نماینده ولیفقیه در استان قزوین در جلسه هفتگی تفسیر قرآن کریم به شرح کلمه مساق و سوق دادن انسان ها به سوی پروردگار پرداخت.
آیتالله عبدالکریم عابدینی در جلسه چهلوچهارم تفسیر قرآن کریم (۷ آبانماه ۱۴۰۲) در ادامه تفسیر سوره قیامت اظهار کرد: خداوند در آیه 30 سوره قیامت میفرماید «إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ»، یعنی (آرى در آن روز مسير همه بهسوى دادگاه پروردگارت خواهد بود)، خداوند در این آیه میفرماید سوق، مسیر و راه انسانها به سوی پروردگار است، این آیه مشابه آیه «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» است.
مساق از سوق است، سوق به معنای راندن است، عربها به راننده «سائق» میگویند، «إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ» یعنی آدمها به سمت پروردگارشان رانده میشوند، حرکت میکنند و سوق داده میشوند، شاید اینکه ما در فارسی به قلمه پا «ساق پا» میگوییم بهخاطر این است که آن سوق به وسیله این ساق اتفاق میافتد.
پایی که در دنیا ما از آن استفاده میکنیم، خیلی جاها با آن میرویم و میآییم یا سوق داده میشویم، یا برای مثال خودمان او را مأمور میکنیم که ما را کجا ببرد و کجا بیاورد، یا دیگران کاری میکنند ما از این پا برای رفتن به مقاصد آنها استفاده کنیم.
اگر این ارادهای که باعث میشود من و شما از پا کار بکشیم، مشابه اراده شهید چمران شود، این چنین میشود که برای مثال شهید چمران در وصیتنامهشان خطاب به پاهایشان نوشته بودند من از شما خیلی کار کشیدم، شما در فلسطین، لبنان، دفاع مقدس و جنگهای جبهه جنوب و غرب همراه من بودید، گویا هم میخواهد از آنها تشکر کند، هم به آنها خداقوت بگوید و هم بگوید وظیفهتان بوده و باید این کار را میکردهاید.
خیلیها هم مانند منافقین از ساق پا برای جاسوسی و خیانت استفاده کردند، اینکه شخص دیگری ما را مأمور به کاری کند، باید دید این شخص کیست؟ این شخص یک موقع ممکن است امیرالمؤمنین (ع)، امام حسین (ع)، امام زمان (عج) و رهبر حکیم انقلاب اسلامی باشد، برای مثال رهبر حکیم انقلاب به حاج قاسم سلیمانی مأموریت داد که از پاهایت استفاده کن و به لبنان برو، آن هم در اوج خوف و خطر سیطره صهیونیستها بر منطقه که هر جنبدهای را مستقیماً میزدند.
حاج قاسم در چنین شرایطی خود را به سیدحسن نصرالله رساند و مقاومت 33 روزه با آن آوردههای عظیم اتفاق افتاد و امروز هم مقاومت غزه محصول آن مقاومت 33 روزه و جنگهای پس از آن است.
ساق پاهای حاج قاسم سلیمانی چقدر مأموریت خدایی انجام داد؟ ایشان به یمن، لبنان، سوریه، عراق و هر جای دیگری که لازم بود رفت، این یک جور استفاده از ساق پاست، بنابراین ساق و سائق اگر مورد استفاده درست قرار بگیرد معنایش این است که انشاءالله در قیامت نیز همین پاها ما را به رضای خدا منتهی میکنند اما اگر مورد سوءاستفاده قرار گرفتند و در مسیر غلط به کار گرفته شدند یا منویات اهل هوا و هوس را دنبال کردند، از مسیر مورد رضای خدا خارج شدهاند.
یک موقع فرد از هوای نفس خود تبعیت میکند، یک موقع هم از هوای نفس دیگران تبعیت میکند، یعنی یک عده مقاصدی دارند و ما سوار نفس آنها میشویم، هوای آنها را داریم و بر اساس هوای نفس آنها از پایمان، وجودمان و جسممان کار میکشیم.
اگر بخواهیم سوق به معنای راندن را در قرآن کریم ببینیم، باید به این اشاره کرد که خدای متعال در آیه 70 تا 74 سوره زمر میفرماید هر کاری که انجام میدهید برای شما میماند، خدا آن را از شما تحویل میگیرد، هیچ خیر و شرّی نیست که شما انجام دهید و نادیده بماند، همه اینها استیفا میشود، بنابراین در قیامت وقتی آدمها اعمال خود را میبینند میگویند همه ریز و درشت کارهای ما اینجا موجود است.
