نماینده ولیفقیه در استان قزوین در جلسه هفتگی تفسیر قرآن کریم به شرح کلمه تصدیق در آیات قرآن پرداخت.
آیت الله عبدالکریم عابدینی در جلسه چهلوپنجم تفسیر قرآن کریم (۱۴ مهرماه ۱۴۰۲) در ادامه تفسیر سوره قیامت اظهار کرد: در جلسات گذشته حدیث مفصلی عرض شد که شأن نزول برخی آیات سوره قیامت بود، شأن نزول یعنی اتفاقاتی که پیش میآید و بهخاطر آن اتفاقات، یک سوره یا برخی آیات نازل میشود.
خدای متعال در آیه 67 سوره مائده فرمود (ای پیغمبر، آنچه از خدا بر تو نازل شد به خلق برسان که اگر نرسانی تبلیغ رسالت و اداء وظیفه نکردهای، و خدا تو را از شرّ مردمان محفوظ خواهد داشت، و دل قوی دار که خدا کافران را به هیچ راه موفقیتی راهنمایی نخواهد کرد)، در رابطه با این آیه باید عرض کرد یکی از جاهایی که این آیه خودش را نشان داد غدیر خم بود اما معلوم میشود در غیر از غدیرخم هم زمینههایی پیدا شده که رسول گرامی اسلام ولایت امیرالمؤمنین (ع) را به مردم نشان دهد و از مردم بخواهد که ولایت آن حضرت را بپذیرند.
در حدیث آمده حُذیفهبنیمان میگوید ما همراه مهاجرین و انصار در محضر رسول گرامی اسلام بودیم، رسول خدا (ص) قیام کردند و فرمودند خدا فرمان مهمی صادر کرده است، و سپس آیه 67 سوره مائده را تلاوت کردند.
خداوند در این آیه میفرماید ای رسول ما، آن پیامی را که باید به مردم میرساندی ابلاغ کن، اگر ابلاغ نکنی گویا هیچ کاری برای ما نکردهای، این آیه در اواخر عمر پیامبر (ص) نازل شد، در شرایطی که پیامبر (ص) جنگهای زیادی را پشتسر گذاشته بود و زحمات طاقتفرسایی برای گسترش دین کشیده بود اما خدا فرمود این کار آنقدر مهم است که اگر آن را انجام ندهی گویا تاکنون برای ما کاری نکردهای.
پیامبر (ص) میفرماید من به جبرئیل گفتم قریش روحیات عجیبی دارند، از طرفی هم خدا به من فرمان داده که اینها را بیان کنم، در این زمان خداوند این قسمت از آیه 67 سوره مائده را نازل کرد و فرمود (خدا تو را از شرّ مردمان محفوظ خواهد داشت).
در ادامه حدیث آمده پیامبر (ص) امیرالمؤمنین (ع) را صدا کردند و آن حضرت را سمت راستشان نشاندند، سپس فرمودند ای مردم قبول دارید که جان و مال شما برای من نسبت به خودتان اولیتر است؟ همه گفتند بله همینطور است، ما این را قبول داریم که اشراف تو از خودِ ما به جان و مال ما بیشتر است.
پیامبر (ص) در ادامه فرمود هر کس من مولای او هستم، این شخصی که اکنون در سمت راست من نشسته پس از من مولای اوست، یکی از مردم پرسیدند یا رسول الله منظور شما چیست؟ پیامبر (ص) فرمود هر کس من نبیّ او هستم، امیرالمؤمنین (ع) فرمانده و امیر اوست، دعاهایی هم نسبت به کسانی که با امیرالمؤمنین (ع) همراهی میکنند و همچنین نفرینهایی نسبت به کسانی که با امیرالمؤمنین (ع) مخالفت میکنند کرد.
