نماینده ولیفقیه در استان قزوین در جلسه اول تفسیر قرآن کریم در ماه مبارک رمضان گفت: اگر دنیا را مزرعه آخرت بدانیم در قیامت گرفتار نمیشویم.
آیتالله عبدالکریم عابدینی در جلسه اول تفسیر قرآن کریم در ماه مبارک رمضان (۳ فروردین ۱۴۰۲) که در مسجد شیخالاسلام برگزار شد، ضمن تبریک بهار طبیعت و ماه مبارک رمضان اظهار کرد: در جلد یک کتاب بصائر الدرجات محمدبنحسنصفار از امام باقر (ع) نقل شده که آن حضرت فرمودند خدا هیچ چیزی را فروگذار نکرده است، هر چیزی که امت تا قیامت به آن احتیاج پیدا میکنند را تعطیل نکرده است، مگر اینکه درباره آن چیزی که امت به آن احتیاج دارند، در قرآن سخن گفته و راه نشان داده است.
حضرت در ادامه فرمودند و خدا برای رسولش آن حقیقت را بیان کرده است، این جمله میتواند هم نشاندهنده بیان قرآنی برای پیغمبر (ص) باشد، هم میتواند چیزی غیر از بیان قرآنی باشد، یعنی فقط این نیست که خدا از طریق قرآن به پیامبرش چیزی را میآموزد، احادیث قدسی نیز به این منظور وجود دارند.
بنابراین هر چیزی که آدمها لازم دارند در قرآن آمده یا خدای متعال غیر از آنکه قرآن را به رسولش آموخته و به آن حضرت وحی کرده و اسرارش را هم در اختیار آن حضرت قرار داده است، درباره آن چیزی که انسانها تا قیامت محتاج هستند، به پیامبر (ص) گفته و کلید حل معماها و چراغ از میان برداشتن تاریکیها را بیان کرده است.
امام باقر (ع) در ادامه فرمودند خداوند برای هر چیزی حد و مرز مشخص فرموده و راهنما و دلیل فرستاده است، یکی از مصداقهای دلیل، امامان ما هستند، در روایات هم قرآن را بهعنوان دلیل ذکر کرده اند و هم امامان (ع) را بهعنوان دلیل مشخص کردهاند.
دلیل به معنای راهنما، راهگشا، روشنگر بوده و آن کسی که حقیقت را برای رسیدن به مقصد به انسان نشان میدهد.
در کتاب بصائر الدرجات میتوان روایات نابی را در بیان فضائل اهلبیت (ع) یافت، حدود 1880 روایت مهم در این کتاب نقل شده است، بسیاری از راویان معتبر حدیث از این کتاب نقل کردهاند، از جمله آنها محمدبنیعقوبکلینی صاحب کتاب شریف کافی است که از این منبع حدیث نقل کرده است.
مرحوم شیخ طوسی از صاحب کتاب بصائر الدرجات تعریف و تمجید کردهاند و دیگر علما نظیر مرحوم علامه حلی نیز از نویسنده این کتاب شریف تمجید کردهاند.
در حدیث دوم از جلد یک کتاب بصائر الدرجات به نقل از پیامبر (ص) آمده که آن حضرت فرمودند هر چیزی در کتاب خدا دیدید عمل به آن لازم است، هر چیزی که قرآن گفته را اگر ترک کنید نزد خدا عذری ندارید.
اگر کسی در زندگی ولایت غیر خدا را پذیرفت نزد خدا عذری ندارد، خدا حجت را تمام کرده و در آیه 257 سوره بقره فرموده «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور»، اگر کسی خود را در مقابل دشمن ضعیف و خلع سلاح شده نگه داشت، خداوند مطابق آیه 60 سوره انفال به او میفرماید «و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه».
اگر کسی در فتنهها چشم فرو بست و بصیرت نداشت یا به دیگران بصیرت نداد، خداوند در آیه 191 سوره بقره و آیه 217 همین سوره به او میفرماید «الفتنه اشد من القتل» و «الفتنه اکبر من القتل».
در همه زمینهها خداوند میفرماید عمل به این آیات لازم است، هر کجا عمل کردیم سربلند شدیم و هر کجا عمل نکردیم، آسیب جدی دیدیم.
