امروز :
Skip to main content

نماینده ولی‌فقیه در استان قزوین در جلسه تفسیر قرآن کریم به بیان عسر و سختی منکران قرآن در قیامت پرداخت.

آیت‌الله عبدالکریم عابدینی در جلسه سی‌وچهارم تفسیر قرآن کریم (۲۲ مرداد ۱۴۰۲) در ادامه تفسیر سوره مدثر اظهار کرد: خداوند در آیات 8 و 9 و 10 سوره مدثر می‌فرماید «فَإِذَا نُقِرَ فِي النَّاقُور، فَذَلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ، عَلَى الْكَافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ»، یعنی (پس چون در صور دمیده شود، آن روز چه روز ناگواری است، بر کافران آسان نیست)، وقتی شیپور و صور دمیده می‌شود، آن برهه، آن مدت، آن زمانه، آن فضا، فضای سختی می‌شود، آنجا به کافران سخت می‌گذرد، در آن روز هیچ آرامش و دلخوشی برای کافران وجود ندارد.

خداوند در آیه 11 سوره مدثر می‌فرماید «ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا»، یعنی (مرا با آنكه او را تنها آفريدم واگذار)، خداوند در این آیه می‌فرماید من خدای یگانه یا این کسی که مشهور به وحید در مقابل خدا ایستاد، رسول خدا را منکر شد و قومش هم به دهان او نگاه می‌کردند، همه منتظر بودند که او پس از شنیدن سخنان پیامبر (ص) برود فکر کند و کارشناسانه اظهارنظر کند اما ناجوانمردانه، جاهلانه و برای مطامع دنیوی خود اظهارنظر کرد.

این شخص آمد به عرب‌ها گفت من به تنهایی پوشش خانه خدا و مخارج و هزینه‌های مربوط به خانه خدا را یک سال می‌پردازم، همه شما هم یک سال تمام هزینه‌های خانه خدا را بپردازید، این دور مدام تکرار شود، یعنی یک سال من و یک سال همه شما این هزینه‌ها را بپردازیم، بنابراین اینکه وحید نامیده شد، چون می‌گفت من به تنهایی و وحیداً هزینه‌ها را بپردازم.

خداوند در آیه 12 سوره مدثر می‌فرماید «وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَمْدُودًا»، یعنی (و دارایی بسیار به او بخشیدم)، خداوند می‌فرماید مال بسیاری برای این شخص قرار دادم، 10 فرزند و 10 برده داشت، برده‌ها و فرزندانش فراوان سرمایه داشتند، کار برده‌هایش تجارت بود، یعنی هر برده‌ای یک تاجر زبردست بود و برای او تحصیل ثروت می‌کرد.

خداوند در آیات 13 و 14 و 15 سوره مدثر می‌فرماید «وَبَنِينَ شُهُودًا، وَمَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيدًا، ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ»، یعنی (و پسرانى آماده به خدمت دادم، و برايش عيش خوش آماده كردم، باز هم طمع دارد که بیفزایم)، طمع این فرد این بود که ثروت‌افزایی کند، قرارش این نبود که خودش، ثروتش، فرزندش، طایفه‌اش و برده‌هایش پای دین خدا بیایند، خداوند می‌فرماید این فرد با آیات ما دشمنی و عناد داشت، آیات خدا علاوه بر آیه‌های قرآنی، رسول اکرم و امیرالمومنین (ع) هستند.

خداوند در آیات 16 و 17 سوره مدثر می‌فرماید «كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا، سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا»، یعنی (ولى نه زيرا او دشمن آيات ما بود، به زودى او را به بالا رفتن از گردنه عذاب وادار مى‌‏كنم)، صعود کوهی از جنس برنج و مس، گداخته از آتش در جهنم است، خداوند می‌گوید جای این فرد اینجاست، بلندپروازی‌های او وی را به کوه صعود در جهنم می‌کشاند.

