نماینده ولیفقیه در استان قزوین در جلسه اخلاق به بیان ویژگیهای مؤمنین پرداخت.
آیتالله عبدالکریم عابدینی در جلسه اخلاق با محوریت نهجالبلاغه که در تاریخ 30 آبان 1403 برگزار شد، اظهار کرد: در تفسیر قمی آمده است که امیرالمؤمنین (ع) در تشییع جنازهای شرکت کرده بود، صدای خنده یک نفر به گوش حضرت رسید، حضرت فرمود گویا مرگ برای غیر از ما نوشته شده و ما معاف از مردن هستیم، گویا حق برای غیر از ما واجب شده است.
مصداق حق در این روایت مرگ است، حضرت در ادامه فرمود گویا کسانی که ما تشییعشان میکنیم مسافرانی هستند که طولی نخواهد کشید که این مسافران به سوی ما برمیگردند؛ حضرت میخواستند بگویند اینجا جای خندیدن نیست.
ما در این دنیا وقتی بدانیم مسافری به سفر میرود و برای طولانیمدت دیگر او را نخواهیم دید، بغض میکنیم و اشک میریزیم، پس چطور میشود برای مرگ یک نفر که از دنیا رفته و دیگر او را در این دنیا نمیبینیم، بخندیم؟ اینجا چه جای خندیدن است؟
حضرت در ادامه فرمود آیا فکر میکنیم در خانههای اینها منزل میگیریم و میراثشان را میخوریم؟ مگر ما بعد از اینها همیشه در دنیا هستیم؟ هر کدام از ما چند صباح دیگر از این دنیا هجرت میکنیم، ما را چه شده است که هر موعظهگری را فراموش کردهایم؟
یکی از مؤثرترین موعظهگرها که هم در حدیث رسول اکرم (ص) و هم در حدیث امیرالمؤمنین (ع) آمده، مرگ است، مرگ واعظ است و آدم را موعظه میکند، البته واعظ فراوان است، اما پذیرش موعظه یک مسئله مهم است، اینکه ما لایق باشیم موعظه را بپذیریم این یک مسئله مهمی است.
در حدیثی از امام جواد (ع) داریم که مؤمن محتاج و نیازمند سه خصلت است، نخست اینکه بتواند خودش را با خدا وفق بدهد، بگوید من هر کاری انجام میدهم و هر کاری انجام نمیدهم، برای رضای خداست، یعنی با خدا وفاق داشته باشد.
همه ما در زندگیهایمان بهدنبال وفاق هستیم، اما اینکه با چه کسی و با کجا وفاق داشته باشیم، این مسئله مهمی است، یک موقع ما وفاق داریم برای اینکه امورمان بگذرد و منافعمان آسیب نبیند، اما وفاق با خدا مسئله مهمی است، اگر با خدا وفاق داشته باشیم و موافق خدا باشیم، در زندگیمان هم موفق خواهیم بود.
اما اگر خدا را کنار گذاشتیم و وفاقمان را با بندگان خدا و عوامل ظاهری و مادی دنبال کردیم، اینها وفاقهای ماندگار نیستند، اینها از بین رفتنی هستند و تاریخ انقضا دارند، خدای متعال در آیه 96 سوره نحل میفرماید هر چه خدایی باشد ماندگار است و هر دنیایی باشد تاریخ مصرف دارد.
هر کس با خدا وفاق داشته باشد، یقینا برنده است، هر کس هم با خدا وفاق نداشته باشد، یقینا بازنده است، وفاق از ریشه موفقیت است، هر کس با خدا وفاق داشته باشد، حتما موفقیت هم دارد.
در ادامه این حدیث آمده است دومین نیاز مؤمن این است که از درون واعظ داشته باشد، یعنی خودش محکمهای برای رفتارها و سخنانش تشکیل دهد و خودش را محاکمه کند.
