امروز :
Skip to main content

امام جمعه قزوین در جلسه تفسیر قرآن کریم گفت: امام کاظم (ع) فرموده هر کس هر قدمی که به سمت ولایت ما قدم بر می‌دارد، از سَقَر که خطرناک‌ترین وادی جهنم است، دور می‌شود.

آیت‌الله عبدالکریم عابدینی در جلسه سی‌وپنجم تفسیر قرآن کریم (۲۹ مرداد ۱۴۰۲) در ادامه تفسیر سوره مدثر اظهار کرد: خداوند در آیه 26 سوره مدثر فرمود « سَأُصْلِيهِ سَقَرَ»، یعنی (زودا كه او را به سقر در آور)، خداوند در این آیه فرموده آن کسی که در مقابل دین خدا و برای تضعیف رسول خدا نقشه می‌کشد مصداق بارز «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ» است، یعنی به‌جای اینکه همت کند تا دین خدا قوی شود، عزمش را جزم کرده تا جایی که می‌تواند ارزش‌های دینی را تضعیف کند.

چنین کسی به‌جای اینکه سرباز پای‌کار «وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ» باشد، ناراحت می‌شود از اینکه شعائر الهی دیده شود، این‌ها افسانه و قصه‌های قدیمی نیست.

خداوند می‌فرماید جایگاه چنین کسانی جهنم است و به جهنم واصل می‌شوند، این‌هایی که «يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا» هستند و دوست دارند فحشا، رشوه، زشتی، ظلم و بی‌عدالتی در میان مردم رواج داشته باشد مصداق این آیه هستند.

قرآن وقتی یک چیزی را می‌خواهد با اهمیت بیان کند، آن را به‌صورت سؤالی بیان می‌کند، در آیه 27 سوره مدثر آمده « وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ»، یعنی (تو چه دانى كه آن سقر چيست)، خداوند می‌فرماید از این تهدید خدا به سادگی عبور نکن.

خداوند در آیه 28 سوره مدثر می‌فرماید « لَا تُبْقِي وَلَا تَذَر»، یعنی (نه باقى مى‏‌گذارد و نه رها مى‌‏كند)، سَقَر نمی‌گذارد هیچ چیزی بماند، برای مثال وقتی یک طوفان بزرگی از یک منطقه‌ای عبور می‌کند خانه، ماشین و درختان مسیر خود را نابود می‌کند و نمی‌گذارد چیزی باقی بماند، در این آیه هم خداوند می‌فرماید سَقَر به گونه‌ای است که نمی‌گذارد هیچ چیز و هیچ کس آرام باشند، روزگار را برای آن کسانی سَقَر برای آنان اتفاق افتاده سیاه می‌کند.

در آیه 29 سوره مدثر آمده « لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَر»، یعنی ( پوست‌ها را سياه مى‏‌‌گرداند)، در آیه 30 نیز خداوند می‌فرماید « عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ»، یعنی (و بر آن دوزخ نوزده نگهبان است).

در رابطه با تفسیر آیات 26 و 27 سوره مدثر می‌توان گفت در روایت آمده امام صادق (ع) فرمود در جهنم یک وادی و منطقه‌ای وجود دارد که نام آن سَقَر است، پرسیدند جای چه کسانی آنجاست؟ حضرت فرمود متکبرین، حتی این وادی از شدت سوزندگی خود نزد خدا شکایت می‌کند و از خدا می‌خواهد بتواند نفس بکشد، وقتی این وادی نفس کشید جهنم روشن می‌شود و شعله‌های آن برافروخته خواهد شد.

«سَقَر» خطرناک‌ترین وادی جهنم

در ادامه این حدیث در کتاب محاسن برقی از امام باقر (ع) آمده در جهنم کوه گداخته‌ای به‌نام صعود وجود دارد و در آن‌جا وادی به نام سَقَر وجود دارد، در عمق این سقر یک چاهی وجود دارد، این چاه درپوشی دارد، هر زمان این درپوش برداشته می‌شود اهل جهنم از شدت آتش آن ضجه می‌کشند، همین چاه که اهل جهنم از دور از آتش او در عذابند، جایگاه جبارین است، همان‌هایی که به بندگان خدا زور می‌گویند، همان‌هایی که ناله بندگان خدا از دست آن‌ها بلند است که چه ظلم‌ها به آن‌ها کرده‌اند، این روایت در صفحه 123 جلد یک کتاب محاسن برقی آمده است.