پس از اینکه او با پیامبر (ص) صحبت کرد، عرب‌ها به او مأموریت دادند که برو فکر کن و به ما بگو ما با این پدیده چه کنیم، به این آدمی که ادعای نبوت می‌کند ایمان بیاوریم یا خیر؟ او باید می‌رفت صادقانه فکر می‌کرد و امانت‌وار پاسخ می‌آورد اما جور دیگری فکر کرد.

خداوند در آیات 18 و 19 و 20 سوره مدثر می‌فرماید «إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ، فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ، ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ»، یعنی (آری، آن دشمن حق اندیشید و سنجید، کشته بادا چگونه او سنجید، آری کشته بادا چگونه او سنجید)، خدا در آیات می‌فرماید مرگش باد با این فکر کردنش، باز هم مرگش باد.

خداوند در آیات 21 و 22 و 23 سوره مدثر می‌فرماید «ثُمَّ نَظَرَ، ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ، ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ»، یعنی (آنگاه نظر انداخت، سپس رو ترش کرد و چهره در هم کشید، آنگاه پشت گردانید و تکبر ورزید)، خداوند در این آیات می‌فرماید این فرد روی ترش کرد و پشت کرد، جزو مستکبرین شد، عامل، سخنگو و مجری منویات شیطانی شد.

خداوند در آیه 24 سوره مدثر می‌فرماید «فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ»، یعنی (گفت اين قرآن جز سحرى كه به برخى آموخته‏‌اند نيست)، خداوند می‌فرماید خلاصه نظریه‌پردازی و اظهارنظر او این شد که آنچه پیامبر آورده فقط سحری است که روی عمق جان آدمیان تأثیر می‌گذارد، در اینکه فرمایش حضرت تأثیر دارد که بحثی نبود اما اینکه چرا تأثیر دارد مهم است، این استکبار، منفعت‌جویی و ثروت‌افزایی مربوط به آن زمانه نیست، امروز نیز چنین افرادی هستند و در مقابل دین می‌ایستند، گاهی در کسوت دینی در مقابل دین می‌ایستند، گاهی سنگ دین را به سینه می‌زنند اما مخالف دین عمل می‌کنند، وقتی این‌ها ریشه‌یابی می‌شود می‌بینیم که به استکبار، تکبر ورزیدن، حسادت، دنیاطلبی، ثروت‌افزایی و مقام‌خواهی برمی‌گردد.

این انگیزه‌های مختلف همه جا بوده و هست، اینکه ما بیاییم بگوییم فقط فلان آدم این‌گونه بوده است، خیر این‌طور نیست، باید از این آیات و از این آدم‌هایی که خدا این آیات را در مورد آن‌ها نازل کرده درس عبرت بگیریم.

خداوند در آیات 25 و 26 سوره مدثر می‌فرماید «إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَر، سَأُصْلِيهِ سَقَرِ»، یعنی (اين غير از سخن بشر نيست، زودا كه او را به سقر در آورم)، خدا می‌فرماید او گفت مردم خیالتان باشد، این کلامی که محمد می‌گوید فقط سحر است، یعنی قضاوت ناجوانمردانه‌ای کرد و خدا هم این آدم را تهدید می‌کند.

در تفسیر قمی آمده شأن نزول آیه 11 سوره مدثر به بعد درباره ولید بن مغیره است، او شیخ پیر، شناخته شده و بزرگ قوم بوده است، او از افراد تیزهوش عرب بوده است، جزو استهزاء‌کنندگان وحی پیامبر (ص) بوده است، حضرت در حجره‌ای می‌نشسته و قرآن قرائت می‌کرده است، قریش ولید را بزرگ و شیخ خود می‌دیده‌اند و او تیزهوش می‌دانسته‌اند، به همین دلیل به او گفتند برو ببین این چیزهایی که محمد می‌خواند شعر است؟ کنایه است؟ سخنرانی است؟ یا چیز دیگری است؟ چرا که می‌بینیم این کلمات اثرگذار و جذاب است و نمی‌توانیم از کنار آن‌ها بگذاریم.