در قرآن همه چیز وجود دارد اما ممکن است در زندگی شما اتفاقاتی رخ دهد که ما نتوانیم بفهمیم این حقیقت در کدام آیات نهفته است، پیامبر (ص) فرمود هر چه در کتاب خدا نیافتید، در سنت من مییابید، قرآن نیز سفارش کرده که هر چه پیامبر (ص) برای شما آورده، به آن عمل کنید و هر چه هم به شما گفته که ترک کنید، شما باید آن را ترک کنید، هر چه در کتاب خدا نبود و در سنت رسول او یافتید، شما عذری ندارید که سنت رسول خدا را ترک کنید.
پیامبر (ص) در ادامه فرمود اگر هم به چیزی برخورد کردید که نه در قرآن توانستید آن را پیدا کنید و نیازتان را برآورده کنید، نه در سنت پیغمبر (ص) آن را یافتید، در این صورت هر چه اصحاب گفتند به آن توجه کنید، اصحاب پیامبر (ص) در میان مردم مانند ستارگان آسمان هستند.
در ایام قدیم اینگونه بود که در دریاها، کشتیها با راهنمایی ستارگان آسمان شرق، غرب، جنوب و شمال را تشخیص میدادند، راهشان را پیدا میکردند و سرگشته نمیماندند، در بیابانها نیز قافلهها از طریق ستارگان جهتها را پیدا میکردند.
پیامبر (ص) فرمود ماجرای اصحاب مانند ماجرای ستارگان است که شما میتوانید راه خود را با آنها پیدا کنید، شما به هر کدام از اینها تمسک کنید راه خود را پیدا میکنید و به هر کدام از اقوال اصحاب من که عمل کنید راهتان را پیدا کرده و هدایت شدهاید.
در این قسمت کسی از پیامبر (ص) صحبت کرد این اصحابی که میفرمایید چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند اصحاب من اهل بیت من هستند، امیرالمؤمنین (ع)، حضرت زهرا (س) و ائمه هدی اصحاب من هستند.
بسیاری از خطبههای امیرالمؤمنین (ع) در نهجالبلاغه خطبههای نماز جمعه آن حضرت بودهاند، چون ویژگیهای دعوت به تقوا که در طلیعه هر خطبهای دیده میشود، نشان میدهد که حضرت مردم را در خطبههای نماز جمعه ارشاد و هدایت میکرده است، یکی از این خطبهها، خطبه 176 نهجالبلاغه است.
از ابتدا تا انتهای این خطبه در رابطه با قرآن است، البته این احتمال هم وجود دارد که این خطبه تجمیع چند سخنرانی حضرت است، یعنی یک بخشی از آن از خطبه نماز جمعه حضرت گرفته شده است و بخش دیگری از آن در نماز جمعه دیگری بیان شده است، یعنی چند قسمت از خطبههای مختلف در کنار هم قرار داده شده تا خطبه 176 تشکیل شود.
در بخشی از این خطبه آمده این قرآن نصیحتکنندهای است که در نصیحت آن غش وجود ندارد، غش یعنی یک چیزی را در یک جنسی قاطی کنیم، برای مثال برنج نامرغوب را در برنج مرغوب قاطی کنند و ظاهراً بوی عطر برنج مرغوب بپیچد اما در اصل برنج نامرغوب نیز با آن مخلوط است، یا برای مثال وقتی آب در شیر مخلوط میشود غش در معامله محسوب میشود.
در نصیحت نیز میتواند غش وجود داشته باشد، غش این است که شما میدانید من اشکالاتی دارم و باید با نصیحت این اشکالات را از من برطرف کنید اما از من تعریف میکنید، یعنی عیب و ایرادهای مرا نمیگویید و فقط میآیید یکسری تعریف و تمجیدهای بیمبنا را بیان میکنید تا مرا خوشحال کنید.
معنای این کار غش است، قرآن وقتی آدمها را نصیحت میکند هیچ غشی در کارش نیست، ما متأسفانه طاقت شنیدن حرف حق را نداریم اما قرآن بدون تعارف حرف میزند، برای مثال قرآن میفرماید خانمها موقعی که با آقایان صحبت میکنید با خضوع، خشوع و دلبری با آنها حرف نزنید.
قرآن بدون غش صحبت میکند و میفرماید اگر خانمها با دلبری با آقایان حرف بزنند، آن آقایی که در دلش مریضی اخلاقی وجود دارد به این خانم طمع میکند، شما نباید زمینه طمع او را فراهم کنید.