کار این زورگویان و زورگیران خیلی خطرناک است و آن چاهی که از دور از آتش آن ضجه اهل جهنم بلند می‌شود، جای جباران، زورگویان و ستمگران است.

امام کاظم (ع) فرموده هر کس قدمی جلو بگذارد و پیشی به سمت ولایت ما بگیرد، هر قدمی که برای ولایت بر می‌دارد به همان اندازه از سَقَر دور می‌شود، هر کس از ولایت ما دور باشد و با آن بیگانه باشد هر قدمی که عقب می‌ماند به سَقَر نزدیک می‌شود و هر قدمی که جلو می‌رود از این سَقَر که خطرناک‌ترین وادی جهنم است فاصله می‌گیرد، این روایت در صفحه 273 جلد 8 بحارالانوار آمده است.

سَقَر که از آن صحبت شد، نمی‌گذارد هیچ چیزی بماند، مثل وقتی که در جنگلی آتش‌سوزی می‌شود و پس از خاموش کردن آتش می‌بینیم که هیچ درختی سالم نمانده است، یا وقتی طوفانی می‌آید همه ماشین‌ها و خانه‌ها را تخریب می‌کند، این سَقَر هم کارش این است.

علی‌بن‌ابراهیم گفته آیه 28 سوره مدثر یعنی سَقَر نمی‌گذارد هیچ چیز باقی بماند و همه چیز را از بین می‌برد، وقتی به فرد جهنمی می‌رسیم می‌بینیم که این فرد از بین نمی‌رود، می‌سوزد و آرزو می‌کند بمیرد اما مرگی برای او در کار نیست، می‌سوزد و می‌ماند، چهره‌اش منقلب و متحول می‌شود اما می‌ماند و این زجر را متحمل می‌شود.

جهنم در قیامت یک مرتبه پیدا نمی‌شود، بلکه جهنم محصول کارهای این دنیاست، خداوند در آیه 10 سوره نساء می‌فرماید «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا»، یعنی (در حقيقت كسانى كه اموال يتيمان را به ستم مى‌خورند جز اين نيست كه آتشى در شكم خود فرو مى‌برند و به‌زودى در آتشى فروزان درآيند).

ظلم کردن مثل خوردن آتش است، خداوند در این آیه می‌فرماید آن کسانی که مال یتیمان را به ناحق می‌خورند این‌ها در حال خوردن آتش هستند اما نمی‌فهمند، بعد هم در آتش سوزان جهنم انداخته می‌شوند و به آنجا واصل می‌شوند، این آدم‌ها جز اینکه به آتش جهنم افکنده شوند عاقبتی ندارند، وقتی هم این‌ها را به آتش جهنم می‌اندازند، گویا یک جهنم سیار را به جهنم ثابت انداخته‌اند، چون این‌ها در دنیا آنقدر آتش و حرام خورده‌اند و با ظلم خود را سیر کرده‌اند، وجودشان یکپارچه جهنم شده است، حال که قیامت شده این جهنم سیار را به جهنم ثابت می‌اندازند.

این جهنمی که یک عمر ظلم کرده، حرام خورده، با آبروی مردم بازی کرده، ناامنی برای دیگران ایجاد کرده، این جهنم سیار است، این جهنم سیار را می‌آورند تا او را به جهنم ثابت بیندازند.

خداوند در آیه 10 سور نساء می‌فرماید آن‌هایی که به ظلم مال یتیم را می‌خورند، یعنی در این آیه علت آتش خوردن این‌ها مطرح شده است، علت این است که کار این‌ها ظلم است، وقتی قرآن به ما معیار می‌دهد معنایش این است که اگر این ظلم برای غیر یتیم هم بود باز جزایش آتش است، البته برای خورنده مال یتیم این آتش سوزانده‌تر است.

روایت بالا که از امام کاظم (ع) بیان شد، نشان می‌دهد اگر ما بخواهیم از این سَقَر به یک جایی پناه ببریم باید به ولایت اهل بیت (ع) پناه ببریم، امام (ع) فرمود هر کس یک قدم به ولایت اهل بیت (ع) نزدیک شود به همان اندازه از سَقَر دور می‌شود، هر چقدر از ولایت اهل بیت (ع) دور شود به همان نسبت به سَقَر نزدیک می‌شود.

