نماینده ولیفقیه در استان قزوین در جلسه تفسیر قرآن کریم گفت: علامه طباطبایی نماز شب را استوارترین و ماندگارترین سخن معرفی کرده است.
آیتالله عبدالکریم عابدینی در جلسه بیستوچهارم تفسیر قرآن کریم (۷ خرداد ماه ۱۴۰۲) در ادامه تفسیر سوره مزمل، ضمن تبریک دهه کرامت اظهار کرد: امام رضا (ع) فرمودند «مَن رَدَّ مُتَشابِهَ القرآنِ إلى مُحكَمِهِ هُدِيَ إلى صِراطٍ مُستَقيمٍ»، یعنی (هر كه متشابه قرآن را به محكمِ آن ارجاع دهد، به راه راست هدايت شده است).
اینکه خدا در آیه 7 سوره آل عمران فرمود «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ»، یعنی (اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد که بخشی از آن کتاب، آیات محکم است که دارای کلماتی صریح و مفاهیمی روشن است، آنها اصل و اساس کتاباند، و بخشی دیگر آیات متشابه است که کلماتش غیر صریح و معانیاش مختلف و گوناگون است و جز به وسیله آیات محکم و روایات استوار تفسیر نمیشود).
خداوند در ادامه این آیه نیز فرمود «فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ»، یعنی (ولی کسانی که در قلوبشان انحراف از هدایت الهی است برای فتنهانگیزی و طلب تفسیرِ نادرست و به تردید انداختن مردم و گمراه کردن آنان از آیات متشابهش پیروی میکنند، و حال آنکه تفسیر واقعی و حقیقی آنها را جز خدا نمیداند، و استواران در دانش و چیره دستان در بینش میگویند: ما به آن ایمان آوردیم، همه [چه محکم، چه متشابه] از سوی پروردگار ماست و این حقیقت را جز صاحبان خرد متذکّر نمیشوند).
خداوند در این آیه فرمود آنهایی که دلشان انحراف دارد به دنبال متشابهات میگردند، برای اینکه بهدنبال این هستند که فتنه کنند و ادعا میکنند ما تأویل قرآن را میدانیم اما در مقابل اینها نیز افراد مؤمن قرار دارند، یعنی هم آیات را به دو قسمت اعم از محکم و متشابه تقسیمبندی میکند، هم آدمها را به دو قسمت اعم از منافق و مؤمن تقسیم میکند، مؤمنین میگویند ما همه قرآن را قبول داریم و روی چشممان میگذاریم، در قله راسخان در علم نیز ائمه (ع) قرار دارند.
مرحوم علامه فرمودند قرآن متشابه ندارد، این ما هستیم که قرآن را متشابه میبینیم، اگر ذاتاً قرآن متشابه داشت باید برای رسول خدا هم متشابه میبود، اگر ذاتاً قرآن متشابه داشت امامان ما هم باید برخی آیات برایشان متشابه میشد، البته دلیل علامه این است که قرآن نور است و تشابه به معنای نور و ظلمت است و امکان ندارد نور و ظلمت در یک جا جمع شوند.
پس این نگاه ماست که قرآن را متشابه میبینیم، یعنی گناهانی که کردهایم، کدورت باطنی که برایمان پیش میآید، جهل و نادانی که داریم، اینها وقتی جلوی چشم ما میآید ما قرآن را متشابه میبینیم، برای پیغمبر هیچ آیهای متشابه نیست، برای ائمه (ع) نیز هیچ آیهای متشابه نیست، ممکن هم هست آدمهایی پیدا شوند که یک آیه محکم هم نبینند، پس این قرآن نیست که متشابه است، بلکه هر چه انسان خالصتر و مخلصتر شد متشابهات قرآن برای او کمتر میشوند و محکمات برای او بیشتر میشوند.
