امروز :
Skip to main content

نماینده ولی‌فقیه در استان قزوین در جلسه هفتگی تفسیر قرآن کریم به بیان نعمت‌های بهشتی برای ابرار پرداخت.

آیت‌الله عبدالکریم عابدینی در جلسه پنجاه‌وهشتم تفسیر قرآن کریم (29 بهمن 1402) در تفسیر سوره انسان اظهار کرد: خدای متعال در آیات 11 و 12 سوره انسان می‌فرماید «فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا، وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا»، یعنی (پس خدا هم آنان را از آسيب آن روز نگاه داشت و شادابى و شادمانى به آنان ارزانى داشت، و به پاس آنكه صبر كردند بهشت و پرنيان پاداششان داد).

در آیات 13، 14، 15 و 16 سوره انسان نیز آمده است «مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِيرًا، وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا، وَيُطَافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَا، قَوَارِيرَ مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيرًا»، یعنی (در آن بهشت بر تخت‌هاى خويش تكيه زنند در آنجا نه آفتابى بينند و نه سرمايى، و سايه‌هاى درختان به آنان نزديك است و ميوه‌هايش براى چيدن رام، و ظروف سيمين و جام‌هاى بلورين پيرامون آنان گردانده مى‌شود، جام‌هايى از سيم كه درست به اندازه و با كمال ظرافت آن‌ها را از كار در آورده‏‌اند).

خدای متعال در آیات 17 و 18 سوره انسان می‌فرماید «وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِيلًا، عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّى سَلْسَبِيلًا»، یعنی (و در آنجا از جامى كه آميزه زنجبيل دارد به آنان مى‌نوشانند، از چشمه‏‌اى در آنجا كه سلسبيل ناميده مى‌شود).

در این مجموعه آیات و چند آیه پس از آن‌ها، خدای متعال تعداد قابل توجهی از نعمت‌های بهشتی و پاداشی که به ابرار عنایت می‌کند را نام برده است.

پیش از این آیات هم آیاتی است که در آن‌ها آمده قیامت دو جلوه دارد، یک جلوه خشم و انتقام خداست که در قیامت با جهنم ظاهر می‌شود، یک جلوه هم لطف، احسان و نعمت خداست که به عنوان بهشت تجلی می‌کند، ابرار می‌گویند ما از آن جلوه خشن قیامت که انتقام خداست می‌ترسیم، اگر اطعام می‌کنیم برای این است که خدا را دوست داریم، بهترین چیزهایی که دوست داریم را در دوستی خدا خرج می‌کنیم.

خدا به ابرار می‌گوید بیایید این جایزه‌ها متعلق به شماست، اولین جایزه در آیه 11 سوره انسان آمده است، در آیه 10 سوره انسان آمده روز قیامت عبوس و قمطریر است، این روز برای ابرار عبوس و قمطریر نیست و خشم و خروش به آن‌ها نشان نمی‌دهد، وقتی آتش جهنم گُر می‌گیرد، صدای وحشتناک آن از فاصله بسیار دور هم شنیده می‌شود اما این برای ابرار نیست، خدا ابرار را از این شر حفظ و نگهداری می‌کند.

آیه 11 سوره انسان همان است که در دعای ماه رجب ملتمسانه به خدا می‌گوییم «أَعْطِنِی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ جَمِیعَ خَیْرِ الْآخِرَةِ وَ اصْرِفْ عَنِّی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ شَرِّ الدُّنْیَا وَ شَرِّ الْآخِرَةِ»، اگر این دعا را در سوره انسان بیاوریم، می‌بینیم که خدای متعال می‌فرماید تو بیا از چیزهایی که دوست داری برای خدا انفاق کن، این دعا برایت محقق می‌شود و هر چه خیر آخرت است نصیبت شده و هر چه شر آخرت است از تو دور می‌شود.

