نماینده ولی فقیه در استان قزوین در جلسه هفتگی تفسیر قرآن کریم در شرح تفسیر سوره انسان گفت: در عالم وسوسههای زیادی اعم از وسوسه هوای نفس، هوای نفس دیگران و وسوسه شیطان وجود دارد، انسان همه اینها را لازم دارد و اگر بخواهد به کمال برسد باید با هواهای نفسانی مقابله کند.
آیتالله عبدالکریم عابدینی در جلسۀ چهلونهم تفسیر قرآن کریم (۱۲ آذر ماه ۱۴۰۲) در تفسیر سوره انسان اظهار کرد: سوره انسان از سورههای مدنی است، البته برخی نیز احتمال دادهاند جزو سورههای مکی باشد، در صفحه 398 جلد دوم تفسیر قمی آمده است سوره دهر 31 آیه دارد و از سورههای مدنی به حساب میآید، اگر به شناسنامه سورهها توجه کنیم، با علاقه سورهها را مطالعه و قرائت میکنیم.
برخی سورهها ترکیبی از آیات مکی و مدنی را دارند، در رابطه با سوره انسان اصولاً گفتهاند از سورههای مدنی است، سوره انسان از جمله سورههای چند اسمی است که علاوه بر انسان، به آن سوره دهر هم میگویند، به دلیل نخستین کلمات این سوره، به آن سوره «هل اتی» هم میگویند، به ندرت سوره ابرار هم به آن گفتهاند، همچنین سوره امشاج نیز نامیده میشود اما شهرت بیشتر آن به «انسان، دهر، هل اتی» است.
این سوره 31 آیه دارد اما برخی تفاسیر مانند کشفالاسرار میبدی و قرائب القرآن، کلمات و حروف سورهها را نیز شمارش کردهاند، برای اینکه کسی نیاید یک حرف از قرآن کم کند یا یک حرف به آن اضافه کند، یعنی برای صیانت قرآن از تحریف این کارها از قدیم انجام شده است.
ترتیب نزول سورهها نیز مانند تاریخ تولد سورههاست، از نظر ترتیب نزول سورهها، سوره الرحمن سوره 97 بوده و سوره دهر نیز سوره 98 است، همچنین این سوره قبل از سوره طلاق نازل شده است، بنابراین سوره دهر، بین سورههای الرحمن و طلاق نازل شده است.
ترتیب چینش سوره دهر در قرآن کریم هفتاد و ششمین سوره است، این سوره پس از سوره قیامت و قبل از سوره مرسلات در مصحف شریف چینش شده است.
روایاتی که راجع به سورهها آمدهاند، دو نوع هستند، یک نوع روایاتی هستند که راجع به فضیلت سوره صحبت میکنند، یعنی میگویند اگر این سوره را بخوانید خداوند این ثواب را به شما عنایت میکند، برخی روایات نیز هستند که آثار و برکات سوره را بیان میکنند.
درباره آثار و برکات این سوره از رسول اکرم (ص) در مستدرک الوسائل محدث نوری آمده که حضرت فرمودند هر کس سوره هل اتی را قرائت کند خدا برای او جنت و بهشت را پاداش میدهد، یعنی اثر و آورده این سوره برای کسی که با آن ارتباط داشته باشد بهشت خواهد بود.
البته روایاتی که این گونه مسائل را بیان میکنند، صرفاً منظورشان خواندن سوره نیست، بلکه منظورشان آن کسی است که این آیات را قرائت میکند، به معانی و مفاهیم آیات دقت و توجه میکند و آنها را در زندگی به کار میگیرد و بر اساس آن سوره زندگی میکند.
متأسفانه برخی تصور میکنند میتوانند هر کاری انجام دهند و سپس بروند این سورهها را بخوانند و فضائل آن را شکار کنند و به این شیوه میتوانند به عالیترین درجات بهشت نائل شوند، در حالی که ائمه (ع) خودشان اهل عمل بودند، نه اینکه فقط قرار باشد سورهها را بخوانیم و شیوههای رمزی دور زدن خدا و دین و ورود به بهشت را فرا بگیریم، ما نمیخواهیم خدا و دین را دور بزنیم و حقایق ایمانی را ابزار موفقیتهای بدون تلاش و کوشش قرار بدهیم.
