شب سوم سخنرانی آیتالله عابدینی نماینده ولیفقیه در استان و امام جمعه قزوین دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۲ در رواق امام خمینی (ره) آستان مقدس علیبن موسیالرضا (علیه السلام) برگزار شد. امام جمعه قزوین در سخنرانی ماه مبارک رمضان حرم مطهر رضوی گفت: ایمان مثل چراغی است که قلب انسان را روشن میکند.
آیتالله عبدالکریم عابدینی در سومین جلسه سخنرانی ماه مبارک رمضان که در رواق امام خمینی (ره) حرم امام رضا (علیهالسلام) برگزار شد، اظهار کرد: امامرضا (ع) فرمودند عبادت فقط نماز خواندن و روزه گرفتن نیست، نماز بسیار مهم بوده و ستون دین است، روزه نیز بسیار اهمیت دارد و فرمان خداست، اما عبادت فقط اینها نیست، یک چیز دیگری هم هست که نماز را محتوا میبخشد و روزه را معنادار میکند، عبادت این است که یک انسان مؤمن عقل و فکرش را در امر خدا به کار بگیرد.
یعنی انسان مؤمن باید ببیند در این نمازی که میخواند چه میگوید، وقتی با خدا صحبت میکند معنی رکوع، سجده، حمد، سوره، قنوت و سلام چیست؟ این تفکر کردن و فهمیدن عبادت را نورانی کرده و کیفیت آن را بالا میبرد.
باید ببینیم ایمان چه فایدهای برای ما دارد؟ چه تأثیری در شخصیت ما دارد؟ چه اثری در زندگی ملی و اجتماعی ما دارد؟ آیا اصلاً ایمان به این مسائل ربطی دارد یا خیر؟ آیا ایمان ما فقط به درد آخرت میخورد یا ایمان در حال و هوای زندگی دنیوی ما نیز مؤثر است؟
اولین اثری که ایمان روی انسان میگذارد، شخصیت آدم را متحول میکند، جان آدم نورانی میشود، انسان به وسیله ایمان از تاریکخانه خودپرستی، بتپرستی، ظلم، شرک و بدی بیرون میآید، ایمان مثل چراغی است که درون ما را روشن میکند، ما به وسیله چراغ ایمان خودمان را میشناسیم، جهان را میشناسیم، نسبت به خدای متعال معرفت پیدا میکنیم، نسبت به فرستادگان خدا و پیامبران عظام (ع) معرفتمان بالا میرود، امامان، وحی و قرآن را میشناسیم.
مثل این است که ما وارد یک سالن بزرگ شویم، این سالن همه چیز دارد، اما تاریک است، ما اگر وارد شخصیت خودمان بشویم، خدا خیلی چیزها در سالن قلب ما قرار داده است، اما اگر چراغ ایمان در آنجا روشن نشود، ما تا زمان مرگ از خودمان غریبهایم، اصلاً نمیفهمیم که هستیم و برای چه به این دنیا آمدهایم، نمیفهمیم اولویت کارهای ما در دنیا کدامها هستند.
وقتی چراغ ایمان در جان آدمی روشن میشود، آدم به دار و ندار خود پی میبرد، میفهمد چه دارد و چه ندارد، کدام بدی در دلش رخنه کرده و باید آن را بیرون کند، برای مثال ممکن است تکبر در دل یک نفر باشد، یا محبت نسبت به فرزند، والدین یا همسر در دل یک فرد ضعیف باشد، ایمان این محبت را در دل او افزایش میدهد.
اولین کاری که ایمان برای ما انجام میدهد تحول درونی است، درون انسان به وسیله ایمان یک انقلابی پیدا میشود، خدای متعال در آیه 2 سوره انفال میفرماید «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» یعنی (مؤمنان همان كسانىاند كه چون خدا ياد شود دلهايشان بترسد).
مؤمن کسی است که وقتی نام و یاد خدا میآید، متحول میشود، درونش میلرزد و نورانی میشود، این اثر درونی ایمان در وجود انسان است، در ادامه آیه 2 سوره انفال آمده است «وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا»، یعنی (چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید).