این یکی از خیرهایی است که در قیامت خدا نصیب ابرار می‌کند، دومین خیر نیز در آیه 11 سوره انسان آمده و خداوند می‌فرماید این‌ها در قیامت سرسبزی و شادابی می‌بینند، صورت‌هایشان شاد است، مثل درختی که سرسبز است، گل کرده، شکوفه داده و تماشایی شده است، چهره ابرار نیز در قیامت این طور است و چهره‌هایی بانشاط، شادمان، مسرور، شاداب و خوشحال دارند.

خدای متعال در آیه 22 سوره قیامت فرموده است «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ»، یعنی (آرى در آن روز صورت‌هايى شاداب و مسرور است)، خداوند در این آیه می‌فرماید چهره مؤمنین در روز قیامت شاداب، خوشحال و بانشاط است و غم‌زده، افسرده، نگران و ترسناک نیست.

مطابق آیه 11 سوره انسان، سومین نعمت و خیری که در قیامت نصیب ابرار می‌شود سُرور است، سرور توصیفی برای قلب ابرار در قیامت است، یک وقت ممکن است در دل ما به دلایل مختلفی غم، غصه و نگرانی باشد اما وقتی به دوستانمان می‌رسیم لبخند می‌زنیم و این طور نشان می‌دهیم که ما خوشحالیم در حالی که در قلبمان غوغاست.

خداوند در این آیه می‌فرماید مؤمنین و ابرار در قیامت چهره خوشحال و شادابی دارند و قلبشان مسرور و شادمان است، یعنی هم در ظاهر و هم در باطن شاداب و خوشحالند، چقدر ما احتیاج داریم وضعیتمان در قیامت این گونه باشد. 

چهارمین برکتی که خدای متعال در قیامت به ابرار عنایت می‌کند، در آیه 12 سوره انسان بیان شده است، ابی حمزه ثمالی از امام باقر (ع) نقل کرده که آیه 12 سوره انسان یعنی اینکه آدم برای مصیبت‌های دنیایی صبر می‌کند، برای این صبر خدا به آدم بهشت عنایت می‌کند، بنابراین معنای صبر را در کلام امام باقر (ع) این گونه می‌فهمیم.

هر گرفتاری، ناراحتی، فشار روحی، نرسیدن به مقصد، از دست دادن عزیزان و اموال و نزول بلا که پیش می‌آید، وقتی انسان صبوری ‌کند خدا به او پاداش بهشت را عنایت می‌کند، وقتی انسان بر فقر یا مصائب صبوری کند، خداوند در آخرت محل سکونت او را بهشت قرار می‌دهد.

ما یک محل سکونت لازم داریم، این محل سکونت فرش و مفرش لازم دارد، آن فرش و لباسی که نیاز است با حریر است، وقتی ما از حریر صحبت می‌کنیم به یاد مسائل دنیایی می‌افتیم اما حریر در قیامت با شرایط دنیایی آن فرق دارد و قیاس این دو ناصحیح است.

خداوند در آیه 14 سوره انسان می‌فرماید در قیامت سایه درختان بهشتی به ابرار نزدیک است، منظورش این است که درختان بهشتی به مؤمنین نزدیک است و آن‌ها زیر سایه درختان بهشتی که تجلی محبت و رحمت خدا هستند، زندگی می‌کنند.

خدای متعال در آیه 8 سوره انسان برای حُب دو معنا را فرمود، نخست اینکه انسان هر چه گرسنه باشد علاقه‌اش به غذا بیشتر می‌شود، امیرالمؤمنین (ع)، حضرت زهرا (س) و حسنین (ع) با اینکه سه روز متوالی روزه گرفته بودند و بسیار گرسنه بودند و به غذا علاقه داشتند، این غذا را به دیگران بخشیدند.

معنای بعدی حُب هم این بود که اهل بیت پیامبر (ص) به‌خاطر خدا این کار را کردند، این دو معنا با هم منافاتی ندارند، یعنی در حالی که اهل بیت پیامبر (ص) بسیار به غذا علاقه و احتیاج داشتند، چون محبتشان به خدا با علاقه به غذا قابل قیاس نبود، محبت به غذا را ندیدند و از جلب رضایت خدا لذت بردند و طعام خود را برای رضای خدا به دیگران اطعام کردند.

