نماینده ولیفقیه در استان قزوین در جلسه تفسیر قرآن کریم به شرح چگونگی چهره گنهکاران و افراد با تقوا در قیامت پرداخت.
آیتالله عبدالکریم عابدینی در جلسه چهلوسوم تفسیر قرآن کریم (۳۰ مهر ماه ۱۴۰۲) در ادامه تفسیر سوره قیامت اظهار کرد: خداوند در آیات 14 و 15 سوره قیامت میفرماید «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ، وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ»، یعنی (بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است، هر چند در ظاهر براى خود عذرهايى بتراشد).
خداوند در این آیات میفرماید هر نفسی خوب خودش را میشناسد و میداند که درونش چه خبر است و واقعیتها را درون خود میبیند و میشناسد، هر چند عذر و بهانه بتراشد.
خداوند در آیه 16 سوره قیامت میفرماید «لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ»، یعنی (زبانت را بخاطر عجله براى خواندن قرآن حركت مده)، خداوند در این آیه میفرماید زبانت را با عجله به کار نگیر و به حرکت در نیاور که در گرفتن وحی خدا عجله کرده باشی.
خدای متعال در آیه 17 سوره قیامت میفرماید «إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ»، یعنی (چرا كه جمع كردن و خواندن آن بر عهده ماست)، خداوند در این آیه میفرماید جمع کردن و خواندن قرآن با ماست، من تضمین میکنم که چیزی زمین نماند و فراموش نشود و یا چیزی از قرآن کم، گم و زیاد نشود.
خداوند در آیه 18 سوره قیامت میفرماید «ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ»، یعنی (سپس بيان و توضيح آن نيز بر عهده ماست)، خداوند در این آیه میفرماید وقتی جبرئیل امین برای تو که فرستاده ما هستی قرآن را قرائت میکند، تو هم از آن قرائت تبعیت کن.
در رابطه با آیات 16 و 17 سوره قیامت، مفسّر مشهور اهل سنت در تفسیر خود به نام تفسیر فخر رازی یک نسبت ناروا را به شیعه داده و گفته شیعیان معتقدند قرآن تحریف شده است.
حضرت آیتالله جوادی آملی در رابطه با این نسبتی که فخر رازی به شیعه داده، میگوید فخر رازی تفسیر تبیان شیخ طوسی را میشناسد، اگر بخواهد چیزی را به شیعه نسبت دهد باید بزرگان شیعه را ببیند و از آنها نقل قول کند، شیخ طوسی بسیار پیشتر از فخر رازی تفسیر نوشته است، اگر بخواهد نسبتی به شیعیان دهد باید با استناد به این تفسیر سخن بگوید، اما باید از او پرسید به کجا استناد کرده که این تهمت را به شیعه روا داشته است.
آیتالله جوادی آملی فرمودند فخر رازی در ضمن این آیات سوره قیامت که ذکر شد تهمتی به شیعیان دارد و میگوید گروهی از قدمای روافض قائل بودند که معاذالله قرآن جابهجا، تحریف، کم و زیاد شد و نقصان در آن پیدا شد، سپس آیتالله جوادی آملی شروع به نقد این مطلب بیریشه کرده است.
حضرت آیتالله جوادی آملی میفرماید شیخ طوسی در مقدمه کتاب شریف تبیان آورده است که اجماع شیعیان و محققان این است که قرآن همان بود که نازل شد، هیچ کم و زیاد نشد، جابهجا نشد؛ فخر رازی چگونه با وجود محققی مانند شیخ طوسی که یک آدم شناخته شده است و کتاب معروفی مانند تفسیر تبیان را نوشته، این تهمت را به شیعه زده است.
شیخ طوسی کسی بود که در بغداد کتابخانه بزرگی داشت اما کتابخانه او را به آتش کشیدند و باعث شدند شیخ طوسی بساطش را به نجف ببرد و پایههای حوزه علمیه مستحکم شود.