خذیفه قسم یاد کرد و گفت وقتی پیامبر (ص) این گونه فرمود، من معاویه را دیدم که متکبرانه ایستاد، در حالی که گویا میخواهد چیزی را که شنیده سبک بشمارد، خودش را پیچاند و خشمگین از این مجلس خارج شد، وقتی هم که خارج میشد دست راستش را روی شانه عبداللهبنقیساشعری و دست چپش را روی دوش مغیرهبنشعبه گذاشته بود و خودش را روی زمین میکشید و میرفت.
خذیفه میگوید معاویه به این هم اکتفا نکرد و میگفت ما این صحبتهای رسول خدا را تصدیق نمیکنیم و قبول نداریم، ولایت علی را هم نمیپذیریم، خدا هم بهخاطر کلام او در آیه 31 سوره قیامت فرمود «فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى»، یعنی (در آن روز گفته مىشود او هرگز ايمان نياورد و نماز نخواند)، در حالت کلی یعنی این آدم تصدیق نکرد.
تصدیق نکرد یعنی تصدیق آیه 67 سوره مائده و تصدیق امیرالمؤمنین (ع) را نکرد، معنای این تصدیق نکردنها این است که نبوت رسول گرامی اسلام را هم تصدیق نکرد، وقتی به نبوت پیامبر (ص) اعتقاد نداشت به حقانیت خدا هم اعتقاد نداشت، یعنی قرآن را هم قبول نداشت، وقتی پیامبر (ص) و قرآن را تصدیق نکرد یعنی خدا را هم تصدیق نکرد و اساساً و بهصورت ریشهای و مبنایی اعتقادی در وجود این آدم وجود نداشت.
خداوند در آیه 32 سوره قیامت میفرماید «وَلَكِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى»، یعنی (بلكه تكذيب كرد و روى گردان شد)، به این معنا که معاویه نگفت من نفهمیدم، این را برای من روشن کنید، بلکه کلاُ انکار کرد و به پیامبر (ص) پشت کرد و با آن حضرت مخالفت کرد.
سپس با تکبر به سمت قومش حرکت کرد تا برود به آنها بگوید پیامبر این گونه گفت و ما هم در مقابلش ایستادیم و حرفش را گوش نکردیم، این معنا هم در آیه 33 سوره قیامت آمده که خدا فرمود «ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ يَتَمَطَّى»، یعنی (سپس بهسوى خانواده خود باز گشت در حالى كه متكبرانه قدم برمىداشت).
خداوند در آیات 34 و 35 سوره قیامت می فرماید «أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى، ثُمَّ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى»، یعنی (با اين اعمال عذاب الهى براى تو شايستهتر است شايستهتر، سپس عذاب الهى براى تو شايستهتر است شايستهتر)، خداوند در این آیه فرمود جهنم شایسته اوست، او لیاقت بهشت را ندارد، خداوند این را تنها به معاویه نگفته است، بلکه به هر منافق، صهیونیست، ملحد و کافری که در مقابل خدا میایستد و تسلیم فرمان خدا نمیشود گفته که لیاقت بهشت ندارد و جهنم شایسته اوست.
در تفسیر بیانالسعاده آمده که کلمه «يَتَمَطَّى» در آیه 33 سوره قیامت به معنای «یَتَبَختَر» با مفهوم تکبر و تَبَختُر است، زمخشری که در تبیین لغات قرآنی مورد توجه مفسران است نیز گفته «يَتَمَطَّى» به معنای «یَتَبَختَر» است، او گفته معاویه پاهایش را روی زمین میکشید و متکبرانه رفتار میکرد و تکبر را با جسمش به تصویر میکشید، در نتیجه نسبت به رسول خدا تکذیب را نشان میداد و با این کارها رویگردانی و اعراض از رسول خدا را نشان میداد، سپس نزد قومش رفت تا نزد آنها افتخار کند که من با رسول خدا مخالفت کردم و او هم نتوانست کاری کند.