وقتی آن‌ها این کار را کردند، خدا هم مهر، لطف، رحمت و محبتش را به آنان نشان داد، تمام این موارد تجلی محبت خداست، شما وقتی محبتتان را به خدا نشان دهید، خدا هم حُب، علاقه و محبتش را به شما نشان می‌دهد.

مطابق آیه 14 سوره انسان خداوند می‌فرماید خدا در قیامت محبتش را نزدیک ابرار می‌کند و ابرار با همه وجودشان محبت خدا را لمس می‌کنند، در ادامه همین آیه نیز آمده این درختان بهشتی که شاخه و سایه‌شان نزدیک ابرار می‌شود، آنقدر این سایه و شاخه نزدیک می‌شود که برای خوردن میوه این شاخه نیازی نیست که حتی دستشان را دراز کنند، بلکه مستقیم می‌توانند میوه را تناول کنند.

در این خصوص در صفحه 99 جلد هشتم کتاب شریف کافی روایت شده اینکه خداوند در آیه 14 سوره انسان فرموده شاخه و سایه درختان به ابرار بسیار نزدیک می‌شود و میوه درختان بسیار در معرض استفاده ابرار قرار می‌گیرد، این یعنی ابرار در قیامت نیازی به این ندارند که دست دراز کنند و میوه درختان را بردارند، بلکه آنقدر میوه به دهان آن‌ها نزدیک می‌شود که می‌توانند میوه را همان جا با دهان بخورند، هر میوه‌ای که اشتهای آن را دارند به همین صورت در دسترس آن‌هاست و نیازی به جابه‌جایی نیست.

در آیه 13 سوره انسان نیز جای ابرار در قیامت نشان داده شده و آمده است که ابرار در حالی که بر روی تختی تکیه کرده‌اند، انواع میوه‌ها نزد آن‌ها می‌آیند و گویا هر میوه‌ای در نوبت ایستاده و نگران است که مبادا این ابرار نخواهند از آن‌ها استفاده کنند و هر میوه‌ای به ابرار التماس می‌کنند که ما را استفاده کن، خدا کاری کرده مؤمن در این شرایط قرار بگیرد، یعنی بهشت او را می‌خواهد.

بهشت به وجود مؤمن افتخار می‌کند، بهشت دار و ندارش را تقدیم مؤمن می‌کند، هر نوع میوه‌ای که مؤمن اشتها داشته باشد در بهشت در معرض استفاده اوست، مؤمن اگر مؤمن واقعی باشد در همین دنیا هم خیلی وقت‌ها خدا خواسته خودش را با اراده چنین مؤمنینی محقق می‌کند.

برای مثال همه ما یقین داریم خدا عزت و اقتدار اسلام را می‌خواست، یک ولی از اولیای الهی آمد و گفت شاه باید برود، یعنی اراده کرد که شاه برود، چون اراده او خالص بود و تجلی اراده خدایی بود، کار کن‌فیکونی کرد و آن اتفاق افتاد، این آدم اراده کرد که باید حکومت اسلامی برقرار شود، خدا این معنا را رزق این بنده کرد و گفت ای بنده من، تو برای رضای من این معنا را خواستی، من هم می‌خواهم همین‌طور شود.

خدای متعال در آیه 17 سوره انفال می‌فرماید «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى»، یعنی (هنگامی که به سوی دشمنان تیر پرتاب کردی، تو پرتاب نکردی، بلکه خدا پرتاب کرد تا آنان را هلاک کند)، در بهشت هم بنده هر اراده‌ای می‌کند، به صورت خدایی اراده‌اش برآورده می‌شود، هر اشتهایی دارد اراده می‌کند و آن اشتها محقق می‌شود.

