امروز :
Skip to main content

کسی که چهل شبانه روز خود را برای خدا خالص کند از علم الهامی بهره‌مند می‌شود.

آیت‌الله عبدالکریم عابدینی در جلسه درس اخلاق حوزه علمیه خواهران (۵ دیماه ۱۴۰۱)، اظهار کرد: در آیه 4 سوره فرقان خداوند فرموده این نسبت‌هایی که کافران به پیامبر (ص) می‌دهند ظلم است و منطقی در کنار حرف این‌ها که به پیامبر تهمت ساحری می‌زنند نیست، اگر منطق داشتند مانند پیغمبر چند آیه یا یک سوره می‌آوردند.

وقتی رسول خدا (ص) از طرف خدای متعال به آن‌ها پیشنهاد داد و گفت شما اعم از جن و انس جمع شوید و مانند قرآن بیاورید، هیچ وقت نتوانستند چنین کاری کنند و هرگز هم نخواهند توانست.

وقتی حضرت به آن‌ها می‌گفت اگر می‌توانید مثل قرآن را بیاورید، هنوز سوره‌های بزرگ نازل نشده بود، چون حضرت هنوز هجرت نکرده و در مکه بودند، در مکه سوره‌های کوچک نازل شده بود، حضرت فرمود 10 سوره مانند قرآن بیاورید، نیاوردند و هرگز هم نخواهند توانست، حضرت فرمود یک سوره مثل قرآن بیاورید، تلاش کردند اما نتوانستند.

وقتی نمی‌توانستند هیچ چیز شبیه قرآن بیاورند، بعد این پیغمبری که مکتب نرفته و معلم ندیده است اما معجزه‌ای مانند قرآن کریم را آورده را انکار می‌کردند، این مصداق ظلم و بیهوده‌گویی بود.

در آیه 7 سوره انعام خداوند به پیامبر (ص) فرمود اگر ما برای تو کتابی که روی کاغذ نوشته شده را نازل می‌کردیم، این معاندین و مخالفین می‌آمدند کتاب را با دستانشان لمس می‌کردند، یعنی می‌دیدند کتابی از بالا و روی کاغذ نازل شده است، با این حال آن‌هایی که کفر می‌ورزند حتماً می‌گفتند این سحر آشکار است.

همه این‌ها به این دلیل بود که بنای کافران بر عقلانیت، منطق و پذیرفتن نبود، قصدشان این بود که با پیامبر (ص) مخالفت کنند، چون بت‌هایی داشتند و بر اساس آن بت‌ها، نظام سیاسی حاکمیتی خاصی تدارک دیده بودند، بردگی و همه مسائلی که این‌ها سعی داشتند آن را حفظ کنند، اقتضا می‌کرد که با همان نظام زندگی کنند، بنابراین اگر هر منطقی به آن‌ها ارائه می‌شد انکار کرده و بر جهالت خود پافشاری می‌کردند.

خداوند در آیه 90 سوره اعراف فرمود ای پیغمبر، این‌ها فقط راجع به تو این رفتارها را ندارند، بلکه مهره‌های برجسته مشرکان و کافران پیروان حضرت شعیب را هم تهدید می‌کردند و می‌گفتند اگر شما از شعیب پیروی کنید خسارت‌زده خواهید بود؛ این‌ها تهدید بود.

خداوند در آیات 26 تا 29 سوره مبارکه فصلت فرمود کافران وقتی که هر راهی را رفتند تا مردم دنبال پیغمبر نروند و کلام حضرت را نشنوند، اما نتیجه نگرفتند و دیدند که این قرآن اثرگذار است و دل‌ها را متحول می‌کند، به هم‌کیشان خود گفتند به قرآن گوش نسپارید و سروصدا راه بیندازید تا دیگران هم صدای قرآن را نشنوند.

اکنون نیز کافران همین کار را می‌کنند، اکنون نیز رسانه‌هایی که شیپور شیطان هستند، تمام هم و غمشان این است که صدای تمدن اسلامی به گوششان نرسد، عظمت حضرت فاطمه (س) در عالم دیده نشود، فرهنگ امیرالمؤمنین (ع) به سمع جهانیان نرسد، وگرنه اگر مردم این تمدن را ببینند به آن توحش پشت می‌کنند.

خداوند کفار را تهدید می‌کند و می‌فرماید ما عذاب شدید را به آن‌ها می‌چشانیم و آن‌ها را به بدترین شکل مجازات می‌کنیم، جزای دشمنان خدا آتش جهنم است، آتشی که دائمی است و دیگر از آن خارج نمی‌شوند.

همین کافرانی که در دنیا آیات الهی را انکار می‌کردند، در قیامت به خداوند می‌گویند جن و انسی که در دنیا دست به دست هم دادند و ما را به گمراهی کشاندند را به ما نشان بده، ما این جن و انسی که باعث گمراهی ما شدند را زیر پا بگذاریم تا آن‌ها از اسفلین باشند که ما را به پستی کشاندند.