همچنین در این آیات آمده همه کارهای شما حفظ میشود و خدا عالم است به آنچه که آدمها انجام میدهند، حتی آن چیزی که در دل آدمها خطور میکند آن هم در پرونده انسان میماند، تنها چیزی که میتواند پرونده را سبک کند توبه است، اگر اهل توبه بودیم پرونده ما سبک میشود، اگر توبه کنیم و توبهمان پذیرفته شود، بدیها و سیئات تبدیل به حسنه میشوند.
همچنین در این آیات آمده کافران به سمت جهنم حرکت میکنند تا اینکه به جهنم میرسند، همین که به جهنم میرسند درهای جهنم باز میشود، زیرا جهنم منتظر جهنمیان است، جهنم اشتباق دارد که جهنمیها را در آغوش سوزاننده خود بگیرد و از آنها استقبال میکند.
همچنین در این آیات آمده خدمه جهنم به این جهنمی میگویند آیا فرستادگان خدا نزد شما نیامدند و آیات الهی را برای شما نگفتند؟ آیا نیامدند این روز را به شما یادآوری کنند؟ اگر اکنون از ما چنین سؤالی بپرسند ما چه جوابی داریم بدهیم؟ ممکن است بگوییم در قرآن آمده بود اما ما وقت نکردیم قرآن را بخوانیم یا اینکه گاهی قرآن را خواندیم اما وقت نکردیم آن را بفهمیم، خدا میگوید من شما را به این دنیا فرستادم که قرآن را بخوانید، بفهمید، به آن عمل کنید و در نهایت هم در روز قیامت حاضر شوید، چرا تکلیف خود را انجام ندادید؟
وقتی به اینها گفته میشود مگر پیامبران نیامدند آیات الهی را برای شما نیاوردند و شما را در جریان قرار ندادند؟ میگویند بله همین طور بوده است، خداوند میگوید وقتی اینها این مسئله را تأیید میکنند، پس واقعاً حق متکبران این است که در عذاب خدا غرق شوند.
این روزها که بحث غزه و محور مقاومت بیش از گذشته مطرح است، ائمه (ع) راجع به نفس «اعدا عدوّک» را به کار میبرند، نفس متکبر کار دست آدم ها میدهد، خداوند راجع به شیطان میفرماید «استکبر و کان من الکافرین»، یعنی شیطان هم استکبار کار دستش داد، راجع به یهودیان هم در آیه 82 سوره مائده میگوید یهودیان مستکبرند.
بنابراین نفس، شیطان و یهودیان مستکبر هستند، این استکبار است که کار دست آدمها میدهد، خداوند وقتی نحوه زندگی کافران و کسانی که با خدا و دین کنار نیامدهاند را مطرح میکند، در نهایت میفرماید متکبرین جایگاه بدی دارند و عاقبت بدی انتظارشان را میکشد، در نقطه مقابل هم گروه گروه اهل تقوا راهی بهشت میشوند تا به خود بهشت میرسند.
در ادامه این آیات آمده همان طور که درهای جهنم برای جهنمیان باز میشود، درهای بهشت نیز خود به خود برای بهشتیان باز میشود و بهشتیان را در آغوش میگیرد.
اهل لغت وقتی کلمه صراط را معنا میکنند میگویند ریشه آن سین است، به دلایلی این سین متوانسته تبدیل به صاد شود، مثل کلمه تهران که هم با «ط» و هم با «ت» نوشته میشود، صراط در لغت به معنای راهی است که آنقدر هموار و جذاب است و آنقدر بین ره و رهرو سنخیت وجود دارد که گویا رونده را به خود میبلعد، یعنی این رونده برای طی این راه به زحمت نمیافتد، بلکه طوری است که رونده را به آغوش میگیرد و میطلبد.
راه کفر این گونه نیست، راه کفر سنگلاخ، خطرناک و نفسگیر است و به انسان تحمیل میشود اما راه حق راهی فطری است، وقتی در این مسیر قرار میگیریم لذت میبریم، قرآنش، ولایتش و عبادتش لذتبخش است و معرفتش نسبت به خدا به انسان روح و جان میدهد، آیات قرآنش به دل انسان آرامش میدهد و همه چیزش تماشایی است.
اهل تقوا وقتی در مسیر زندگیشان با تقوا زندگی کردند، در قیامت وقتی به نزدیکی بهشت میرسند، درهای بهشت به روی آنها گشوده میشود، اینها خود بهشتند، خداوند در آیه 89 سوره واقعه میفرماید «روح و ریحان و جنه نعیم»، این آیه راجع به بهشتیان است.