نعمت بعدی در بهشت، مطابق آیه 13 سوره انسان، این است که ابرار به جایگاه خوبی شامل تکیه‌گاه و تخت تکیه می‌کنند، حتی در برخی روایات نیز در تفسیر این آیه آمده که همسران نیز در قیامت تکیه‌گاه یکدیگرند، یعنی همسران در قیامت دلشان به هم خوش است و با هم بودن برایشان نعمتی ویژه است.

ما در این دنیا که هستیم، در زمستان سردمان می‌شود و در تابستان گرممان می‌شود، باید برای مقابله با گرما در تابستان و مقابله با سرما در زمستان هزینه فراوانی کنیم، امیرالمؤمنین (ع) به مردم فرمود به جهاد بروید، برخی گفتند اکنون زمستان است، صبر کن تا هوا گرم شود، حضرت در تابستان هم به آن‌ها فرمود به جهاد بروید، برخی گفتند اکنون تابستان است و هوا گرم است، صبر کن هوا سرد است، حضرت در خطبه جهاد فرمود ای کسانی که شباهت به مردان دارید اما مرد نیستید، من به شما دستور جهاد می‌دهم، شما سرمای زمستان و گرمای تابستان را بهانه می‌کنید.

حال ببینیم در بهشت بحث سرما و گرما چطور است؟ خداوند در آیه 13 سوره انسان می‌فرماید در قیامت نه شمس می‌بینید که از گرمای او به ستوه بیایید، نه سرما می‌بینید که برای شما اذیت‌کننده باشد.

زمانی که حضرت ابراهیم (ع) را در آتش انداختند، خدا به آتش فرمان داد که تو باید برای ابراهیم (ع) سرد باشی، حال ممکن است این آتش آنقدر سرد بود که ابراهیم (ع) منجمد شود، بنابراین خدای متعال در آیه 69 سوره انبیاء در این رابطه فرمود «بَرْدًا وَسَلَامًا»، یعنی (برای ابراهیم سرد و بی‌آسیب باش).

بهشتیان تجلی نور خورشید را می‌بینند، برای آن‌ها سؤال می‌شود که خدایا مگر تو نفرمودی در بهشت خورشیدی وجود ندارد، برای اینکه اوضاع عالم در قیامت به هم ریخته و خورشید، ماه و کهکشان‌ها به هم می‌ریزند، پس این نور از چیست؟ به آن‌ها گفته می‌شود این نور خورشید نیست، این نور وجود علی (ع) و فاطمه (س) است.

طائف به معنای دور زننده است، در آیه 15 سوره انسان «يُطَافُ عَلَيْهِمْ» آمده است، یعنی دور تا دورشان چیده شده است، خدای متعال در این آیه می‌فرماید اگر دور مؤمن بگردید می‌بینید که دور او کوزه‌های خاصی چیده شده است، جنس این کوزه‌ها از نقره است که این نقره‌ها مثل شیشه است، یعنی از پشت این کوزه‌ها درون آن‌ها هم دیده می‌شود.

بنابراین آیه 15 سوره انسان یعنی دور تا دور ابرار ظرف‌های نقره‌ای چیده شده و کوزه‌هایی که مثل شیشه است.

وی عنوان کرد: در این خصوص مرحوم علامه مجلسی در صفحه 11 جلد هشتم بحارالانوار از امام صادق (ع) نقل کرده که حضرت فرمودند این ظرف‌های بهشتی که اسمشان در آیه 15 سوره انسان آمده، چشم انسان می‌تواند در آن‌ها نفوذ کند و داخلشان را ببیند، همان طور که می‌تواند از پشت شیشه داخل ظرف شیشه‌ای را ببیند.

در صفحه 399 جلد 2 تفسیر قمی آمده اینکه آیه 15 سوره انسان از کوزه سخن گفته، منظور کوزه‌های بزرگ است که هیچ دسته و دستگیره‌ای ندارند، آن‌ها از نقره بهشت هستند، مبادا آن‌ها را با نقره‌های دنیایی اشتباه بگیرید، اهل بهشت از آن کوزه‌ها می‌نوشند، به اندازه‌ای که می‌خواهند بنوشند در آن کوزه‌ها هست، به اندازه نیازشان (نه کمتر و نه بیشتر) برایشان در بهشت تدارک دیده شده است.