شیخ گفت بگذارید من صحبت‌های او را بشنوم بعد قضاوت کنم، سپس خدمت رسول خدا (ص) رفت و گفت شعرهایت را برای من بخوان، پیامبر (ص) فرمود این‌ها شعر نیست، کلام خداست، این‌ها کلامی است که خدا فرشتگان و انبیای خود را با این کلام توجیه کرده است، ولید بن مغیره گفت از آن کلام برای من بخوان.

پیامبر (ص) آیات سوره سجده را خواند که گفته بود ای پیامبر اگر روی برگرداندند به آن‌ها بگو همان صاعقه‌ای که برای قوم عاد و ثمود آمد، برای هر کسی که روی از قرآن برگرداند، چنین خواهد شد و این صاعقه خواهد آمد.

مو به بدن ولید سیخ شد، با یک حالت ترس و وحشت به خانه برگشت، در حالی که عرب‌ها در یک جایی منتظر بودند که او برگردد و به آن‌ها مشورت بدهد اما ولید از ترس و وحشت نزد آن‌ها نرفت، قریش نزد ابوجهل رفتند و به او گفتند ولید از رسومات عرب خارج شد و به دین محمد پیوست، او رفته بود برای ما تحلیل بیاورد اما دیگر پیدایش نشد.

ابوجهل به سراغ ولید رفت و به او گفت تو ما را سرشکسته کردی، آبروی ما را بردی، کاری کردی دشمنان ما را شماتت کنند، آیا تو به دین محمد گرایش پیدا کردی؟ از تو این انتظار را نداشتیم، ولید گفت نه این‌گونه نیست، من به دین او نپیوسته‌ام اما کلام سنگینی از او شنیده‌ام که پوست بدن انسان از شدت سنگینی کلام او جمع می‌شود.

ابوجهل از او پرسید آیا آنچه شنیدی سخنرانی بود؟ گفت نه سخنرانی نبود، پرسید آیا شعر است؟ جواب داد نه، من انواع شعرهای عرب را می‌شناسم، این آیات مانند هیچ کدام از شعرهای عرب نبودند، ابوجهل پرسید پس چیست؟ ولید گفت اجازه بده من بیشتر بیندیشم.

طایفه قریش به ولید فشار می‌آوردند و عجله داشتند، ولید هم زمان محدودی برای جواب دادن داشت، در نهایت به عرب‌ها گفت هر کس از شما سؤال کرد این سخنان محمد چیست؟ بگویید این‌ها سحر است که دل‌ها را تکان می‌دهد، اینجا خداوند فرمود بگذارید خودم به حساب آدمی که اینگونه قضاوت کرد برسم.

به ولید می‌گفتند وحید، چرا که او به قریش گفته بود من به تنهایی یک سال همه مخارج کعبه را می‌دهم، یک سال نیز همه شما با هم مخارج کعبه را تأمین کنید، ولید ثروت فراوان و باغ‌های زیادی داشت، 10 پسر داشت، 10 بازرگان و برده هم داشت که هر کدام از آن‌ها هزار دینار در اختیارشان برای تجارت بود. او در پوست گاو طلاهایش را نگهداری می‌کرد.

قمی می‌گوید صعود کوهی است که ائمه گفته‌اند جنس این کوه از برنج و مس است که در جهنم گداخته است و جای امثال ولید است که با قضاوت ناجوانمردانه‌اش دیگران را به گمراهی کشاند.

حال به سراغ برخی آیات قرآن کریم برویم که با کمک آن‌ها ببینیم چرا خداوند می‌فرماید کافران در عسر هستند و یسری برای آن‌ها نیست؟ جا دارد یک دور قرآن را با این نگاه مطالعه کنیم و بگوییم چرا مؤمن عسر ندارد و یسر دارد اما کافر در عسر است؟ ظاهراً در قرآن 12 بار کلمه عسر و 36 بار هم کلمه یسر آمده است، این نشان می‌دهد تو اگر یک قدم در راه خدا برداری و بخاطر خدا تحمل کنی، خدا چند برابر به تو پاداش می‌دهد.