امام جواد (ع) در ادامه فرمودند سومین چیزی که مؤمن به آن نیاز دارد این است که نصیحت نصیحتکنندگان را بپذیرد و آن را پس نزند، اگر آدم لیاقت داشته باشد نصیحتپذیر میشود، اما اگر آدم لیاقت نداشته باشد نصیحت را پس میزند، حتی اگر نصیحتکننده رسول الله (ص) باشد.
آدمهای بیلیاقت حتی وقتی رسول خدا (ص) میخواست آنها را نصیحت کند و راه را به آنان نشان بدهد، سرشان را برمیگرداندند و بهانه میآوردند، خدا هم به اینها جواب تندی میدهد، خدای متعال میفرماید ای رسول خدا (ص)، فرقی نمیکند تو برای اینها استغفار کنی یا استغفار نکنی، هرگز خدا اینها را نمیآمرزد، در جای دیگری هم خداوند فرموده اگر شخص پیغمبر (ص) ۷۰ بار برای اینها استغفار کند، پذیرفته نیست.
امیرالمؤمنین (ع) در ادامه حدیث فوق فرمودهاند خوشا به حال آن کسی که آنقدر مشغول گرفتاریهای خودش است که وقت نمیکند عیبهای دیگران را رصد کند، هیچ نقص و کمبودی ندارد اما تواضع دارد؛ یک موقع آدم بهخاطر نواقصش تواضع میکند، گویا خودش را بدهکار میبیند یا فکر میکند که باید آنقدر تواضع کند که مردم هوای او را داشته باشند، اما یک موقع هیچ نقص و کمبودی ندارد و تواضع میکند.
حضرت در ادامه فرمودهاند با آدمهای فهیم و نورانی در معارف دین نشست و برخاست داشته باشیم؛ چقدر ما وظیفه داریم از کسانی که بیشتر از ما میفهمند یاد بگیریم، و به کسانی که کمتر از ما میفهمند یاد بدهیم، این آموزش دیدن و آموزش دادن باید سیره جاری ما باشد.
این محافل قرآنی در میان خانوادهها و محافل علمی بسیار ارزشمند است، در گذشتهها این محفلها بیشتر بود اما امروز شکل آنها عوض شده است، ولی اشتغالات فکری، علمی و شغلی بیشتر شده است، این محافلی که آدمها مینشینند با هم تبادلنظر میکنند و در آنها آمد و شد اندیشهها بین امت اتفاق میافتد، رحمت است.
حضرت در ادامه فرمود باید با اهل فکر و فقه نشست و برخاست داشته باشیم، اهل فقه یعنی آن کسی که علم عمیق به دین دارد و دین را بهصورت ریشهای میفهمد، اینها را باید پیدا کرد، اینها مغتنم هستند، باید برای پاسخ به پرسشهای دینی، به سراغ کسانی برویم که درک عمیق از دین داشته باشند، نه فقط کسانی که در حافظهشان چیزهایی را کپی کردهاند.
حضرت در ادامه فرمود باید با اهل رحمت مجالست کنیم، یکی از مصادیق مهم اهل رحمت، اهل قرآن بودن است، برای اینکه قرآن رحمت مشخص خدای متعال است، چنان که رسول اکرم (ص) رحمه للعالمین است؛ علامه طباطبایی معدن این رحمتها بودند، چقدر دست ما از این رحمتها کوتاه است، این کوتاه بودن دستمان را باید با مراجعه به آثارشان و مراجعه به شاگردان برجسته مکتبشان جبران کنیم.
حضرت در ادامه فرمود خوشا به حال آنهایی که با آدمهای گوشهنشین رفتوآمد میکنند؛ اگر بخواهیم رمز موفقیت امثال حاج قاسم سلیمانی را کشف کنیم، رمزش همین رفتارهاست.
حضرت در ادامه فرمود خوشا به حال کسی که مالی که حلال به دست آورده را انفاق کند، درونش را اصلاح کند و زبانش را از زیادهگویی بازدارد.
