امروز :
Skip to main content

نماینده ولی‌فقیه در استان قزوین در جلسه تفسیر قرآن کریم گفت: صبر پایه اصلی ایمان است.

آیت‌الله عبدالکریم عابدینی در جلسه بیست ‌و هفتم تفسیر قرآن کریم (۴ تیرماه ۱۴۰۲) در ادامه تفسیر سوره مزمل، ضمن تسلیت شهادت امام باقر (ع) اظهار کرد: خدای متعال در آیه 10 سوره مبارکه مزمل می‌فرماید «وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلا»، یعنی (بر آنچه مى‏‌گويند شكيبا باش و از آنان با دورى گزيدنى خوش فاصله بگير)، در این آیه خدا به رسول خود می‌فرماید آنچه درباره تو بیان می‌کنند، در مقابل گفتار آن‌ها صبوری کن و از آن‌ها دوری زیبا و شایسته داشته باش.

در آیه 56 سوره عنکبوت خداوند فرموده «يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ»، یعنی (اى بندگان من كه ايمان آورده‏‌ايد زمين من فراخ است تنها مرا بپرستيد)، خداوند در این آیه خطاب به بندگان فرمود زمین من فقط این روستا، شهر و منطقه نیست، خیلی وسعت دارد، چرا هجرت نمی‌کنید، چرا فضای مناسب‌تری را برای بندگی مهیا نمی‌کنید؟

خداوند در آیه 97 سوره نساء فرمود «إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا»، یعنی (آنان که فرشتگان، جانشان را در حالی که ظالم به خود بوده‌اند می‌گیرند، از آن‌ها پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟! و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است).

هنگامی که فرشته قبض روح می‌آید تا روح را قبض کند، آن کسی که روحش قبض می‌شود و در این دنیا ستم‌پذیر بوده است، این فرشته قبض روح از او می‌پرسد چرا‌ به خودت ستم کردی؟ پاسخ می‌دهد ما در جایی بودیم که شرایط این گونه بود و بر ما مسلّط بودند، ما مستضعف بودیم و این‌قدر سختی، فشار و گرفتاری را متحمل شدیم.

فرشته مأمور خدا می‌گوید مگر زمین خدا جای دیگری نداشت، چرا خودت را در این شرایط نگه داشتی؟ یعنی چرا به خودتان ظلم کردید که این شرایط را پذیرفتید و شرایطتان را تغییر ندادید؟

چرا خود را در فلان اداره، روستا، شهر و کشور حبس کرده‌ایم؟ هجرت کنیم. افرادی که خود را حبس می‌کنند در دنیا سختی می‌کشند و در قیامت هم جای خوبی ندارند، چون طبق آنچه خدا برای آن‌ها نقشه کشیده و برنامه‌ریزی کرده، عمل نمی‌کنند.

در آیه 10 سوره مزمل دو نکته حائز اهمیت است، یکی مسئله صبر و دومی مسئله هجرت. هجر در مقابل وصل است، وقتی در این آیه از کلمه «وَاهْجُر» استفاده می‌شود، یعنی از اینجایی که به آن متصل هستی بلند شو و جای خود را تغییر بده یا اگر از دوستان ناباب و رفقای نااهل آسیب می‌بینی، خودت را از آن‌ها جدا کن و به محیطی برو که نااهلی وجود نداشته باشد.

هجران به معنای جدایی و فراق است، هجر به معنای درگیر شدن با دیگری و جدا شدن از آن جایی که قرار دارید است. یعنی یک جا، مقصد، انسان، مکان، اندیشه و فکر را پیدا می‌کنی و از یک فکر باطل به آن فکر هجرت می‌کنی، یا از آن شهر نامساعد به این شهر مساعد و مناسب سفر، هجرت و نقل مکان می‌کنی، یا از آن رفقای نااهل به رفقای خوب تغییر موقعیت می‌دهی، از گناه و معصیت هجرت می‌کنی و به سراغ خوبی‌ها و ارزش‌ها می‌روی.

باید از بدی، زشتی و پلیدی هجرت کنیم، برای مثال اگر غیبت می‌کنیم، از غیبت هجرت کنیم، از کینه‌توزی، حرام‌خوری، دروغ‌گویی، ذلت‌پذیری و هر خلق نامناسب هجرت کنیم و به یک مقصد مساعد و مناسب پناه ببریم.

گاهی جدایی و هجرت جسمانی است، برخی جاها هم ممکن است جدایی قلبی و زبانی باشد، برای مثال خداوند می‌فرماید در قیامت رسول خدا از قومش شکایت می‌کند و می‌گوید قوم من قرآن را مهجور گذاشته‌اند، یعنی قلبشان با قرآن نبوده، زبانشان از قرآن نگفته و از قرآن فاصله گرفته‌اند.

