امروز :
Skip to main content

نماینده ولی‌فقیه در استان قزوین در جلسه سوم تفسیر قرآن کریم در ماه مبارک رمضان گفت: برای قرآن چهار مرتبه عبارت، اشارت، لطائف و حقایق ذکر شده است.

آیت‌الله عبدالکریم عابدینی در جلسه سوم تفسیر قرآن کریم در ماه مبارک رمضان (۵ فروردین ۱۴۰۲) که در مسجد شیخ‌الاسلام برگزار شد، اظهار کرد: در کتاب امالی شیخ صدوق، علی‌بن‌سالم از پدرش نقل می‌کند که از امام صادق (ع) راجع به قرآن پرسیدند، یکی از جواب‌های امام (ع) این بود که فرمودند قرآن کلام خدا و سخن خداست، کلام از کَلْم می‌آید، یعنی تجلی آرمان‌های الهی است، یعنی با کلمات موجود در قرآن، اراده خدا محقق می‌شود، خدا با کتابش رابطه گفت‌وگو با بندگان خدا را برقرار کرده است.

امام‌ صادق (ع) افزود این کتاب خداست، کتاب پیامبر (ص) و ائمه (ع) نیست، کتاب دست‌ساخته انسان‌ها نیست، خدا این کتاب را فرستاده است، این کتاب وحی خداست، یعنی خدای متعال این کلمات را به پیغمبرش وحی کرده است، البته این نیست که هر چه خدا گفته کتاب شده باشد، بلکه آن را تنزل داده و در حد فهم ما انسان‌ها و با ادبیات ما و چیزهایی که ما می‌فهمیم هماهنگ کرده است.

امام (ع) در ادامه فرمود قرآن کتاب عزت است، یعنی ای انسانی که به دنبال عزت می‌گردی، مرکز عزت کتاب عزیز است، اگر عزت می‌خواهید می‌توانید با کتاب خدا عزیز شوید، اگر نواهی کتاب خدا را کنار گذاشتید و اوامر کتاب خدا را اجرا کردید عزت پیدا می‌کنید.

در این چند دهه‌ای که با انقلاب اسلامی زندگی کرده‌ایم، خیلی خوب می‌توانیم این حقیقت را بفهمیم، هر کجا پای‌کار یک آیه ایستاده‌ایم و به آن عمل کرده‌ایم، به آن احترام گذاشته‌ایم و کتاب خدا را جدی گرفته‌ایم، عزت پیدا کرده‌ایم.

رهبر معظم انقلاب در سخنان نوروزی خود فرمودند دشمن می‌گوید حرف‌های رهبری را گوش نکنید، تکراری است، بله این تکرارها به معنای استقامت است، یعنی ما باید روی حرف‌مان بایستیم، از خیلی چیزها نمی‌توان گذشت، وقتی ما گفتیم خدایا ما نمی‌خواهیم دیگران بر ما مسلط باشند، خداوند هم می‌فرماید من نمی‌خواهم کافران بر شما مسلط باشند، خود شما هم که این را نمی‌خواهید، بنابراین همت کنید تسلط کافران را از سر خود بردارید.

خدا فرمود برای اینکه تسلط کافران را از سر خود بردارید، تحت ولایت خدا بروید؛ ما نیز همین کار را در انقلاب اسلامی کردیم و الحمدلله برای ما عزت آورد، خداوند در قرآن فرمود قوی و مسلح شوید، مبادا کشوری به‌خاطر اینکه سلاحش از شما پیشرفته‌تر است، شما را بترساند و زیر سلطه خود ببرد.

بنابراین کتاب عزیز یعنی اگر هر قسمتی از قرآن را جدی گرفتید، عزت پیدا می‌کنید، کتاب کریم یعنی هر قسمتی از قرآن را جدی گرفتید، به کرامت می‌رسید، کتاب حکیم یعنی هر قسمت از قرآن را جدی گرفتید سامانه مستحکم، خدشه‌ناپذیر و شکست‌ناپذیر پیدا می‌کنید، باطل در قرآن نفوذ نکرده است، این کتاب از ناحیه خدای حکیم، حمید و بدون نقص نازل شده است.

این حدیث در کتاب امالی آمده است، امالی از املا می‌آید، این‌گونه بوده که شاگردان دانشمند و فرهیخته پای درس علما و بزرگان جمع می‌شدند، این عالمان حدیثی را مطرح می‌کرده و ریشه و سند حدیث را هم مرحله به مرحله بیان می‌کرده‌اند تا به امام (ع) برسند، آن‌هایی که پای درس این عالمان بودند این‌ها را می‌نوشتند و املا می‌کردند، امالی جمع املا است، حدیث دیگری که در امالی شیخ صدوق آمده، خطبه شعبانیه است که فراوان شنیده‌اید.