در آیه 31 سوره قیامت خداوند فرموده «فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى»، در قرآن زیاد به «فَلَا صَدَّقَ» توجه و پرداخته شده و در زندگی ما هم توجه به این معرفت قرآنی در باب تصدیق کردن و پذیرفتن حقانیت قرآن بسیار حائز اهمیت است، به همین دلیل در ادامه برخی از آیات قرآن در این خصوص عرض خواهد شد.
راجع به تصدیق و قبول کردن میتوان به «صدق الله العلی العظیم» اشاره کرد، این یعنی خدایا ما اعتراف میکنیم آن بخش از قرآن که ما قرائتش کردیم، راست و درست بود.
بر اساس حدیثی که پیش تر ذکر شد، معاویه کلام خدا و رسول او را تصدیق نکرد و با آنها مخالفت کرد، یک موقع مخالفت این گونه است، یک موقع هم مخالفت عملی است، یعنی برای مثال خدا راجع به ربا صحبت میکند، ما آیات مربوط به ربا را میخوانیم و پس از آنها نیز «صدق الله العلی العظیم» میخوانیم اما معاملات ربوی میکنیم، این هم خلاف تصدیق است، یا اینکه برای مثال آیات مربوط به احسان به والدین را میخوانیم اما به والدین بیحرمتی میکنیم، این هم عملاً مخالفت با پیامبر است،
همچنین برای مثال خداوند در آیه 141 سوره نساء میفرماید خدا کافران را نسبت به مؤمنین مسلط قرار نداده است، قرار نیست مؤمنین زیر سلطه کفار باشند، این کشورهایی که هنوز هم تکلیفشان را با خونخوارهای صهیونیست روشن نکردهاند، وقتی این آیات را میخوانند قرآن آنها را لعنت میکند، برای اینکه اینها عملاً آیات را تکذیب میکنند.
خداوند در آیه 87 سوره نساء میفرماید «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا»، یعنی (خدای یگانه، هیچ خدایی جز او نیست؛ محققاً همه شما را در روز قیامت که شک در آن نیست جمع آورد، و کیست که راستتر از خدا سخن گوید؟).
در این آیه آمده خدایی جز خدای یگانه نیست، فقط اوست که خدایی میکند، این خدا همه شما را روز قیامت جمع میکند و هیچ شک و شبههای در آن نیست، چه کسی است که از خدا در بیان حقایقی نو راستگوتر باشد؟ آیا میپذیرید که خدا راستگوتر است؟ ما بیاییم بپذیریم که در عالم هستی راستبیانکنندهتر از خدا وجود ندارد.
خداوند در آیه 122 سوره نساء نیز فرموده «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا»، یعنی (و کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، بهزودی آنان را در بهشتهایی که از زیرِ درختانِ آن نهرها جاری است، درآوریم، در آن جاودانهاند. وعده خدا حق است، و راستگوتر از خدا در گفتار کیست؟).
در این آیه «قِيلًا» از ریشه قول به معنای کلام و گفتار است، خداوند در این آیه میفرماید کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام میدهند، من به زودی اینها را در باغهای بهشت که نهرها از زیر آن جاری است وارد میکنم و اینها همیشه در آن باغها ماندگار هستند، این وعده خداست و حق است، چه کسی از خدا نظر قول، کلام و گفتار صداقت بیشتری دارد؟ هر چه نگاه میکنی در کلام خدا صدق است، یعنی چیزی غیر از گفته خدا نمیشود.
خداوند در آیه 80 سوره اسراء میفرماید « وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا»، یعنی (و بگو پروردگارا مرا در هر كارى به طرز درست داخل كن و به طرز درست خارج ساز و از جانب خود براى من تسلطى يارى بخش قرار ده). خداوند در این آیه به ما یاد میدهد که بگوییم خدایا مرا در هر جایی که هستم با صدق و راستی وارد کن و من با صدق و راستی تغییر جا و مکان بدهم، در هر حال در فضای صدق و راستی باشم، هر جا هستم سطنت خودت و سلطنت علم و دانش را برای من قرار بده که یار و یاور من باشد.