خدای متعال درباره کسانی که حرف بد بر زبانشان جاری می‌شود، در آیه 67 سوره مؤمنون می‌فرماید «مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سَامِرًا تَهْجُرُونَ»، یعنی (در حالي كه در برابر آن آيات استكبار مي‏نموديد و شب‌ها در جلسات خود به بدگوئي ادامه مي‏داديد)، در این آیه «تهجرون» به معنای بدگویی است، علی‌القاعده یک انسان بر اساس فطرت، وجدان و عقل سلیم باید حرف درست بر زبانش جاری شود، اگر حرف درست را کنار گذاشت و حرف ناسزا، فحاشی و آزاردهنده از زبانش جاری شد، یعنی او از فطرت الهی، اخلاق سلیم و بیان جذاب هجرت کرده و کارش به جای ناخوشایندی رسیده که کلمات نامناسب بیان می‌کند.

ابی‌بصیر از امام صادق (ع) نقل می‌کند که اینکه پیغمبر را تکذیب می‌کردند و به او مجنون و ساحر می‌گفتند، خدا فرمان داد پیغمبر تو شکیبایی بورز در اینکه تو را تکذیب می‌کنند و مطالب ناخوشایند می‌گویند، من انتقام تو را با مردی از جنس خودت از آن‌ها می‌گیرم، او همان مهدی موعودی است که من او را بر ستمکاران مسلط می‌کنم و او انتقام تو را می‌گیرد.

احادیث بسیاری در رابطه با صبر بیان شده است، امیرالمؤمنین (ع) قهرمان صبر است، حضرت زینب (س) نیز در این معنا شاگرد مکتب امیرالمؤمنین (ع) است، امیرالمؤمنین (ع) فرمود من در حالی صبر می‌کردم که در چشمم خار و در گلویم استخوان بود.

در کلمات قصار نهج‌البلاغه آمده که حضرت فرمودند 5 چیز را به شما سفارش می‌کنم که اگر شتر سوار شوید و همه دنیا را بگردید می‌ارزد که این 5 مقوله را داشته باشید، اول اینکه هیچ یک از شما به هیچ کس جز آفریدگارتان امیدوار نباشید، هر چه امید می‌خواهید فقط از خدا داشته باشید.

دوم اینکه هیچ یک از شما از هیچکس و هیچ چیزی واهمه نداشته باشید، مگر از گناهتان؛ آن چیزی که آدم باید از آن بترسد گناه است، وقتی ما با کوله‌بار گناه به ملاقات خدا می‌رویم زمینه ترس ایجاد می‌شود، وگرنه خدا با بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم به استقبال بندگان می‌رود اما اگر ما گناه کردیم آن گناهمان عقوبت خدا و ترس را باعث می‌شود.

سوم اینکه هیچ یک از شما حیا نکنید در چیزی که نمی‌دانید، اگر چیزی را نمی‌دانید و کسی از شما سؤال کرد، بگویید نمی‌دانم، به هر دری نزنید که هر جوابی را بیان کنید.

چهارم اینکه در این «نمی‌دانم» جا خوش نکنید، از ندانستن به سمت دانستن هجرت کنید و فرا بگیرید آنچه را که نمی‌دانید، پنجم هم اینکه شما را به صبر توصیه می‌کنم، همان طور که جسم بدون سر به کار نمی‌آید، ایمان هم اگر صبر را از آن برداری خراب می‌شود و تبدیل به یک موجود عصبی می‌شود که با همه جنگ دارد، مثل یک آدم شتابزده که زود قضاوت می‌کند و نمی‌گذارد چیزی از ایمان باقی بماند.

صبر نسبت به ايمان همانند سر نسبت به بدن است

امام صادق (ع) فرمودند صبر نسبت به ايمان همانند سر نسبت به بدن است، صبر که رفت ایمان هم می‌رود، صبر در ماندگاری ایمان نقش دارد.

خدای متعال در آیه 30 سوره فصلت می‌فرماید «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»، یعنی (در حقيقت كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست‏ سپس ايستادگى كردند فرشتگان بر آنان فرود مى‌‏آيند و مى‏‌گويند هان بيم مداريد و غمين مباشيد و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد).

صبر پایه اصلی ایمان است

مطابق این آیه اگر صبر نباشد ایمان می‌رود اما اگر صبر و ایستادگی باشد فرشتگان فرود می‌آیند و می‌گویند غمگین نباشید و بهشت را وعده می‌دهند، این بشارت‌آورترین آیه در رابطه با صبوری و شکیبایی است که به انسان جان می‌دهد، در دنیا و آخرت پیروزی‌های بزرگ را در خود دارد و خدا آن را به بندگان صبور هدیه می‌کند.