اگر کسی اکنون در این دنیا شیاطین جن و انس را زیر پا گذاشت، دیگر نیاز نیست در قیامت التماس کند، اما آن کسی که در دنیا پیرو شیاطین جن و انس می‌شود در قیامت به خدا التماس می‌کند که شیاطین جن و انس را به او نشان بدهد تا آن‌ها را زیر پا بگذارد.

در سوره مؤمنون آمده که کفار گفتند خدایا ما را به دنیا برگردان تا ما جبران کنیم، خدا فرمود پی کار خود بروید، این قدر در دنیا حجت‌ها بر شما تمام شد اما اهمیت قائل نشدید.

در آیه 82 سوره اسراء آمده وقتی قرآن نازل می‌شود، هر آیه قرآن دل مؤمن را جلا می‌دهد، شفا می‌دهد، نورانی می‌کند و آرامش می‌بخشد، اما ستمگران را جز خسارت نمی‌افزاید، یعنی کسانی که قرآن را انکار می‌کنند همان ظالمینی هستند که به آن‌ها خسارت وارد می‌شود و با این انکار جهنمی می‌شوند، اما مؤمنین از آیات قرآن بهره می‌برند و سعادت را روزی خود می‌کنند.

در سوره توبه نیز تقابل کفار و مشرکین در مقابل وحی و نبوت رسول خدا (ص) این‌طور بیان شده که کفار می‌خواهند نور خدا را خاموش کنند، ائمه (ع) نور خدا هستند، قرآن نیز یکی از مصادیق برجسته نور خداست، کفار می‌خواهند با صداها، دهان‌ها و رسانه‌هایشان نور خدا را خاموش کنند، اما بنای خدا بر این است که نور خود را کامل کند.

رسانه‌های شیطانی همیشه در دنیا یک حرف را تکرار نمی‌کنند، بلکه سعی می‌کنند تنوع بدهند و از هر دری وارد شوند و در مقابل دین بایستند، کفار نیز این‌گونه بودند، خداوند در آیه 4 سوره فرقان فرمود مطالبی که پیامبر بیان می‌کند دروغ و افتراست، عده‌ای او را کمک می‌کنند، در آیه 5 همین سوره نیز این‌ها مانند رسانه‌های شیطانی از یک در دیگر وارد شدند و گفتند حرف‌های پیامبر داستان‌های گذشتگان است که به او القا می‌شود.

کفار به این خاطر حرف خود را عوض کردند، چون می‌دیدند که آیات قرآن آدم‌ها را زنده و دگرگون می‌کند.

خداوند در آیه 31 سوره انفال فرمود وقتی آیات ما بر آن‌ها تلاوت می‌شد این طور می‌گفتند که شنیدیم چه خواندی، ما هم اگر بخواهیم مانند همین را می‌آوریم می‌خوانیم، این‌ها برای اینکه پیامبر را تحقیر کنند این‌گونه می‌گفتند، در حالی که پیامبر به آن‌ها گفته بود اگر می‌توانید سوره یا آیه‌ای مانند قرآن بیاورید و آن‌ها نتوانسته بودند.

کفار به پیامبر می‌گفتند این‌هایی که تو می‌گویی چیزی نیست، جز همان اسطوره‌هایی که اقوام پیشین می‌گفتند.

خداوند در آیات 67 و 68 سوره نمل فرمود کافران در مقابل قوم ابراهیم گفتند این پیغمبر از قیامت چه می‌گوید؟ ما و پدرانمان وقتی دفن شدیم آیا باز هم از خاک برمی‌خیزیم؟ این‌ها چیزی جز افسانه‌های قدیمی نیست.

خداوند در آیات 82 به بعد سوره مؤمنون می‌فرماید کفار می‌گفتند ما وقتی خاک شدیم آیا ممکن است که دوباره مبعوث شویم؟ این‌ها جز افسانه‌های پیشینیان چیزی نیست.

در آیه 17 سوره احقاف آمده جوانی نزد پدر و مادرش آمد و گفت وای بر شما، شما قدیمی‌ها به من وعده می‌دهید که قیامت می‌شود و ما از قبرها خارج می‌شویم، این همه نسل‌ها قبل از ما آمده و رفته‌اند اما از قبرها برنخاسته‌اند.

این پدر و مادر در پیشگاه خدا استغاثه می‌کنند و به فرزندشان می‌گویند وای بر تو، ایمان بیاور، وعده خدا حق است، با برخی خیالات وعده خدا را نادیده مپندار، یعنی پدر و مادر به این جوان عجول و به انحراف‌ کشیده‌شده که این‌گونه سطحی قضاوت می‌کند، می‌گویند که این‌گونه نگو، وعده خدا حق است، اما او باز می‌گوید اعتقادات شما افسانه‌ها و خیالات پیشینیان است.

