نماینده ولیفقیه در استان قزوین در جلسه تفسیر قرآن کریم به بیان عوامل تکذیب پرداخت.
آیتالله عبدالکریم عابدینی در جلسه شصتونهم تفسیر قرآن کریم که در تاریخ 3 تیر 1403 در مسجد شیخالاسلام برگزار شد، اظهار کرد: عید بزرگ غدیرخم را تبریک عرض میکنم که مرکز همه خوبیها و برکه برکات الهی برای جامعه بشری تا روز قیامت است.
سوره مرسلات 50 آیه دارد و 10 آیه یعنی یک سوم آن تکرار آیه «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» است، در جلسه پیشین مفصل آیاتی ذکر شد که مکذبین چه کسانی هستند و چه مجازاتی در پیشگاه خدا دارند.
در این جلسه میخواهیم عوامل تکذیب را بررسی کنیم، یعنی اینکه چه میشود آدمها تکذیبکننده یا تصدیقکننده میشوند؟ آدم باید چه بلایی بر سر خودش و روح و روانش آورده باشد تا مکذب شود؟ چون انسان از اصل و اساس، مکذب نیست.
خدای متعال در آیه 25 سوره لقمان راجع به کافران صحبت کرده و میفرماید اگر از کافران سؤال کنید چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است، حتماً خواهند گفت که خدا اینها را آفریده است، یعنی ما آدمها قرار نیست تکذیبکننده باشیم، قرار است تصدیقکننده باشیم، حتی اگر هنوز به معرفت ایمان نرسیده و در عالم کفر باشیم، مگر اینکه بلاهایی بر سر فطرتمان آورده باشیم که خدا، قرآن و قیامت تکذیب کند.
خدای متعال در آیه 172 سوره اعراف میفرماید «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ»، یعنی (و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم گفتند چرا گواهى داديم تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين امر غافل بوديم).
یعنی فطرت انسان به گونهای آفریده شده که اگر خدا از آدمها بپرسد آیا من ربّ و آفریدگار شما نیستم، حتماً خواهند گفت که همین طور است، چرا که اساس شخصیت انسان بر تصدیق است.
حال ما آدمها چه میکنیم که اهل تکذیب میشویم؟ عواملی انسانها را به تکذیب میکشاند، یک عامل تکذیب، ناپاکی است، یعنی اگر انسان طینت، فطرت و انسانیت خود را از آلودگی و بدی حفظ کند، اهل تکذیب نخواهد بود، حتی اگر کافر هم باشد وقتی حق میبیند حالت انعطاف، پذیرش و تعظیم در برابر حق دارد.
اینکه ما میگوییم کافران هم تسلیم میشوند، منظورمان کافران عنود و لجوج نیست، منظور کسانی است که عوام هستند و ایمان ندارند، اینها اگر پاکی در کارشان باشد، قیامت را تکذیب نمیکنند، خدای متعال در آیات 77 تا 79 سوره واقعه میفرماید «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ، فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ، لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»، یعنی (كه اين پيام قطعاً قرآنى است ارجمند، در كتابى نهفته، كه جز پاكشدگان بر آن دست ندارند).
خدای متعال در این آیات میفرماید فقط پاکان میتوانند با قرآن ارتباط برقرار کنند، چرا که جنسشان با هم یکی است، خدای متعال در آیات 80 و 81 و 82 سوره واقعه میفرماید (وحیای است از جانب پروردگار جهانیان، آیا شما این سخن را سبک و سست میگیرید، و تنها نصیب خود را در تکذیب آن قرار میدهید).
با توجه به این آیات میتوان فهمید اگر کسی پاک باشد کتاب خدا را دست کم نمیگیرد و سست نمیانگارد و سهم خودش از این دنیا را تکذیب قرار نمیدهد.
خدای متعال در این عالم، حکمت، علم و دانش، ایمان، معرفت، محبت علی (ع) و اولاد او را رزق و روزی قرار داده است، اینهمه رزق خدا در سفره انسان قرار داده شده است، حال تصور کنید یک آدمی بیاید همه این رزقها را ببیند اما برود بگوید من مینشینم کنار کاسهای که درون آن تکذیب است، من میخواهم سهمم تکذیب باشد.