برای مثال وقتی ما به اربعین، محرم و شب‌های احیاء در ماه رمضان اهمیت می‌دهیم، وقتی برای قرآن اهمیت قائلیم یعنی یک قدم به سمت ولایت نزدیک می‌شویم، وقتی اربعین می‌شود ملتمسانه به‌دنبال این هستیم که خود را به امام حسین (ع) و ائمه (ع) نزدیک‌تر کنیم و بگوییم ما می‌خواهیم با شما باشیم، این یعنی می‌خواهیم از سَقَر دور باشیم.

در تفسیر قمی که مرجع بسیاری از تفاسیر است، آمده که سَقَر یک وادی در جهنم است و نمی‌گذارد هیچ چیز بماند، این وادی در جهنم ظهور می‌کند و همه چیز را به آتش می‌کشد، در این وادی 19 فرشته افراد مستحق عذاب را عذاب می‌کنند، این‌ها مأمورهای خدا در جهنم هستند و آدم‌های مستحق عذاب را عذاب می‌کنند، بنابراین برای عذاب کردن هر نفر 19 فرشته گمارده شده است.

تعداد حروف به کار رفته در آیه شریفه بسم الله الرحمن الرحیم 19 حرف است و این آیه آغاز ارتباط خدا با انسان است، این آیه و مخصوصاً این 19 حرف بودن اسراری را در خود دارد، برخی آیات، سوره‌ها و واژه‌ها در قرآن نسبتِ موزون، تماشایی و معجزه‌آسا با عدد 19 دارند.

خداوند در آیه 31 سوره مدثر فرموده «وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ».

یعنی (ما موكلان آتش را جز فرشتگان نگردانيديم و شماره آن‌ها را جز آزمايشى براى كسانى كه كافر شده‏‌اند قرار نداديم تا آنان كه اهل كتابند يقين به هم رسانند و ايمان كسانى كه ايمان آورده‏‌اند افزون گردد و آنان كه كتاب به ايشان داده شده و نيز مؤمنان به شك نيفتند و تا كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و كافران بگويند خدا از اين وصف‏كردن چه چيزى را اراده كرده است اين گونه خدا هر كه را بخواهد بيراه مى‏‌گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى‌كند و شماره سپاهيان پروردگارت را جز او نمى‏‌داند و اين آيات جز تذكارى براى بشر نيست).

در صفحه 325 جلد 24 بحارالانوار از امام باقر (ع) آمده نار به معنای نور و روشنایی ظهور حضرت قائم (عج) است، آن کسی که وقتی ظهور می‌کند نور وجود او شرق و غرب عالم را روشن و نورانی می‌کند، ملائکه کسانی هستند که علم اهل بیت (ع) را تحصیل می‌کنند و مالک علم می‌شوند، یعنی علم اهل بیت (ع) در حافظه آن‌ها نیست، بلکه علم اهل بیت (ع) برای آن‌ها ملکه ذهن می‌شود و با همه وجود به آنچه اهل بیت (ع) فرموده‌اند اعتقاد پیدا می‌کنند و علم و عالم در وجود این‌ها متحد می‌شود.

سپس حضرت از مُرجعه سخن به میان آورده است، مرجعه فرقه‌ای بودند که پس از خوارج سر و کله آن‌ها پیدا شد، می‌شود گفت مرجعه برای گناهکاران، ظالمان و آن‌هایی که در مقابل اهل بیت (ع) بودند، خیلی منفعت داشت، چرا که اعتقادات مرجعه این بود که همین کسی اسمش مسلمان بود دیگر هر گناهی کرد مشکلی ندارد، آن‌ها برای اینکه خود را تطهیر کنند و هر جنایتی از آن‌ها سر زد باز هم در میان مردم موقعیت داشته باشند و خود را توجیه کنند این فرقه آلوده را ایجاد کردند.

امام باقر (ع) فرمود آن‌هایی که واقعاً کتاب خدا را دریافت کرده‌اند، آن‌ها شیعه هستند و در حقیقت اهل کتاب هستند، این‌ها هستند که مخاطبان واقعی پیام خدا هستند، یعنی کتاب، نبوت، ولایت و امامت در جان این‌ها نفوذ کرده است.

در این آیه آمده آن‌ها چه کسانی هستند که ارتیاب به معنای شک و تردید در دینشان وجود ندارد؟ آن‌ها کسانی که شیعه حضرت قائم (عج) هستند، شیعه انتظار ظهور کسی را می‌کشد که همه امامان ما وعده ظهور او را داده‌اند، بنابراین شیعه در وجود امام خود تردید نمی‌کند.

