امروز :
Skip to main content

نماینده ولی‌فقیه در استان قزوین در جلسه تفسیر قرآن کریم گفت: پاداش اخروی کارهای خیر با منت‌گذاری از بین می‌رود.

آیت‌الله عبدالکریم عابدینی در جلسه سی‌وسوم تفسیر قرآن کریم (۱۵ مرداد ۱۴۰۲) در تفسیر سوره مدثر اظهار کرد: خداوند در آیه 6 سوره مدثر می‌فرماید «وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ»، یعنی (منت مگذار و فزونی مطلب)، ببینیم اگر بخواهیم خودمان را با این آیه تنظیم کنیم و بر این اساس زندگی کنیم چه باید کنیم؟

خداوند در این فرموده اگر انفاقی کردید، دست فقیری را گرفتید و کار خیری انجام دادید، دنبال این نباشید طرف مقابل لطف ویژه‌ای نسبت به شما داشته باشد تا خیال شما راحت شود، خداوند می‌فرماید خود به خود این اتفاق می‌افتد، خداوند در آیه 160 سوره انعام می‌فرماید «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ»، یعنی (هر كس كار نيكى بياورد ده برابر آن پاداش خواهد داشت و هر كس كار بدى بياورد جز مانند آن جزا نيابد و بر آنان ستم نرود).

اگر کسی بتواند کاری را به‌عنوان حسنه و برای رضای خدا انجام دهد، خدا چندین برابر آن پاداش آن را می‌دهد اما در تعامل انسانی اگر بیاییم برای کسی کاری کنیم و همیشه انتظار داشته باشیم او هم قدردان کار ما باشد و در قبال کار ما کاری انجام دهد و برای ما جبران کند، خدا در آیه 6 سوره مدثر این روحیه را مذموم و ناپسند می‌داند.

پاداش اخروی کارهای خیر با منت‌گذاری از بین می‌رود

آیت‌الله عابدینی با بیان اینکه پاداش اخروی کارهای خیر با منت‌گذاری از بین می‌رود، بیان کرد: ریاض‌السالکین یکی از بهترین و مبسوط‌ترین شروح صحیفه سجادیه است، شخصیت بزرگی به نام سیدعلی خان مدنی شیرازی آن را نوشته است. ایشان نوشته‌اند کسی که می‌آید چیزی می‌بخشد، کمکی به کسی می‌کند و احسان می‌کند، اگر توجهش این باشد آن آدمی که به او احسان شده باید حق و حقوقی را نسبت به احسان‌کننده ادا کند، پس طرفش آن آدم است، طرفش خدا نیست، پس این بالحسنه نیست، معامله دنیایی است.

خدای متعال فرمود در آیه 264 سوره بقره می‌فرماید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ»، یعنی (ای اهل ایمان! صدقه‌هایتان را با منت و آزار باطل نکنید، مانند کسی که مالش را به ریا به مردم انفاق می‌کند و به خدا و روز قیامت ایمان ندارد، که وصفش مانند سنگ سخت و خارایی است که بر آن پوششی نازک از خاک قرار دارد و رگباری تند و درشت به آن برسد و آن سنگ را صاف و بدون خاک واگذارد [صدقه ریایی مانند آن خاک است و این ریاکاران] به چیزی از آنچه کسب کرده‌اند، دست نمی‌یابند و خدا مردم کافر را هدایت نمی‌کند).

خداوند در این آیه می‌فرماید با منت‌گذاشتن یا آزار و آسیب رساندن به کسی که برای او کاری کرده‌اید، این صدقه‌ای که داده‌اید را باطل نکنید.

ابوالجارود (که البته شخصیت معتبری نیست) از امام باقر (ع) نقل کرده عطیه به کسی ندهید که درخواست بیشتر از عطیه خودتان را از او داشته باشید، یعنی بگویید من برای فلان شخص کاری انجام داده‌ام، پس او هم باید خیلی بیشتر از این کار برای من جبران کند، امام (ع) از این منع کرده‌اند، این حدیث در جلد 2 تفسیر قمی آمده است.