آیتالله جوادی آملی میفرمایند قبل از انقلاب هزارهای برای مرحوم شیخ طوسی در مشهد گرفتند، یعنی بزرگداشت هزارمین سال درگذشت شیخ طوسی را برگزار کردند، برخی از دانشمندان اهل سنت به شیعه گفتند به شیخ طوسی نگویید شیخالطائفه، چون وقتی شیخالطائفه میگویید یعنی او را مختص خود کردهاید، باید به او شیخالاسلام بگویید، یعنی شیخ طوسی شیخ همه فِرق دینی است.
بنابراین شیخ طوسی این موقعیت را حتی در میان اهل سنت دارد، آن وقت فخر رازی به کتب شیخ طوسی استناد نکرده و نسبت ناروایی را به شیعه داده و گفته اعتقاد شیعه بر این است که قرآن تحریف شده است.
تبیان یک کتاب جهانی است، شیخ طوسی میگوید اجماع ما این است که قرآن همان است که ذات اقدس الهی گفت، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد شد، بنابراین این نسبت ناروایی است که فخر رازی به شیعیان داده است.
ابنعباس میگوید وقتی قرآن به تدریج بر پیامبر (ص) نازل میشد، زبان آن حضرت با عجله فعال میشد، از بس که علاقه داشت حرص میورزید که قرآن را بگیرد و جذب کند، اینکه مبادا جبرئیل امین یک کلمه را بفرماید و فراموش شود، خداوند فرمود ای پیامبر (ص) نگران نباش، ما خودمان این قرآن را حفظ میکنیم.
در صفحه 566 جلد یک کتاب کافی آمده است که جابر میگوید از امام باقر (ع) شنیدم که فرمود هیچ انسانی نتوانسته ادعا کند همان طوری که قرآن نازل شده، من آن را جمع کردهام، هر کس چنین ادعایی کرد دروغگوست، فقط امیرالمؤمنین (ع) و ائمه پس از ایشان قرآن را جمعآوری کردند.
بنابراین اگر ما هم شنیدیم که گفتند قرآن در عصر فلان خلیفه جمعآوری شده است، به معنای این نیست که آن خلیفه قرآن را جمعآوری کرده است، علم، دانش و فهم این موضوع را فقط امیرالمؤمنین (ع) داشته است.
از ابنعباس نقل است که پیامبر (ص) فرموده بعد از ایشان، امیرالمؤمنین (ع) قرآن را جمعآوری کند، آن حضرت نیز طی 6 ماه قرآن را جمعآوری کردند.
در تفسیر قمی آمده که پیامبر (ص) وقتی در بستر بیماری بودند، به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند این قرآن که در پارچهای پیچیده شده نزد تو باشد، سپس امیرالمؤمنین (ع) قرآن را همانطوری که خدا آن را به پیامبر (ص) نازل کرده بود جمعآوری کرد، حضرت نسبت به این معنا علم، دانش، آگاهی و اشراف داشته است.
در حدیث دیگری آمده که امیرالمؤمنین (ع) قرآن را به دستور پیامبر (ص) چینش کرد و نوشت.
در تفسیر قمی آمده اینهایی که راجع به قرآن حرف دیگری میزنند دنیاگرا هستند و قرآن را برای دنیای خود میخواهند، اگر از تحریف قرآن حرف بزنند، مدعی جمعآوری قرآن شوند یا هر ادعای دیگری کنند این دنیا را گرفتهاند و عاقبت را رها کردهاند، اینها همانهایی هستند که هر چه را که میخواهند صرفاً برای دنیا میخواهند، برای آخرت چیزی ندارند و بهرهای از آخرت نصیبشان نمیشود.
خداوند در آیه 20 سوره شورا میفرماید «مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ»، یعنی (كسى كه كشت آخرت بخواهد براى وى در كشتهاش مىافزاييم و كسى كه كشت اين دنيا را بخواهد به او از آن مىدهيم ولی در آخرت او را نصيبى نيست).