قرآن چنین آدمی را سرزنش کرده و در آیه 82 سوره واقعه میگوید «وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ»، یعنی (و تنها نصيب خود را در تكذيب آن قرار مىدهيد)، خدای متعال میفرماید چرا به خودتان ظلم میکنید و اهل تکذیب میشوید؟ اینهمه مائدههای آسمانی ولایت، امامت، ایمان، قرآن و ذکر وجود دارد، آن وقت شما آمدهاید تکذیب را سهم خودتان کردهاید؟ چه کنیم که این گونه نشود؟ خداوند میفرماید پاک باشید که این اتفاق نیفتد.
دومین عاملی که انسان را به تکذیب میکشاند، طغیانگری و گنهکاری است، انسان تا زمانی که در مجرا و مسیری که خدا او را هدایت کرده، زندگی و حرکت کند، هم خودش راحت است و هم دیگران از دست او آسودهاند، اما اگر اهل طغیان شود و دنبال گناه و مخالفت با خدا باشد، کار بر خودش و دیگران سخت میشود.
هر کس گناه میکند و در مقابل فرامین خدا تسلیم نیست، طغیانگر است، اما قد و قواره همه طغیانگران یکی نیست، برای مثال رضاخان یک طغیانگر برجسته بود، صدام به معنای واقعی طغیانگری را برای ما معنا کرد، این آدم وقتی از مسیر انسانیت، عدل، حق و پذیرش فرمان خدا بیرون آمد و طغیان کرد، چه اتفاقاتی افتاد؟ هم خودش را به نابودی کشاند و هم به دیگران آسیب رساند.
گنهکاری و طغیانگری عامل تکذیب است، کسی که طغیانگر شد راحت تکذیب میکند، کسی که طغیانگر شد دیگر حد و مرزی ندارد، کسی که راحت راضی به یک دروغ شود، دروغهای بعدی را هم به راحتی میگوید، کسی که آبروی یک مؤمن را میبرد، به راحتی راضی میشود آبروی مؤمنین دیگر را هم ببرد، کسی که یک لقمه حرام میخورد، به راحتی راضی میشود لقمههای حرام بیشتری بخورد، طغیانگری این گونه است، یعنی انسان از حد و مرز خارج میشود.
خدای متعال در آیات 10 و 11 و 12 و 13 سوره مطففین میفرماید «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ، الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ، وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ، إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ»، یعنی (واى بر تكذيبكنندگان در آن هنگام، آنان كه روز جزا را دروغ مىپندارند، و جز هر تجاوزپيشه گناهكارى آن را به دروغ نمىگيرد، همان كه چون آيات ما بر او خوانده شود گويد اينها افسانههاى پيشينيان است).
خدای متعال در این آیات میفرماید هیچ کسی قیامت را تکذیب نمیکند مگر اینکه تجاورکار اهل گناه شود، متعدی و طغیانگر باشد و به گناه عادت کرده باشد، وقتی هم آیات خدا را برای اینها تلاوت میکنند، برای اینکه خیال خودشان را راحت کنند، کلام خدا را هم تکذیب میکنند و میگویند اینها قصههای قدیمی است.
بنابراین گناه کردن و طغیان کردن باعث میشود آدم خدا، قیامت و کتاب خدا را تکذیب کند، سومین عامل برای تکذیب، روح استکباری است، برخی آدمها نرمال و معمولی هستند، یعنی اگر یک حقیقتی را به آنها بگوییم، یا با دلیل آن را رد میکنند، یا با دلیل آن را میپذیرند، اما برخیها حالت استکباری دارند، هر چه بگویی حرف خودشان را میزنند، بنابراین روح استکباری یکی از عوامل تکذیب است.
برخیها استعداد خدادادیشان آنها را به تکذیب میرساند، چون احساس میکنند بیشتر از دیگران میدانند، برای مثال میگویند ایدئولوژی جهانبینی میسازد، این به ظاهر یک جمله ساده است، اما چقدر فاجعه به دنبال آن است، این جمله یعنی هر کس هر چه فکر میکند درست است.
