امروز :
Skip to main content

نماینده ولی‌فقیه در استان قزوین در جلسه تفسیر قرآن کریم به بیان مفهوم سمیع و بصیر بودن پرداخت.

آیت‌الله عبدالکریم عابدینی در جلسه 76 تفسیر قرآن کریم که در تاریخ 11 شهریور 1403 در مسجد شیخ‌الاسلام برگزار شد، در شرح سوره مجادله اظهار کرد: در ابتدای سوره مجادله راجع به مسئله ظهار که یک قانون ظالمانه دوران جاهلیت بوده صحبت شده است، ظهار این بود که آقایی همسرش را به مادرش تشبیه می‌کرد و به این وسیله همسرش به او حرام می‌شد، این در حالی بود که این کار حتی طلاق هم محسوب نمی‌شد، بنابراین این خانم بین زمین و آسمان گرفتار می‌ماند، چون نه طلاق گرفته بود که آزاد باشد و نه می‌توانست زندگی‌اش را ادامه بدهد.

در عصر پیامبر (ص) برای یک خانم چنین اتفاقی رخ داد و همسرش به او گفت تو مثل مادرم هستی، این مرد فوراً از گفتن حرفش پشیمان شد، این خانم به رسول گرامی اسلام (ص) پناه برد و عرض کرد یا رسول الله (ص) چنین اتفاقی بین من و همسرم رخ داده است، در حالی که من به همسرم علاقمند هستم، تکلیف من چیست؟

رسول اکرم (ص) وقتی این سخنان را شنید فرمود من اکنون چیزی برای گفتن ندارم، معنای این جمله حضرت این بود که من هر چه می‌گویم باید مستند به وحی باشد، من از خودم حرفی نمی‌زنم، این خانم نزد خدا شکایت کرد، سپس خدای متعال آیات سوره مجادله را بر قلب مبارک پیامبر (ص) نازل کرد.

خدای متعال در آیه نخست سوره مجادله می‌فرماید «قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ»، یعنی (خدا گفتار زنى را كه درباره شوهرش با تو گفت‌وگو و به خدا شكايت می‌کرد شنيد و خدا گفت‌وگوى شما را مى ‌شنود زيرا خدا شنواى بيناست).

خدای متعال در این آیه داستان این خانم را بیان کرده و می‌فرماید خدا فوراً صدای این زن را شنید، خیلی وقت‌ها در زندگی ما هم اوضاعی پیش می‌آید که حس می‌کنیم صدایمان به جایی نمی‌رسد، هیچ‌کس حرف ما را نمی‌فهمد و درد ما را درک نمی‌کند.

مطابق این آیه باید تمام حرف‌هایمان را با خدا در میان بگذاریم، بهترین شنونده خداست، رسول خدا (ص) و اولیای الهی هم خوب می‌شنوند، همچنین این آیه ما را تشویق می‌کند گوش شنوایی برای دردهای مردم باشیم، هر کس در حد اختیاراتی که دارد شنوای دردهای دیگران باشد، برای دیگران حوصله به خرج دهد و با آن‌ها همدلی و همدردی کند.

در آیه اول سوره مجادله آمده که خدا شنواست، در برخی آیات مشخص می‌شود که همه عالم چشم، گوش و شعور هستند، خیلی فرق می‌کند که ما عالم را شنوا، بینا و با شعور ببینیم یا عالم را کور، کر و لایعقل بشناسیم، اگر ما عالم را هوشیار ببینیم، در خلوت خودمان هم از هر گناهی شرمنده شده و خجالت می‌شویم، برای اینکه همه عالم را چشم و گوش می‌دانیم.

تمام عالم جنود الهی هستند، جنود به معنای سربازان است، سرباز یعنی کسی که بیدار و آگاه است و چشمش خواب ندارد، گوشش شنواست، نگهبان و نگهدار است، وقتی عالم را بینا دیدیم، همه جا خودمان را در محضر خدایی می‌بینیم که هزاران نگهبان بر ما گماشته است.

در این باب، خدای متعال در آیه 44 سوره اسراء می‌فرماید «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا»، یعنی (آسمان‌هاى هفت‌گانه و زمين و هر كس كه در آن‌هاست او را تسبيح مى‏‌گويند و هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش تسبيح او مى‏‌گويد ولى شما تسبيح آن‌ها را درنمى‏‌يابيد به راستى كه او همواره بردبار و آمرزنده است).

خدای متعال در این آیه می‌فرماید آسمان‌های هفت‌گانه و زمین تسبیح‌گوی خدای متعال هستند، هر آن کس که در آسمان‌ها و زمین است، آن‌ها هم مشغول تسبیح پروردگارند، شما در زمین و آسمان هیچ موجودی را پیدا نمی‌کنید که مشغول تسبیح پروردگار نباشد، هر چیزی اعم از قطره، ذره، کهکشان، ریگ بیابان، اقیانوس یا برگ درختان مشغول تسبیح پروردگارند، دارای شعور، چشم و گوش هستند، خدای متعال در این آیه می‌فرماید شما تسبیح آن‌ها را نمی‌فهمید، آن‌ها کار خودشان را می‌کنند.