در آیه 23 سوره فجر هم راجع به جهنمیان آمده است «وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ»، وقتی قیامت میشود جهنم را کشانکشان میآورند، معلوم میشود آن گنهکاری که یک عمر حرام خورده، دروغ گفته، ظلم کرده و با آبروی آدمها بازی کرده، این یک جهنم سیار است، در قیامت این جهنم سیار را در داخل جهنم ثابت میبرند، عوامل جهنم به اینها میگویند مگر پیغمبر نیامد؟ مگر قرآن نازل نشد؟ مگر حقایق را به شما نگفتند؟ این توبیخها هم برای آنان شکنجه است.
آدمی هم که در دنیا اهل ایمان، عدالت، ولایت و نماز بود، این آدم هم بهشت سیار است، در روز قیامت بهشت سیار یعنی این آدم را میآورند تا وارد بهشت ثابت کنند، همین که به بهشت نزدیک میشود درهای بهشت و آغوش بهشت به روی او باز میشود و عوامل بهشت به این بهشتی میگویند سلام علیکم، خوش به حالتان، ای کسانی که با قرآن آرامش دل یافتید و با مبانی دینی زندگی کردید، همیشه خدا را دیدید و اصول و مبانی الهی در زندگی شما نقشآفرین بود، بهشتیان هم در جواب میگویند سپاس خدایی را که وعدههایش صادق بود.
وقتی امام (ره) از فرانسه به ایران باز میگشتند، از ایشان پرسیدند چه احساسی داری؟ فرمود هیچ، دلیل چنین پاسخی این بود که امام (ره) اقیانوس کبیری از آرامش قرآنی بود که هر چیزی نمیتوانست در ایشان موج و نوسان ایجاد کند، داشتن چنین حالتی به این سادگی نیست، اینکه آدم طوری باشد که هر چه برایش پیش آمد فقط بگوید خدایا سپاس میگویم، ستایشت را میکنم، جز خوبی از تو نمیبینم و هر چه میبینم زیبایی است، این حالت به سادگی برای هر کسی پیش نمیآید.
در رابطه با بهشت، ذکر این نکته حائز اهمیت است که بهشتیان هر جا که دوست داشته باشند میتوانند انتخاب کنند، جایشان هم تنگ نیست، در حالی که در این دنیا هر کس نمیتواند هر جایی خانه داشته باشد و به وسع فرد بستگی دارد که بتواند در کدام محله خانه داشته باشد، این معنا نیز در سوره زمر آمده است.
اینجا ممکن است یک سؤال پیش بیاید و آن هم اینکه در قیامت چه کسانی خدا را ملاقات میکنند؟ پاسخ این است که در قیامت هیچ کس نیست که خدا را ملاقات نکند، همه آدمها خدا را ملاقات میکنند، منتها مؤمنین خدا را با اسماء و صفات رحمانیه، رحیمیه، رئوفیه و لطیفیه ملاقات میکنند اما کافران، مشرکان و منافقان خدا را با جلوه خشم، غضب و انتقام ملاقات میکنند.
برای مثال در قیامت کودکان غزه، مادران داغدیده، خانمهای شهیده، مقاومتکنندگانی که مصداق آیه 30 سوره فصلت هستند که در راه خدا ایستادگی کردهاند، مهمان خدا هستند و نزد خدا ارتزاق میکنند، ما امروز برای مصیبتهای این مردم مظلوم و مقاوم درد میکشیم اما آنها وقتی مهمان خدا میشوند دردی ندارند، خدا تحویلشان میگیرد و نورانیترین و آرامشبخشترین حالات را به آنها عنایت میکند.
در مقابل مردم غزه، مصداق بارز مغضوبین یهودیان هستند، خداوند میگوید ما اینها را لعنت کردیم و نسبت به آنها غضب کردیم، اینها وقتی قیامت میشود خشم، انتقام و غضب خدا را میبینند.
در امالی شیخ صدوق از امام صادق (ع) به نقل از رسول گرامی اسلام آمده که حضرت تعدادی از جوانان انصار را دیدند و فرمودند من میخواهم برای شما قرآن بخوانم، هر کس تحت تأثیر قرائت من گریهاش گرفت بهشتی است، سپس حضرت همین آیات سوره زمر را که پیشتر درباره آنها صحبت کردیم، قرائت کردند.
همه جماعتی که آنجا بودند گریه کردند اما یک جوانی گریه نکرد، آن جوان گفت یا رسول الله من هم خیلی دلم میخواست گریه کنم، حتی خودم را به گریه زدم و حالت گریه گرفتم اما اشکم در نیامد، حضرت فرمودند من مجدداً این آیات را میخوانم هر کس حتی اگر خود را به گریه بزند جای او در بهشت است، پیامبر (ص) در این حدیث میخواستند این را بفرمایند که هر کس همراه آن حضرت شود بهشتی است.