خداوند در آیه 124 سوره طه فرمود «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى»، یعنی (هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ و سختى خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى‌كنيم).

در این آیه خداوند از اعراض سخن گفته است، اینجا هم می‌بینیم که ولید بن مغیره اعراض کرد، آیا چنین کسی روی خوشی می‌بیند و موفق می‌شود و آرامش پیدا می‌کند؟ زندگی چنین کسی مشقت‌بار و همراه با عسر می‌شود، چنین کسی در دنیا کور بوده و قرآن را ندیده، در قیامت هم کور محشور می‌شود.

خداوند در آیه 19 سوره رعد می‌فرماید «أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ»، یعنی (پس آيا كسى كه مى‏‌داند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده حقيقت دارد مانند كسى است كه كوردل است تنها خردمندانند كه عبرت مى‏‌گيرند).

یعنی کسی که قرآن را مطالعه کرد، روی آن فکر کرد، روی آن دقت و تدبر کرد و به اینجا رسید که این قرآن از جانب پروردگار نازل شده و حقیقت دارد، این آدمی که به این معرفت می‌رسد آیا مثل کسی است که کور است؟ این حقیقت را اولو الالباب می‌فهمند.

خداوند در آیه 124 سوره طه فرمود کسی که از ذکر من روی برگرداند در سختی و تنگنا قرار خواهد گرفت، مصداق ذکر قرآن کریم، رسول اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع)، فاطمه زهرا (س) بوده که حقیقت قرآن هستند. 

خداوند می‌فرماید ما آیاتمان را فرستادیم، برخی از شما توجهی نکردید، خود را به کوری زدید، چشمتان آیات ما را ندید، امروز هم خدای سمیع شما را رها می‌کند، چون شما دیگر سمع ندارید، خدای بصیر شما را رها می‌کند، شما دیگر بصر ندارید.

خداوند در آیه 72 سوره اسراء می‌فرماید «وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا»، یعنی (کسی که در این دنیا کوردل باشد، در آخرت هم کوردل و گمراه‌تر است).

اگر بخواهیم عسر ولید بن مغیره را ببینیم این یک توجیه و پاسخ است، پاسخ دیگر این است که خدای متعال در آیه 67 سوره زخرف فرمود «الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ»، یعنی (در آن روز ياران جز پرهيزگاران بعضي‏شان دشمن بعضى ديگرند).

خداوند در این آیه می‌فرماید آن‌هایی که در دنیا خیلی برای امور دنیوی فدایی همدیگر هستند، مانند کاری که ولید بن مغیره کرد، با قریش قرار گذاشت و به نفع آن‌ها فکر کرد، صادقانه فکر نکرد و به دنبال کشف حقیقت نبود، بلکه دنبال این بود که یک چیزی بگوید که آن‌ها خوششان بیاید، همان کاری که خیلی‌وقت‌ها در زندگی ما مردم، در مسائل مالی و باندهای سیاسی اتفاق می‌افتد، یعنی گاهی برخی یک چیزی می‌گویند که آدم‌ها خوششان بیاید، ولید بن مغیره هم این را می‌خواست.

خداوند در آیه 67 سوره زخرف فرمود آن‌هایی که در دنیا خیلی فدایی هم هستند، قیامت که می‌شود دشمن همدیگر می‌شوند، بعضی وقت‌ها به قیامت هم نمی‌کشد، یعنی یک اختلاف دنیایی که برایشان پیش بیاید سریع دوستی‌شان به دشمنی می‌کشد اما متقین این‌طور نیستند، متقین همه‌جا پای‌کار دین و حقیقت هستند، ایمان دارند و ایمانشان آن‌ها را حفظ می‌کند اما آن‌هایی که به‌دنبال مطامع دنیایی هستند، وحدت‌شان انگیزه غیر خدایی دارد.