در تفسیر جوامعالجامع نیز یکی دیگر از آثار اخروی و نعمتهای بهشتی این سوره بیان شده است، در میان مفسران کسانی هستند که اعتقادی به این مسئله ندارند که این آیه با آیه قبل از آن ارتباط دارد، یا اینکه اعتقادی به ارتباط سورههای قرآن با هم ندارند اما برخی از مفسران معتقد به این مسئله هستند و این نیاز به کوشش، تلاش، فکر بسیار و تدبر خستگیناپذیر دارد که ما در فضای هر سوره و معانی و مفاهیم سورهها بیندیشیم و ببینیم آیا بین این سوره و سوره قبل یا بعد ارتباطی وجود دارد یا خیر.
خیلی جاها این ارتباط بسیار واضح و روشن است و کاملاً مشخص است این سورهها به هم وصل هستند، برخی اوقات نیز کشف این ارتباط به آسانی ممکن نیست، ارتباط سوره دهر با سوره پیش از آن بسیار واضح و روشن است و خیلی خوب میشود تشخیص داد که این سوره به سوره قبل از آن متصل است.
برای مثال اگر اواخر سوره طور با ابتدای سوره نجم را که سورههای پشت سر هم در مصحف شریفاند، مشاهده کنید میبینید که گویا یک سلسله را به جایی رسانده که سلسله بعدی یا سوره بعدی را به آن متصل میکند، این را در خیلی سورهها به همین وضوح و روشنی میتوان دید.
از جمله جاهایی که ارتباط سوره با سوره قبل از آن به روشنی قابل درک و فهم است، سوره مبارکه قیامت است که به سوره انسان وصل میشود، در آیات 36 به بعد سوره قیامت خداوند میفرماید آیا انسان گمان کرده بیهدف رها میشود؟ سپس از آغاز شکلگیری انسان یعنی از مرحله نطفه شروع میکند و توضیح میدهد تأثیر و تأثری را که پدر و مادر روی انسان دارند، سپس میفرماید این نطفه تبدیل به مرد و زن میشوند، آیا خدایی که این طور با دقت انسان را آفریده، نمیتواند مردگان را زنده کند؟
در ابتدای سوره دهر نیز خداوند میفرماید زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود، یعنی اصلاً چیزی نبوده که کسی بیاید بگوید این ارزش دارد و قابل رشد و کمال است، سپس انسان از نطفه مختلطی آفریده شد.
بنابراین انتهای سوره قیامت و ابتدای سوره انسان به یکدیگر متصل هستند و به راحتی میتوان تشخیص داد بین این دو سوره ارتباط و انسجام جدی وجود دارد.
یکی از مهمترین اهداف و محتواهایی که سوره انسان دنبال میکند، خداشناسی است، خداوند در این سوره به ما میگوید شما بیصاحب نیستید، اتفاقی به این دنیا نیامدهاید، کسی هست که شما را از هیچ به این دنیا دعوت کرده و در نهایت سِیر کار خدا و توحید افعالی را به ما آموزش میدهد.
همچنین این سوره ما را به ما میشناساند، یعنی هم خداشناسی و هم انسانشناسی است، برخی مفسرین مانند مرحوم محمدجواد مغنیه نقل کردهاند که امیرالمؤمنین (ع) فرموده خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده، اکنون کجاست و قرار است به کجا برود.
این جملات حتی اگر حدیث هم نباشند نگاه حکیمانهای است و خوب است که آدم در همه زمینهها بداند کجا بوده، اکنون کجاست و قرار است به کجا برود؟ برای مثال در زمینه سیاست، تجارت، خلقت، آفرینش، عزت و اقتدار بدانیم پیش از این کجا بودهایم و اکنون کجاییم؟
برای مثال غزه که اکنون به صهیونیستها موشک میزند، یک زمانی به وسیله سنگ با آنها میجنگید، یمن که اکنون به صهیونیستها موشک میزند، یک زمانی بمباران میشد اما هیچ چیزی برای دفاع نداشت، اینها پیش از این کجا بودند و اکنون در کجا هستند؟ اگر به همین روند ادامه بدهند فردا کجا خواهند بود؟ دیدن این قبیل مسائل و فکر کردن به آنها، به انسان امید میدهد و آینده را برای ما قابل پیشبینی میکند.
در سوره انسان خداشناسی و انسانشناسی مطرح است، بحث شکر و کفران نیز در این سوره به خوبی مشخص است، سیره و سنت انفاق در حد اعلی از طریق ائمه اطهار (ع) در این سوره مطرح شده و موضوع نذر نیز در این سوره آمده است.