در کلام دیگری در جلد 3 کتاب شریف کافی به نقل از امیرالمؤمنین (ع) آمده است هیچ دردی آزاردهندهتر از گناهان برای قلب آدمیزاد نیست، قلب به معنای روح است، روح از چه چیزی رنج میبرد؟ روح از گناهان رنج میبرد، «ظلمت نفسی» به همین معناست، خود آدم میآید کاری میکند که روحش آزار ببیند و اذیت شود، گویا خودآزاری است، در خودآزاری یک موقع آدم به جسمش لطمهای وارد میکند که این حرام است، یک موقع هم به روحش آسیبی وارد میکند، این دومی مهمتر است.
حضرت میفرماید هیچ دردی بدتر از درد گناه برای قلب و روح آدمی نیست، اگر آدم بخواهد از یک چیز در دنیا بترسد آن ترس از مرگ است، یعنی بهخاطر گناهانش از مرگ بترسد.
امیرالمؤمنین (ع) در کلمات قصار نهجالبلاغه فرمودند فقط به خدا دل ببندید، به هیچ کس و هیچ چیز دل نبندید، دل بستن به دیگران شرک است، خدا آدمها را تنظیم میکند، حضرت در ادامه فرمود اگر از خدا خوف دارید بهخاطر بار گناهی است که روی دوشتان است و دارید آن را حمل میکنید، وگرنه خدا ترسناک نیست، بلکه گناه شما ترسناک است.
مرگ نیز همین طور است، مرگ ترسناک نیست، گناه مرگ را ترسناک میکند، مرگ ملاقات با خداست، مگر ملاقات با خدا ترس دارد؟ خدا مهربان است و میخواهد لطفش را در زندگی ما جاری میکند و ما را مهمان خودش کند تا مراحل کمال را طی کنیم، بنابراین خدا ترس ندارد، اما اگر بار گناه روی دوشمان بود، مرگ بسیار ترسناک میشود.
حضرت در ادامه فرمود آنچه که در احوال پیشینیان اتفاق افتاده، مواد اولیهای است که آدم باید در آن تفکر کند و عبرت بگیرد، مرگ هم بهترین موعظهگر است اگر انسان شایستگی و لیاقت داشته باشد.
امیرالمؤمنین (ع) در کلام دیگری فرمودند اهل دین در دنیا نشانههایی دارند که با این نشانهها شناخته میشوند، یکی از این نشانهها راستگویی و دارای صداقت باطنی بودن است، از نشانههای دیگر اهل دین، ادای امانت، وفای به عهد، صله رحم و رحم به ضعفاست، امروز این بلاهایی که بر سر مردم بیپناه غزه و لبنان میآید و آواره شدهاند، چقدر ما نسبت به این عزیزان رحمت داشتهایم و برای آنها چکار کردهایم؟
حضرت در ادامه فرمودهاند از دیگر نشانههای اهل دین رعایت حریم و رعایت عفاف و حجاب است، همچنین خوش اخلاق بودن، سعه صدر داشتن و دائم در جستوجوی علم بودن از علائم متدین بودن است.
فکر کردن، مطالعه کردن، کتاب خواندن، احترام گذاشتن به معارف نورانی دین و آوردههای اندیشمندان از موارد مهمی است که در افراد متدین دیده میشود.
امیرالمؤمنین (ع) در ادامه فرمود از دیگر علامات افراد متدین این است که بهدنبال چیزهایی هستند که آنها را به خدا نزدیک کند.
انشاءالله نگاه به کلمات نورانی امیرالمؤمنین (ع) و ائمه (ع) ما را از دنیاطلبی دور کند، چون این خطر بر سر راه همه ما قرار دارد، ائمه (ع) در این رابطه به ما اخطار میدهند و ما را انذار میکنند، از بین ائمه (ع) نیز امیرالمؤمنین (ع) بیش از همه دنیا را افشا و رسوا کرده و دنیاپرستان را مورد هشدار و اخطار قرار دادهاند.