حضرت در ادامه فرمود اما در دل برخی مرض است، این‌ها چه کسانی هستند؟ این‌ها همان شیعیان ضعیف هستند، این مرض چیست؟ برای مثال قرآن خطاب به همسران پیامبر (ص) می‌فرماید وقتی با اجنبی و نامحرم با خضوع، خشوع و دلربایی صحبت نکنید، اگر این گونه باشد آن‌هایی که در دلشان مرض وجود دارد به شما طمع می‌کنند.

معلوم می‌شود یکی از چیزهایی که مرض محسوب می‌شود همین نداشتن عفت و اخلاق است، آیا فقط همین یک مورد است؟ خیر، خداوند فرموده منافقین در قلبشان مرض است، پس مشخص شد نفاق هم یک مریضی است، وقتی قلب مریض شد متعفن می‌شود، قلب متعفن نمی‌تواند جای قرآن، ولایت اهل بیت (ع) و ایمان مستحکم باشد، برای اینکه قلب متعفن پاک نیست و آلودگی دارد اما قرآن پاکی می‌طلبد، خداوند در آیه 79 سوره واقعه فرمود «لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»، یعنی (كه جز پاك‏شدگان بر آن دست ندارند).

اگر یک آدمی به حرام‌خوری، ظلم و شرک آلوده شد، این‌ها نمی‌گذارند آن فرد قرآن را بچشد و شیرینی حلاوت قرآن را درک کند و شیرینی ولایت اهل بیت (ع) را ببیند.

آن کسی که ضعیف است ممکن است ظاهراً مؤمن و مسلمان باشد اما نفاق هم او را آزار می‌دهد، نگاه‌های بدِ اخلاقی دارد، به قول قرآن این‌ها دل‌هایشان عفونت گرفته به‌خاطر کارهایی که می‌کنند، یعنی همین ظلم‌ها، غفلت‌ها، غیبت‌ها و حرام‌خواری‌ها می‌آیند و باعث می‌شوند دل عفونت بگیرد و مریض شود، هر چیزی که باعث بیماری دل شود، تفکر شیعی و ولایی را در جانِ آدمی تضعیف می‌کند.

خداوند در آیه 26 سوره بقره می‌فرماید «إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ»، یعنی (خداى را از اينكه به پشه‌‏اى يا فروتر يا فراتر از آن مثل زند شرم نيايد پس كسانى كه ايمان آورده‏‌اند مى‏‌دانند كه آن مثل از جانب پروردگارشان بجاست ولى كسانى كه به كفر گراييده‏‌اند مى‌گويند خدا از اين مثل چه قصد داشته است خدا بسيارى را با آن گمراه و بسيارى را با آن راهنمايى مى‌‏كند ولی جز نافرمانان را با آن گمراه نمى‌‏كند).

مطابق این آیه، آن کسی که مؤمن است به‌دنبال مثال خدا می‌رود تا بیشتر آن را بفهمد، ایمانش را با این مثال تقویت کند و از این مثال خدا بهره ببرد، مؤمن این‌گونه رفتار می‌کند اما کافران می‌گویند این دیگر چه مثلی است که خدا زده؟ یعنی به خدا اعتراض می‌کنند، خدا با این مثال عده زیادی را گمراه می‌کند و عده زیادی را هدایت می‌کند، این فاسقان هستند که با مثال خدا گمراه می‌شوند وگرنه با مثال خدا آن کسی که ایمان دارد بر ایمانش افزوده می‌شود.

خداوند در آیه 2 سوره انفال می‌فرماید «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»، یعنی (مؤمنان همان كسانى‏‌اند كه چون خدا ياد شود دلهايشان بترسد و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد و بر پروردگار خود توكل مى‌كنند).

آن کسی که مؤمن حقیقی است خدا هر آیه‌ای نازل کرده، این آیه برای او نور و روشنایی است و بر ایمان او اضافه می‌کند اما آن کسی که ایمان ندارد پای هر آیه معرکه‌ای به پا می‌کند و آن را مسخره می‌کند.

خداوند در آیه 82 سوره اسراء می‌فرماید «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا»، یعنی (ما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مى‌‏كنيم ولی ستمگران را جز زيان نمى‏‌افزايد).