وقتی کسی ایمان ندارد آیههای قرآن را از این گوش میگیرد و از گوش دیگر بیرون میکند، اما وقتی کسی مؤمن میشود، مثل بارانی که روی گل و گیاه میبارد، این آیهها نیز مانند باران رحمت بر روی قلب او مینشینند و احساس لذتبخش نشاط و زندگی به او دست میدهد.
بنابراین ما احتیاج به تحول درونی داریم، ما احتیاج داریم نورافکن ایمان قلبمان را روشن کند و خوبی یا بدی قلب، جان، اخلاق، کردار و باطنمان را به ما نشان بدهد، این نخستین اثر و نقش ایمان در شخصیت ماست.
دومین اثر ایمان آرامش و آسودگی است، ما وقتی به پابوسی علیبنموسیالرضا (ع) میآئیم آرامش پیدا میکنیم، آسایش روحی ما اینجاست، گمشده معنوی ما اینجاست، ما از خیلی چیزها خستهایم، در زندگی از خیلی چیزها رنج میبریم و کلافه میشویم، اعصاب ما خسته میشود، به یک منبعی احتیاج داریم که به ما آرامش تغذیه کند، جان ما را آرام و خیال ما را راحت کند.
چه چیزی و چه کسی میتواند این کار را انجام دهد؟ خداوند فرمود شما مؤمن باشید، این را به من بسپارید، این معنا در آیات 28 سوره مبارکه رعد آمده است، خداوند در این آیه می فرماید «الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»، یعنی (همان كسانى كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام مىگيرد آگاه باشید كه با ياد خدا دلها آرامش مىيابد).
خداوند میفرماید آرامش دل بدون ایمان، بدون قرآن و بدون یاد خدا نمیشود، بنابراین اگر کسی میخواهد آرامش داشته باشد، اول باید به خدا ایمان داشته باشد، به کتاب خدا، به نبی و ولیّ خدا مؤمن باشد، وقتی مؤمن شد از این طریق آرامش ایجاد میشود.
آن موقعی که با کمال خلوص به ائمه (ع) سلام میدهیم حالت خوشی برای ما پیش میآید، این همان نسیم آرامش است، آن موقعی که قرآن تلاوت میشود ما گوش میکنیم، آن موقعی که آیه قرآن تفسیر میشود، حس میکنیم به دل ما نشست، احساس آرامش میکنیم، این همان نسیم طمأنینه الهی است، آن موقعی که دعا و مناجات میخوانیم یک حالت خوشی داریم، آن حالت خوش همان «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» است.
ما اگر آرامش دل نداشتیم، اگر طمأنینه نداشتیم، با کدام سرمایه میخواهیم از دنیا به آخرت، به این سفر بدون بازگشت برویم؟ یعنی دار و ندار خود را برداریم و به منازل قیامت برویم، وقتی میخواهیم این منازل را طی کنیم، آن زاد و توشهای که میخواهیم با خودمان ببریم چیست؟ خداوند فرموده این زاد و توشه تقواست، تقوا هم که بدون ایمان نمیشود، خداوند فرموده این زاد و توشه ذکر است.
خدا فرموده «اَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»، آن موقعی هم که میخواهیم از دنیا برویم خدا ما را صدا میکند و میفرماید «یَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً، فَادْخُلِي فِي عِبَادِي، وَادْخُلِي جَنَّتِي» نفس مطمئنه یعنی همان جانی که آرامش پیدا کرده است، خدا زمانی که میخواهیم از دنیا برویم نفس مطمئنه را صدا میکند، حال اگر هیچ آرامشی را در دنیا کسب نکرده باشیم، آن موقع دستمان خالی است، فقیر هستیم و ندای این آیه به گوش ما نمیرسد.
امیرالمؤمنین (ع) وقتی شمشیر زهرآلود ابنملجم ملعون فرق مبارکشان را شکافت، در پیشگاه خدا عرضه داشت «فزت و رب الکعبه»، یعنی به خدای کعبه رستگار شدم، این جمله در حقیقت پاسخ «یَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» است.
اینکه در زبان حال حضرت اباعبدالله (ع) آمده که در آخرین لحظات فرمودند «إلهِى رِضاً بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ»، این همان پاسخ «یَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» است، یعنی میخواهد بگوید خدایا من به ندای تو لبیک میگویم.