امام باقر (ع) فرمود خیلی چیزها راجع به ائمه (ع) در احادیث گفته می‌شود، این‌ها اسرار اهل بیت (ع) است، یعنی احادیث نزد اهل‌بیتی‌ها خیلی شیرین است اما ممکن است غیر اهل‌بیتی‌ها به آن نگاهی بیمارگونه داشته باشند و به‌دنبال بهانه باشند، یعنی کلمه‌ای را بشنوند، از آن سوءاستفاده کنند و نسبت‌های ناروا به پیروان اهل‌بیت (ع) بدهند.

حضرت در ادامه فرمود هر چه را که می‌گوییم فقط به اهلش بیان کنید، این آدم‌های عوام و بهانه‌جو را بر پیروان ما مسلط نکنید، یک چیزی نگویید که آن‌ها سوءاستفاده کنند.

اکنون نیز شاهد این قبیل موارد هستیم که یک کسی حرفی میزند و رسانه‌ها می‌گردند ببینند کجای آن را می‌توانند سوژه کنند و به دهان این و آن بیندازند، حتی حرف‌های یک نفر را تقطیع می‌کنند و ماجرا درست می‌کنند، امام باقر (ع) فرمودند مراقب باشید دیگران از سخنان ما سوءاستفاده کنند، یعنی مراقبت کنید که دیگران از شما بهانه نگیرند تا بخواهند کار دست دین و ایمان بدهند و با افکار مردم بازی کنند.

امام باقر (ع) در ادامه فرمودند هر چه از ما شنیدید، اگر موافق با قرآن بود آن را بپذیرید، اما اگر چیزی از ما رسید که شما متوجه نشدید این حرف با کجای قرآن هماهنگی دارد، در این صورت توقف کنید و آن را به ما برگردانید تا ما برای شما توضیح دهیم، همان طور که توضیح برای ما داده شده است، یعنی حضرت در این حدیث خواسته‌اند مطرح کنند که قرآن مبنا و محور است.

برای قرآن چهار مرتبه عبارت، اشارت، لطائف و حقایق ذکر شده است

حدیثی از امیرالمؤمنین (ع)، امام سجاد (ع)، امام حسین (ع) و امام باقر (ع) نقل شده که در معرفی قرآن فرمودند کتاب خدای عزوجل را در چهار مرتبه می‌توان مشاهده کرد، یک مرحله آن عبارت است، یک مرحله اشارات قرآن است، یک مرحله لطائف قرآنی و یک مرحله هم حقایق قرآن است، قرآن طی این چهار مرحله با ما سر و کار دارد.

امام (ع) در ادامه فرمودند عبارت قرآن رزق عوام است، عوام با عبارت سروکار دارند، یعنی همین که قرآن را بخوانند و کلمات آن را ببینند، رزقشان عبارت است، کلمه عبارت معنای بسیار ظریف و لطیفی دارد، از سوی دیگر عبارت از عبرت و عبور می‌آید، یعنی دنیا محل گذر است، عبرت بگیرید و عبور کنید.

عبارت قرآن برای این است که از عبارت گذر کنیم و به محتوا برسیم، قرار نیست در عبارت توقف کنیم، از سوی دیگر هم قرار نیست عبادت نادیده گرفته شود، یعنی هم احتیاج داریم عبارت را ببینیم و هم باید از عبارت عبور کنیم تا به مراحل دیگر قرآن برسیم.

اگر در عبارت قرآن ماندیم، یعنی ندانستیم داریم چه می‌گوییم و فقط عبارت بر زبان ما جاری شد، در این صورت معلوم می‌شود به معانی، حقایق، لطایف و ظرایف راه پیدا نکرده‌ایم.

بنابراین عوام با عبارت و الفاظ سروکار دارند، امام (ع) در ادامه فرمودند قرآن اشاراتی هم دارد که عوام با آن ارتباط نمی‌گیرند و خواص این اشارات را در می‌یابند، برای مثال حضرت ابراهیم (ع) دعا می‌کردند خدایا من و فرزندم را اهل تسلیم در پیشگاه خودت قرار بدهد، کلمه اسلام و تسلیم دو معنای متفاوت می‌تواند داشته باشد.

یک معنای آن اسلام به معنای مسلمانی است، برای مثال در سوره حجرات آمده که اعراب نزد پیامبر (ص) آمدند و گفتند ما ایمان آورده‌ایم، خداوند فرمود این‌ها هنوز خیلی تا مرحله ایمان فاصله دارند، این‌ها باید بگویند ما تسلیم شده‌ایم، چون هنوز ایمان در قلب‌هایشان نفوذ نکرده است.