نعمت دیگری که در این سوره برای ابرار بیان شده، آیه 17 سوره انسان است، در این آیه آمده از کاسه‌هایی به ابرار می‌نوشانند که این کاسه‌ها مزاج، مزه و طعم آن‌ها زنجبیل است، شاید ذهن ما به سراغ زنجبیل‌های دنیوی برود.

ممکن است این نعمت‌های بهشتی که در این آیات مطرح شد را با این کالاها در دنیا مقایسه کنیم، از ابن‌عباس نقل شده هر چه خدا درباره نعمت‌های بهشتی فرموده هیچ کدامشان مثل و مانندی در دنیا ندارند، صرفاً خدا این‌ها را گفته که بتواند تا حدودی بهشت را به ما نشان بدهد.

علامه رفیعی فرمود دنیا انزلِ انزلِ انزل مراتب وجود است، یعنی ماده دنیا پست‌ترینِ پست‌ترینِ پست‌ترین مراتب وجود است، یعنی عالم ماده تاریک‌ترین، ظلمانی‌ترین، پایین‌ترین و کم‌قیمت‌ترین است، ما هم با این عالم ماده سروکار داریم، خدا چطور می‌تواند نعمت‌های بهشتی را به ما بفهماند؟

تصور کنید یک طفل در رحم مادر است، می‌خواهند به این طفل اقیانوس اطلس را توضیح بدهند، چطور می‌توانند این را به او بفهمانند؟ می‌خواهند به این طفل رنگ‌های جذاب و زیبای این عالم را تشریح کنند و عطرهای متنوعی که در این عالم وجود دارد را بیان کنند، این‌ها چطور ممکن است؟ چطور می‌شود به این طفل فهماند در دنیا چه خبر است؟ همه دنیا در مقابل قیامت و آخرت کمتر از نعل اسبی در بیابان‌هاست.

بنابراین ما نمی‌توانیم این دنیا را برای طفلی که در رحم مادر است بفهمانیم، اگر بخواهند بهشت را به ما که اکنون در رحم دنیای ظلمانی هستیم بفهمانند، چطور ممکن است؟ با استفاده از مثال‌های دنیوی این را برای ما توضیح داده‌اند که اندکی متوجه شویم در قیامت چه خبر است و ذهنمان درگیر این معانی نورانی شود.

زنجبیل از آن چیزهایی است که عرب‌ها وقتی می‌خواهند غذاهایشان خوش طعم و خوشمزه شود از آن استفاده می‌کنند، به همین خاطر اسم زنجبیل در آیه 17 سوره انسان برده شده است.

در آیه 18 سوره انسان نیز آمده در بهشت چشمه‌ای است که سلسبیل نامیده می‌شود، این چشمه یکی دیگر از نعمت‌هایی است که خدا در بهشت به ابرار عنایت کرده است.

در رابطه با آیه 18 سوره انسان در صفحه 109 جلد یک روضه‌الواعظین به نقل از رسول خدا (ص) آمده که حضرت فرمود خدای متعال به من 5 چیز داده است، به علی هم ۵ چیز داده است، جوامع الکَلِم شامل قرآن، کتاب‌های آسمانی و حکمت را به من داده است، به علی (ع) نیز مجموعه علوم را داده است، دوم اینکه مرا نبی و علی (ع) را وصی من قرار داده است، سوم اینکه به من کوثر و به علی (ع) سلسبیل عطا کرده است، یعنی آن چشمه هر چقدر لذت، آبرو و جاذبه دارد، از جاذبه وجود امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه (س) است، حال ببینیم چه ارتباطی به حضرت زهرا (س) دارد؟ به این دلیل که امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س) کفو یکدیگرند.