خدای متعال بر مؤمنین منت می‌گذارد و در آیه 164 آل‌عمران می‌فرماید «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ»، یعنی (به يقين خدا بر مؤمنان منت نهاد كه پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند).

اینکه خدا منت می‌گذارد، یعنی در حقیقت آن نعمت را به ما معرفی می‌کند و به صورت برجسته به ما نشان می‌دهد، یعنی اهمیت نعمت نبوت، رسالت و آیات قرآن کریم را به ما نشان می‌دهد که قدردان این نعمات باشیم، این منتی نیست که اذیت به‌دنبال آن باشد، بلکه ما را به نعمتی که خدا به ما داده واقف می‌کند و به ما یاد می‌دهد ما به ائمه اطهار (ع) محتاجیم و قرآن کریم حیات‌بخش ماست.

همچنین خداوند در آیه 5 سوره قصص می‌فرماید «وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ»، یعنی (خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دست‏ شده بودند منت نهيم و آنان را پيشوايان مردم گردانيم و ايشان را وارث زمين كنيم).

خداوند در این آیه می‌فرماید ما تصمیم گرفته و اراده کرده‌ایم که بر مؤمنین منت بگذاریم و زمین را به شایسته‌ترین و صالح‌ترین بندگان خود بسپاریم.

در سوره طه آمده وقتی خدا به حضرت موسی (ع) فرمود به سوی فرعون برو، حضرت موسی (ع) درخواست‌هایی از خدا داشت و در نهایت گفت همه این درخواست‌ها را داشتم که نام و یاد تو در زمین بسیار یاد شود، سپس گفت خدایا تو می‌دانی ما در پیشگاه تو تسلیم بوده و مجری فرامین تو هستیم، خدا نیز فرمود ما همه درخواست‌های تو را اجابت کردیم، بار دیگر بر تو منت نهادیم و باز هم راه را بر تو باز کردیم.

خداوند در آیات 2 و 3 سوره طلاق می‌فرماید «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا، وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ»، یعنی (هر کس از خدا پروا کند خدا برای او راه بیرون شدنی قرار می‌دهد، و از جايى كه حسابش را نمى‌‏كند به او روزى مى‌‏رساند).

خداوند در این آیات می‌فرماید هر کس بندگی کند ما منت می‌گذاریم راه را به او نشان می‌دهیم، به او پاداش می‌دهیم، این آیات مشمول رحمت خدا و در پی آن مشمول منت خدا شدن بندگان است.

در ادامه این آیات سوره طه خداوند فرمود موسی به‌خاطر داری به مادرت وحی کردیم و به او الهام کردیم که این جعبه‌ای که موسی در آن قرار گرفته، گهواره موسی هم هست؟ این جعبه را در نیل به‌عنوان دریای متحرک بینداز، این رود این طفل را به ساحل می‌رساند، آن کسی که هم با من و هم با این طفل دشمن است و می‌خواهد او را بکشد، او می‌آید این را می‌گیرد، اما نمی‌تواند کاری کند.

خدا به موسی (ع) می‌گوید ای موسی، ما تو را از خانواده‌ات جدا کردیم، در مهم‌ترین شرایط زندگی که تو به محبت آن‌ها محتاج بودی جدایت کردیم، برای اینکه می‌خواستم جلوی چشم خودم بزرگ شوی و تو را برای خودم ساختم.

بنده تصور می‌کنم بزرگانی مانند رسول اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) و در عصر ما شخصی مانند امام (ره) کسانی بودند که در کودکی پدر خود را از دست دادند، گویا خدا برای کارهای بزرگ این‌ها را می‌خواهد و تصمیم دارد این‌ها را جلوی چشم خودش بسازد و برای اهداف و برنامه‌های بندگان خودش این‌ها را تربیت کند.