اگر ایدئولوژی برای مبانی و ریشههای فکری تعیینکننده شود، این گونه دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود، این یعنی ما هیچ عقیدهای نداریم و در ایدئولوژی و جهان بینی هرج و مرج پیش میآید، نتیجه این میشود که برخی از اصطلاح «صراطهای مستقیم» استفاده میکنند، در حالی که ما «صراط مستقیم» داریم.
آن کسی که آشفته فکر میکند و متفکرانه افکار ناپخته خود را به قرآن عرضه نمیکند تا ترازوی قرآن صحیح یا باطل بودن فکر او را به وی بفهماند، این بخاطر تکبر است، چقدر آدمها بخاطر همین افکار غلط منحرف شدند.
خدای متعال در آیه 36 سوره اعراف میفرماید «وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»، یعنی (و كسانى كه آيات ما را دروغ انگاشتند و از پذيرش آنها تكبر ورزيدند آنان همدم آتشند و در آن جاودانند).
خدای متعال در آیه 40 سوره اعراف هم میفرماید «إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ»، یعنی (در حقيقت كسانى كه آيات ما را دروغ شمردند و از پذيرفتن آنها تكبر ورزيدند درهاى آسمان را برايشان نمىگشايند و در بهشت درنمىآيند مگر آنكه شتر در سوراخ سوزن داخل شود و بدينسان بزهكاران را كيفر مىدهيم).
خدای متعال در آیه 96 سوره اعراف میفرماید «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»، یعنی (و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند قطعاً بركاتى از آسمان و زمين برايشان مىگشوديم ولى تكذيب كردند پس به كيفر دستاوردشان گريبان آنان را گرفتيم).
خدای متعال در این آیه میفرماید کسانی که اهل تقوا هستند، برکات زمین و آسمان را برایشان میگشاییم، بزرگترین برکت خدا آیات قرآن و ولایت امیرالمؤمنین (ع) است، اهل تکذیب هرگز ولایت علی (ع) را نمیفهمند، لذت کلمات امیرالمؤمنین (ع) را در نهجالبلاغه نمیچشند، چون خودشان را فراتر میبینند، چنین کسانی قرآن را تجربه پیامبر (ص) میدانند، چنین کسانی قدم به قدم خودشان را به جهنم نزدیک میکنند.
چهارمین عامل از عواملی که آدمها را به تکذیب آیات الهی میکشاند، غرق بودن در لهو و لعب و بازیگوشی در مقابل هوشیاری و بیداری است، چقدر آدمهایی را داریم که فکر میکنند تمام زندگی بگو و بخند است، البته بگو و بخند قدغن نیست، رسول خدا (ص) و ائمه (ع) ما را تشویق کردهاند که در زندگیمان بگو و بخند داشته باشیم، امیرالمؤمنین (ع) هم شوخطبع بودند، حتی یکی از توجیهها برای کنار گذاشتن امیرالمؤمنین (ع) این بود که میگفتند علی (ع) زیاد شوخی میکند، البته آنها هدفشان این بود که حضرت در رأس حکومت قرار نگیرد و میخواستند با همین یک جمله جایگاه ولایت و امامت امیرالمؤمنین (ع) را تکذیب کنند.
بنابراین شوخی داشتن منافاتی با اسلام و دین ندارد، استاد قرائتی (حفظه الله) از اصطلاح «خنده حلال» استفاده میکردند، خودشان هم با همین شوخیهای بامعنا، با حکمت، سنگین و وزین کاری کردهاند مردم راحت حرفهایشان را میفهمند و پای صحبتشان مینشینند.
بنابراین ما نمیخواهیم بگوییم نباید به هیچ عنوان شوخی و خنده کرد، اما غرق شدن در لهو و لعب و غرق شدن در عالم بیهودگی و پوچی شایسته نیست.
خدای متعال در آیات 11 به بعد سوره طور میفرماید (پس وای بر تکذیبکنندگان در آن روز، آنان که به یاوه سرگرمند، روزی که به سوی آتش جهنم کشیده میشوند چه کشیدنی، و به آنان گویند این همان آتشی است که دروغش میپنداشتند، آیا این افسوس است یا شما درست نمیبینید، به آن در آیید خواه بشکیبید یا نشکیبید، به حال شما یکسان است تنها به آنچه میکردید مجازات مییابید).