در جزیره‌العرب تعداد کسانی که خواندن و نوشتن می‌دانستند مشخص بود، 5 نفر هم می‌خواندند و هم می‌نوشتند، 12 نفر دیگر هم فقط می‌توانستند بخوانند، یعنی مجموعاً 17 نفر سواد داشتند، در چنین شرایطی اگر پیغمبر بلد بود کتاب بخواند همه می‌دانستند.

خدای متعال در آیه 48 سوره عنکبوت به پیامبر(ص) می‌فرماید تو پیش از این نه خوانده بودی و نه نوشته بودی، اگر این چنین بود منکران قرآن در نبوت تو شک می‌کردند و می‌گفتند این کتاب وحی خدا نیست و از روی کتب پیشینیان نوشته شده است.

البته اینکه برخی می‌گویند پیغمبر سواد نداشت، این حرف غلطی است، بلکه پیغمبر مکتب نرفته و خط ننوشته بود، این چیزی غیر از سواد است، یک زمانی آمار کسانی که خواندن و نوشتن بلد نبودند در کشور ما خیلی بالا بود، اما اکنون خوشبختانه این گونه نیست، مخصوصاً استان قزوین استانی است که در ریشه‌کن کردن بیسوادی موفق بوده است.

مردم ما پامنبری هستند، مردم ما از طریق هیئات و منبرها همیشه یاد می‌گیرند، یک موقع یاد گرفتن با سواد و نوشتن بروز می‌کند، اما یک موقع کسی از طریق گوش خود چیزهایی را یاد می‌گیرد، یک وقت‌هایی سواد پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های ما از جوان‌ترها بیشتر است، برای اینکه از طریق شنیدن مطالب بسیار مهمی را یاد گرفته‌اند، اما نوشتن بلد نیستند، بنابراین ما بزرگان بسیاری داریم که باسواد هستند اما بلد نیستند بخوانند یا بنویسند.

آیا راجع به پیامبر(ص) حق داریم که بگوییم آن حضرت بیسواد بوده‌اند؟ خیر، آن حضرت هیچ وقت کتابی نخوانده بودند و هیچ وقت خطی ننوشته بودند، اما بیسواد نبودند.

امام رضا (ع) فرمود اگر خدا بنده‌ای را برای امور بندگانش اختیار کند، سه جایزه مهم به او می‌دهد، این 3 جایزه بالاترین مدرک سواد است، نخست اینکه خدا شرح صدر این مسئولیت را به او می‌دهد، همان شرح صدری که موسی(ع) در ابتدا که می‌خواست به کاخ فرعون برود آن را از خدا درخواست کرد، اما خدا به پیغمبر فرمود ما به تو شرح صدر دادیم، یعنی قبل از دعا کردن پیغمبر، خدا به او شرح صدر داد.

جایزه دوم این است که خدا قلب او را از چشمه‌های حکمت مملو می‌کند و قلب او از چشمه‌های درونی حکمت پر می‌شود، سومین جایزه این است که خدا علم الهامی به او عنایت می‌کند.

ما یک علم اکتسابی و یک علم الهامی داریم، ما یک وقت چاهی را حفر می‌کنیم اما به آب نمی‌رسیم، از بیرون آب می‌آوریم و در این چاه می‌ریزیم، موقعی که این آب را برداشت می‌کنیم تمام می‌شود، علومی که ما با مطالعه و حفظ کردن یاد می‌گیریم مثل تانکرهای آبی است که در چاه جهالت خود می‌ریزیم، اما اگر چاهی را حفر کرده و به رگه‌های زیرزمینی آب رسیدیم، آن موقع دائم از این چاه آب می‌جوشد، هر چقدر از این چاه آب برداریم باز هم پر می‌شود، این مانند علم الهامی است.

در روایات آمده اگر کسی چهل شبانه‌روز خودش را برای خدا خالص کند، خدا جان او را از چشمه‌های حکمت پر می‌کند و این حکمت بر زبانش جاری می‌شود، ما بزرگانی چون امام(ره) و مقام معظم رهبری را داشته و داریم که این‌ها نه تنها 40 شبانه‌روز، بلکه چند دهه خود را برای خدا خالص کردند، وقتی خود را خالص کردند، کلامشان سرشار از حکمت شد.

مقام معظم رهبری در رابطه با امام(ره) فرمودند کلام امام(ره) حکیمانه است، یعنی ما حکمت از ایشان می‌شنویم، همچنین سردار سلیمانی راجع به مقام معظم رهبری فرمودند او حکیم است، این خیلی تعبیر مهمی است برای کسانی که بفهمند.

 امام رضا(ع) در ادامه حدیث فرمودند که جایزه سوم این است که این آدم از علم الهامی بهره‌مند می‌شود، بعد از اینکه به این مقام رسید هیچ سؤالی او را درمانده نمی‌کند، برای پاسخ به هر سؤالی آماده است، در سر دو راهی‌های سرگردانی هیچ وقت سرگردان نمی‌ماند.