خداوند در اینجا یک ایرادی از خانمها را با صراحت بیان میکند و یک ایرادی را هم از آقایان بدون غش و بدون تعارف بیان میکند، وقتی کسی این آیه را میخواند و حقیقت را متوجه میشود، اگر هر کجا یک خانمی آمد دلربایی کرد و آقایی از او تأثیر پذیرفت، معلوم میشود که در قلب او مرض است.
خداوند میفرماید آن کسانی که مال یتیم را به ظلم میخورند، آتش میخورند؛ خداوند در اینجا نمیگوید اینها را بعداً به جهنم میبرند بلکه میفرماید خوردن مال یتیم به مثابه خوردن آتش است، البته خداوند در ادامه میفرماید بعداً هم کار اینها به جهنم میکشد.
غش در کار قرآن نیست و با تعارف حرف نمیزند، امیرالمؤمنین (ع) در ادامه میفرماید قرآن هدایتکنندهای است که گمراه کردن در کار او نیست؛ چقدر اندیشمندان و فلاسفه در دنیا آمدند برای اینکه آدمها را به سمت چیز خوبی هدایت کنند اما بعداً برای همه روشن شد که اینها جز ضلالت و گمراهی نیاورده بودند.
برای مثال مکتب مادیگرایی که یک زمانی دنیا را تحت سیطره خود گرفته بود و کشورهای مختلف به این مکتب میپیوستند، یک مرتبه این افکار فرو ریخت، در حالی که یک زمانی افرادی آنقدر به این اصول معتقد بودند که کسی جرأت نمیکرد در مقابله با آن حرفی بزند اما همانها اکنون حتی شرمشان میشود از این اصول یاد کنند.
چرا اینگونه شد؟ برای اینکه این مکتب اساساً آدمها را بهسوی ضلالت و گمراهی میکشاند اما هر روزی که میگذرد و هر قرنی که سپری میشود، هر علم، دانش و روشنی که در اختیار بشریت قرار میگیرد ابعاد نور، روشنایی و حقانیت قرآن بیشتر آشکار میشود، قرآن هدایتکنندهای است که هیچگونه گمراه کردنی در کارش نیست.
امیرالمؤمنین (ع) در ادامه فرمودند قرآن خبرهای جدیدی را میدهد و حرفهای نو بیان میکند اما هرگز دروغی در گفتههای قرآن نمییابی، اگر قرآن هر خبر غیبی را داده، بعد از مدتی آن خبر محقق شده است، هیچ موقع گفتههای قرآن جور دیگری مشاهده نشده است.
گاهی اوقات از همجلسگی با دیگران چیزی به دست میآوریم، برخی اوقات هم چیزی به دست نمیآوریم، اینها در حالی است که امیرالمؤمنین (ع) در ادامه خطبه 176 فرمودند هر کسی با قرآن همجلسه شد، وقتی جلسه به پایان میرسد و این آدم از جلسه بر میخیزد یا چیزی بر او افزوده شده، یا چیزی از او کاسته شده است.
حضرت فرمودند آن چه که بر او افزوده شده، نورانیت، هدایت و یافتن راه درست است و آنچه از او کاسته شده کوری، نابینایی، جهل و نادانی است، یعنی قرآن سلباً و ایجاباً انسان را تربیت میکند.
حضرت در ادامه فرمودند بدانید اگر کسی قرآن را داشت فقر و نیاز ندارد، چرا که او با قرآن داراست اما هر کس قرآن را نداشت و با قرآن مأنوس نبود فقیر است، اگر کسی همه ثروتها و موقعیتها را داشته باشد، این فرد در اصل هیچ چیزی ندارد، ولی اگر قرآن را داشته باشد و هیچ نداشته باشد، این فرد همه چیز دارد.
این جملات از آن قبیل شعارهایی است که باید در همه جای زندگی ما دیده شود و باید فرهنگی باشد که در ما نفوذ کند و ما را تحت تأثیر قرار بدهد. این انس با قرآن را باید اینگونه از امیرالمؤمنین (ع) یاد بگیریم.