خداوند میفرماید کسانی که غرق در غفلت و گناه هستند، در قیامت به جهنم میروند، جزع و فزع هم بکنند به حالشان فرقی ندارد، در مقابل اینها رزق و روزی متقین باغهای بهشت و جنات نعیم است.
پنجمین مورد از مواردی که باعث میشود انسان اهل تکذیب باشد، هواهای نفسانی است، این مخصوصاً در میان یهودیان مصادیق فراوانی دارد.
سوره مائده سوره ولایت است، این سوره آکنده از مسائل معرفتی نسبت به ولایت امیرالمؤمنین (ع) و اولاد آن حضرت است، سوره مائده از جمله سورههایی است که آیات فراوانی راجع به یهودیان هم دارد، معلوم میشود آنهایی که با ولایت امیرالمؤمنین (ع) میجنگیدند، یا مستقیم یهودی بودند یا متأثر از یهودیان بودند.
امروز هم منافقین داخلی که با ولایت و امامت میستیزند، اینها یا مستقیم روحیات صهیونیستی دارند، یا یهودیها آنها را تحریک میکنند که عامل ناهنجاریهای سیاسی و اجتماعی باشند.
خدای متعال در آیه 70 سوره مائده میفرماید «لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلًا كُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُوا وَفَرِيقًا يَقْتُلُون»، یعنی (به راستى از بنىاسرائيل پيمان گرفتيم و به سوى آنان پيامبرانى فرستاديم، اما هرگاه كه پيامبرى احكامى بر خلاف دلخواهشان آورد، گروهى را دروغگو انگاشتند و گروهى را كشتند).
خدای متعال در این آیه میفرماید ما از بنیاسرائیل میثاق گرفتیم و پشت سر هم برای آنها پیغمبر فرستادیم، هر پیغمبری که در میان آنها رفت، اگر پیرو هوا و هوس آنها نبود، یا او را تکذیب میکردند یا او را میکشتند، برای اینکه پیغمبر با هوای نفس آنها کنار نمیآمد.
خدای متعال در آیات 70 تا 72 سوره غافر میفرماید «الَّذِينَ كَذَّبُوا بِالْكِتَابِ وَبِمَا أَرْسَلْنَا بِهِ رُسُلَنَا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ، إِذِ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ يُسْحَبُونَ، فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ»، یعنی (كسانى كه كتاب خدا و آنچه را كه فرستادگان خود را بدان گسيل داشتهايم تكذيب كردهاند به زودى خواهند دانست، هنگامى كه غلها در گردنهايشان افتاده و با زنجيرها كشانيده مىشوند، در ميان جوشاب و آنگاه در آتش برافروخته مىشوند)، این آیه راجع به مجازات کسانی است که تکذیب میکنند.
خدای متعال در آیات 28 و 29 و 30 سوره نبأ میفرماید «وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كِذَّابًا، وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ كِتَابًا، فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِيدَكُمْ إِلَّا عَذَابًا»، یعنی (و آيات ما را سخت تكذيب میکردند، و حال آنكه هر چيزى را برشمرده به صورت كتابى در آوردهایم، پس بچشيد كه جز عذاب هرگز چيزى بر شما نمىافزاييم).
خدای متعال در این آیه میفرماید ای تکذیبکنندگان، در قیامت هر چقدر جزع و فزع کنید، فقط عذابتان اضافه میشود و هیچ مشکلی از شما حل نمیشود.
خدای متعال در آیه 95 سوره یونس میفرماید «وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخَاسِرِينَ»، یعنی (و از كسانى كه آيات ما را دروغ پنداشتند مباش كه از زيانكاران خواهى بود)، خدای متعال در این آیه میفرماید مبادا شما هم تکذیبکننده شوید، اگر تکذیبکننده شوید خسارتزده خواهید شد.
همان طور که آیات تکذیب داریم، آیات تصدیق هم داریم، چند نمونه از این آیات ذکر خواهد شد، خدای متعال در آیات 32 و 33 و 34 سوره زمر میفرماید «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ، وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ، لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذَلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ»، یعنی (ستمكارتر از كسي كه بر خدا دروغ ببندد، و سخن صدق را كه به سراغ او آمده تكذيب كند چه كسي است؟ آيا در جهنم جايگاه كافران نيست؟ اما كسي كه سخن صدق بياورد و كسي كه آن را تصديق كند آنها پرهيزگارانند، آنچه بخواهند نزد پروردگارشان براي آنها موجود است، و اين است جزاي نيكوكاران).