امام رضا (ع) در ادامه فرمودند همانطور که قرآن محکم و متشابه دارد، احادیث امامان نیز همین طور است، برخی از احادیث ما روشن و واضح است، برخی هم متشابه هستند، به سراغ محکمات بروید، برای مثال خداوند در آیه 10 سوره فتح فرمود «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»، یعنی دست خدا بالای همه دستهاست، ممکن است در ذهن یک نفر خطور کند مگر خدا جسم است که دست و پا دارد؟
امام میفرماید در قرآن به سراغ محکمات بروید که از این خیالات به ذهن شما نیاید، خداوند در آیه 11 سوره شوری فرمود «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ»، یعنی (هیچ چیزی مانند او نیست)، وقتی این آیه را بیاوریم کنار هر آیهای که ذهنمان را مشوش میکند، این آیهای که باعث تشویش میشود محکم خواهد شد، بنابراین باید آیه 10 سوره فتح را این طور دید که قدرت خدا فوق همه قدرتهاست.
امام رضا (ع) در ادامه فرمودند احادیث ما نیز محکم و متشابه دارد، مبادا دنبال متشابهات راه بیفتید که گمراه شوید، اگر میخواهید گمراه نشوید باید متشابهات را به محکمات برگردانید، برای مثال اگر یک جمله در نهجالبلاغه دیدید که از امیرالمؤمنین (ع) آمده که خانمها نواقصالعقول هستند، حضرت که فقط این یک جمله را نگفتهاند، خیلی مطالب گستردهای دارند، این را متشابه ببینیم، سریع حکم صادر نکنیم، شأن صدور آن را ببینیم.
برای مثال این را ببینیم که فتنهگران عایشه را به جنگ کشاندهاند و از این فرصت سوءاستفاده میکنند و میخواهند کاری کنند امیرالمؤمنین (ع) در مقابل این فتنه زمین بخورد، آنجا اگر حضرت میفرمایند زنها نواقصالعقول هستند، یعنی اینکه ای خانم جای تو در جنگ نیست، تو نباید ابزار فتنهگران شوی.
برای مثال اگر یک آقا هم بیاید به خانمش بگوید تو مرخص هستی، همه رتق و فتق امور این طفلی که به دنیا آوردهای با من است، اگر یک آقایی چنین حرفی بزند باید به او هم گفت تو نواقصالعقول هستی، برای اینکه این کار مادر است و کار پدر نیست، در جنگ هم اگر یک خانم بخواهد بیاید فرماندهی کند، به او گفته میشود اینجا جای تو نیست، اگر اینجا آمدهای معلوم میشود که عقلت را با خودت نیاوردهای.
در حدیث دیگری امام رضا (ع) از پدرشان و از امام صادق (ع) نقل میکنند که کسی از امام صادق (ع) سؤال کرد قرآن چیست که وقتی روی آن فکر کنی، وقتی آن را مطالعه و قرائت کنی و هر وقت به آن برسی نو، تازه و اثرگذار است؟ برای مثال سوره حمد را چندین مرتبه در طول روز در نمازهای یومیه میخوانیم اما برای ما کهنگی ندارد و هر روز تازه است، آنقدر عظمت و محتوا دارد، نورانی است و پاسخگوی نیازهای انسان است و به انسان حیات میدهد.
امام صادق (ع) فرمود برای اینکه خدا قرآن را با تاریخ مصرف صادر نکرد که بگوید این متعلق به فلان سال قمری است، قرآن تا قیامت دائم از خدا صادر میشود و همیشه حی و زنده است، این گونه نیست که قرآن برای یک عده خاص نازل شده باشد، قرآن برای همه انسانهاست و مخاطبان عمومی قرآن «ناس» هستند، ناس به معنای بنی آدم و همه مردم است، همه آدمها در هر زمانی و در هر جایی زندگی میکنند مخاطب خدا هستند و قرآن برای آنها آب حیاتبخش است، قرآن تا روز قیامت بانشاط، تازه و اثرگذار است.