اینکه حضرت زینب (س) بعد از آنهمه بلا و مصیبت فرمود «ما رأیت الا جمیلا»، یعنی من جز زیبایی ندیدم، این لبیک حضرت زینب (س) به «یَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» بود.
اینکه امام (ره) بهعنوان بنیانگذار جمهوری اسلامی در اواخر وصیتنامه خودشان نوشتند با دلی آرام، قلبی مطمئن، روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از این دنیا میروم، لبیک به «یَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» بود، اگر بتوانیم در پایان عمر این جملات را بگوییم خیلی سربلند هستیم.
خداوند فرموده قرآن ذکر است، ما این ذکر را نازل کردهایم، این ذکر سرشار از برکت است، ذکر اینگونه نیست که ما فقط لب خویش را بجنبانیم، ذکر باید عقل انسان را تکان بدهد، ذکر باید قلب انسان را منقلب کند، چه زمانی قلب انسان منقلب میشود؟ آن موقعی که بفهمیم خدا به ما چه میگوید.
فضیلبنعیاض راهزنی میکرد، وارد کاروانسرایی شد تا سرقت کند، شب بود، از دل تاریکی کاروانسرا صدای قرآن شنید که خوانده میشد آیا وقت آن نشده است کسانی که به ما ایمان دارند قلبشان به یاد ما متحول و خاشع شود؟ یک مرتبه به خود آمد و جواب داد وقتش رسیده است، خدایا میخواهم از این پس بنده تو باشم.
میگویند به عهد و پیمان خود وفا کرد، کارهای خلاف را کنار گذاشت، بندگی خدا کرد، حتی برخی میگویند شاگرد مخصوص مکتب امام صادق (ع) شد.
بنابراین اگر ما آرامش و آسودگی میخواهیم، لازمهاش این است که با خدا رفیق شویم، خدا وقتی «یاایهاالذین آمنوا» میگوید، یعنی به ما احترام میگذارد، و پشتسر آن نیز گفته چه کارهایی را انجام دهیم و چه کارهایی را انجام ندهیم.
این ارتباط با خداست و نتیجه آن نیز اثر ایمان در شخصیت، زندگی و خانواده ماست، خداوند میفرماید مبادا فرزندانتان را از ترس گرسنگی بکشید، اگر از ترس تأمین نان فرزند، نخواهیم صاحب فرزند شویم باید از خدا خجالت بکشیم، چون خداوند م فرماید هم رزق تو و هم رزق فرزندت با من است.
البته وقتی صحبت از قرآن میشود، عمل به آیات قرآن مهم است، سومین اثر از آثار ایمان در زندگی ما انسانها این است که ما تا ایمان نیاوریم، نمیدانیم زندگی یعنی چه، زندگی فقط خوردن، خوابیدن و آشامیدن نیست، چون حیوانات هم این کارها را میکنند، اگر زندگی ما نیز اینگونه باشد فرق ما با حیوانات چیست؟
خدای متعال در آیه 24 سوره انفال میفرماید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ»، یعنی (ای اهل ایمان هنگامی که خدا و پیامبرش شما را به حقایقی که به شما حیات معنوی و زندگی واقعی میبخشد، دعوت میکنند اجابت کنید، و بدانید که خدا میان آدمی و دلش حایل و مانع میشود تا حق را باطل و باطل را حق مپندارد و مسلماً همه شما به سوی او گردآوری خواهید شد)، طبق این آیه، انسان مؤمن حیات طیبه دارند، حیوانات این را ندارند.
همچنین خداوند در آیه 97 سوره نحل میفرماید «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»، یعنی (هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند و مؤمن باشد قطعاً او را با زندگى پاكيزهاى حيات حقيقى بخشيم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مىدادند پاداش خواهيم داد).
مطابق این آیه هر کس کار خوب انجام دهد، صله رحم کند، انفاق کند، به یاد فقرا باشد، مهربان باشد، به روی مردم لبخند بزند، ظلم و آزارش به کسی نرسد، این عمل صالح است، البته اگر ایمان به همراه عمل صالح نباشد ارزشی ندارد.