این باید خواسته من و شما باشد و در هر جریانی و در نوسانات سیاسی و مسائل اجتماعی که میخواهیم وارد شویم و نمیدانیم کجا میرویم و آخرش قرار است چه شود، هر وقت که آیه 80 سوره اسراء را خواندیم گویا خود را بیمه میکنیم، البته اینها نباید فقط حرف باشد، هر کجا دیدیم راه ما با منویات خدا، دین، قرآن، انبیاء و ائمه (ع) نمیخواند، ارزشهای الهی نادیده گرفته میشود و غیبت و تهمت وجود دارد آنجا نمانیم، چون آنجا صدق نیست.
خداوند در آیات 32 و 33 سوره زمر فرمود «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ، وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»، یعنی (ستمكارتر از كسي كه بر خدا دروغ ببندد، و سخن صدق را كه به سراغ او آمده تكذيب كند چه كسي است؟! آيا در جهنم جايگاه كافران نيست؟ اما كسي كه سخن صدق بياورد و كسي كه آن را تصديق كند آنها پرهيزگارانند).
خداوند در این آیات فرمود چه کسی ظالمتر است از آن کسی که نسبت به خدا کذب به کار میگیرد و آن چیزی را که باید تصدیق کند تکذیب میکند، آن کسی که وقتی نام کتاب خدا و ولایت امیرالمؤمنین (ع) مطرح میشود تکذیبشان میکند و رسول خدا را به عنوان پیغمبر قبول نمیکند، آیا جهنم مأوای چنین کافرانی نیست؟ این معنای پرسش به معنای این است که جهنم مأوای کافران است.
همچنین در این آیات آمده آن کسی که پیامبر (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت و در رأس آنها ولایت امیرالمؤمنین (ع) و حقانیت کتاب خدا را قبول میکند، این متقی است، تقوا یعنی انسان این حقیقت را بشناسد و عهد و پیمانش را از اینها جدا نکند، پای عهد و پیمانش نسبت به خدا، کلام خدا، آیات الهی و پیمانهایی که خدا از ما گرفته بایستد.
در آیه 89 سوره مبارکه بقره نیز خداوند در رابطه با یهودیان صهیونیست میفرماید «وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ»، یعنی (هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد و از ديرباز در انتظارش بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مىجستند ولى همين كه آنچه كه اوصافش را مىشناختند برايشان آمد انكارش كردند پس لعنت خدا بر كافران باد).
خداوند در این آیه میفرماید همین که کتابی (قرآن) از سمت خدا برای آنها آمد که تورات حقیقی و انجیل حقیقی را تصدیق میکرد، تکذیب کردند و کافر شدند، در حالی که قبلاً احساس پیروزی میکردند و میگفتند که در کتاب ما خبر آمده که روزی پیامبری خواهد آمد اما همین که اوصافش را شنیدند به جای اینکه تصدیق کنند، تکذیب کردند و کفر ورزیدند، خداوند میفرماید لعنت خدا بر این کافران باد.
یهودیان سالیانه مراسمی داشتند که از عالمانشان پذیرایی کنند و به آنها جایزه بدهند، یهودیان میگفتند اگر ما نبوت پیامبر خاتم را بپذیریم این مراسم به هم میریزد و آن جوایز سالیانه حذف میشود، این یعنی آیات خدا را به ثمن ارزان فروختند.
این راجع به یهودیها بود، در رابطه با خودمان هم خیلی وقتها پیش میآید کارهایی برای دنیای خودمان میکنیم که قیمت آن فروختن آیات الهی و فرامین خدای متعال است.