خدا در آیات 114 به بعد سوره صافات درباره موسی (ع) سخن گفته اما این آیات اختصاص به موسی و انبیای گذشته ندارد، هر کسی بنده مؤمن خدا باشد، خدا با او همین‌طور معامله می‌کند و وی را پیروز می‌کند، مثل اینکه خدا درباره حضرت یونس (ع) فرمود وقتی او سبحان‌الله گفت، ما او را نجات دادیم، هر کسی هم به این معرفت برسد و ذکر یونسیه را با معرفت در هر جای زندگی به زبان جاری کند، خدا قول داده همین‌طور که با یونس رفتار کردیم با او نیز رفتار می‌کنیم.

خداوند می‌فرماید اگر یونس اهل تسبیح نبود و اگر سبحان‌الله نمی‌فرمود، چه اتفاقی می‌افتاد؟ اینجا دارد به ما درس زندگی یاد می‌دهد و می‌گوید اگر شما هم اهل ذکر نباشید انتظار نداشته باشید در فشار قرار نگیرید و خسته و فرسوده نشوید اما اگر به این شیوه عمل کنید نجات پیدا می‌کنید.

خداوند در ادامه فرمود بنای ما بر این است، این اختصاص به یونس ندارد، یونس باید اسوه‌ای برای دیگران شود.

خداوند در آیه 17 سوره مبارکه حجرات در رابطه با منت مذموم می‌فرماید «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ إسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ»، یعنی (از اينكه اسلام آورده‏‌اند بر تو منت مى‌نهند بگو بر من از اسلام‏آوردنتان منت مگذاريد بلكه اين خداست كه با هدايت‏ كردن شما به ايمان بر شما منت مى‏‌گذارد اگر راستگو باشيد).

خداوند در این آیه به پیامبر (ص) می‌فرماید بر تو منت می‌گذارند و می‌گویند ما اسلام آورده ایم، ما این حالت طلبکاری را نباید داشته باشیم، خداوند می‌فرماید به آن‌ها بگو اسلامتان را به من منت نگذارید، این خداست که باید بر شما منت بگذارد که شما را به سمت ایمان هدایت کرده است.

خداوند در آیه 14 سوره حجرات فرموده (برخی از بادیه‌نشینان گفتند ایمان آوردیم، بگو ایمان نیاورده‌اید، لیکن بگویید اسلام آوردیم و هنوز در دل‌های شما ایمان داخل نشده است).

این نگاه‌های قرآنی از آن دسته نگاه‌هایی است که تک‌تک ما باید اسلام‌شناسان، روان‌شناسان، آدم‌هایی که در مسائل تربیتی ید والایی دارند، به ما بگویند بیایید اسلامتان را عرضه کنید که ببینیم تا کجا پیش رفته‌ایم و گیرمان کجاست؟ برای اینکه وقتی قیامت می‌شود همه این زرق و برق‌ها، ظواهر، بساط علم و دانش ظاهری جمع می‌شود و ما می‌مانیم و قطرات ایمانی که در جان ما نفوذ کرده باشد.

اگر بتوانیم در زندگی‌مان آن ایمان نفوذ شده در جان را ببینیم، این خیلی لازم است.

در کتاب بحارالانوار امالی صدوق از رسول گرامی اسلام نقل شده که حضرت فرمودند اگر کسی برای برادر دینی خود کار خوبی انجام دهد، سپس منت بگذارد، ارزش عملش از بین می‌رود، نه تنها ارزش عمل از بین می‌رود، بلکه وزر و وبال این منت‌گذاری باقی می‌ماند، اینکه خدا فرمود اگر کار خوبی کنید من کارتان را تحویل می‌گیرم و شکرش از ناحیه ربّ اکرم اجرا می‌شود اما این کار شما به‌دلیل منت‌گذاری شکر هم نخواهد داشت.

پیامبر در حدیث قدسی داریم خداوند بر سه طایفه بخیل، قَتّات و نَمّام بهشت را حرام کرده است.

