امروز :
Skip to main content

نماینده ولی‌فقیه در استان قزوین در جلسه اخلاق به بیان معرفت از دیدگاه امیرالمؤمنین (ع) پرداخت.

آیت‌الله عبدالکریم عابدینی در جلسه اخلاق (شرح نهج‌البلاغه) که در تاریخ 21 آذر 1403 برگزار شد، اظهار کرد: حوادث این روزها و شرایط سخت مردم سوریه، علی‌الخصوص آن‌هایی که دستی در مبارزه داشتند و با اشرار جنگیدند، خیلی سخت است، از خدا فرجی برای این عزیزان می‌خواهیم که در بند شرارت‌ها در مضیقه هستند، خدا ان‌شاءالله فرجی حاصل کند، فرمایشات رهبر حکیم انقلاب نیز آرامش خاطر همه، مخصوصا مسلمانان و شیعیان سوریه بود.

در بخش دوم خطبه نخست نهج‌البلاغه آمده که امیرالمؤمنین (ع) فرمودند اساس و آغاز دین معرفت خداست، یعنی اگر ما بخواهیم دین را به‌صورت واقعی نگاه کنیم، اول دین معرفت خداست، یعنی تا ما خدا را نشناسیم نمی‌توانیم مدعی دین‌داری شویم.

اگر خدا را نشناسیم، نماز، روزه، حج، عبادات و اخلاقیات به چه کار آید؟ همه این‌ها باید با دین هماهنگ باشند، بنابراین باید با خدا نیز هماهنگ باشند.

رسول خدا (ص) فرمودند آدمی وقتی که وارد دین می‌شود، بایدها و نبایدها را می‌بیند، اما وقتی علم و آگاهی دینی او بالا رفت، به جایی می‌رسد که دیگر امر و دستور را نمی‌بیند، بلکه می‌گوید بدون دین نمی‌شود زندگی کرد، لذا هر چه خدا گفت همان است.

قرآن با سوره مبارکه حمد آغاز شده و وحی نیز با سوره مبارکه علق آغاز شده است، سوره علق اولین سوره‌ای بود که بر قلب مبارک پیامبر (ص) نازل شد، در این سوره آمده است بدان که تو صاحب و رب داری و به‌صورت اتفاقی به وجود نیامده‌ای.

متأسفانه برخی از افرادی که حتی به ظاهر دین‌دار هستند، تمایل دارند با نگاه به فرضیه‌های فروید و امثال او دین را برای ما توجیه کنند و بگویند انسان از یک سلول جهش‌یافته به‌وجود آمده است.

خدای متعال در سوره علق می‌فرماید خدا شما را آفرید، شما اتفاقی به این دنیا نیامده‌اید، در سوره علق اصل و اساس کار این است که گویا جلسه معارفه‌ای برقرار شده که خدا و انسان با هم آشنا شوند.

سوره مبارکه حمد نیز همین کار را می‌کند، علامه شهید مطهری فرموده خدای متعال در این سوره اساسی‌ترین سؤالات بشر که برای هر آدمی مطرح است را پاسخ می‌دهد، برای مثال اینکه ما از کجا آمده‌ایم؟ قرار است به کجا برویم؟ با چه کسانی باید همراه شویم؟ چه کسانی را نباید همراهی کنیم؟ راه اساسی را از چه کسی باید بگیریم؟ پاسخ به همه این سؤالات در سوره حمد آمده است، یعنی وحی، نبوت، امامت، قیامت و دین در این سوره مطرح شده است.

همه اسماء در کلمه «الله» تجمیع شده است، بنابراین خدا در ابتدای سوره حمد با معرفی خودش به بندگان کار را شروع کرده است.

در کتاب شریف کافی به نقل از امیرالمؤمنین (ع) آمده است که من اسلام را طوری برای شما تبیین می‌کنم که هیچ‌کس قبل از من نتوانسته باشد اسلام را با این بیان گفته باشد، سپس حضرت فرمود اسلام با تسلیم شروع می‌شود، مرحله بعدی یقین است.

ما باید تسلیم را با خدا شروع کنیم، یعنی ابتدا باید در مقابل خدا تسلیم باشیم، حضرت در ادامه فرمود مرحله بعد از یقین هم تصدیق است؛ تصدیق را تطبیق معنا کرده‌اند، یعنی ما آن حقیقت عالم هستی را با چیزی که به آن می‌اندیشیم، منطبق با هم ببینیم.