امام رضا (ع) در حدیثی شیعیان خود را معرفی کرده و فرمودند شیعه ما یعنی آن کسی که در مقابل فرامین ما تسلیم است، به عبارت دیگر یعنی مطیع ماست و هر چه ما بگوییم میگوید همان درست است، دنبال حرفها، کلمات و حکمتهای ما میگردد تا به آنها عمل کند، شیعیان ما با دشمنان ما مخالف هستند، هر کس این گونه نبود از ما نیست و نباید ادعا کند از ماست.
خیلی وقتها میبینیم مسلمانها شروع به تخریب همدیگر میکنند، باید بدانیم که اینها رسم شیعه نیست، حتی یهودیها هم با خودشان از این کارها نمیکنند بلکه با دشمنانشان رفتار بد دارند اما گاهی ما در اسم خود را شیعه معرفی میکنیم اما همدیگر را تخریب میکنیم، این خیلی رفتار بدی است.
در ادامه تفسیر سوره مزمل، در رابطه با برکات شب نکاتی ذکر خواهد شد، بسیاری از عرفاً توفیقات خود را در قالب شعر بیان کردهاند، برخی از شعرها حکمت هستند، آن شعری حکمت است که با قرآن حکیم همراه باشد و از قرآن حکیم ارتزاق کرده باشد، اگر شعری منشأ قرآنی یا منشأ کلمات حکیمانه اهل بیت (ع) را داشت، حکمت است.
حافظ نیز از آن قبیل شاعران است که میتوان اشعارش را حکمت خواند، حافظ گفت «هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ/ از یمن دعای شب و ورد سحری بود»، همچنین در جای دیگری گفت «مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول/ ز ورد نیمهشب و درس صبحگاه رسید»، یعنی میگوید اگر من به جایی رسیدم سرمایهام را از قرآن و عبادت شبانه گرفتم.
حافظ در جای دیگری گفته «سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی/ خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی/ دعای صبح و آه شب، کلید گنج مقصود است/ بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی»، یعنی اگر میخواهی به خدا برسی، آدرس این است، در جای دیگری نیز حافظ این شعر را سروده است «به هیچ ورد دگر نیست حاجت ای حافظ/ دعای نیمهشب و درس صبحگاهت بس».
در جایی نیز حافظ گفته «حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار/ تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور»، یعنی اگر قرآن را داری همه چیز خواهی داشت، قرآن بدون اهل بیت (ع) نمیشود، این دو با هم هستند.
در جای دیگری نیز حافظ گفته «خنده و گریه عشاق ز جایی دگر است/ میسرایم به شب و وقت سحر میمویم»، همچنین گفته «در خرابات مغان نور خدا میبینم/ این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم/ جلوه بر من مفروش ای ملکالحاج که تو/ خانه میبینی و من خانه خدا میبینم/ سوز دل، اشک روان، آه سحر، ناله شب/ اینهمه از نظر لطف شما میبینم/ کس ندیده ست ز مشک ختن و نافه چین/ آن چه من هر سحر از باد صبا میبینم».
در جای دیگری حافظ میگوید «سحرگه رهروی در سرزمینی/ همی گفت این معما با قرینی/ که ای صوفی شراب آنگه شود صاف/ که در شیشه بماند اربعینی»، این شعر اشاره به این است که پیامبر (ص) فرمودند هر کس چهل شبانهروز خود را برای خدا خالص کند، چشمههای حکمت از قلبش به سوی زبانش جریان مییابد.
در جلسات گذشته متعدد در رابطه با عبادت شبانه و اهمیت قرآن ذکر شده است، خداوند در آیه 4 سوره مزمل میفرماید «أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا»، یعنی (يا بر نصف آن بيفزا، و قرآن را با دقت و تأمل بخوان)، در این آیه آمده که کمی بیشتر از ثلث شب یا کمی کمتر از آن را به عبادت اختصاص بده.
