم که این شهادت را شهود کنیم.
حضرت در اینجا فرموده برخیها به خودشان زحمت نمیدهند که دین را بفهمند، همین طور چشم و گوش بسته دین را میگیرند، به جوانب و مسائل دین با بصیرت دقت نمیکنند، اولین شبههای که مطرح میشود جان و روح آنها را درگیر میکند و فوراً به همه چیز شک میکنند، هم چشمبسته و فوری همه چیز را قبول میکنند، هم چشمبسته فوراً همه چیز را رد میکنند، جانمایه ایمانی در اینها نیست که پایکار بمانند و شک و تردید خرابشان نکند.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود نه گروه اول و نه گروه دوم به درد نمیخورند، گروه سوم شکمپرست هستند، یعنی فقط به دنبال لذات هستند، هر چه اشتها دارند میخورند، این اشتها ممکن است یک موقع مربوط به غذای خوشمزه باشد، یک موقع هم مسائل جنسی و امثال آن باشد، چرا که شهوت از نظر لغوی از اشتها میآید، این دسته به دنبال چیزی میروند که اشتها دارند، حال این اشتها ممکن است اشتهای جنسی، شکمپرستی، مقامخواهی یا هر اشتهای دیگری باشد، یعنی به دنبال دین بوده اما غرق در لذات هستند، به این صورت که میبینیم برخی همه کارشان را میکنند اما یک قرآن هم در طاقچه دارند و حتی ممکن است روزه هم بگیرند و نماز هم بخوانند اما اصل برای آنها این است که به لذتهایشان برسند.
حضرت در ادامه فرمود گروه چهارم آدمهایی هستند که حریص و شیفته برای جمع کردن، ذخیره کردن و انبار کردن ثروت و سرمایه هستند، هر چه میتوانند به دنبال افزایش مال و ثروتشان هستند، اینها مراعات دین را نمیکنند، پای دین نیستند، اگر ما بخواهیم مثالی بزنیم و بگوییم اینها به چه چیزی شبیه هستند، مثالش چهارپایانی هستند که در صحرا چرا میکنند.
امیرالمؤمنین (ع) در ادامه فرمود در جان من دریای خروشان علم متلاطم است، این علم را به چه کسی بدهم که لایق آن باشد، بنابراین اگر آدمهای لایقی نباشند که علم را تحویل بگیرند، علم با مرگ صاحب علم میمیرد.
لذا در حدیث آمده وقتی عالم میمیرد خلأیی در دنیا پیدا میشود که هیچ چیز نمیتواند آن خلأ و چاله را پر کند.
امیرالمؤمنین (ع) بعد از بیان آن چهار دستهای که به درد نمیخوردند، از دسته پنجمی صحبت کرده که آدمهای لایقی هستند و در جلسه آتی درباره آنها صحبت خواهیم کرد.