در این آیه آمده هر کس آخرت و بهره آن را میخواهد، ما کشت و کار آخرتش را افزایش میدهیم اما آنهایی که به فکر آخرت نیستند ما یک چیزی از دنیا به آنها میدهیم اما اینها دیگر در آخرت هیچ چیزی ندارند، البته اگر دنیا را بخواهند ما همه دنیا را به آنها نمیدهیم، اگر همه دنیا را هم بدهیم سرشان کلاه رفته است، برای اینکه همه دنیا متاع قلیل است.
کسانی که بخشی از این متاع قلیل به دست آنها رسیده است و فقط خواستههایشان دنیوی بوده است، اینها وقتی میمیرند دست خالی میمیرند و در آخرت هم چیزی گیرشان نمیآید.
وقتی به قیامت میرسیم چهرههایی را میبینیم که بسیار شاداب و خوشحالند و در حال رشد، تعالی و رویش هستند، اینها نظرشان به پروردگار است، یعنی نسبت به خدا معرفت و شناخت دارند، اینها چشمشان به نعمتهای الهی دوخته میشود.
برای بهتر دیده شدن این معنا، به آیه 104 سوره آلعمران رجوع میکنیم، خداوند در این آیه میفرماید «وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»، یعنی (و بايد از ميان شما گروهى مردم را به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند و آنان همان رستگارانند).
خدا در این آیه میفرماید شما باید یک جامعهای باشید و امام و پیشوا داشته باشید، الحمدلله به برکت نظام مقدس جمهوری اسلامی و اندیشه و تفکر امام (ره) که احیاگر اندیشه فقهای طول تاریخ بودند، نظریه ولایت فقیه پیاده شده و نظام امام و امت برای ما ساخته شده است.
اگر نظام امام و امت نبود چندین شهر مانند غزه را هم به ویرانه تبدیل میکردند کسی نمیتوانست حرفی بزند، به برکت نظام امام و امت است که رژیم منحوس صهیونیستی در حال فروپاشی است، به برکت این نظام است که رفراندوم بینالمللی و جهانی علیه ظلم صهیونیستها اتفاق افتاده است.
قبلاً هم اتفاقاتی در بوسنی هرزهگوین و جاهای دیگر افتاد اما چون هنور این نظام مستحکم نشده بود کاری نمیتوانستیم بکنیم اما امروز به برکت این نظام شاهد اتفاقات خوبی هستیم، در آیه 104 سوره آلعمران از نهی از منکر صحبت شده است، بدترین، زشتترین و کریهترین چهره منکر صهیونیستها و ظلمهایشان است.
در این آیه از امر به معروف سخن گفته شده است، مهمترین معروف استقامت و مقاومت مستضعفان و مسلمانان جهان در مقابل کفر و استکبار است، باید امتی باشیم که مردم را به خیر دعوت کنیم، یعنی امر به معروف و نهی از منکر کنیم.
در آیه 105 سوره آلعمران نیز آمده «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ»، یعنی (چون كسانى مباشيد كه پس از آنكه دلايل آشكار برايشان آمد پراكنده شدند و با هم اختلاف پيدا كردند و براى آنان عذابى سهمگين است)، در انتهای این آیه هم آمده مثل کسانی نباشید که تفرقه و اختلاف داشتند، اختلاف را با امام میتوان کنار گذاشت، وقتی همه پشتسر امام حرکت کردیم و پستسر رهبر بودیم اتحاد ایجاد میشود.
خداوند در آیه 106 سوره آلعمران فرموده «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُون»، یعنی (در آن روزى كه چهرههايى سپيد و چهرههايى سياه گردد اما سياهرويان به آنان گويند آيا بعد از ايمانتان كفر ورزيديد پس به سزاى آنكه كفر مىورزيديد اين عذاب را بچشيد).
در این آیه کلمه «وُجُوهٌ» آمده است، در این آیه آمده برخی وجوه ناضره و برخی وجوه باسره هستند، وجوه ناظره یعنی وجوهی که شادابی، نشاط و سرخوشی دارند، باسره یعنی گروهی ترشرو، ناراحت، غمگین و افسرده هستند، این دو معنا مقابل هم هستند.