این آیه مرکزیترین آیه قرآن راجع به ترتیل است، ممکن است کسی از ما سؤال کند ترتیل به چه معناست، یا چطور با قرآن معامله کنیم که بگویند اینها به صورت ترتیل از قرآن بهره میبرند؟ روایاتی داریم که به ما یاد دادهاند ترتیل چیست و هر کدام ترتیل را یک جور معنا کردهاند.
مجموع این روایات فضایی برای ما ایجاد میکند که معنای ترتیل را بهتر ببینیم، در تفسیر شریف نورالثقلین آمده که امام صادق (ع) فرمودند قرآن را هذرمهای نخوانید، پرسیدند یعنی چه؟ حضرت فرمودند یعنی به جای اینکه قرآن را تند بخوانید، با ترتیل و تأمل بخوانید، وقتی به آیاتی میرسید که راجع به بهشت است قدری تأمل و دقت کنید، اگر دقت و تأمل کنید متوجه میشوید باید چه کار کنید که اهل بهشت شوید، باید این ارتباطات را دید، تأمل کنید تا عامل بهشتی شدن را ببینید.
حضرت در این حدیث فرمودند در آیات مربوط به بهشت تأمل کنید و از خدای عزوجل بهشت را بخواهید، از خدا بخواهید بتوانید کارهایی را انجام دهید که اهل بهشت شوید، همچنین وقتی به آیاتی رسیدید که راجع به جهنم است، توقف کنید و خود را در پناه فرامین الهی و دستورات الهی قرار دهید، ببینید چه کارهایی را باید انجام دهید تا از جهنم دور باشید، برای مثال خداوند فرموده اگر به ظالمان تکیه کنید در دنیا آتش میگیرید و در قیامت جهنمی میشوید.
در حدیث دیگری امام صادق (ع) در خصوص ترتیل فرمودند در خواندن قرآن مکث کنید و آن را با صدای خوب خوانید، قرآن ظرفیت عجیبی برای خوش خواندن دارد، قاریانی که صوت آنها دل میبرد، بدانند که قرآن این دلدادگی را به آنها بخشیده است، در دنیا پس از قرآن کسی کتابی به فصاحت نهجالبلاغه نمیشناسد اما همه میدانند که حتی نهجالبلاغه را هم نمیتوان با صوت خواند.
فقط قرآن را میتوان با صوت خوش خواند، غیر قرآن را نمیتوان این گونه خواند، قرآن چیز عجیبی است، این ظرفیت را دارد که با لحنهای مختلف و سبکهای عجیب آن را خواند، این از زیباییهای قرآن است. این جمله امام صادق (ع) پشت صحنه علمی و فکری همه هنرهای قرآنی است که حضرت ما را راهنمایی کرد قرآن چنین ظرفیتی دارد و باید از این ظرفیت استفاده کرد.
در حدیث دیگری آمده عبدالله بن سلیمان میگوید از امام صادق (ع) راجع به «و رتل القرآن ترتیلا» سؤال کردم، امام (ع) فرمودند یعنی همان که امیرالمؤمنین (ع) فرموده وقتی قرائت میکنید روشن و واضح بخوانید؛ یک وقت ما یک جمله را آنقدر تند و آشفته میخوانیم که طرف مقابل هیچ از آن نمیفهمد اما یک موقع با بیان خود یک طوری میگوییم که گویا داریم آن را توضیح و تفسیر میکنیم، یعنی صدا باید هماهنگ با محتوای کلمات باشد.
امام صادق (ع) در ادامه فرمودند قرآن را مثل شعر نخوانید، مثل رمل هم نباشد، یک جوری قرآن را بخوانید که قلب سنگ شده شما به جزغ و فزع بیفتد، همت را بر این نگذارید که تند بخوانید و یک سوره را تمام کنید، بلکه به معانی دقت کنید.