خدای متعال در این آیات میفرماید چه کسی ظالمتر است از آن کسی که وقتی کتاب خدا میآید، کتاب خدا را تکذیب میکند و دروغ میانگارد، آیا جهنم جایگاه چنین کسی نیست؟ آن کسی که کتاب خدا را میپذیرد و آن را تصدیق میکند، او اهل تقواست، آنهایی که تصدیق میکنند خدا تحویلشان میگیرد و پاداش نیکو به آنها عنایت میکند.
خدای متعال در آیه 34 سوره قصص میفرماید حضرت موسی (ع) گفت خدایا قبول کن برادرم هارون، مشاور و وزیر من باشد، چون او در بیان از من بهتر است، فصاحت بیان و کلامش بالاست، کاری کن او بیاید کمک من باشد و با بیان اثرگذار خود، در میان دیگران مرا تصدیق کند.
خدای متعال در آیه 41 سوره بقره میفرماید «وَآمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ»، یعنی (و بدانچه نازل كردهام كه مؤيد همان چيزى است كه با شماست ايمان آريد و نخستين منكر آن نباشيد و آيات مرا به بهايى ناچيز نفروشيد و تنها از من پروا كنيد).
خدای متعال در این آیه میفرماید قرآن مصدّق تورات و انجیل حقیقی است، مبادا جزو کسانی باشید که اولین کافران در این وادی هستند.
خدای متعال در آیه 46 سوره مائده میفرماید «وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ»، یعنی (و عيسى پسر مريم را به دنبال آنان [پيامبران ديگر] درآورديم در حالى كه تورات را كه پيش از او بود تصديق داشت و به او انجيل را عطا كرديم كه در آن هدايت و نورى است و تصديق كننده تورات قبل از آن است و براى پرهيزگاران رهنمود و اندرزى است).
خدای متعال در این آیه میفرماید پیغمبرانی آمدند و رفتند، نوبت به عیسیبنمریم (س) رسید، عیسی (ع) نسبت به پیغمبران گذشته و کتب آنها مصدّق بود، به عیسی (ع) هم انجیل را دادیم، این انجیل آکنده از هدایت و نور است، یعنی هم عیسی (ع) مصدّق موسی (ع) و تورات است، و هم انجیل مصدّق موسی (ع) و تورات است، بنابراین بنای خدا بر این است که این تصدیق و تکذیب را برای ما جا بیندازد.
خدای متعال در آیه 6 سوره صف میفرماید «وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ»، یعنی (و هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت اى فرزندان اسرائيل من فرستاده خدا به سوى شما هستم تورات را كه پيش از من بوده تصديق مىكنم و به فرستادهاى كه پس از من مىآيد و نام او احمد است بشارتگرم پس وقتى براى آنان دلايل روشن آورد گفتند اين سحرى آشكار است).
در این آیه آمده عیسی (ع) به بنیاسرائیل گفت من فرستاده خدا برای شما هستم، من تورات را که قبل از من آمده تصدیق میکنم و بشارت به آمدن پیامبری میدهم که نام او احمد است.
هر پیغمبر سه کار میکرده است، یک کارش این بوده که پیغمبران قبل از خودش و کتابهای آسمانی پیش از خودش را تصدیق میکرده است، پیغمبر بعد از خودش را هم معرفی میکرده است، پیغمبر خاتم (ص) را هم بشارت میداده است.
هر امامی هم همین طور بوده است، امام قبل از خودش را تصدیق میکرده است، امام بعد از خودش را معرفی میکرده و خاتمالاوصیاء را بشارت میداده است.
خدای متعال در آیه 89 سوره بقره میفرماید «وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِين»، یعنی (و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد و از ديرباز در انتظارش بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مىجستند ولى همين كه آنچه كه اوصافش را مىشناختند برايشان آمد انكارش كردند پس لعنت خدا بر كافران باد).