خداوند در آیه 13 سوره احقاف می‌فرماید «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»، یعنی (محققاً كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست‏ سپس ايستادگى كردند بيمى بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد)، خداوند در این آیه می‌فرماید ترس و اندوهی برای آن‌هایی که ایستادگی کنند وجود ندارد، این سرمایه از صبوری و استقامت حاصل می‌شود.

خداوند درباره ملائکه فرموده عصیان نمی‌کنند و هر کاری که می‌کنند فرمان خداست، در حقیقت خداوند به ما می‌گوید وقتی فرشتگان به قلب افراد صبور و مقاوم نازل می‌شوند و به آن‌ها می‌گویند نترسید و محزون نباشید، این‌ها حرف خدا را می‌زنند، قول خدا فعل است، وقتی خدا می‌گوید نترسید، دیگر ترسی وجود ندارد، وقتی خدا می‌فرماید محزون نباشید، دیگر حزنی وجود ندارد.

خداوند به رسول گرامی اسلام فرمان داد که در مقابل بداخلاقی‌های اهل نفاق، حسد، بدی، کفار، مشرکین و منافقین شکیبا باشد، رفتار حضرت با منافقین اینگونه بود که تألیف قلوب آن‌ها را در پیرامون خودش می‌پذیرفت، از آن‌ها دوری نمی‌کرد و آن‌ها را در سمت راست و چپ خود می‌نشاند، تا زمانی که خدا فرمان داد که دیگر از این‌ها دوری کن.

وقتی این فضا ایجاد شد و خدا به پیامبر (ص) فرمود از این‌ها هجرت کن، دیگر تحویلشان نگیر و طردشان کن، در این زمان حضرت رفتار دیگری کرد و آن‌ها را از خودش دور کرد، تا وقتی خدا فرمان نداده بود حضرت بر اساس صبر رفتار می‌کرد اما وقتی خدا فرمان به هجر داد پیامبر (ص) این‌ها را طرد کرد.

رسول گرامی اسلام در حجه‌الوداع فرمودند به چه کسی مؤمن می‌گویند؟ آن کسی که مؤمنین دیگر از این آدم نسبت به جانشان و اموالشان در امان باشند، یعنی مؤمن کسی است که دیگران نسبت به مال و جانشان از او ترس و واهمه نداشته باشند، یعنی برای مثال نانی که می‌خرند باکیفیت باشد و کالاهایی که تهیه می‌کنند مطابق همان چیزی باشد که فروشنده می‌گوید، مؤمن این طور معامله می‌کند.

زمانی خانه‌ای را می‌فروشند که اوقافی است اما صاحبخانه پول خانه غیر اوقافی را از مشتری می‌گیرد، یا خانه‌ای که در حال فرو ریختن است را ظاهرسازی می‌کنند و به عنوان خانه قابل سکونت به مشتری می‌دهند، این‌ها کارهای ایمانی نیست، الحمدلله این طور چیزها در جامعه ما رواج ندارد اما همان حداقل‌ها هم برازنده جامعه ایمانی نیست.

مؤمن به معنای امن و امان است، یعنی دیگران نسبت به او احساس امن و امان کنند، اگر امن و امان نباشیم باید این کلمه مؤمن را از روی خودمان برداریم و بگذاریم آدم‌ها در برخورد با ما احتیاط کنند.

مسلم و مسلمان هم یعنی کسی که دیگران از دست و زبان او سالم باشند، کسی که با زبانش آبروی دیگران را جابجا نکند، با دست، قلم، امضا و ضرب و شتم به دیگران آسیب نرساند، مجاهد هم به کسی می‌گویند که نفس خود را در راه اطاعت از خدا به زحمت بیندازد، همیشه مطیع خدا باشد، جهاد به معنای جبهه و جنگ نیز یکی از این کارهاست، مؤمن در عبادت، زکات، صله‌رحم و کمک به دیگران اهل جهاد است و با زبان، جان و مالش در راه خدا جهاد می‌کند و بی‌تفاوت نیست.

به چه کسی مهاجر می‌گویند؟ مهاجر آن کسی است که از گناهان هجرت می‌کند، نباید در گناه سکونت کرد و گناه را وطن خود قرار داد.

در جلد دوم کتاب کافی به نقل از امام صادق (ع) آمده که حضرت فرمودند آن آدم‌هایی که صبوری می‌کنند دوران کوتاهی صبوری می‌کنند، وقتی هم در جزع و فزع قرار می‌گیرند، دوران کوتاهی در جزع و فزع هستند، یعنی برای مثال اگر از ابتدا تا انتهای عمر همیشه در سختی و مشقت باشیم، ما در ظرف دنیا این مشقت را تحمل می‌کنیم، خدا به همه دنیا متاع قلیل می‌گوید.

بنابراین صبوری اگر مربوط به تمام عمر ما باشد باز هم خیلی نیست اما پاداش آن بی‌نهایت است، خدا به پیغمبرش هم فرمان داد که تو باید صبوری کنی. خدا به پیامبر (ص) دستور داد رها کن و دوری کن از آن کسانی که «أُوْلِي ٱلنَّعمَةِ» را تکذیب می‌کنند.