منافقین نزد پیامبر (ص) آمدند و شهادت به رسالت آن حضرت دادند، خداوند به رسولش فرمود خدا که می‌داند تو پیامبر او هستی اما همان خدا شهادت می‌دهد که این منافقین در حال دروغ گفتن هستند، ما هم وقتی در تشهد نماز به رسالت و نبوت پیامبر (ص) شهادت می‌دهیم، اگر شهادت واقعی نباشد خلاف گفته‌ایم، در هر نمازی باید حواسمان باید که با صداقت شهادت می‌دهیم یا خیر.

حال ببینیم حضرت ابراهیم (ع) که دعا برای تسلیم بودن خودش و فرزندش نزد خدا می‌کرد چه هدفی داشت؟ ابراهیم (ع) مرحله اسلام را گذرانده بود، منظور ابراهیم (ع) اسلام دوم و تسلیم‌شدنی بود که از مراتب بالای ایمان است تا همه جانبه در پیشگاه خدا تسلیم باشند.

همچنین یکی از اشارات قرآن آیه 99 به بعد سوره صافات است، خداوند در آیه 101 سوره صافات فرموده «فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيم» یعنی (پس او را به پسرى بردبار مژده داديم)، در آیه 53 سوره حجر نیز فرموده «قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ» یعنی (گفتند نترس كه ما تو را به پسرى دانا مژده مى‏‌دهيم)، معلوم می‌شود فرزند نوجوان ابراهیم هم دانا و علیم بوده و هم بردبار و حلیم بوده است.

خداوند در آیه 102 سوره صافات فرموده ابراهیم (ع) به فرزندش اسماعیل (ع) گفت من مستمر در خواب می‌بینم که دارم تو را ذبح می‌کنم، سپس به فرزندش فرمود نظر تو چیست، آماده هستی؟

این آیه از نظر تربیتی به ما یاد می‌دهد که اگر می‌خواهید فرزندتان اهل عبادت و نماز باشد، رشد کند و متدیّن بماند، به‌صورت دستورالعملی و بخش‌نامه‌ای نمی‌شود به این‌ها برسید بلکه باید بیایید کاری کنید که فرزندتان در کار مشارکت کند.

در ادامه این آیه از سوره صافات آمده که اسماعیل (ع) فرمود پدرجان آن فرمانی که به تو داده شده را اجرا کن، اینجا حتی اسماعیل (ع) نگفت بیا فرمان خدا را اجرا کن و مرا ذبح کن، چون نمی‌خواست کلمه ذبح و قرآنی را به کار ببرد و دل پدر را بلرزاند، در ادامه نیز اسماعیل (ع) به پدر عرضه داشت ان‌شاءالله می‌بینی که من صبوری می‌ورزم.

خداوند در آیه 103 سوره صافات می‌فرماید «فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ» یعنی (پس وقتى هر دو تن دردادند و همديگر را بدرود گفتند و پسر را به پيشانى بر خاك افكند)، این آیه نیز به معنای اشاره است، اشاره به آن دعایی است که پیش‌تر ابراهیم (ع) در پیشگاه خدا کرده و فرموده بود خدایا کاری کن من و فرزندم به مقام تسلیم برسیم؛ این مقام تسلیم برای حضرت ابراهیم (ع) و حضرت اسماعیل (ع) بود.

حضرت ابراهیم (ع) در حالی که خنجر به دست گرفته بود، صورت فرزندش را بر روی خاک گذاشت تا فرمان خدا را اجرا کند، در این هنگام با عجله ندا آمد خوابت صادقانه بود و تعبیر شد، تو در حقیقت فرزندت را قربانی کردی و محبت فرزند را از دل بریدی، ما قربانی بزرگی را جای فرزند تو قرار دادیم.

برای این داستان قرآنی، پیوستی هم در نهج‌البلاغه وجود دارد، امیرالمؤمنین (ع) جلسه‌ای با رسول خدا داشتند، در آن جلسه امیرالمؤمنین (ع) خدمت رسول خدا عرض کردند که یا رسول‌الله مگر شما نفرمودید که فتنه‌ها می‌آید و در این فتنه‌ها من به شهادت می‌رسم، اکنون من در جنگ‌ها از شهدا جا مانده‌ام، پیامبر (ص) مجدداً تأکید کردند که تو به شهادت می‌رسی.

در ادامه رسول خدا (ص) از امیرالمؤمنین (ع) سؤال می‌پرسند که به من بگو آن موقعی که در بستر شهادت قرار می‌گیری چگونه صبر خواهی کرد؟ اگر مقام امیرالمؤمنین (ع) مثل مقام اسماعیل (ع) بود باید جواب می‌داد که ان‌شاءالله می‌بینید که من هم می‌توانم صبوری کنم اما چون مقام امیرالمؤمنین (ع) بالاست، آن حضرت پاسخ دادند یا رسول‌الله اینجا که جای صبر نیست، اینجا جای بشارت و شکر است.  