خدا هیچ وقت ما را دعوت به وحدت نکرد، بلکه دعوت به توحید کرد، خداوند در آیه 103 سوره آل‌عمران می‌فرماید «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَميعًا وَلا تَفَرَّقوا»، یعنی (همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید)، وحدت حقیقی این است، وحدت پایدار، وحدت ماندگار و وحدت خدشه‌ناپذیر اینجاست، هر وحدتی خیلی زود مخدوش می‌شود اما وحدتی که بر اساس توحید باشد می ماند، برای اینکه هر وحدت غیرتوحیدی «ما عندکم ینفد» است اما وحدت توحیدی «و ما عندالله باق» است.

مطابق آیه 67 سوره زخرف قیامت که می‌شود، ولید بن مغیره، ابوجهل، قریش و سران قریش همه با هم دعوا دارند، قریش به ولید می‌گویند تو رفتی فکر کنی برای ما جواب بیاوری، این چه جوابی بود آوردی؟ ولید هم می‌گوید شما مرا وادار به این طور جواب دادن کردید و جواب عاقلانه نمی‌خواستید، آنجا دعوایشان می‌شود، خیلی وقت‌ها هم به قیامت نمی‌کشد و در دنیا اختلافات رو می‌شود و دشمنی‌ها آشکار می‌شود.

خداوند در آیات 26 تا 29 سوره فرقان می‌فرماید «الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَنِ وَكَانَ يَوْمًا عَلَى الْكَافِرِينَ عَسِيرًا، وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا، يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا، لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا»، یعنی (حكومت در آن روز از آن خداوند رحمان است و آنروز روز سختي براي كافران خواهد بود، و به‌خاطر بياور روزي را كه ظالم دست خويش را از شدت حسرت به دندان مي‏گزد و مي‏گويد: اي كاش با رسول خدا راهي برگزيده بودم، اي واي بر من! كاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نكرده بودم، او مرا از ياد حق گمراه ساخت، بعد از آنكه آگاهي به سراغ من آمده بود، و شيطان هميشه مخذول‌كننده انسان بوده است).

خداوند در این آیه می‌فرماید قیامت که می‌شود خیلی به کافران سخت می‌شود، دستانشان را از شدت ندامت، حسرت و مغبون بودن گاز می‌گیرند، امثال ولید می‌گویند کاش راه رسول اکرم (ص) را درک می‌کردیم و آن را در پیش می‌گرفتیم، آن حضرت را انکار نمی‌کردیم و حمایتشان می‌کردیم.

درست است که ولید بن مغیره لیاقت نداشت که از پیامبر (ص) حمایت کند اما همین آدم بی‌لیاقت وقتی آیات قرآن را شنید متأثر شد، ما وقتی قرآن را می‌شنویم چقدر متأثر می‌شویم؟ آیا اصلاً دغدغه این را داریم که یک روزی متأثر از قرآن بشویم؟ این‌ها چیزهایی است که ما باید از اینجور آیات درس بگیریم.

در آیات سوره فرقان که پیش‌تر ذکر شد، آمده که در قیامت افراد حسرت می‌خورند و می‌گوید ما رفتیم با فلان آدم یکی شدیم و گفتیم من تا آخر پای کار تو می‌مانم اما آیا چنین عهد و پیمانی را با خدا نبسته بودیم؟ در قیامت این افراد می‌گویند کاش من فلانی را به‌عنوان خلیل انتخاب نمی‌کردم، به‌خاطر اینکه از موقعی که این به زندگی وارد شد من را از ذکر، قرآن، پیغمبر و آل پیغمبر (ص)، دین، صداقت و درستی باز داشت.

خداوند در ادامه می‌گوید همان‌هایی که به هم می‌گفتند خلیل، حال به هم می‌گویند شیطان، برای اینکه حالا واقعیت و ماهیت واقعی همدیگر را می‌فهمند.