معلوم می‌شود خدا در فطرت ما یک چیزهایی قرار داده است، برای مثال از ما سؤال کرده «الست بربکم»، ما نیز «قالوا بلی» گفته‌ایم، حتی از کافران سؤال کرده چه کسی آسمان‌ها و زمین را خلق کرده است؟ آن‌ها هم گفته‌اند حتما خدا خلق کرده است.

ما چیزی در فطرت خودمان داریم، سپس آن معرفتی که می‌خواهیم نسبت به خدای متعال پیدا کنیم، این‌ معرفت با فطرت ما با هم تطابق پیدا می‌کنند، لذا آدم آرام و «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» می‌شود.

بنابراین خدا یک معرفت خدادادی به همه مخلوقاتش داده است، وقتی آن معرفت درونی با حقیقت عالم هستی منطبق شد، آدم آرام شده و به یقین می‌رسد، امیرالمؤمنین (ع) در ادامه فرموده مرحله بعد از تصدیق نیز اقرار است؛ یعنی آن چیزی که آدم تصدیق می‌کند در حقیقت به زبان هم جاری می‌کند و به معنای واقعی شهادتین می‌گوید.

نگفته‌اند صبر کنید فقط زمانی که در حالت احتضار قرار گرفتید «اشهد ان لااله الاالله» بگویید، بلکه گفته‌اند هر روز باید مکرر این کلمات بر زبان ما جاری شود، در هر نمازی ما تشهد را می‌خوانیم، یعنی یگانگی خدا را شهادت داده و مشاهده می‌کنیم، شهادت می‌دهیم که حضرت محمد (ص) بنده و فرستاده خداست، اگر با قرآن به این مقصد رسیدیم راهمان درست است، یعنی معرفت قرآنی، حقایق قرآنی و انس با قرآن باید کاری کند که آدم بتواند شهادت واقعی بدهد، وگرنه شهادت غیر واقعی را منافقین هم دادند و خدا رسوایشان کرد.

خدای متعال در آیه 1 سوره منافقون می‌فرماید «إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ»، یعنی (چون منافقان نزد تو آيند گويند گواهى مى‏‌دهيم كه تو واقعا پيامبر خدايى و خدا هم مى‏‌داند كه تو واقعا پيامبر او هستى و خدا گواهى مى‏‌دهد كه مردم دوچهره سخت دروغگويند).

همین که منافقون می‌گویند «نَشْهَدُ»، از این کلمه دروغ آشکار می‌شود، برای اینکه شهادت چیزی نیست که جمعی شهادت بدهیم، چون شهادت یک چیز قلبی است، ما که نمی‌دانیم در قلب دیگران چه می‌گذرد، نمی‌دانیم آن‌ها غافل، متذکر یا متوجه هستند، بنابراین ما نمی‌توانیم جمع ببندیم و بگوییم «نَشْهَدُ»، ما فقط می‌توانیم حال خودمان را بگوییم.

منافقین که هیچ ترسی از گفتن حرف‌های دروغ نداشتند، به راحتی می‌گفتند «نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ»، خدا هم فرمود خدا شهادت می‌دهد که این‌ها دروغ می‌گویند، همان نمازی که کلماتش اصولا با صیغه جمع بیان می‌شود، وقتی به تشهد می‌رسد با صیغه مفرد بیان می‌شود.

اگر کار ما به جایی برسد که وقتی اقرار می‌کنیم اقرارمان حقیقی و شهادتمان واقعی باشد، آن وقت ایمان ما واقعی است، چرا که پیش خدا نمی‌شود غیرواقعی حرف زد، باید بررسی کنیم ببینیم آیا ما واقعی می‌گوییم «اشهد ان لااله الاالله»؟ آیا واقعا غیر از خدا چیزهای دیگری برای ما مطرح نیست و یگانگی خدا، رسالت رسول خدا (ص) و ولایت امیرالمؤمنین (ع) را شهادت می‌دهیم؟

مرحله بعد از اقرار، عمل است و مرحله بعد از عمل، ادا کردن است، امیرالمؤمنین (ع) در ادامه فرموده است مؤمن دینش را از رأیش نمی‌گیرد، یعنی نباید بگوید من این طور فکر می‌کنم، گاهی برخی فرقه‌ها این طور می‌گویند، ما باید دین را از کتاب، رسول و ولی بگیریم، نه اینکه دین را از هر جایی بگیریم.

