نماینده ولیفقیه در استان قزوین در جلسه چهاردهم تفسیر قرآن کریم گفت: هیچکس بدون صداقت به مقصد نمیرسد.
آیتالله عبدالکریم عابدینی در جلسه چهاردهم تفسیر قرآن در ماه مبارک رمضان (30 فروردین 1402) که در مسجد شیخالاسلام برگزار شد، اظهار کرد: یکی از اصول، مبانی و زیرساختهای مستحکم و مهم ایمانی و قرآنی صداقت است، خدای متعال در آیه 87 سوره مبارکه نساء فرمود «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا »، یعنی (خدای یگانه، هیچ خدایی جز او نیست؛ محققاً همه شما را در روز قیامت که شک در آن نیست جمع آورد، و کیست که راستتر از خدا سخن گوید؟)
خیلی جاها خدای متعال روی صداقت حساب باز میکند و این عنصر مهم را به عنوان عنصر مشترک بین خودش و انسان بیان میکند، همان طور که خدا درباره کرامت انسانی میگوید «ولقد کرمنا بنی آدم» و سپس میگوید من رب اکرم هستم، یعنی ما همدیگر را میفهمیم و در فطرت انسان این معنا وجود دارد، صداقت نیز این گونه است.
خدای متعال میخواهد به ما بگوید شما با صداقت آشنا هستید، اگر هم از صداقت تخطی کنید خودتان را سرزنش میکنید، چرا که من شما را اینطور آفریدهام، خدا با این ادبیات خیلی جاها صحبت میکند.
برای مثال در آیات 23-24 سوره مبارکه بقره فرمود «وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ، فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ»، یعنی (و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كردهايم شك داريد پس اگر راست مىگوييد سورهاى مانند آن بياوريد و گواهان خود را غير خدا فرا خوانيد، پس اگر نكرديد و هرگز نمىتوانيد كرد از آن آتشى كه سوختش مردمان و سنگها هستند و براى كافران آماده شده بپرهيزيد).
خداوند در این آیات با منکران قرآن صحبت میکند و میگوید درست است که منکر قرآن هستید اما من در فطرت شما به عنوان بنیآدم هم صداقت را تعریف کردهام، شما هم صدق و راستی را میفهمید و نباید از آن تخطی کنید، بنابراین این ادبیات مشترک بین ما با خداست، ادبیات مشترک بین ما و همه مردم دنیاست، همین امروز من و شما وقتی صحبت میکنیم و میخواهیم به فرموده رهبرمان جهاد تبیین کنیم و افکار و اذهان آدمهای دنیا را روشن کنیم، به دنیا میگوییم آمریکا دروغ میگوید، یهودیها دروغ میگویند و خیانت میکنند، برای اینکه بین همه آدمهای دنیا اینها ادبیات مشترک است، ممکن است یک نفر هیچ دینی نداشته باشد ولی صداقت دارد، به کرامت انسانی ارزش قائل است و در ذاتش با خیانت مخالف است.
این اصول و مبانی که یکی از آنها صداقت است، از آن دسته عناوین و مواردی است که ادبیات مشترک بین همه انسانها و ادبیات مشترک بین انسان و خداست، حریت نیز این گونه است، خداوند میگوید شما حریت را میشناسید، اما هنوز دین را نفهمیدهاید، اگر دین را بفهمید همه دین مثل صداقت، کرامت و حریت با فطرت شما آشناست و فطرت شما به دنبال آن میگردد.
در آیه 122 سوره مبارکه نساء خداوند فرمود «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا»، یعنی (و کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، به زودی آنان را در بهشتهایی که از زیرِ درختانِ آن نهرها جاری است، درآوریم، در آن جاودانهاند. وعده خدا حق است، و راستگوتر از خدا در گفتار کیست؟).
در آیه 32 و 33 سوره مبارکه زمر فرمود «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ، وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ »، یعنی (ستمكارتر از كسي كه بر خدا دروغ ببندد، و سخن صدق را كه به سراغ او آمده تكذيب كند چه كسي است؟! آيا در جهنم جايگاه كافران نيست ؟ اما كسي كه سخن صدق بياورد و كسي كه آن را تصديق كند آنها پرهيزگارانند).
خدا همه چیز را بر اساس صداقت معماری کرده و نقشه کشیده و انسان را در این فضا قرار داده است، یکی از اسمهای کتاب خدا صدق است، هر چقدر خدا با عظمت و بزرگ است، در مقابل خدا بودن، کلام خدا را نادیده گرفتن، قدر کلام خدا را ندانستن، تکذیب کلام خدا، به همان اندازه بزرگ و قبیح است.
خداوند میفرماید آن کسانی که اهل صدقند اهل تقوا هم هستند، در قله اهل تقوا و صدق ائمه (ع) هستند، خداوند در آیات 7 و 8 سوره مبارکه احزاب فرمود « وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنْكَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا، لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَأَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا أَلِيمًا»، یعنی (و ياد كن هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم و از تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى پسر مريم و از همه آنان پيمانى استوار گرفتيم، تا راستان را از صدقشان باز پرسد و براى كافران عذابى دردناك آماده كرده است).