خداوند در این آیه می‌فرماید همان آیه‌ای که برای مؤمنین شفاء و رحمت است، برای کافران خسارت می‌شود، آن کسی که مؤمن است مثل درخت صحیح و سالمی می‌ماند که احتیاج به آب دارد و به‌خاطر نبودن آب پژمرده شده است، این آیه حیات معنوی است که این درخت را شاداب و زنده می‌کند اما کافر مثل درخت آفت زده است که ریشه‌های آن درخت پوسیده و هر چه به او آب بدهیم پوسیدگی او بیشتر می‌شود.

بنابراین مؤمن تسلیم است و هر چه خدا گفت می‌پذیرد، خداوند در آیه 7 سوره آل‌عمران می‌فرماید «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ».

یعنی (اوست كسى كه اين كتاب قرآن را بر تو فرو فرستاد پاره‏‌اى از آن آيات محكم صريح و روشن است آن‌ها اساس كتابند و پاره‏‌اى ديگر متشابهاتند كه تأويل‏‌پذيرند اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه‏جويى و طلب تأويل آن به دلخواه خود از متشابه آن پيروى مى‌كنند با آنكه تأويلش را جز خدا و ريشه‏‌داران در دانش كسى نمى‏‌داند آنان كه مى‏‌گويند ما بدان ايمان آورديم همه چه محكم و چه متشابه از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمى‌‏شود).

خداوند در این اینجا آیات الهی را دو قست شامل آیات محکم و آیات متشابه می‌کند، سپس سراغ آدم‌ها می‌آید و می‌گوید آدم‌ها هم دو قِسم هستند، یک عده کسانی هستند که میل به کجی، نادرستی و بدی دارند، آن کسی که دلش به انحراف گرایش دارد، جست‌و‌جو می‌کند که آیات متشابه را بیابد تا از آن‌ها تبعیت کنند، یعنی محکمات را رها کرده و می‌خواهند از متشابهات تبعیت کنند.

برای مثال برخی را می‌بینیم که در تمام سخنرانی‌های امام (ره) می‌گردند «میزان آراء ملت است» را می‌یابند، اصلاً نمی‌گویند که امام در چه شرایطی این را گفتند، نمی‌گویند که در آن زمان هر کسی یک ایسم برای نام جمهوری اسلامی پیشنهاد می‌داد، امام (ره) فرمودند جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر، مردم هم 2/98 درصد به این عقیده رأی دادند، پس از رأی دادن، باز هم این افراد مریض دست بر نمی‌داشتند و به‌دنبال پسوندهای ناهنجار خود بودند، امام (ره) هم در این شرایط فرمودند میزان رأی ملت است.

یعنی این‌ها تمام ماجرا و شأن نزول کلام امام (ره) را عامدانه به فراموشی می‌سپارند، سپس می‌گویند امام (ره) فرمود میزان رأی مردم است، پس بیایید مجدداً جمهوری اسلامی را رفراندوم کنیم ببینیم پیروان آمریکا و اسرائیل چه می‌خواهند، ما همان را کنیم.

معلوم می‌شود چنین آدم‌هایی جست‌وجو می‌کنند متشابهات را پیدا کنند، در طول تاریخ هم این گونه بوده است، فرقه‌های گمراه در قرآن گشته‌اند و آیه‌ای را پیدا کرده‌اند که خدا گفته «یدالله فوق ایدیهم»، آمده‌اند مکتبی به نام تجسم تولید کرده‌اند و گفته‌اند خدا جسم است، می‌گوییم به چه دلیل می‌گویید خدا جسم است؟ می‌گویند چون گفته «یدالله»، در حالی که این آیه نهایتاً این است که متشابه باشد، باید متشابه را به محکم برگردانیم، اگر این آیه گفته «یدالله فوق ایدیهم»، خدا در آیه 11 سوره شوری فرموده «لیس کمثله شیء»، بنابراین غلط است که ما بیاییم خدا را با موجودات دیگر مقایسه کنیم.

بنابراین آن‌هایی که دلشان مریض است در به در به دنبال متشابهات می‌گردند تا فتنه درست کنند، برای چه دنبال متشابهات می‌گردند؟ برای اینکه به‌دنبال فتنه هستند، همان فتنه‌ای که «اکبر من القتل» است، همان فتنه‌ای که «اشدّ من القتل» است، همان فتنه‌ای که «و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه»، این‌ها از این جنس هستند.