این نشان میدهد وقتی انسان چیزی را فهمید و حقیقتی را درک کرد باید لجاجت و جهالت را کنار بگذارد، گاهی لجاجت، افتخارات موهوم و طمع کار دست آدم میدهد، انسان باید همه اینها را کنار بگذارد و صادقانه آنچه حق است را تصدیق کند.
خداوند در آیه 101 سوره بقره میفرماید «وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ»، یعنی (و آنگاه كه فرستادهاى از جانب خداوند برايشان آمد كه آنچه را با آنان بود تصديق مىداشت گروهى از اهل كتاب كتاب خدا را پشت سر افكندند چنانكه گويى از آن هيچ نمىدانند).
خداوند در این آیه فرموده وقتی فرستاده ما از سوی خدا آمد، نگفت ما تورات و انجیل را قبول نداریم، بلکه تورات و انجیل را تصدیق کرد، اتفاقاً این گونه است که یهودیها تورات را قبول ندارند، آنها فقط توراتی را قبول دارند که خودشان آن را تولید و تحریف کردهاند.
خداوند در این آیه فرموده عدهای از یهودیان آمدند کتاب خدا را پشت سرشان انداختند، گویا دیگر اعتنایی به کتاب خدا نداشتند، در حالی که میدانستند در تورات حقیقی و انجیل حقیقی چه چیزهایی راجع به پیامبر (ص) و آخرالزمان آمده است اما همه اینها را انکار کردند، گویا اصلاً نمیدانند.
خداوند در آیه 24 سوره احزاب میفرماید «لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ إِنْ شَاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا»، یعنی (تا خدا راستگويان را به پاداش راستيشان پاداش دهد و منافقان را اگر بخواهد عذاب كند يا بر ايشان ببخشايد كه خدا همواره آمرزنده مهربان است).
خداوند در این آیه فرمود وقتی حق آشکار میشود یک عده صادقانه حق را میپذیرند، یک عده هم منافقانه حق را قبول نمیکنند، اگر بخواهیم ریشه منافق بودن را بگوییم، این رفتارهای منافقانه از یهودیان آغاز شد که با پیامبر (ص) رفتارهای همراه با نفاق داشتند، بنابراین یهودیان پایهگذار نفاق بودند.
خداوند در آیه 24 سوره احزاب میفرماید خدا میخواهد به اهل صدق و آنهایی که تصدیق میکنند و ایمان میآورند پاداش دهد، آنهایی که میگویند پیغمبر و خدا حق هستند، قرآن کلام خداست، اینها پاداش میگیرند، البته ناگفته نماند که منظور گفتن این کلمات بهصورت طوطیوار نیست.
اینکه طوطیوار بگوییم قرآن و پیامبر (ص) حق هستند، این به درد نمیخورد اما اگر از صمیم دل و از روی شناخت، معرفت، فهم و صادقانه تصدیق کنیم، این کار آسانی نیست و دارای پاداش است.
طوطیوار میشود شهادت یگانگی خدا را داد اما اینکه با معرفت بگوییم من دارم میبینم و یگانگی خدا را شهود میکنم، این حائز اهمیت است و کار سادهای نیست، آنقدر باید عبادت کرد که به این شناخت رسید.
طوطیوار میشود گفت «اَشهد أنّ محمّد عَبده و رَسوله» و به رسالت رسول اکرم (ص) شهادت داد، شهادت میدهم یعنی باور کردم، فهمیدم و غیر از این فکر دیگری نمیکنم، طوطیوار گفتن راحت است اما اگر با معرفت و شناخت بخواهیم شهادت بدهیم باید به خودمان زحمت بدهیم، فکر، عبادت و دعا کنیم، از خدا این فهم را طلب کنیم، از حرامخوری دوری کنیم، از غیبت و دروغ بپرهیزیم، باید خود را پاک نگه داریم که بتوانیم به چنین معرفتی برسیم، شهادت نسبت به ولایت امیرالمؤمنین (ع) نیز همین طور است.