اسحاق‌بن‌عمار می‌گوید امام صادق (ع) به من فرمود ای اسحاق زکات مالت را چه می‌کنی؟ گفتم من فقرا و نیازمندان به زکات را به منزلم دعوت می‌کنم و زکاتشان را به آن‌ها می‌دهم.

امام صادق (ع) فرمود تو با این کار آن مؤمن زکات‌گیرنده را تحقیر و ذلیل کردی، نباید این کار را کنی.

در عصر ما نیز در برخی شهرها این قبیل اتفاقات رخ داده و به آنان انتقاد شده است، برای مثال جوانانی که می‌خواهند ازدواج کنند و قرار است به آن‌ها جهیزیه اهدا شود، یا وقتی قرار است به خانواده‌ای فقیر بسته معیشتی اهدا شود، این‌ها را می‌آوریم و از آن‌ها فیلم می‌گیریم که ما این‌ها را به این خانواده‌ها دادیم، البته خیلی جاها رعایت می‌کنند، تبلیغ اصل کار اشکالی ندارد اما اینکه طرف مقابل را تحقیر کنیم اصلاً خوشایند نیست.

گاهی ما در پرداخت زکات‌ها یا در انفاق‌ها به نوعی رفتار می‌کنیم که گویا ما خیلی فرد مهمی هستیم و این مال متعلق به ماست و داریم آن را به کس دیگری انتقال می‌دهیم، خداوند در آیه 24 سوره معارج می‌فرماید «وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ»، یعنی (همانان كه در اموالشان حقى معلوم است).

خداوند در این آیه می‌فرماید اصلاً این به نام شما نیست و متعلق به دیگری است اما در اموال شماست، اگر آن آدم بخواهد ناز کند و این مال را از شما قبول نکند، شما باید التماس و منت کنید که این را بپذیرد، چون این متعلق به اوست، شما باید از او خواهش کنید سهم خود را از این مال بردارد تا شما آسوده‌خاطر شوید.

خداوند در آیه 7 سوره مدثر می‌فرماید «وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ»، یعنی (برای پروردگارت شکیبایی کن)، نخستین مخاطب این آیه رسول خداست، یعنی ای رسول خدا، تو با آدم‌هایی مواجه هستی که خوشحال نشده‌اند از اینکه تو مبعوث به رسالت شده‌ای، بلکه هر کاری می‌توانسته‌اند علیه تو انجام داده‌اند، همه آن‌هایی که رسالت‌های انبیاء و اولیاء را دارند نیز صبوری کرده‌اند.

اهمیت صبر در باب نگه داشتن دین تا آن جایی است که صبر را تشبیه به سر کرده‌اند و بقیه دین را به بدن تشبیه کرده‌اند، گفته‌اند اگر بدن سر نداشته باشد ارزشی ندارد، در دین هم اگر صبوری و شکیبایی برداشته شود دین نمی‌ماند.

خداوند در آیه 30 سوره فصلت می‌فرماید «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»، یعنی (در حقيقت كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست‏ سپس ايستادگى كردند فرشتگان بر آنان فرود مى‌‏آيند و مى‏‌گويند هان بيم مداريد و غمين مباشيد و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد).

اگر استقامت نباشد دینی نمی‌ماند اما استقامت اگر باشد ملائکه نازل می‌شوند و می‌گویند نترسید و وعده بهشت می‌دهند.

خداوند در آیه 8 سوره مدثر می‌فرماید «فَإِذَا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ»، یعنی (پس چون در ناقور دمیده شود)، وقتی در ناقور دمیده می‌شود یعنی در صور دمیده می‌شود، ریشه‌یابی ناقور از منقار است، برخی پرنده‌ها منقارشان را با همه سختی به درخت می‌کوبند و آن را سوراخ می‌کنند، با همان ابزار منقار خودشان درون درخت برای خود لانه درست می‌کنند، ناقور که از منقار گرفته شده، به این معناست که ناقور به گونه‌ای است که در عمق گوش‌ها ورود می‌کند و به فکر، عقل و ذهن آدم‌ها می‌رسد و هیچ کس هم نیست که بگوید من این صدا را نشنیدم و نفهمیدم، نقاره نیز از همین خانواده است که صدای بیدارکننده و تأثیرگذاری دارد.