خداوند در آیات 64 و 65 سوره احزاب می‌فرماید «إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا، خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لَا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا»، یعنی (خداوند كافران را لعن كرده و از رحمت خود دور داشته و براي آن‌ها آتش سوزاننده‏‌اي آماده نموده است، همواره در آن تا ابد خواهند ماند، و ولي و ياوري نخواهند يافت)، خداوند کافران را لعنت کرد و آتش سوزان را برای آن‌ها مهیا فرمود، این‌ها همیشه در آتش سوزان خدای متعال هستند، هیچ یار و یاوری ندارند، این‌ها به پیغمبر (ص) روی خوش نشان ندادند که پیامبر دست آن‌ها را در قیامت بگیرد، در این آیات عسر به معنای واقعی دیده می‌شود.

خدا وقتی حالت این‌ها را تشریح می‌کند، در آیه 66 سوره احزاب می‌فرماید «يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا»، یعنی (در آن روز كه صورت‌هاي آن‌ها در آتش دوزخ دگرگون خواهد شد از كار خود پشيمان مي‏شوند و مي‏گويند اي كاش خدا و پيامبر را اطاعت كرده بوديم)، خداوند در این آیه می‌فرماید چهره‌های این‌ها در آتش دگرگون می‌شود، این‌ها در آتش جهنم عسر و سختی می‌کشند و چهره‌شان دگرگون می‌شود.

در این آیه «تُقَلَّبُ» را اینطور معنا کرده‌اند که یعنی آن‌قدر استرس، اضطراب و ناراحتی روی سر این‌ها ریخته که وقتی نگاهشان می‌کنی آرامش در آن‌ها دیده نمی‌شود، دائم آشفته هستند، یک معنای آن هم چنین است که آتش صورت آن‌ها را می‌سوزاند، جمعش این است که هر دو صحیح است، یعنی هم آتش صورتشان را به هم ریخته و هم دائم آشفته و ناآرام هستند.

این‌ها می‌گویند کاش ما خدا و رسول او را اطاعت می‌کردیم، در ادامه نیز خدای متعال در آیه 67 سوره احزاب می‌فرماید «وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا»، یعنی (مي‏گويند پروردگارا! ما از رؤ سا و بزرگان خود اطاعت كرديم و ما را گمراه ساختند)، این‌ها در قیامت می‌گویند ما به جای اطاعت از خدا و رسول او، از رئیس یک حزب یا برای مثال از یک آدم گردن‌کلفت و پولدار حمایت کردیم، آن‌ها ما را از راه به در بردند.

خداوند در آیه 68 سوره احزاب می‌فرماید «رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا كَبِيرًا»، یعنی (پروردگارا! آن‌ها را از عذاب، دو چندان ده، و آنها را لعن بزرگي فرما)، معنای این آیه چنین است که در قیامت کافران همدیگر را لعنت می‌کنند اما در مقابلش آن‌هایی که اهل یسر بوده و مؤمن هستند، در آرامش‌اند.

خداوند در آیات 77 و 78 سوره مریم می‌فرماید «أَفَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَوَلَدًا، أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا»، یعنی (آيا ديدى آن كسى را كه به آيات ما كفر ورزيد و گفت قطعاً به من مال و فرزند بسيار داده خواهد شد، يا بر غيب آگاه شده يا از خداى رحمان عهدى گرفته است)، آن‌هایی که به آیات خدا کافر شدند، به مالشان، فرزندشان، پیروانشان، حزب و جناح‌شان می‌نازند، این‌ها غیب می‌گویند یا با خدا عهد و پیمانی دارند؟ این‌گونه نیست.

در آیات 79 تا 81 سوره مریم نیز خداوند فرموده (نه چنین نیست، به‌زودی آنچه را می‌گوید می‌نویسیم و عذاب را برای او خواهیم افزود، و آنچه را می‌گوید از او به ارث می‌بریم و تنها به‌سوی ما خواهد آمد، و به جای خدا معبودانی اختیار کردند تا برای آنان مایه عزت باشد).