منظور حضرت این بود که پیامبر (ص) بشارت شهادت را به ایشان می‌دهند و از طرف خودشان نیز شکرگذاری کردند، این مرتبه بالای امیرالمؤمنین (ع) را نشان می‌دهد.

در آیه 140 به بعد سوره صافات نیز داستان حضرت یونس مطرح می‌شود، وقتی یونس سوار بر کشتی شد که پر از جمعیت بود، کشتی حرکت کرد، یک مقدار که از ساحل فاصله گرفت، فهمیدند که این کشتی این بار را نمی‌تواند ببرد، یا همه باید غرق شوند، یا باید چند نفر را فدا کنند، بنابراین قرعه‌کشی کردند و نام یونس در آمد که باید از کشتی پایین انداخته می‌شد.

پای خدا در این قرعه‌کشی و در آمدن نام حضرت یونس در میان بود، نهنگ هم مأموریت داشت و آمده بود مسافرش را تحویل بگیرد، همین‌طور هم شد و مسافرش را تحویل گرفت و به اعماق دریا برد، در اعماق دریا حتی روز روشن هم تاریک است، داخل شکم نهنگ هم که تاریک است، فلذا حضرت در تاریکی‌ها خدا را صدا کرد و گفت خدایا من ستم کردم، من باید مقاومت می‌کردم و از بی‌معرفتی آدم‌ها دلخور نمی‌شدم و کارم را زمین نمی‌گذاشتم.

خدا نیز به او می‌فرماید اگر یونس مسبّح نمی‌شد و از ذکر یونسیه استفاده نمی‌کرد، تا روزی که مردم برانگیخته می‌شوند در شکم ماهی می‌ماند.

خداوند فرموده هر مؤمنی هر جا گرفتار شد با ذکر یونسیه درب خانه ما را بکوبد تا ما نجاتش دهیم، معلوم می‌شود راه همه مشکلات و گرفتاری‌ها این است، یک جا خداوند می‌گوید یونس در ظلمات ما را صدا کرد و سبحان‌الله گفت، یک‌جا هم تشریح می‌کند چطور در ظلمات قرار گرفت، بعد هم می‌گوید اگر سبحان‌الله نمی‌گفت تا قیامت در شکم آن نهنگ می‌ماند و هیچ وقت نجات پیدا نمی‌کرد.

این‌ها اشارات قرآنی هستند، اشارات قرآنی برای خواص است، لطائف قرآنی برای اولیا است، برای مثال خداوند می‌فرماید «والفجر»، ما از فجر معنای سپیده صبح را می‌فهمیم اما امام صادق (ع) فجر طلوع و ظهور منجی عالم بشریت را در این آیه می‌بینند.

ما از «لیال عشر» شب‌های ۱۰ گانه را می‌فهمیم اما امام صادق (ع) فرمودند این کلمه از امام حسن عسکری (ع) تا امام حسن مجتبی (ع) را شامل می‌شود، چرا که ائمه در زندان ظلم و سختی روزگار گذرانده‌اند.

امام صادق (ع) «والشفع» را علی (ع) و فاطمه (ع) و «والوتر» را رسول اکرم (ص) دانستند، حضرت فرمودند منظور از «واللیل اذا یسر» دولت حبتر است، دولت حبتر دولتی است که ادامه پیدا می‌کند و به دولت حضرت حجت (عج) متصل می‌شود.

این دولتی است که خدا روی آن قسم می‌خورد، یعنی بندگانش شایسته او دارند این دولت را پیش می‌برند و خبیث‌ها و منافقین با این دولت می‌ستیزند اما این دولتی است که خدا برای آن احترام قائل است و به دولت منجی عالم هستی وصل می‌شود.

اینها لطائفی است که کار آدم‌ها نیست، این رزق اولیای الهی و ائمه (ع) است، حقایق قرآنی هم چیزی است که رسول خدا و انبیای الهی از آن سر در می‌آورند.

این روایت مراتب قرآن را نشان می‌دهد و ما را تشویق می‌کند که از مرحله عبارت تا اشاره و لطائف و حقایق پیش برویم، مرحله عبارت نیز بسیار حائز اهمیت است، آنقدر این مرحله اهمیت دارد که بدون وضو نمی‌توانیم دست به عبارات قرآنی بزنیم، لطائف را نیز از مکتب اهل بیت (ع) یاد می‌گیریم و حقایق را از مکتب رسول اکرم (ص) می‌آموزیم.

امیدواریم خدای متعال در عرصه‌های عبارت قرآنی، اشارات قرآنی، لطائف قرآنی و حقایق قرآنی دل‌های ما را نورانی کند و بهره‌مند از فیوضات قرآن کریم باشیم.