از تفسیر قمی تحت عنوان امالتفاسیر نام برده شده است، این تفسیر بوی روایات را میدهد و به عصر ائمه (ع) نزدیک است، در این تفسیر در باب آیات ابتدایی سوره انسان آمده یک زمانی بوده که نه در علم و نه در ذکر بوده است، یعنی این انسانی که اکنون اینقدر در عالم نقشآفرین است، یک زمانی بوده که اصلاً وجود نداشته است، حتی در علم و در هیچ فکر و خیالی هم نبوده است، بعداً طوری شد که در علم بود اما قابل اهمیت و اعتنا و قابل ذکر نبود.
سپس در این تفسیر آمده این انسان از نطفه آفریده شد و در حال ابتلاء و در حال جنگ، انتخاب، آزمایش، فعالیت بوده است، در میان هزاران هزار نطفه یکی انتخاب میشود و تبدیل به انسان میشود، گاهی هم دوقلو یا چند قلو میشوند، به هر حال این گونه همه این ذرات تبدیل به انسان میشوند، فلذا این ذرهای که در نهایت تبدیل به انسان میشود مورد امتحان است.
همان ابتلا و امتحانی که وقتی بعدها انسان حرکت میکند و موجود عاقل و فعال اجتماعی میشود، این ابتلا و امتحان در ردههای بسیار جدیتر و بالاتری در زندگی او جاری هستند، چقدر عجیب است موجودی از هیچ به این نقطه رسیده است، بنابراین خداوند با این آیات بهتر از همه خداشناسی را به ما یاد داده است، در این سوره گویا خدا از ما اعتراف میگیرد و میگوید قبول دارید هیچ چیزی نبودید؟ ما هم مجبوریم واقعیت را اعتراف کنیم.
هر کس خود را بشناسد، خدا را هم میشناسد، بنابراین انسانشناسی، خداشناسی و جهانشناسی در این سوره هست.
در ادامه نیز مطابق تفسیر قمی در سوره انسان آمده که خداوند فرمودند ما راه خوب و بد را به انسان نشان دادیم، فجور، بدیها، تقوا و خوبیها را به او الهام کردیم، طریق خیر و شرّ را به او یاد دادیم و او را با همان خیر و شرّ آزمودیم، خیر و شرّ را مقابل او گذاشتیم تا ببینیم خیر را انتخاب میکند یا شرّ را بر میگزیند، حلال و حرام را مقابل چشم او قرار دادیم تا ببینیم به حلال رضایت میدهد یا به سراغ حرام میرود، عدالت و ظلم را جلوی چشم او میآوریم تا ببینیم به عدالت و جندالله میپیوندد یا جنود ظلم و ابلیس میشود.
در ادامه این تفسیر در رابطه با سوره انسان آمده که خداوند فرموده وقتی ما طریق خیر و شرّ را جلوی چشم انسان گذاشتیم یکی تبدیل به صدام و یکی تبدیل به امام (ره) میشود، یکی حاج قاسم سلیمانی و یکی جلادی به نام نتانیاهو میشود، خداوند میگوید ما به همه اینها خوب و بد یا خیر و شرّ را گفتهایم.
یکی از مباحث مهمی که بسیار زیبا و قانعکننده به داد ما میرسد مسئله جبر و اختیار است، این سوره خیلی خوب به ما بحث اختیار را یاد میدهد و میگوید ما خوب و بد را به تو نشان دادیم، این تو هستی که انتخاب میکنی، هیچ کس به تو اجبار، الزام و فشاری ندارد، خودت انتخاب میکنی، البته در عالم وسوسههای زیادی اعم از وسوسه هوای نفس، هوای نفس دیگران و وسوسه شیطان وجود دارد، انسان همه اینها را لازم دارد و اگر بخواهد به کمال برسد باید با هواهای نفسانی بجنگد.
در ادامه آمده دیگران هم اگر با هوای نفسانیشان به میدان آمدند، باید دست رد به سینه آنها بزنید، شیطان هم وقتی آمد شما را وسوسه کرد باید وسوسه او را رد کنید، در آیه 22 سوره ابراهیم جنگ بین مؤمنین و شیطان بیان شده است.