مرحوم علامه طباطبایی برخی مطالب را راجع به آیه 5، 6 و 7 سوره مزمل فرمودند، خداوند در این آیات فرموده است «إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا، إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا، إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا»، یعنی (در حقيقت ما به زودى بر تو گفتارى گرانبار القا مىكنيم، قطعاً برخاستن شب رنجش بيشتر و گفتار در آن هنگام راستينتر است، و تو را در روز آمد و شدى دراز است).
چند نکته در مورد این آیات از مرحوم علامه یاد بگیریم، علامه فرموده آیه 6 سوره مزمل در این مقام است که بیان کند چرا شب را برای نماز شب اختیار کردهایم، آیه 7 نیز در مقام این است که بیان کند چرا ما روز را انتخاب نکردهایم؟ یعنی یکی میگوید چرا شب را انتخاب کردهایم و شب چه ظرفیت و ویژگیهایی داشته که انتخاب شده، دیگری میگوید روز چه ویژگیهایی نداشته که انتخاب نشده است.
در ادامه علامه راجع به کلمه «نَاشِئَة» صحبت میکند، علامه میگوید میتوانیم به شب دو نگاه داشته باشیم، «نَاشِئَةَ» یعنی شب یک پدیده است، یعنی شب را فقط به معنای تاریکی هوا ندانید، خدا شب و روز را خلق کرده و ویژگیهای خاص شب از مخلوقات خداست، خدا شب را فرصتی قرار داده که آن فرصت در روز وجود ندارد، البته روز را هم یک فرصتی قرار داده که شب این فرصت را ندارد.
بنابراین باید شب را به عنوان یک مخلوق و پدیده که دارای ویژگیهای خاصی است ملاحظه کنیم، ما خیلی چیزها را باید این گونه ببینیم، برای مثال ما تصور میکنیم مرگ به معنای عدمالحیات است، در حالی که خداوند میفرماید ما مرگ را هم خلق کردیم، حیات را هم خلق کردیم، یعنی خدا مرگ را به عنوان یک مخلوق معرفی میکند، شب را هم به عنوان یک مخلوق و پدیده معرفی میکند.
از یک سو میتوان گفت شب یک پدیده است و از یک سو میتوان گفت شب ظرفیتی برای پدیدههای عجیب است، همین اشعاری که از یک شاعر اهل سیر و سلوک بیان شد، بیانگر این معناست هر که به هر کجا رسید از عبادت شبانه رسید، بنابراین شب هم پدیده عجیبی است و هم در درون خودش پدیدهها میروید و معجزات اتفاق میافتد.
مرحوم علامه در ادامه میفرماید منظور از نَاشِئَةَ شب یا حادثه شب میتواند نماز شب باشد، ما هر دو را قبول میکنیم چون منافاتی با هم ندارند، شب هم خودش یک معجزه و پدیده است و هم در درون خودش پدیدهزایی دارد و اتفاقات مهمی در شب میافتد، یکی از پدیدههای مهم در شب، نماز شب است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت.
مرحوم علامه فرمودهاند مراد از اینکه حادثه شب «َأَقْوَمُ قِيلًا» است، یعنی نماز شب استوارترین و صائبترین سخن است، درست به هدف میخورد و ماندگار است، به عقیده بنده اگر اندیشمندان روانشناس طب بیایند این آیه را مبنا قرار بدهند و بگویند اگر ما بخواهیم با آلزایمر مبارزه کنیم، یک راه این است که زندگی خود را به نماز شب بپیوندیم، برای اینکه با نماز شب در ذهن، فکر، روان و اندیشه آدمی مبانی مستقر میشود و ریشه میگیرد که انسان را از آشوب فراموشی و گرفتاریها نجات میدهد، باید این ظرفیت قرآنی احیا شود.
بنابراین شب «اَقْوَمُ قِيل» است، یعنی آن قول، کلام، مطلب و اندیشهای که شبانه ما با او سر و کار داریم، آن «ایاک نعبد» که شب میگوییم، آن «سبحان ربی الاعلی» که با معرفت از ما صادر میشود، ماندگار است و فراموش نمیشود.