در باب سوق یافتن که در ابتدای مباحث ذکر شد، در دنیا چکار کنیم تا در قیامت به سوی بهشت سوق پیدا کنیم؟ در قیامت دزد، اختلاسکننده و ظالم به سوی جهنم سوق پیدا میکند، ما چه کنیم که سوق به بهشت پیدا کنیم؟
در صفحه 598 جلد 2 اصول کافی حدیثی به نام هُدنه به نقل از پیامبر (ص) آمده است، در این حدیث گفته شده ایهالناس! شما در این دنیا هر کاری میتوانید بکنید، میتوانید نماز بخوانید و عبادت کنید یا میتوانید ظلم کنید و آدم بدی باشید، اینجا شرایط این چنین است، شما در مسیر مسافرت هستید و این سِیر و سفر خیلی زود شما را به مقصد میرساند.
در ادامه این حدیث آمده شب، روز، ماه و خورشید را نگاه کنید که چه میکنند، هر نویی را کهنه میکنند، برای مثال ما وقتی متولد شدیم نو بودیم، گناهی بر قلبمان ننشسته بود اما این شب، روز، ماه و خورشید دارند کار خودشان را میکنند، طفلی که از مادر متولد شده، یک روز نوجوان، جوان و میانسال میشود، در نهایت هم پیر و کهنه میشود.
در ادامه این حدیث آمده شب و روز هر بعیدی را نزدیک میکنند، برای مثال ما وقتی کودک هستیم با خودمان میگوییم تا پیری راه درازی در پیش داریم اما تا چشم بر هم میزنیم میبینیم پیری از راه رسید، بنابراین شب و روز هر چیز بعیدی را نزدیک میکنند.
در ادامه حدیث آمده هر چیزی که وعده داده شده میآید، برای این مسیر طولانی وسایل و امکانات لازم دارید که باید آنها را فراهم کنید، مقداد از پیامبر (ص) سؤال کرد در کجا باید امکانات لازم جهت این سفر را فراهم کنیم؟ حضرت پاسخ دادند در این دنیا که شرایط امتحانی دارید و شرایط بحرانی نیست، امکانات را تهیه کنید.
در ادامه نیز حضرت فرمودند وقتی فتنهها به شما روی آورد و روز شما را همانند شب تیره و تار کرد به قرآن پناه ببرید، این قرآن همان چیزی است که آخرت شما را تضمین میکند؛ خودتان را با قرآن بسنجید، آیات قرآن به شما نمره میدهند، برای مثال ببینید مطابق آیه 30 سوره فصلت چقدر در راه خدا استقامت کردهاید؟ در آیات مربوط به صداقت و راستی، ببینید همراه با صادقین هستید یا خیر؟ درباه نماز، تقوا، ولایت اهل بیت و هر موضوع دیگری خود را با قرآن بسنجید و ببینید عقب افتادهاید یا میزان هستید.
حضرت در ادامه فرمودند با قرآن شفع باشید، با قرآن زندگی کنید و رفیقتان قرآن باشد، دیگران رفقای مجازی شما هستند و قرآن جفت شماست، قرآن مشفّع است، یعنی وقتی از کسی شفاعت میکند حرفش رد نمیشود و پذیرفته میشود، قرآنهای ناطق یعنی ائمه (ع) هم اگر از کسی شفاعت کنند پذیرفته خواهد شد، شهدا هم اگر کسی را شفاعت کنند پذیرفته است.
حضرت در ادامه فرمودند همین قرآنی که شفاعتش پذیرفته میشود، شکایتش هم تصدیق میشود؛ قرآن در روز قیامت به برخی میگوید من گفتم از ربا دوری کنید اما شما آمدید با ربا زندگی هزاران خانواده را به نابودی کشاندید، بنابراین این شکایت هم مورد تصدیق قرار میگیرد.
حضرت در ادامه فرمودند هر کس قرآن را جلو دار خود کند و با گفته قرآن حرکت کند و مسیرش را قرآن انتخاب کند، او اهل بهشت است و قرآن او را تا بهشت رهبری میکند اما هر کس قرآن را پشت سر بیندازد و به دنبال هوا و هوس و دنیاطلبی بود، قرآن او را به سوی جهنم میراند.
امیرالمؤمنین (ع) در نهجالبلاغه فرمودند اگر میخواهید مسیر برای شما هموار باشد، تقوا اسبی رام و همراه است، هر کس با تقوا شد، این تقوا او را درست به مقصد میرساند، اهل تقوا سوار بر تقوا حرکت میکنند، همین طور سِیر میکنند تا به سایههای دلپذیر بهشت میرسند، همین که به منطقه بهشت رسیدند درهای بهشت به رویشان باز می شود و خدمه بهشت به آنها سلام میکنند و میگویند بفرمایید، اینجا برای شما مقطعی نیست و همیشه در اینجا خواهید بود.