مولوی در رابطه با این واقعیت گفته «از جمادی سوی جان جان شوید، غلغل اجزای عالم بشنوید»، یعنی شما تا زمانی که خودتان را در عالم جمادات محصور کرده‌اید، متوجه چیزی نمی‌شوید، اما اگر خودتان را از این عالم به عالم ذکر و یاد خدا ارتقاء بدهید، حال اولیاءالله را پیدا کرده و می‌توانید حقایق دیگر را بشنوید.

در نماز می‌گوییم «سمع الله لمن حمده»، یعنی هر کس خدا را حمد می‌کند خدا همان لحظه حمد او را می‌شنود، همان لحظه‌ای که هر ذکری می‌گوییم خدای متعال آن را می‌شنود.

در زیارتنامه امام رضا (ع) به آن حضرت عرضه می‌داریم «اشهد انّک تشهد مقامی، اشهد انّک تسمع کلامی، اشهد انّک تردّ سلامی»، یعنی من با همه وجودم حس می‌کنم تو جایگاه مرا مشاهده می‌کنی، شهادت می‌دهم تو اکنون کلام مرا می‌شنوی، شهادت می‌دهم تو جواب سلام مرا می‌دهی.

همچنین در نمازمان شهادت و سلام می‌دهیم، وقتی چیزی را شهادت می‌دهیم، یعنی این جزو مشهودات ماست، در نماز به یگانگی خدا شهادت می‌دهیم، باید ببینیم آیا به این معرفت رسیده‌ایم که شهادت بدهیم یا فقط در لفظ شهادت می‌دهیم؟ نماز محل این تمرین است که ما از لق‌لقه زبان گفتن به مرحله شهادت دادن حقیقی ارتقاء پیدا کنیم.

اگر به این مرحله رسیدیم، وقتی به سلام نماز رسیدیم شرایطمان فرق می‌کند، در این صورت دیگر به یک مخاطب غایب سلام نمی‌دهیم، بلکه پیامبر (ص) را حاضر می‌بینیم و می‌گوییم ای رسولی که سلام مرا می‌شنوی و فرموده‌ای جواب سلام واجب است، می‌دانم که پاسخم را می‌دهی، فرصت این سلام و علیک با پیامبر (ص) در شبانه‌روز چندین مرتبه برای ما پیدا می‌شود، به شرط اینکه ما با معرفت در این مجلس نماز حضور پیدا کنیم.

بنابراین دریافتیم که بحث سمیع و بصیر بودن خدای متعال در این آیه مطرح شده است، هر بنده‌ای هم اگر بخواهد بصیرت داشته باشد باید ارتباط خود را با خدای بصیر قوی کند، هر بنده‌ای اگر بخواهد سمیع باشد، باید ارتباط خود را با خدای سمیع محکم و مستمر کند.

لذا در آیات آخر سوره آل‌عمران می‌بینیم که آمده اولوالالباب آن‌هایی هستند که عقلشان شکوفایی پیدا کرده است، آسمان‌ها و زمین و رفت‌و‌آمد شب و روز آیه و نشانه‌هایی برای اولوالالباب است، یعنی آن‌هایی که درونشان بیدار بوده و عقل معرفتی دارند.

اولوالالباب آن‌هایی هستند که دائم در هر حالی به ذکر خدا مشغولند، این‌ها اهل ذکر و فکرند؛ اگر دانشگاه‌های ما هم اهل ذکر و هم فکر باشند معجزه می‌کنند، اکنون هم اندیشمندان ما که شاهد موفقیت‌های آنان در عرصه‌های جهانی هستیم، معمولاً آن‌هایی هستند که اهل ذکر و فکرند.

فکر مثل نهال است، ذکر مثل زمین مساعد است، این نهال اگر در زمین مساعد کاشته شود، زود رشد کرده و به بار می‌نشیند، قرآن به ما یاد می‌دهد که اهل ذکر باشیم و در زمین ذکر، فکرمان را فعال کنیم، نتیجه این معنا بصیرت و سمیع بودن است.

یک حدیث در کتاب شریف کافی آمده است که رسول خدا (ص) فرمودند اگر کسی به یک ولی از اولیای خدا اهانت کند و به بنده‌ای از بندگان مؤمن توهین کند، خودش را برای جنگ با خدا آماده کرده است، هیچ چیزی مثل واجبات بنده را به خدا نزدیک نمی‌کند، با نافله هم بنده به خدا نزدیک می‌شود، آنقدر نزدیک می‌شود که خدا این بنده را دوست دارد، وقتی خدا دوست بنده شد، گوش این بنده گوش خدا، چشم این بنده چشم خدا و زبان این بنده زبان خدا می‌شود و کلامش هم اثرگذار می‌گردد، دست این بنده دست خدا و یدالله می‌شود و قدرت خدایی پیدا می‌کند،  این بنده اگر خدا را صدا کند جوابش را می‌دهد و درخواستش را بی‌جواب نمی‌گذارد.

امام رضا (ع) فرمودند مشمول رحمت خداست آن کسی که امر ما را زنده کند و دغدغه‌های ما برایش حائز اهمیت باشد، کسی سؤال کرد چطور می‌شود امر شما را زنده کرد؟ حضرت فرمود علوم ما را یاد بگیرید و به دیگران یاد بدهید، این باعث می‌شود امر ما زنده شود، مردم وقتی شیرینی و جاذبه کلام ما را بشنوند به‌دنبال ما حرکت می‌کنند.