مثل این است که ما ده تا لامپ در منزلمان آویزان کردهایم، اما جریان الکتریسیته به این لامپها نمیرسد، پس بود و نبود این لامپها به چه درد میخورد؟ عمل اگر بدون ایمان باشد مثل لامپ بدون برق است، عمل را ایمان روشن میکند، ایمان و عمل آدم را روشن میکنند، ایمان و عمل مثل همان برق مثبت و منفی هستند که اگر به جان آدم برسند جان آدم روشن میشود، به این حیات طیبه میگویند.
در آیه 97 سوره نحل خداوند فرموده هر کس کارهای خوب انجام دهد، چه زن و چه مرد باشد، اگر مؤمن باشد، ما حیات طیبه به او عنایت میکنیم، یعنی روشن میشود و آدمیتش آشکار میشود.
چهارمین اثر ایمان و نقش ایمان در زندگی ما آدمها، نفی ترس و نگرانی است، اگر کسی ایمان داشته باشد ترس و نگرانی در وجودش نیست، همه ما در زندگی دو عامل آزاردهنده را احساس میکنیم، نخست اینکه میترسیم، برای مثال بخاطر شغلمان میترسیم که نکند این شغل از ما گرفته شود، بخاطر آدمهای شر و فساد میترسیم که نکند بلایی بر سر ما بیاورند و همچنین استرس میگیریم که نکند وجود آدمهای منافق و دو رو باعث شود نگران و غمگین باشیم.
اگر کسی به خدا ایمان داشته باشد، هم ترس از زندگی او دور میشود، هم حزن، غم و غصه نخواهد داشت، وقتی امام (ره) را به تبعید میبردند، در جاده در یک جای خلوت ایستادند، امام (ره) را پیاده کردند و اسلحه را روی شقیقه ایشان گذاشتند و طوری وانمود کردند که آخر کار است، امام (ره) بعدها در بیان این خاطره میفرمایند من اصلاً نترسیدم.
در تمام دوران زندان و تبعید ما هرگز امام (ره) را عصبانی و غمگین ندیدیم، دشمنان ایشان دق میکردند اما ایشان راحت بودند، چون با ذکر و یاد خدا به آرامش رسیده بودند، چون معتقد بود مؤمن ترس ندارد، خداوند میفرماید آنهایی که مؤمن هستند و به خدا ایمان دارند و سر حرف خود میایستند، نه ترس در وجودشان است و نه غم و غصه آنها را آزار میدهد.
خداوند میفرماید اولیاءالله ترس و غصه ندارند، اولیاءالله کسانی هستند ایمان دارند، این ترس و غصه نداشتن نقش ایمان در زندگی اینهاست، اینها اهل تقوا هستند.
پنجمین اثری که ما از ایمان در زندگی خود باید مشاهده کنیم، نفی سلطه شیطان است، خیلی وقتها ممکن است ما نخواهیم کاری را بکنیم، اما شیطان ما را تحریک کند، برای مثال دستی که به ظلم بر مظلومی بلند میشود، این شیطان است که چنین دستی را بلند میکند، زبانی که به ریختن آبروی یک نفر فعال میشود، شیطان بر این زبان مسلط است.
وقتی در فتنهها اشرار را دستگیر کردند، میگفتند آن موقعی که این کارها را انجام میدادیم گویا چیزی متوجه نبودیم، گویا کسی ما را وادار به این کارها میکرد، چه کسی آنها را وادار میکرد؟ شیطان انسان را وادار میکند، چه زمانی شیطان میتواند انسان را به کاری وادار کند؟ آن موقعی که ایمان جلوی او نباشد.
خداوند فرمود شیطان زورش به مؤمنین نمیرسد، شیطان از مؤمن واهمه دارد، آنهایی که ایمان دارند و به خدا توکل میکنند شیطان کاری با آنها ندارد و نمیتواند بر آنها سیطره، زور و نفوذ داشته باشد.
خداوند در آیه 100 سوره نحل میفرماید «إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»، یعنی (تسلط او فقط بر كسانى است كه وى را به سرپرستى برمىگيرند و بر كسانى كه آنها به خدا شرك مىورزند)، خداوند در این آیه میفرماید شیطان بر کسانی مسلط میشود که ولایت او را میپذیرند و شیطان را همهکاره میبینند.
آمریکا که شیطان بزرگ است، زورش به رهبر معظم انقلاب، حاج قاسم سلیمانیها و مؤمنین اهل ولایت ما نرسیده و نمیرسد، اما أنهایی که نوکر آمریکا هستند، از آمریکا واهمه دارند و آمریکا را شریک خدا میدانند، اینها همان غربزدههایی هستند که آمریکا به وسیله آنها نیات خود را اجرا میکند.