در این آیه آمده است (چون حکم قیامت به پایان رسید و اهل بهشت از اهل دوزخ جدا شدند در آن حال شیطان برای نکوهش و تمسخر کافران گوید: خدا به شما به حق و راستی وعده داد و من به خلاف حقیقت شما را وعده دادم و خلف وعده کردم و بر شما برای وعده دروغ خود هیچ حجت و دلیل قاطعی نیاوردم و تنها شما را فراخواندم و شما اجابتم کردید، پس امروز شما ابلهان که سخن بیدلیل مرا پذیرفتید مرا ملامت مکنید بلکه نفس پر طمع خود را ملامت کنید، که امروز نه من فریادرس شما خواهم بود و نه شما فریادرس من توانید بود، من به شرکی که شما به اغوای من آوردید معتقد نیستم، آری در این روز ستمکاران عالم را عذابی دردناک خواهد بود).
در این آیه آمده وقتی همه چیز تمام میشود و بساط امتحان و آزمایش جمع میشود و روز قیامت فرا میرسد، آدمهای فریب خورده با شیطان دعوا دارند و میگویند تو ما را جهنمی کردی، شیطان میگوید خدا به شما وعده حق داد، من هم به شما وعده دادم، من در وعدهای که به شما دادم خلاف وعده عمل کردم، من که به شما زور نمیگفتم، من نسبت به مؤمنینی که به خدا توکل میکنند، هیچ سیطره و سلطه و زوری ندارم، من فقط شما را دعوت و وسوسه کردم، شما دعوت مرا اجابت کردید، در حالی که پیش از من خداوند نیز شما را دعوت کرده بود اما شما دعوت او را قبول نکردید، پس مرا سرزنش نکنید، اگر کسی قرار است اینجا سرزنش شود آن خودتان هستید.
در ادامه شیطان میگوید من فقط شما را وسوسه کردم، آن وسوسه لازمه رشد و کمال شما بود، اگر من وسوسهتان نمیکردم به جایی نمیرسیدید، شما باید با وسوسه من در میافتادید و مخالفت میکردید تا رشد کنید، نه من میتوانم اینجا به فریاد شما برسم و نه شما میتوانید به فریاد من برسید، قیامت این طور است.
در ادامه شیطان میگوید شما اگر به خاطر حرفهای من آمدید به یک چیزهایی دل بستید و آنها را شریک خدا قرار دادید، من حتی خودم هم اصلاً آنها را قبول نداشتم و ندارم.
بنابراین ابتلا و امتحان با هوای نفس انسان، هوای نفس آدمهای دیگر و دعوت شیطان در این دنیا وجود دارد و باید برای رشد و کمال با آنها مقابله کرد، اثر هوای نفس دیگران در انسان در آیه 28 سوره کهف آمده است، خداوند در این آیه فرموده (همیشه خویش را با کمال شکیبایی به محبت آنان که صبح و شام خدای خود را میخوانند و رضای او را میطلبند وادار کن، و مبادا دیدگانت از آنان بگردد از آن رو که به زینتهای دنیا مایل باشی، و هرگز از آن که ما دل او را از یاد خود غافل کردهایم و تابع هوای نفس خود شده و به تبهکاری پرداخته متابعت مکن).
خداوند در این آیه فرموده خودت را سفت و محکم نگه دار، پیدا کن آدمی را که همه روزگارش را با خدا سپری میکند، به او بچسب و رهایش نکن، انبیاء و ائمه (ع) این گونه بودند، مبادا دست از دامان آنها بردارید، آنها همانهایی هستند که همه وجودشان را متوجه خدا میکنند، مبادا دست از آنها بردارید، مگر قصد دنیا کردهاید که از آنها جدا میشوید؟ مگر میخواهید دنیاپرست باشید؟ مبادا دنبال کسی بروید که قلبش از ما غافل است، منظور از غافل در اینجا، یعنی کسی که ذاکر نیست، پس باید سراغ کسانی برویم که اهل ذکر هستند، صبح و شبشان با ذکر و ارتباط با خدا میگذرد.
خداوند در آیه 53 سوره یوسف فرموده «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ»، یعنی (و من نفس خود را تبرئه نمىكنم چرا كه نفس قطعاً به بدى امر مىكند مگر كسى را كه خدا رحم كند زيرا پروردگار من آمرزنده مهربان است)، خداوند در این آیه فرموده هوای نفستان شما را تحت تأثیر قرار ندهد.
باید مراقب باشیم هوای نفسمان ما را تحت تأثیر قرار ندهد، حال اگر هوای نفس دیگران ما را تحت تأثیر قرار دهد خیلی بدتر و عقبماندهتر است که حتی خودمان را نمیبینیم و به دنبال خواستههای شیطانی و دنیوی دیگران هستیم، در ایام انتخابات این قبیل کارها یعنی به دنبال هواهای نفسانی دیگران بودن زیاد مشاهده میشود.