این‌ها می‌خواهند بگویند ما همه پس‌زمینه‌های قرآن را می‌فهمیم، در حالی که دروغ می‌گویند، چرا که پس‌زمینه‌های قرآن را اهل بیت (ع) می‌فهمند، این راجع به فتنه‌گران و آن‌هایی بود که دل‌هایشان مریض است.

خداوند راجع به مؤمنین می‌فرماید مؤمن تسلیم است اما کافر ارتیاء و شک دارد، مؤمن می‌گوید هر چه خدا و رسول خدا (ص) گفتند، هر چه امیرالمؤمنین (ع) و اولاد آن حضرت گفتند من تسلیم هستم اما کافر و منافق که در قلبش مرض است، شک می‌کند.

خداوند می‌فرماید این شیعیان هستند که جنود پروردگار هستند، این‌ها شاهد آرمان‌های الهی در هر کجای زمین به حساب می‌آیند، البته متأسفانه استعمار ذهن ما را این‌طور جهت داده که وقتی صحبت از شیعه و سنی می‌شود، ما تصور می‌کنیم که تعداد خاصی در دنیا شیعه هستند و جمعیت کثیری سنی هستند، همه شواهد و قرائن و تحلیل‌های دینی، مذهبی، اجتماعی و فرهنگی گواه این حقیقت هستند که ما شیعیانی داریم و در مقابل دشمنان اهل بیت (ع) را داریم که تعدادشان خیلی کم است، جمعیت زیادی داریم که نه می‌توان به آن‌ها شیعه گفت و نه می‌توان به آن‌ها سنی گفت، یعنی یک جمعیت انبوه خاکستری داریم.

یک سرداری در بلاد نیجریه قیام می‌کند و میلیون‌ها نفر با دعوت او می‌آیند رسم اهل بیت (ع) را می‌پذیرند، این‌ها اگر غیر شیعه بودند، اگر متعصب بودند، اگر خاکستری نبودند، نمی‌آمدند به راحتی به این قیام بپیوندند، ما جمعیت اندکی یهودیان را داریم که بدترین دشمنان مسلمانان هستند و جمعیت زیادی را داریم که قرآن به مسلمانان سفارش می‌کند هوای آن‌ها را داشته باشید، این‌ها همان مسیحیان واقعی هستند، خداوند می‌فرماید این‌ها دنبال خدا می‌گردند و به‌دنبال ذکر و عبادتند.

خداوند در آیه 27 سوره حدید هم تأکید می‌کند که این‌ها اهل رهبانیت، رأ‌فت و رحمت هستند، خداوند می‌فرماید این‌ها کسانی هستند که اگر آیات حق را بشنوند اشک‌شان جاری می‌شود، یعنی این قدر حقیقت‌جو هستند.

آن‌هایی که به اختلافات شیعه و سنی دامن می‌زنند، جنگ‌های فرقه‌ای راه می‌اندازند و تعصبات دوران جاهلیت را به افکار و اندیشه‌های مردم تزریق می‌کنند، معلوم می‌شود این‌ها دقیقاً کار صهیونیستی انجام می‌هند، چون آن کسی که از این اختلافات بین شیعیان و فرقه‌های دیگر بهره می‌برد فقط یهودیانی هستند که بدترین دشمنان مسلمانان هستند.

باید آینده جهان را با چشم‌انداز نگاه اهل بیتی ببینیم، خداوند می‌فرماید خدا راه را نشان داده، برخی‌ها شکر آن را به جا می‌آورند و حق را می‌پذیرند، برخی‌ها هم کفران می‌کنند، راجع به امام زمان (عج) آن کسی که شکر به جا می‌آورد همان کسی است که قدم‌های محکم به سمت ظهور بر می‌دارد، احیا، برجسته دیدن و فعال بودن در امر اربعین به معنای همان قدم‌های جدی است که ما می‌توانیم به سمت ظهور برداریم.

هر کس می‌تواند در راهپیمایی اربعین حضور پیدا کند و هر کس می‌تواند حمایت کند، دیگران را تشویق به حضور کند، اگر هزینه‌ای هست مشارکت کند، این تعظیم شعائر الهی، قدم برداشتن به سوی آرمان‌های شیعی و متصل کردن اتوبان بزرگ شکل گرفته از هر کوی و برزن، از ایران اسلامی تا کریلای معلی است، باید کاری کنیم این اتوبان بعد از کربلا به قدس، مکه و مدینه اتصال پیدا کند، این همان قدم برداشتن به سمت منویات روشن و آینده درخشان پیروان اهل بیت (ع) است.