خداوند در سوره شعرا فرموده آیا میدانید شیاطین بر سر چه کسی میریزند؟ خدا در آیه 222 سوره شعرا میفرماید «تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ»، یعنی (بر هر دروغگوی گناهكارى فرود مىآيند).
هر کسی دروغگوی گناهکار است، رفیق شیطان میشود، شیطان چنین کسی را پیدا میکند و آن کاری را که میخواهد انجام دهد را به وسیله او انجام میدهد.
بنابراین خداوند به وسیله ایمان نمیگذارد شیطان به انسان نزدیک شود، یعنی این نقش و اثر ایمان در شخصیت ما و در زندگی ماست، همچنین نفی سلطه کفار نیز از اثرات ایمان است، خداوند در آیه 141 سوره نساء فرموده «وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا»، یعنی (خداوند هیچ گاه برای کافران نسبت به اهل ایمان راه تسلّط باز نخواهد نمود).
خداوند میفرماید من نمیخواهم کافران بر مسلمانان مؤمن مسلط باشند، بنابراین چه زمانی کافران نمیتوانند بر ما مسلط باشند؟ آن موقعی که ما مؤمن باشیم؛ قبل از انقلاب، قدرتهای بزرگ به تهران آمدند، جلسه گرفتند، داشتند راجع به مملکت ما تصمیم میگرفتند، اما به شاه مملکت اجازه ندادند در این جلسه باشد، این به معنای تسلط است.
اکنون در 2 هزار کیلومتری خلیجفارس ناوگان هواپیمابر آمریکا وقتی میخواهد به سمت ایران حرکت کند باید بسیجی پاسدار مرزهای آبی ما به او اجازه دهد، اکنون برد موشکهای نقطهزن ما دو هزار کیلومتر است، این به معنای سیطره اسلام، عظمت و عزت اسلام است، چه زمانی ما اینطور شدیم؟ از آن موقعی که ایمان به خدا در مملکت ما پررنگ شد.
هفتمین مورد از اثرات ایمان در زندگی ما عزتمندی است، آدمهای مؤمن عزیز هستند، منافقین همیشه ذلیل بودهاند، مؤمنین همیشه عزیز بودهاند، خداوند در آیه 8 سوره منافقون فرمود « وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ»، یعنی (عزت از آن خدا و از آن پيامبر او و از آن مؤمنان است ليكن اين دورويان نمىدانند).
همه عزتها متعلق به خدا، رسول خدا، مؤمنین و مؤمنات است، اما منافقین این را نمیفهمند، خودشان ذلیل هستند و دیگران را هم اینطور میبینند.
اثر دیگر ایمان در زندگی و شخصیت ما این است که ما مردم را با هم برادر میکند، یک موقع هست که آدمها از هم دور هستند، یک موقع هست که هر کس میخواهد از دیگران سوءاستفاده کند، اما وقتی آدم مؤمن میشود خودش را نوکر و کوچک همه میبیند، خودش را بدهکار همه میداند و میگوید من باید خیرم به مردم برسد، نه اینکه فقط بقیه برای ما زحمت بکشند و ما طلبکار باشیم.
اگر ایمان داریم باید آن اخوت، برادری و صمیمیت بین همه اقشار ملت برقرار باشد، مؤمنین با هم این حالت را دارند.
نهمین ویژگی اثرگذار ایمان هم این است که جایگاه مؤمنین را در میان همه بالا میبرد، قرآن به ما میگوید سست نباشید، غم و غصه نخورید، شما بالا و والا هستید، به شرط آنکه ایمان داشته باشید.
دهمین مورد نیز این است که وقتی ما مؤمن شدیم خود به خود آدمهایی که شیطانصفت، زورگو و مستکبر هستند، دشمنیهایشان علیه ما جدی میشود، در انقلاب، دفاع مقدس و ماجرای داعش نیز این را مشاهده کردیم، لذا وقتی مؤمن شدیم صهیونیستها، مستکبران و عوامل داخلی آنها یعنی منافقان و فتنهگران به دشمنی با ما بر میخیزند.