خداوند میفرماید آنهایی که اهل تقوا هستند، امت هستند، امام دارند، امر به معروف و نهی از منکر میکنند و چهرههایشان در قیامت نورانی و سفید است، آنهایی که چهرههایشان تاریک است و سیهرو هستند، به آنها گفته میشود شما راه کفر را در پیش گرفتید، حال عذاب را بچشید.
خداوند در آیه 107 سوره آلعمران میفرماید «وَأَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللَّهِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»، یعنی (و اما سپيدرويان همواره در رحمت خداوند جاويدانند).
آیتالله جوادی آملی درباره وجوه باسره این طور توضیح دادهاند که باسره به معنای پژمرده، افسرده، غمگین، خاک ذلت و غبار بدبختی بر چشمان و چهره نشسته است، ناضره به معنای نشاط و طراوت است، اینها به طرف رحمت پروردگارشان نظر دارند، البته این نظر به معنای نظریه، درک، شناخت و معرفت است.
در تفسیر قمی هم که خیلی جاها مشکلگشای درک آیات قرآن میشود، آمده است آن کسی که در همه زندگیاش خدا را در نظر داشت، نور خدا بر او تابیدن میگیرد و چهرهاش نورانی میشود.
میوهای که رو به آفتاب باشد رنگش روشن میشود اما میوهای که لابلای برگها باشد چنین نیست، انسان هم اگر در تمام زندگیاش خدا را دید، جزو همان کسانی میشود که ما وقتی چهرههایشان را میبینیم چیزی جز آرامش، نورانیت، ایمان و طمأنینه نیست.
برخی چهرهها که غمگین و در هم ریخته هستند، یعنی اینها آن عزت الهی در چهرهشان مشاهده نمیشود، این مطالب در صفحه 397 جلد دوم تفسیر قمی آمده است.
خداوند در آیه 38 سوره عبس میفرماید « وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ»، یعنی (در آن روز چهرههايى درخشانند)، در این آیه مسفره به معنای نورانی است، در آیه 39 سوره عبس نیز آمده « ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ»، یعنی (خندان و شادانند)، خداوند در این آیه میفرماید از این صورتها خوشبینی، بشارت و خوشحالی میبارد.
در آیه 40 سوره عیس نیز آمده «وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ»، یعنی (و در آن روز چهرههايى است كه بر آنها غبار نشسته)، در این آیه آمده برخی چهرهها گویا غبار غم و اندوه آنها را پوشانده است، در آیات 41 و 42 همین سوره نیز آمده «تَرْهَقُهَا قَتَرَة، أُولَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ»، یعنی (آنها را تاريكى پوشانده است، آنان همان كافران بدكارند).
خداوند در آیات 2، 3 و 4 سوره غاشیه میفرماید «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ، عَامِلَةٌ نَاصِبَةٌ، تَصْلَى نَارًا حَامِيَةً»، یعنی (در آن روز چهرههايى زبونند، كه تلاش كرده رنج بيهوده بردهاند، ناچار در آتشى سوزان درآيند)، خاشعه در آیه 2 سوره غاشیه یعنی کسانی که خوار و ذلیل هستند، این چهرهها در آتش سوزانند.
خداوند در آیه 5 سوره غاشیه میفرماید «تُسْقَى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ»، یعنی (از چشمهاى داغ نوشانيده شوند)، این آب داغ حتی رودههای آنها را هم میسوزاند، در آیات 6 و 7 سوره غاشیه آمده «لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِنْ ضَریع، لَا يُسْمِنُ وَلَا يُغْنِي مِنْ جُوع»، یعنی (خوراكى جز خار خشك ندارند، كه نه فربه كند و نه گرسنگى را باز دارد)، غذایی که اینها میخورند هیچ گونه سیری برایشان ندارد و گرسنگیشان را هم برطرف نمیکند.