پیامبر (ص) در ادامه فرمود چهارم اینکه به من وحی و به علی (ع) علوم الهامی را عطا کرده است، یعنی خدا به دلش علوم مختلف را الهام می‌کند و در نهج‌البلاغه چشمه‌هایی از این علوم فوران کرده را ببینیم، این‌ها الهامات الهی است و کار یک آدم معمولی نیست.

جرج جورداق دانشمند مسیحی است که می‌گوید من 200 بار نهج‌البلاغه را با علاقه و عطش خوانده‌ام، اگر عمرش کفاف می‌داد شاید 2 هزار بار هم آن را می‌خواند، چون هر بار که نهج‌البلاغه را می‌خوانیم عطش انسان برای خواندن دوباره آن بیشتر می‌شود، علوم الهامی این گونه است، فرزندان امیرالمؤمنین (ع) نیز از علوم الهامی برخوردار بوده‌اند و این علوم الهامی به حضرت زهرا (س) نیز عطا شده است.

پیامبر (ص) در ادامه فرمود پنجمین چیزی که خدا به من داد این بود که مرا به آسمان برد، برای علی (ع) نیز درهای آسمان را باز کرد و حجاب‌ها را کنار زد؛ آنقدر که امیرالمؤمنین (ع) فرمود قبل از اینکه دیگر دستتان به من نرسد، هر سؤالی دارید از من بپرسید، زیرا من به راه‌های آسمان بیشتر از راه‌های زمین آشنا هستم، متأسفانه لیاقت اینکه سؤالات اساسی از حضرت پرسیده شود وجود نداشت.

آن جامعه لیاقت امیرالمؤمنین (ع) را نداشت، هر چقدر زمان می‌گذرد آدم‌های لایق پای کار امیرالمومنین (ع) بیشتر می‌شوند، روند عالم این گونه است، امام (ره) فرمودند نه امت پیامبر (ص) و نه پیروان امیرالمؤمنین (ع) به پای امت مملکت ما نمی‌رسند، معنایش است که آدم‌های شایسته و لایق در عصر ما پیدا شده‌اند.

برای مثال امیرالمؤمنین (ع) چند تا حاج قاسم داشت؟ اگر زندگی نامه حاج قاسم را بخوانیم و آن را با برخی از مقربان درگاه امیرالمؤمنین (ع) مقایسه کنیم، می‌بینیم که حاج قاسم یک چیز دیگری است.

شخصی از امیرالمؤمنین (ع) پرسید موهای سر و صورت من چه تعداد است؟ امیرالمؤمنین (ع) خیلی دلش برای این سؤال بیجا گرفت، بعد هم فرمود من می‌توانم این سؤال را پاسخ بدهم اما تو از کجا می‌توانی بفهمی که من درست گفته‌ام یا خیر؟ اصلاً این به چه درد تو می‌خورد؟ اوضاع آن زمان این گونه بوده است.

البته در آن زمان آدم‌هایی هم وجود داشتند که سؤالات عاقلانه می‌پرسیدند اما جو غالب این طور نبوده است، جو غالب حیله، نیرنگ، نفاق، ناجوانمردی، جهل، غفلت و قدر ناشناسی بود، اکنون وضع نسبت به آن زمان بهتر شده است، تاریخ را که مقایسه کنیم این بهتر بودن را حس می‌کنیم.

در خصوص آیه 19 سوره انسان در صفحه 291 جلد 5 بحارالانوار آمده است که امیرالمؤمنین (ع) فرموده منظور از «وِلْدَانٌ» در این آیه، بچه‌های دنیایی ما هستند، این‌هایی که از این دنیا رفتند قبل از اینکه حسناتی انجام دهند که در قیامت بخواهند به آن‌ها ثواب بدهند، و قبل از اینکه گناهی انجام بدهند که بخواهند در آنجا عقوبت ببینند، این اطفال از نعمت‌های بهشت و لذایذ بهشتی برای والدینشان هستند، این‌ها گل‌های معطر و تماشایی قیامت هستند.