برای مثال شما سالیان درازی با یک نفر رفیق هستید، یک بار او را در مسجدالنبی مدینه، قبرستان بقیع، نجف اشرف و مکه مکرمه میبینید، گویا همه آن دیدارهای قبلی باطل میشوند و این دیدار ثبت میشود و فراموش نشدنی است، این دیدار ماندگار است، در نماز شب هم هر چه که آدم میگوید، اگر با معرفت بگوید ماندگار است، تثبیت میشود، جزو شخصیت ما میشود، شخصیتی که با آن کلمات نورانی در نیمه شب ثبات پیدا میکند، دیگر دچار تزلزل، بیعقیدگی، شک، تردید و فراموشی نخواهد شد.
پس شب «َأَقْوَمُ قِيلًا» است، أَقْوَمُ به معنای محکمترین، با قوامترین و ماندگارترین است، بنابراین ماندگارترین قول آن قولی است که در نماز شب میبینید، در نماز شب حضور قلب بیشتر و توجه به کلام دقیقتر است، این را امتحان کنید، زمانی در شلوغی روز و سروصدا نماز میخوانیم، یک موقع هم در خلوت و سکوت شب، نماز شب را میخوانیم، اینها خیلی فرق میکنند، شب حضور قلب را راحتتر میکند.
برخی از اهالی قرآن فرمودهاند همانا تو در روز حرکت و تلاشی طولانی داری و کمتر به عبادت میرسی، خواستهاند بگویند اینکه گفته شده نماز شب بخوان، به خاطر این است که روز آنقدر گرفتار هستید که فرصت این کارها را ندارید، آیا منظور این عزیزان این است که در روز کمتر به عبادت میرسیم یا برای برکت و وجهاللهی بودن عبادت، اقتضا میکند که در شب نماز بخوانیم یا برای این است که راه و روش روزانه ما برکت داشته باشد، مثمر ثمر باشد، کار ما خدمت به خلق خدا باشد و برخوردار از برکات الهی شود؟
همه اینها نیاز دارند که ما شب را احیا کنیم، یکی از دوستان طلبه از مرحوم کوهستانی نقل میکردند که ایشان گفته برخی نانواها خوابشان میبرد و خیلی به مشتریها اهمیت نمیدهند، صبحها زمانی به نانوایی میآیند که مردم در صف ایستادهاند تا نان بگیرند، این نانوا خمیر را خیس میکند و به تنور میچسباند و یک نان بیکیفیت در اختیار مشتری قرار میدهد، یعنی خواب شبانه نگذاشته او کار روزانه خود را خوب انجام بدهد.
یک نانوا هم هست که شب با ذکر و یاد خدا میخوابد، عبادتش را هم میکند و سحر با حال خوبی به نانوایی میآید و خمیر درست میکند تا به موقع نان را به دست مردم برساند، قرآن میخواهد به ما بگوید اگر شب شما واقعاً شب باشد، در هر شغلی که باشید روزتان روز واقعی خواهد بود.
بنابراین این گونه نیست که تنها دلیل نماز شب این باشد که ما در روز کمتر به عبادت میرسیم، بلکه این گونه است که روز ما نیازمند شب ماست، فعالیت مؤمنانه عملیاتی روزانه ما به فعالیت سیر و سلوکی، معنوی و فکری- ذکری شبانه ما برکت میدهد.
همه ما تجربه کردهایم اگر دردی داشته باشیم شبها جدی میشود، روزها آنقدر سر و صدا و اشتغالات ذهنی داریم هر کدام اینها یک سهمی از درد را به خودشان مشغول میکنند اما شب که فارغالبال میشویم همه درد را میبینیم، همان طور که شبها همه دردهای جسمانی به ما هجوم میآورد، کاری کنیم دردهای روحانی و معنوی را همان طوری که هست ببینیم تا بتوانیم معالجهشان کنیم و آن چیزی بشویم که خدا از ما میخواهد.