معبودها فقط بت‌ها نیستند، یک وقت ممکن است معبود کسی شکم او باشد، یک وقت معبود کسی فرزند یا مال اوست، هر چیزی که حواس آدم را از خدا به خودش جلب کند مانند معبود است، گفته‌اند اگر کسی حرف یک نفر را بشنود گویا دارد او را عبادت می‌کند، اگر این گوینده حرف خدا را بزند این آدم خدایی می‌شود اما اگر حرف دنیا، شیطنت و بدی‌ها را بگوید، کارش فانی می‌شود و گوش سپردن به حرفش عبادت طاغوت است.

خداوند در آیات سوره مریم می‌فرماید چرا غیر خدا را رها نمی‌کنید؟ چون فکر می‌کنید عزت شما در غیر خداست، خداوند در آیه 138 سوره نساء می‌فرماید «بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا»، یعنی (منافقان را بشارت ده که بر آنان عذابی دردناک خواهد بود)، این آیه خیلی تند است، منافقین چه کرده‌اند که بشارت عذاب به آن‌ها داده شده است؟

خداوند در آیه 139 سوره نساء پاسخ این پرسش را می‌دهد و می‌فرماید «الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا»، یعنی (این گروه که کافران را دوست گیرند و مؤمنان را ترک گویند، آیا نزد کافران عزت می‌طلبند؟ عزت همه نزد خدای متعال است)، منافقین به جای مؤمنین دستشان را به سمت کافرین دراز کردند و عزت را از آن‌ها انتظار داشتند.

قرآن می‌گوید آیا منافقین عزت را نزد کافران جستجو می‌کنند؟ کور خواند‌ه‌اند، هر چه عزت است فقط نزد خداست، نزد غیر خدا جز ذلت چیزی گیر آدم نمی‌آید، خیلی مهم است که به این حقایق توجه شود و این واقعیت‌های قرآنی در زندگی‌مان پیاده شود. 

خداوند در آیه 82 سوره مریم می‌فرماید «كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا»، یعنی (نه چنين است به‌زودى آن معبودان عبادت ايشان را انكار مى‌كنند و دشمن آنان مى‌گردند)، خداوند می‌فرماید همان‌هایی که می‌خواهید از آن‌ها عزت بگیرید، همان‌ها شما را ضایع می‌کنند و می‌گویند ما هیچ چیز شما را قبول نداریم، بارها در تاریخ سیاسی-اجتماعی معاصر این واقعیت‌ها دیده شده است، همان‌هایی که برخی‌ها برایشان نوکری کردند، در آخر برگشتند گفتند ما اصلاً چنین نوکری نمی‌خواستیم، اشتباه کردید نوکر ما شدید.

سرنوشتی که برخی کشورهای اطراف ما داشته‌اند و چرخشی که به وجود می‌آید تفسیر همین پیشگویی‌ها و واقعیت‌های قرآنی است، خداوند در آیه 93 سوره مریم می‌فرماید «أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا»، یعنی (آيا ندانستى كه ما شيطان‌ها را بر كافران گماشته‏‌ايم تا آنان را به گناهان تحريك كنند).

خداوند در این آیه می‌فرماید آیا ندیدید این ما هستیم که شیاطین را بر سر کافران می‌ریزیم، یعنی هر بلایی به سر کافران می‌آید، توسط خداست، خدا می‌گوید شیطان بیخود می‌کند که بخواهد خودمختارانه عمل کند، ما نگاهی به شیطان داریم که نگاه درستی نیست و باید تربیت قرآنی داشته باشیم، خدا نیامده بگوید یکی من و یکی شیطان! اینکه دوگانه‌پرستی است، این دو مبدأ برای عالم هستی قائل شدن است، یک مبدأ برای عالم هستی وجود دارد و آن خداست، البته شیطان هست و کارهای خلاف انجام می‌دهد اما خداوند می‌فرماید شیطان دشمن بدی است اما دشمنی او به نفع شماست، شرطش این است که نروید او را بپرستید، دشمنی او را جدی بگیرید.