بنابراین یکی از مباحث مهم در سوره انسان بحث اختیار است، خداوند در این سوره میفرماید ما راههای خوب و بد را جلوی چشم شما آوردیم، خوبیها را به شما فهماندیم و بدیها را به شما الهام کردیم، چیزی کم نگذاشتیم که شما بعداً بهانه داشته باشید و برای مثال بگویید من برای این دروغ گفتم که نمیفهمیدم، آدمی در کره زمین نداریم که خباثت دروغ را نفهمد، خباثت ظلم را نشناسد، خباثت خیانت را بلد نباشد و همچنین آدمی در عالم نداریم که زیبایی عدالت، صداقت، کرامت و عزت را نفهمد.
خداوند میفرماید من هر دو اینها اعم از تاریکی و روشنایی، نور و ظلمت و همچنین حق و باطل را جلوی چشم شما آوردم اما شما برخیهایتان اهل شکر و برخیهایتان اهل کفر بودید.
در تفسیر شریف قمی در ادامه همین بیان به نقل از ابنابیعُمیر که گفته من از امام باقر (ع) راجع به آیه 3 سوره انسان سؤال کردم که خداوند فرموده «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا»، یعنی (ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس)، امام (ع) فرمودند یا راه درست را انتخاب میکنید و شاکر میشوید یا راه درست را رها میکنید و اهل کفران میشوید، معنای آیه چنین است.
بنابراین خداوند زمینه را فراهم کرده و ما را بر سر دو راهی انتخاب قرار داده است، این کاملاً اثبات مختار بودن انسان است، انسان بر سر دو راهیِ انتخاب قرار داده شده که مشخص شود انسان در مقابل این دو گزینه کدام را انتخاب و اختیار میکند.
از امام باقر (ع) نقل شده که حضرت فرمودند «نطفه امشاج» که در آیه دوم سوره انسان آمده به معنای اختلاط نطفه مرد با زن است، یعنی مخلوط آمیزش زن و مرد با یکدیگر به معنای امشاج بوده که آغاز پیدایش انسان است، خداوند در آیه 2 سوره انسان فرموده «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا»، یعنی (ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم و او را مىآزماييم بدين جهت او را شنوا و بينا قرار داديم).
خداوند در آیه 1 سوره انسان فرموده «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا»، یعنی (آيا زمانى طولانى بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود)، مرحوم شیخ طوسی در صفحه 206 جلد 10 تفسیر تبیان فرمودهاند دهر مدتی طویل و زمانی طولانی است، یعنی خداوند خاک و زمین را آفرید، چه بسا سالیان سال سپری شد تا این خاک قابلیت پیدا کرد یا مشیت خدا تعلق گرفت که این خاک به موجودات تبدیل شود.
در ادامه نیز آمده بین دهر و وقت فرق است، فرقشان این است که وقت جاعل لازم دارد، برای مثال خداوند به ما میگوید نماز صبح را فلان موقع بخوانید، چرا که وقتش آن موقع است، یعنی جاعل دارد، یا برای مثال شما می گویید من فلان وقت را برای مطالعه تفسیر قرار دادهام، این زمانی که شما تنظیم میکنید که در آن زمان کاری را انجام دهید، این به معنای وقت است اما دهر به زمان طولانی میگویند، برای مثال دهر عمر به معنای تمام دوران عمر است.
در صفحه 319 مفردات راغب اصفهانی نیز آمده که دهر در اصل اسم مدت است، مدت طولانی عالم از آغاز تا انجام به معنای دهر است، یعنی همه عالم از شروع تا برپایی قیامت دهر است، اصل دهر برای همه روزگار و از اول تا آخر جهان است اما بعدها برای هر مدت زیادی دهر به کار برده شده است، برای مثال وقتی میخواهند بگویند همه عمر من، تعبیر دهر را به کار می برند.
مرحوم شیخ طوسی دهر را در مقابل وقت توضیح دادند، راغب اصفهانی دهر را در مقابل زمان تبیین کرده و گفته زمان هم مدت کوتاه و هم مدت طولانی را در بر میگیرد اما دهر فقط مدت طولانی را در بر میگیرد، برای مثال وقتی میخواهیم مدت حیات و زندگی یک انسان را بگوییم از دهر استفاده میکنیم، یعنی دهر را برای مدت طولانی عمر افراد به کار میبریم.