«أُوْلِي ٱلنَّعمَةِ» یعنی کسانی که اهل ولایت هستند، در مقابل بدی‌ها به بهترین شکل رفتار کنیم و اگر درست رفتار کنیم آن کسانی که با ما عداوت و دشمنی داشتند دوست صمیمی ما خواهند شد.

این رفتار می‌تواند خیلی از اتفاقات دنیا را تغییر بدهد، در این صورت آدم‌هایی که با ما در جنگ بودند خدا کاری می‌کند که مجبور شوند تسلیم باشند، ساده‌لوحانه است اگر بخواهیم تصور کنیم این‌‌ها در عرض یک شب پاک و مطهر شده‌اند اما خدا کاری می‌کند که آن‌ها با همان ذات خبیثی که دارند تسلیم باشند و مجبور شوند با شما همراهی کنند.

این حقایق را هر کسی نمی‌تواند متوجه شود و هر کسی لایق فهمیدن آن نیست، مگر کسانی که اهل صبوری باشند، مشخص می‌شود آن‌هایی که اهل صبوری باشند خدا در پاداش این صبوری به آن‌ها یک جان شایسته، عقل فهیم، شخصیت تأثیرپذیر از ملکوت و معارف نورانی عنایت می‌کند، این آدم دیگر یک آدم معمولی نیست.

خیلی جاها قرآن این لیاقت داشتن و نداشتن را نشان می‌دهد، برای مثال خداوند در آیه 19 سوره رعد می‌فرماید «أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ»، یعنی (پس آيا كسى كه مى‏‌داند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده حقيقت دارد مانند كسى است كه كوردل است تنها خردمندانند كه عبرت مى‏‌گيرند).

خداوند در این آیه می‌فرماید آیا آن کسی که به این مقام، درک، فهم و شایستگی رسیده که می‌داند این قرآن که از طرف آفریدگار نازل شده حق است، با آن کسی که این را نمی‌فهمد برابر است؟ یعنی کسی که به مرور زمان و بر اثر انس با قرآن به یک جایی می‌رسد که با همه وجود می‌فهمد که این کتاب خدایی است، آیا آدمی که به این معرفت رسید مانند آدم‌های کور است؟  

در حقیقت خدا در این آیه آدم‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کند، یک دسته آدم‌هایی که به معرفت می‌رسند و یک دسته آدم‌هایی که کور هستند، وقتی خدا این حقیقت را بیان می‌کند می‌فرماید این را خردمندان و اولوالالباب می‌فهمند، اولوالالباب یعنی کسانی که اهل ذکر، فکر، عبادت، تقوا و ایمان هستند.

امام صادق (ع) در ادامه فرمودند کافرین کارهای بدی در حق پیامبر (ص) می‌کردند، برای مثال استخوان به طرف حضرت پرتاب می‌کردند، کذب و جنون را به حضرت نسبت می‌دادند، حضرت دلش گرفت، خدا به پیامبر (ص) گفت ما می‌بینیم که تو دلگیر می‌شوی و خودت را به سختی می‌کشانی که این‌ها را هدایت کنی اما این‌ها به جای قدردانی و تشکر، به تو تهمت و افترا می‌زنند، خدا به حضرت گفت من این‌ها را می‌بینم.

اباعبدالله الحسین (ع) نیز وقتی با خدا سخن می‌گفت فرمود خدایا تحمل مصائب کربلا برای من آسان است، چرا که می‌دانم تو من را تماشا می‌کنی و من در محضر تو کار می‌کنم، امام حسین (ع) در سخت‌ترین شرایط روز عاشورا این را فرمودند.

خدا نیز به پیغمبر گفت این‌ها تو را تکذیب نمی‌کنند، بلکه من را تکذیب می‌کنند، این‌ها پیغمبران قبل از تو را هم تکذیب کردند، آن‌ها آن‌قدر ایستادگی کردند تا پیروزی نصیبشان شد، این احادیث و آیات به ما یاد می‌دهد که نباید زود از کوره در رفت.

ما در عصر و نسل خودمان اگر بخواهیم معنای صبوری را بفهمیم، باید به سرلشکر حسین لشکری بنگریم، ایشان 18 سال در شرایطی بودند که حتی تصورش برای ما ممکن نیست، ما چنین افرادی را در نظام مقدس جمهوری اسلامی داشته و داریم، حال آیا صحیح است ما بیاییم بداخلاقی و بدرفتاری کنیم؟ صحیح است که از بیت‌المال، مقام و منصب خود سوءاستفاده کنیم؟ زیبایی این حدیث این است که مراحل صبر رسول گرامی اسلام را بیان می‌کند.