ما یک وقت ممکن است طوطیوار آیات قرآن را بخوانیم و در پایان نیز «صدق الله العلی العظیم» بگوییم، این بامعرفت نیست، اگر بخواهیم با معرفت باشد باید معنای آیه را ببینیم و نسبت به آن شناخت پیدا کنیم، در نهایت اگر توانستیم چیزی درک کنیم «صدق الله العلی العظیم» بگوییم.
خداوند در آیه نخست سوره منافقون میفرماید «إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ»، یعنی (چون منافقان نزد تو آيند گويند گواهى مىدهيم كه تو واقعاً پيامبر خدايى و خدا هم مىداند كه تو واقعاً پيامبر او هستى و خدا گواهى مىدهد كه مردم دوچهره سخت دروغگويند).
خداوند در این آیه به پیامبر (ص) میفرماید منافقین نزد تو میآیند و میگویند ما شهادت میدهیم تو پیامبر خدا هستی، دروغ از این جمله معلوم است، برای اینکه گروهی برای شهادت آمدهاند، شهادتِ گروهی دادن بیبنیان است، برای اینکه کسی از دل دیگری خبر ندارد و نمیشود بهصورت گروهی شهادت داد.
در نماز اصولاً کلمات با صیغه جمع گفته میشود و اساس نمازهای یومیه بر پایه جماعت طراحی شده است، همین نماز جماعت و همین نمازی که کلمه جمع در ادبیات آن جدی است، وقتی به تشهد میرسد مفرد میشود و میگوییم من شهادت میدهم خدا یگانه است، بنابراین شهادت دادن بهصورت جمعی نیست، چون هر کسی از دل خودش خبر دارد و از دل دیگران خبر ندارد، آحاد آدمها باید بکوشند به این معرفت برسند تا جامعه ما جامعهای اهل شهادت شود.
خداوند در آیات 84 و 85 سوره شعراء میفرماید «وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ، وَاجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ»، یعنی (و براى من در ميان آيندگان آوازه نيكو گذار،
و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان).
خداوند در سوره شعراء به ما یاد میدهد اینکه به تصدیق برسیم مهم است، این را دعا کنید و از خدا بخواهید، در این آیه آمده خدایا کاری کن وقتی من از دنیا رفتم پشت سر من بگویند این اهل صدق بود، خیلی از بزرگان ما رفتهاند و ما اکنون وقتی از آنها صحبت میکنیم، آنان را اهل تصدیق، ایمان، صداقت و راستی میدانیم، مجموع اینها به معنای ایمان است.
خیلیها در این شهر، در این استان و در این مملکت آمدهاند و رفتهاند، از یک عده اصلاً خبری نیست که مثلاً بگوییم فلانی آمد در این شهر یک کاری کرد، یک بنایی ساخت و یک نقشی در خدمت به دین داشت، خیلیها هم آمدهاند و رفتهاند ولی نقش منفی داشتهاند، یک عده زیادی هم آمدهاند و رفتهاند و هر کجا را نگاه میکنیم میگوییم این بنا را فلانی ساخته، این کتاب را فلانی نوشته یا فلانی ما را به معرفت دینی راهنمایی کرده است.
آیات 84 و 85 سوره شعراء به ما میگوید دعا کنید وقتی میروید چیزی از خودتان به یادگار گذاشته باشید و دیگران بگویند خدا فلانی را رحمت کند که آثار خوبی گذاشت، برای مثال میرزای شیرازی استعمار انگلیس را به زانو در آورد، علیالخصوص در عصر و نسل ما چقدر شاهد برکات امام (ره)، رهبر حکیم انقلاب و حاج قاسم سلیمانی هستیم.
هر کجا میخواهیم معنای خوبی را جا بیندازیم، میگوییم مثل فلانی که فلان کار خوب را انجام داده است، این یعنی همان لسان صدقی که ما نسبت به آنها به کار میبریم، «لسان صدق» شبیه کلمه «ذکر خیر» است، یعنی یک نفر آنقدر خیر دارد که ما مدام خیر او را بیان میکنیم.