در رابطه با آیه 8 سوره مدثر از امام صادق (ع) در صفحه 343 جلد یک کتاب کافی نقل شده که حضرت فرمودند ما امام پیروز در حالت غیبت داریم، آن زمانی که خدا اراده بفرماید که این امام ظهور کند، خدا در دلش الهام می‌کند و آن امام در این لحظه ظهور می‌کند، بنابراین یک مصداق این آیه ظهور امام زمان (عج) است.

در حدیث داریم وقتی آیه 8 سوره مدثر نازل شد رسول خدا (ص) فرمود من چطور بی‌توجه باشم در حالی که آن کسی که ناقور را به دست گرفته، او کاملاً آماده است و سرش را خم کرده و منتظر فرمان خداست که به او بگوید در صور بدم؛ وقتی ما به این اندازه باید آماده باشیم، چطور می‌توانیم غافل و بی‌توجه باشیم؟

وقتی حضرت این را فرمود اطرافیان گفتند ما چه کنیم و چه واکنشی داشته باشیم؟ حضرت فرمود بگویید «حسبنا الله و نعم الوکیل و علی الله توکّلنا»، خدا ما را کفایت می‌کند، خدایا تو به داد ما برس، فقط تو می‌توانی آن چیزی که سعادت ما را تأمین می‌کند به ما نشان بدهی.

خداوند در آیه 9 سوره مدثر می‌فرماید «فَذَلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ»، یعنی (آن روز چه روز ناگواری است)، هم مصداق ظهور امام زمان (عج) و هم مصداق قیامت است، البته این‌ها با هم منافات ندارد، در قیامت هم دو بار در صور دمیده می‌شود، یک بار وقتی که همه زندگان می‌میرند و یک بار همه به پا می‌خیزند و زنده می‌شوند.

خداوند در آیه 10 سوره مدثر می‌فرماید «عَلَى الْكَافِرِينَ غَيْرُ يَسِير»، یعنی (بر کافران آسان نیست)، خداوند می‌فرماید وقتی قیامت به پا می‌شود روز عسیر است، یعنی با عسر، مشقت و سختی همراه است، این روز برای مؤمنین یسیر است اما برای کافران یوم عسیر و سختی است.

خداوند در آیه 11 سوره مدثر می‌فرماید «ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا»، یعنی (مرا با آنکه او را تنها آفریدم واگذار)، علی‌بن‌ابراهیم صاحب تفسیر قمی راجع به آیات 8 تا 11 سوره مدثر می‌گوید این آیات درباره ولید بن مغیره نازل شد، او مسن بود، آدمی باتجربه و تیزهوش بود، ذهن بیدار و فعالی داشت، و البته از جمله کسانی بود که رسول خدا (ص) را استهزاء می‌کرد.

پیامبر (ص) یک جایی می‌نشستند قرآن قرائت می‌کردند، بزرگان قریش نزد ولید بن مغیره جمع شدند که  اگر جلوی پیامبر را نگیریم دیگر بتی نخواهیم داشت و بساط ما را به هم خواهد ریخت.

به ولید گفتند محمد (ص) شعر می‌گوید؟ کاهن است؟ سخنرانی و خطبه می‌خواند؟ این‌ها چیست که محمد (ص) بر زبان جاری می‌کند؟ این سخنان نشان می‌دهد که همه این‌ها از زیبایی کلام رسول خدا (ص) متأثر می‌شدند که با این بیان صحبت می‌کردند.