خداوند در آیه 141 سوره نساء می‌فرماید «لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا»، یعنی (خداوند هیچ گاه برای کافران نسبت به اهل ایمان راه تسلط باز نخواهد کرد)، خداوند می‌فرماید من هیچ گاه برای کافران نسبت به مؤمنان راه تسلط باز نخواهم کرد، شیطان هم کافر بود، بنابراین خدا برای شیطان هم راه تسلط باز نخواهد کرد، مثل اینکه برای آمریکا نسبت به ما سیطره قرار نداده است، خدا برای ما عزت قرار داده است، ذلت قرار نداده است، خدا نخواسته شیطان بر ما مسلط باشد.

چه کنیم شیطان بر ما مسلط نشود؟ خداوند فرمود دو عنصر لازم دارید، نخست ایمان و دوم توکل به خدا، خداوند در آیه 99 سوره نحل فرمود «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»، یعنی (چرا كه او را بر كسانى كه ايمان آورده‏‌اند و بر پروردگارشان توكل مى‌كنند تسلطى نیست)، خداوند در این آیه فرموده هر کس به خدا ایمان دارد و توکل به خدا می‌کند شیطان نمی‌تواند بر او مسلط باشد.

البته زور ابلیس بیشتر از شیاطین جن و انسی است که در خدمت ابلیس هستند، نقل خدا از قول ابلیس است که به خدا می‌گوید حال که مرا از درگاه رحمتت دور انداختی من همه را به گمراهی می‌کشانم، بعد یک عده را استثناء کرد، مخلَصین را جدا کرد، مخلِص یعنی کسی که تمرین می‌کند که خالص شود اما مخلَص به کسی می‌گوید که خالص شده است، آن کسی که خالص شده حتی ابلیس هم زورش به او نمی‌رسد.

خداوند می‌فرماید ما شیاطین را برای امثال ولید بن مغیره مأمور می‌کنیم، برای صدام و دشمنان خدا مأمور می‌کنیم، بزرگان فرموده‌اند شیطان کَلب معلَّم است، یعنی تعلیم‌دیده و آموزش‌دیده است، خداوند به او فرمان می‌دهد که چه کسی را بگیرد.

خداوند در آیات 221 و 222 سوره شعراء می‌فرماید «هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ، تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ»، یعنی (آيا شما را خبر دهم كه شياطين بر چه كسى فرود مى‌‏آيند، بر هر دروغزن گناهكارى فرود مى‌آيند)، خداوند در این آیات می‌فرماید شیاطین بر سر دروغگویان و گناهکاران می‌ریزند، شیاطین نسبت به مؤمنین و کسانی که به خدا توکل می‌کنند هیچ نوع سیطره و نفوذی نداشتند و نخواهند داشت.

طمع ولید بن مغیره را به دشمنی با رسول خدا و انکار حقانیت قرآن کشاند، برای اینکه موقعیت اجتماعی او حفظ شود، همان چیزی که برای بسیاری از ما هم پیش می‌آید، برای اینکه ثروتش افزایش پیدا کند، چون فکر می‌کرد اگر از پیامبر حمایت کند دیگر ثروت‌افزایی او آسیب می‌بیند، او تفکر عاقلانه نداشت، روی عناد فکر کرد، آن عناد و دشمنی او را به این شرایط کشاند، جایگاه او همان کوه گداخته جهنم خواهد بود.

ولید بن مغیره پس از شنیدن آیات قرآن رفت تدبیر و تحلیل کند اما مرگش باد، چگونه سنجش و تحلیل کرد، روی ترش کرد و چهره در هم کشید، بعد به پیغمبر (ص)، دین و حق پشت کرد و به کافرین و مستکبرین پیوست و شیطان شد.

قضاوت ولید این شد که قرآن غیر از سحر اثرگذار هیچ چیز نیست، نه سخنرانی و شعر است، نه معجزه و کلام خداست، فقط سحر است، این جز قول یک بشر چیزی نیست، حتی نیامد احترام بیشتری بگذارد و بگوید قول بنی‌آدم است، نیامد بگوید قول انسان یا عالم است، در انتخاب واژه‌ها برای توهین و تحقیر بیشتر «بشر» را انتخاب کرد.