خداوند در رابطه با جهنمیها، کافران و آنهایی که تصدیق نمیکنند در آیات 54 تا 57 سوره واقعه میفرماید «فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ، فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ، هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ، نَحْنُ خَلَقْنَاكُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ»، یعنی (و روي آن از آب سوزان مينوشيد، و همچون شتراني كه مبتلا به بيماري عطش شدهاند از آن ميآشاميد، اين است وسيله پذيرائي از آنها در قيامت، ما شما را آفريديم، چرا كه آفرينش مجدد را تصديق نميكنيد؟).
اینها مجبورند از آب سوزان بنوشند، اینها مانند شتر تشنهای که حریص برای آب است، همان گونه آب را مینوشند، روز قیامت که میشود این نُزُل آنهاست، نُزُل آن پذیرایی است که وقتی یک مهمان وارد خانهای میشود خیلی زود اولین چیز این است که با آن از او پذیرایی میکنند، برای مثال در هوای گرم اگر وارد جایی شوید سریع یک شربت برای شما میآورند، این چیزی که بدو ورود مهمان به او تعارف میکنند نُزُل نام دارد.
خداوند در این آیه میفرماید آبی که جهنمیان مینوشند جوشان است و همه وجود آنها را میسوزاند، این نُزُل است و در بدو ورود پذیرایی میشود، پذیراییهای بعدی هم در کار است، مطابق این آیات خداوند به جهنمیان میگوید ما شما را آفریدیم، چرا پیامبر را تصدیق نکردید؟ چرا کتاب ما را نپذیرفتید؟ چرا دین حق را قبول نکردید؟ چرا جهالت و لجاجت کردید و گفتید که ما دنبالهرو آن چیزهایی هستیم که اجداد ما آوردهاند و همان برای ما کافی و خوب است؟ این نتیجه کاری است که کردهاید.
خداوند در آیه 23 سوره احزاب میفرماید «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا»، یعنی (از ميان مؤمنان مردانىاند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در همين انتظارند و هرگز عقيده خود را تبديل نكردند).
مطابق این آیه خداوند میآید به ما نمونه نشان میدهد و میفرماید از میان مؤمنین بزرگانی هستند که پای آنچه که با خدا عهد و پیمان داشتهاند، صادقانه ایستادند، یک عده از آنها دورانشان به سر رسید و با شهادت یا هر شکلی خدا را ملاقات کردند، یک عده هم انتظار میکشند که نوبتشان فرا برسد.
یکی از جاهایی که صداقت و تصدیق را خیلی جامع، جالب و همه جانبه برای ما معنا میکند آیه 177 سوره بقره است، خداوند در این آیه میفرماید (نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و یا مغرب بگردانيد بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب آسمانى و پيامبران ايمان آورد و مال خود را با وجود دوست داشتنش به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راهماندگان و گدايان و در راه آزاد كردن بندگان بدهد و نماز را برپاى دارد و زكات را بدهد و آنان كه چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند و در سختى و زيان و به هنگام جنگ شكيبايانند آنانند كسانى كه راست گفته اند و آنان همان پرهيزگارانند).
خداوند در این آیه میفرماید نیکی فقط این نیست که سمت مغرب و مشرق را نگاه کنی، نیکی فقط این نیست که نماز بخوانی، این نماز باید پشتصحنههای قشنگی هم داشته باشد، باید اشباع از اخلاق، عبادت، جوانمردی، معنویت و همه خوبیها شود.
خداوند در این آیه وقتی میخواهد خوب بودن را معنا کند، به جای خوبی، خوبان را معرفی میکند، خدا در این آیه به جای اینکه بگوید خوبی چیست، میگوید کسی که ایمان به خدا، قیامت و ملائکه داشته باشد و چیزهای خوبش را میبخشد.