ولید فوری قضاوت نکرد، گفت صبر کنید من بروم حرف‌های محمد (ص) را بشنوم، بعداً بیاییم به شما بگویم حرف‌های او چیست، خدمت رسول خدا (ص) رفت و گفت این چیزهایی را که برای دیگران خوانده‌ای، برای من هم بخوان تا ببینم چه می‌خوانی، حضرت فرمود این‌ها شعر نیست، کلام خداست، کلامی است که خدا برای انبیاء و فرشتگانش برگزیده یا فرشتگان و انبیاء را در خدمت کلامش گرفته است.

ولید بن مغیره گفت یک چیزی برای من بخوان، پیامبر (ص) آیات سوره سجده را برای او خواند، رسید به آن جایی که اگر این ملحدین و معاندین اعراض کردند و به کلام خدا پشت کردند، به آن‌ها بگو آن عذابی که به عاد و ثمود نازل شد و آن صاعقه‌ای که آن‌ها را نابود کرد، آن بلا بر سر قریش هم خواهد آمد اگر به کلام خدا توجه نکنند که توسط رسول خدا (ص) برای آنان بیان شده است.

ولید بن مغیره مو به بدنش سیخ شد و به خانه خودش بازگشت، در حالی که قریشی‌ها منتظر بودند او نزد آن‌ها برود و نتیجه را به آن‌ها بگوید، قریشی‌ها نزد ابوجهل رفتند و به او گفتند ولید بن مغیره از دست ما رفت و جزو کسانی شده که از بت‌پرستی برید و دیگر نزد ما بر نمی‌گردد.

ابوجهل نزد ولید رفت و به او گفت تو ما را سرشکسته کردی، هیبت ما را از بین بردی، کاری کردی دشمنان ما شماتت‌‌مان کنند، رفتی به محمد (ص) پیوستی؟ ولید گفت نه، من به دین او نگراییدم، من از او یک کلام سنگینی شنیدم که پوست بدنم از عمق کلام او تحت تأثیر قرار گرفت.

ابوجهل گفت آن چیزی که تو شنیدی سخنرانی بود که تو این چنین تحت تأثیر قرار گرفتی؟ ولید گفت نه، این نثر است، خطبه نیست، یک جور دیگری است، این طور نیست که یک کلام موزون متوازن پیوسته به هم باشد، ابوجهل گفت پس شعر است؟ ولید گفت نه، شعر هم نیست، من اشعار عرب را می‌شناسم، هیچ کدام سبک‌های شعری عرب در کلام رسول خدا (ص) دیده نمی‌شود.

ابوجهل گفت پس چیست؟ ولید گفت باز هم به مهلت بدهید تا فکر کنم و بگویم حالا که کلام او را شنیدم این کلام جنسش چیست؟ ابوجهل گفت بالاخره نظرت چیست، می‌دانی که سحر نیست؟ ولید گفت حال می‌گویم سحر است، به این دلیل که در دل آدم‌ها تأثیر می‌گذارد اما بگذارید من را با این آدمی که وحید است.

اینکه وحید است معانی مختلفی دارد، برخی‌ها می‌گویند وحید یعنی خدا می‌گوید من وحید هستم، بگذارید من با همه اسماء و صفاتم می‌دانم با او چکار کنم، برخی‌ها می‌گویند وحید را به خود او می‌گفتند، چون او به عرب‌ها می‌گفت رتق و فتق امور خانه خدا یک سال تنها با من باشد و سال دیگر با همه شما عرب‌ها باشد، یعنی آنقدر متمول بود و فرزندان زیادی داشت و برده‌های فراوانی برای او کار می‌کردند، 10 برده تاجر داشت، پول به آن‌ها می‌داد که برای او تجارت می‌کردند، یعنی برای او خیلی راحت بود که همه مخارج خانه خدا را تأمین کند، می‌گویند اینکه گفته وحید از این جهت است.

بنابراین آیه 11 سوره مدثر یعنی (من که خدای واحد یکتا هستم) یا (من یک کسی را آفریده‌ام که او خیال می‌کند که یگانه و ویژه است و با همه فرق می‌کند، از این جهت خود را وحید می‌نامد).