در صفحه 76 کتاب شریف توحید مرحوم صدوق آمده است که کسی از امام موسی‌بن‌جعفر (ع) سؤال کرد یابن رسول الله (ص)، معرفت توحیدی را به من یاد بده، امام (ع) به او فرمود آن چه را که خدا گفته، همان را بگیر و به آن عمل کن، مبادا از آن چه خدا گفته تجاوز کنی، وگرنه هلاک می‌شوی.

امام (ع) در ادامه فرمود به واحد، احد و صمد بودن خدا توجه کن؛ به همین دلیل است که تأکید شده در نمازهایمان به سوره توحید که مرکز این ویژگی‌هاست توجه کنیم، همچنین گفته شده اگر سه بار سوره توحید را قرائت کنید گویا قرآن را ختم کرده‌اید.

امام (ع) در ادامه فرمود خدا آن حی است که نمی‌میرد، خدا هرگز شکست نمی‌خورد و مغلوب نمی‌شود، بندگان در معرض امتحان قرار می‌گیرند و گاهی پیروز شده و گاهی شکست می‌خورند، آدم‌ها مشمول قوانین عالم هستی هستند اما خدا این گونه نیست، شتاب و عجله در کار خدا نیست، او دائمی است که هیچ‌وقت کارش به فنا و نابودی نمی‌کشد، هم باقی است و هم هر چیزی به او وصل شد بقا پیدا می‌کند.

در این رابطه خدای متعال در آیه 96 سوره نحل فرموده است «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»، یعنی (آنچه پيش شماست تمام مى‌‏شود و آنچه پيش خداست پايدار است و قطعا كسانى را كه شكيبايى كردند به بهتر از آنچه عمل می‌کردند پاداش خواهيم داد).

امام موسی‌بن‌جعفر (ع) در ادامه فرمود زوال در کار خدا نیست، خدا غنی است، او عزیزی است که ذلت در کارش نیست، هر کس هم بخواهد عزیز شود باید به خدا وصل شود، زیرا خدای متعال در آیه 65 سوره یونس می‌فرماید «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا»، یعنی (همه عزت و توانمندی برای خداست)، رسول خدا (ص) و مؤمنین نیز عزیز هستند، چون وصل به خدای عزیزند.

امام موسی‌بن‌جعفر (ع) در ادامه فرمود بخل در کار خدا نیست؛ این کلام حضرت به ما شوق می‌دهد تا جایی که می‌توانیم از خدا درخواست کنیم، چون او مثل بخیل با ما برخورد نمی‌کند.

حضرت موسی‌بن‌جعفر (ع) در ادامه فرمود عقل‌ها حق ندارند بیایند خدا را اندازه‌گیری و محدود کنند، چون نمی‌شود خدا را در تعاریف رسمی گنجاند، وهم هم نمی‌تواند خدا را درک کند.

حضرت در ادامه آیه 103 سوره انعام را قرائت کردند که خداوند فرموده «لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ»، یعنی (چشم‌ها او را درنمى‏‌يابند و اوست كه ديدگان را درمى‏‌يابد و او لطيف آگاه است).

در ادامه نیز آیه 7 سوره مجادله را قرائت کردند که خداوند فرموده «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»، یعنی (آیا ندانسته‌ای که خدا آنچه را در آسمان‌ها و آنچه را در زمین است، می‌داند؟ هیچ گفت‌وگوی محرمانه‌ای میان سه نفر نیست مگر اینکه او چهارمی آنان است، و نه میان پنج نفر مگر اینکه او ششمی آنان است، و نه کمتر از آن و نه بیشتر مگر اینکه هر کجا باشند او با آنان است، سپس روز قیامت آنان را به اعمالی که انجام داده‌اند آگاه می‌کند؛ زیرا خدا به همه چیز داناست).

در مهج‌الدعوات سیدبن‌طاووس (ره) آمده است که رسول خدا (ص) فرمود هر کس خدا را با اسامی واحد، احد و صمد بخواند و از او چیزی بخواهد، خدا به او عنایت می‌کند، هر وقت هم دعا کند، دعایش به اجابت می‌رسد.