خداوند در آیه 8 سوره غاشیه میفرماید «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاعِمَةٌ»، یعنی (در آن روز چهرههايى شادابند)، کلمه ناعمه در این آیه از نعمت است، یعنی چهره اینها را که نگاه میکنی از سر تا پای او نعمت میبارد.
خداوند در آیات 9 و 10 سوره غاشیه میفرماید «لِسَعْيِهَا رَاضِيَةٌ، فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ»، یعنی (از كوشش خود خشنودند،
در بهشت بريناند)، این آدم از کارهایی که در دنیا کرده رضایت دارد.
خداوند در آیه 72 سوره حج فرمود «وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِي وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُوا الْمُنْكَرَ يَكَادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذِينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا قُلْ أَفَأُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَبِئْسَ الْمَصِيرُ»، یعنی (و هنگامي كه آيات روشن ما بر آنها خوانده ميشود در چهره كافران آثار انكار مشاهده ميكني، آن چنان كه نزديك است برخيزند و با مشت به كساني كه آيات ما را بر آنها ميخوانند حمله كنند! بگو: آيا شما را به بدتر از اين خبر دهم ؟ همان آتش سوزنده دوزخ است كه خدا به كافران وعده داده، و بدترين جايگاه است).
خداوند در این آیه میفرماید برخی آنهایی که چهرههایشان کریه میشود و در قیامت رو سیاه هستند در دنیا این گونه است که وقتی آیات خدا برای کسانی که معرفت دارند تلاوت میشود ایمانشان افزایش پیدا میکند اما در مقابل کسانی هستند که وقتی آیات قرآن خوانده میشود ناراحت و عصبانی هستند و آیات خدا آنها را خشمگین میکند.
خداوند در آیه 111 سوره طه میفرماید قیامت که میشود برخی چهرهها و صورتها را در پیشگاه حی قیوم میبینیم که خضوع و خشوع دارند اما آنهایی که به هر طریقی اعم از ظلم، ستم به دیگران و شرک در قیامت وارد میشوند، خسارتزده هستند.
خداوند در آیه 90 سوره نمل میفرماید کسانی که با سیئه بودند با صورت در جهنم میافتند و سپس به آنها گفته میشود آیا غیر از آن چیزی که در دنیا کردهاید، به شما ظلم میشود؟ این گونه نیست، اگر ظلمی هست خودتان به خودتان کردهاید.
نماینده ولیفقیه در استان قزوین بیان کرد: سپس خداوند میفرماید وقتی اینها با این چهره باسره، در هم ریخته، ترشرو و در هم کشیده در قیامت حاضر میشوند، حتماً فاقره و کمرشکن خواهد بود، ریشه فاقره از فقر است، ریشه فقر هم فقرات است.
فقیر به کسی میگویند که ستون فقراتش شکسته است، آدمی که سرپاست بهخاطر سلامتی ستون فقراتش راحت در حرکت است و فعالیت میکند، اگر مشکلی برای ستون فقراتش پیش بیاید در بستر میافتد، به فقیر هم به این دلیل فقیر میگویند که گویا ستون فقراتش سالم نیست.
خداوند در آیات 19 تا 28 سوره قیامت میفرماید «إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَه، كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ، وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ، وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ، إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ، وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ، تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِهَا فاقره، كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ، وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ، وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ».
یعنی (سپس بيان و توضيح آن نيز بر عهده ماست، چنين نيست كه شما مىپنداريد و دلايل معاد را كافى نمیدانید بلكه شما دنياى زودگذر را دوست داريد و هوسرانى بىقيد و شرط را، آرى در آن روز صورتهايى شاداب و مسرور است، و در آن روز صورتهايى عبوس و در هم كشيده است، زيرا مىداند عذابى در پيش دارد كه پشت را در هم مىشكند، چنین نيست كه انسان مىپندارد او ايمان نمىآورد تا موقعى كه جان به گلوگاهش رسد، و گفته شود آيا كسى هست كه اين بيمار را از مرگ نجات دهد، و به جدائى از دنيا يقين پيدا كند).