حضرت در ادامه فرمودند دردهای بیدرمان خود را از قرآن دوا و درمان بگیرید، قرآن دردهای بیدرمان شما را درمان میکند، گرفتاریهای زندگی، اجتماعی و فرهنگی و هر نوع گرفتاری که دارید از قرآن برای آنها استعانت بجویید و از قرآن برای حل و فصل آن کمک بگیرید، برای اینکه بدون شک قرآن بزرگترین دردها را درمان میکند.
بزرگترین دردی که با قرآن درمان میشود، چیست؟ حضرت فرمودند کفر و نفاق بزرگترین دردها هستند؛ دردها و بیماریهای جسمی نظیر سرطان مگر چقدر قدرت دارند؟ اما درد کفر تا قیامت انسان را رها نمیکند، حتی در قیامت هم انسان را رها نمیکند تا او را به جهنم سرنگون کند، درد نفاق نیز همینگونه است.
قرآن این دردها را درمان میکند، منافق خیلی سخت درمان میشود، فلذا قرآن راجع به منافقین فرموده «صم بکم عمی فهم لایرجعون»، یعنی نباید فکر کنیم منافق به این راحتی به دامن ایمان باز میگردد، تجربه این را در اوایل پیروزی انقلاب داشتهایم، کمتر منافقی بود که برگردد، اگر هم برگشته باشند معلوم نیست که صادقانه برگشته باشند.
حضرت فرمودند بدترین دردها کفر، نفاق، سرگردانی و سردرگمی است، سرگردانی یعنی هنوز فرد تصمیم نگرفته است چگونه زندگی کند، تعامل او با اهل بیت چگونه باشد، تعامل او در عصر غیبت با ولیفقیه زمانه چگونه باشد؟ اینها یعنی فرد در سردرگمی زندگی میکند.
سرگردانی یعنی فرد هنوز تصمیم نگرفته با قانون ضروری دین چگونه کنار بیاید؟ چنین فردی در سرگردانی زندگی میکند، وقتی در سرگردانی زندگی میکند در عمل نیز سردرگم است و راه درست را نمیرود، در غیّ و ضلال است، غیّ بیشتر جنبه نگرشی و بینشی دارد، ضلال هم بیشتر جنبه اجرایی، عملیاتی و میدانی دارد، یعنی یکی به بخش عقل و یکی به بخش اراده مربوط میشود.
قرآن این هر دو را نجات میدهد، یعنی قرآن عقل را شفاف، روشن، بابصیرت و دانا میکند و اراده را محکم و توانا میکند، انسانی با عقل روشن و اراده محکم انسانی موفق خواهد شد.
امیرالمؤمنین (ع) در ادامه فرمود به وسیله قرآن با خدا راز و نیاز کنید، اینگونه راز و نیازها واقعی میشود، یا قرآن رشته ارتباط با خدا را محکم کنید، با قرآن با خدا حرف بزنید، اگر فراموش کردیم یا اگر اشتباه کردیم، خدایا ما را به خاطر فراموشیها و اشتباهاتمان مؤاخذه نکن.
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند خدایا سختگیری که نسبت به پیشینیان داشتی، به ما آن سختگیریها را اعمال نکن، خدایا آن چیزهایی که ما طاقتش را نداریم بر ما تحمیل نفرما.
اگر بخواهیم پس از قرآن، رسم گفتوگو و درخواست از خدا را پیدا کنیم باید به سراغ اهلبیت (ع) برویم، آنها از قرآن جانمایه گرفتهاند و تأثیرگذار هستند، امیرالمؤمنین (ع) فرمودند با قرآن با خدا صحبت کنید، وقتی به قرآن علاقمند بودید و با این علاقمندی به محضر خدا رفتید، خدا قرآن را شفیع شما میبیند و به حرفتان احترام میگذارد، در قیامت نیز قرآن از هر کسی شفاعت کند شفاعتش پذیرفته میشود.
آیتالله عابدینی عنوان کرد: حضرت در ادامه فرمودند اگر قرآن از کسی شاکی شود، شکایت قرآن علیه آن انسان در پیشگاه خدا پذیرفته شده است، قیامت که میشود هر کسی گرفتار کارهای دنیای خود است، کارهایی که کرده دست و پای او را میگیرند، حرفی که زده، لقمهای که خورده، ظلمی که کرده، غیبتی که کرده و همه کارهای بدی که کرده دست و پای او را میگیرند، مگر کسانی که در دنیا قرآن را در جان خود کشتوکار کردهاند، یعنی دنیا را مزرعه آخرت دانستهاند.