در آیه 26 سوره قیامت کلمه تراقی آمده است، به استخوانهای طرف راست و چپ گلو ترقوه میگویند که وقتی انسان نفس می کشد از وسط اینها نفس بیرون می آید، به جمع این دو تراقی گفته میشود، نفس محتضر از پایین به بالا میآید تا کمکم تمام شود.
وقتی نفس به ترقوه میرسد، اطرافیان بیمار دست به هر چیزی اعم از دارو، درمان، پزشک، متخصص و افراد مجرب میزنند و میگویند باید یک کاری کنیم، فلذا میگویند آن کسی که میتواند یک کاری کند که نفس این فرد جریان پیدا کند کیست؟ اما خود محتضر وقتی شرایط را این گونه میبیند یقین میکند که دیگر باید دنیا را زمین بگذارد و برود.
در آیه 29 تا 30 سوره قیامت آمده « وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاق، اِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ، فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى»، یعنی (ساق پاها از سختى جان دادن به هم بپيچد، آرى در آن روز مسير همه بهسوى دادگاه پروردگارت خواهد بود، در آن روز گفته مىشود او هرگز ايمان نياورد و نماز نخواند).
در حالت جان دادن پاها به حرکت در میآیند و به هم میپیچند، آن روز و لحظه مسیر رفتن به سوی پروردگار است، حال اگر این پاها عمری در جبهه، جهاد، دفاع از حرم، نماز، مسجد، صلهرحم و امر خیر فعال بودهاند، خوش به حال این پاها و صاحب آنهاست اما اگر این پاها در گناه، معصیت، ظلم و بدی حرکت کرده باشند بدا به حال آنها باد.
شخصی به نام خذیفهبنیمان میگوید در مجلسی همراه مهاجرین و انصار بودیم که آیه مربوط به غدیرخم بر پیامبر (ص) نازل شد و مجلس تنگ شد، رسول خدا (ص) ایستادند و فرمودند یا ایهالناس، خدا یک فرمانی برای من نازل و صادر فرموده است، آن فرمان این است که فرموده «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ».
حضرت فرمود من بعد از نزول این آیه به جبرئیل عرض کردم خدا به من دستور داده این کار را کنم اما قریش نقشههای دیگری دارند، چه باید کرد؟ جبرئیل گفت خدا در این آیه فرموده خدا خودش تو را از شیاطین و منافقین حفظ میکند.
پس از آن، پیامبر (ص) امیرالمؤمنین (ع) را صدا کرد و در سمت راست خود نشاند و فرمود ایهاالناس آیا نمیدانید من از شما به جان و همه چیز شما اولی هستم، همه گفتند بله یا رسولالله همین طور است، معنای این فرمایش شما چیست؟
پیامبر (ص) فرمودند هر کس من نبیّ او هستم، علی نیز ولیّ اوست، خذیفه میگوید وقتی حضرت اینها را گفت من معاویه را دیدم که رفت همسنخهای خود را پیدا کرد، یک دستش را گذاشت روی شانه آن کسی که در سمت راستش بود، یک دستش را هم گذاشت روی شانه آن کسی که در سمت چپش بود، با حالت تکبر سنگینیاش را روی دوش این نفرات راست و چپ انداخت و خودش را روی زمین میکشید.
خذیفه میگوید فرد سمت راست معاویه عبداللهبنقیساشعری و فرد سمت چپش مغیرهبنشعبه بود و معاویه با تکبر میرفت و میگفت این حرفی را که رسول خدا گفت، ما این را تصدیق نمیکنیم، ولایت علی را هم اقرار نمیکنیم.
وقتی معاویه این حرف را زد پیامبر (ص) فرمود او آیه قرآن را تکذیب کرد، او اهل نماز نیست، اهل صداقت و درستی نیست، او اهل پشت کردن و بیوفایی است، دو نفر مثل خودش را پیدا کرده و با آنها همراه شده است.