خداوند میگوید از شما میپرسم در صداقت کجا بودید؟ چقدر کیمیای صداقت در وجود شما نفوذ کرده بود؟ چقدر بیان شما، کلام و رفتار شما با صداقت هماهنگ و همراه بود؟ این از جمله چیزهایی است که در قیامت راجع به آن سؤال میشود.
اگر بخواهیم این معنا را به صورت کاربردی در زندگیمان بررسی کنیم، باید گفت که اگر ما یک عمر بگوییم «ایاک نعبد» ولی هیچ وقت نفهمیم چه میگوییم، این خیلی با صداقت جور در نمیآید، اگر یک عمر بگوییم «سبحان ربی الاعلی و بحمده» بدون اینکه بفهمیم چه میگوییم جالب نیست، لازمه اینها این است که معرفتمان را نسبت به محتوا و معارف دینی بیشتر کنیم.
خداوند در آیات 54 و 55 سوره مبارکه قمر فرمود « انَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ، فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِر»، یعنی (در حقيقت مردم پرهيزگار در ميان باغها و نهرها، در قرارگاه صدق نزد پادشاهى توانايند).
معلوم میشود که در قیامت جایگاه صداقت تعریف شده و خدای متعال برای اهل صداقت در آن جایگاه بلندمرتبه جایگاهی را معرفی کرده و میگوید اگر تو لیاقت آنجا را داشتی برایت مهیا است.
خداوند در آیه 119 سوره مبارکه توبه میفرماید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»، یعنی (ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا پروا کنید و با صادقان باشید صادقانی که کاملترینشان پیامبران و اهل بیت رسول بزرگوار اسلام هستند).
در اهمیت صداقت میتوان به خطبه 41 نهجالبلاغه امیرالمؤمنین (ع) اشاره کرد، این خطبه در بحارالانوار هم نقل شده است، حضرت در این خطبه میفرماید ای مردم، اگر میخواهید به جایی برسید، هر هدفی که دارید امکان ندارد بدون صداقت به مقصد برسید، هیچ سپری نگهدارندهتر از صداقت نمیشناسم، آدم اگر صداقت را کنار گذاشت یعنی سپرش را در مقابل تیراندازیهای شیاطین زمین گذاشته و دیگر چیزی از او نمیماند.
هر کس واکنش عالم هستی را بفهمد، یعنی بفهمد کارهایی که ما میکنیم در عالم هستی سر و صدا راه میاندازند و روی عالم اثر میگذارند و عالم هم واکنش نشان میدهد.
هر کس واکنش کار، فعالیت، کوشش و کنش خود را در عالم بفهمد، عالم را مرده نداند، عالم را بیحال و بی حس نشناسد، عالم را زنده و فعال بداند، عالم را عبد خدا و مسبح پروردگار بشناسد، اگر اینطور ببیند هرگز سراغ غدر نمیرود.
غدر ضد صدق است، غدر به معنای حیله و نیرنگ است، چه کسانی سراغ حیله و نیرنگ میروند؟ آنهایی که نمیفهمند این عالم واکنش نشان میدهد، در ادامه نیز امیرالمؤمنین (ع) از مردم زمانه خود گلایه کرده و میفرمایند ما در زمانهای زندگی میکنیم که اکثر مردم حیله و نیرنگ را زرنگی میپندارند، یعنی فکر میکنند خیلی زرنگ بودهاند که آبروی کسی را بردهاند یا در فضای مجازی غلطهایی را مرتکب شدهاند.
در ادبیات خودمان هم متأسفانه برخی وقتها شنیده میشود که اگر یک آدمی با حیله و نیرنگ برای خودش مدرک تحصیلی جور کند یا برود یک جا با دروغ شاغل شود و ثروت دروغین جذب کند، ممکن است بزرگترها بگویند این فرزند ما چقدر زرنگ است، یا دیگران به بچههایشان بگویند فلانی چقدر زرنگ بود اما تو عقب ماندی، گویا همه اینها میگویند غدر به معنای زرنگی است، اما غلط است.
امیرالمؤمنین (ع) میفرماید آدمهای نادان هم میگویند اینها چقدر چارهجو هستند و راه چاره بلدند؛ اینکه اینها راه دزدی، حیله و نیرنگ بلدند زرنگی است؟ خیر، اینها خیلی بیچاره هستند، مرگشان باد. با این جملهای که امیرالمؤمنین (ع) در حق اهل حیله و نیرنگ گفته، اینها تا قیامت نمیتوانند از جای خود برخیزند، البته ممکن است چند صباحی راحت باشند اما این هم لطف خداست که میخواهد بندگانش را امتحان کند، وگرنه با این نفرین امیرالمؤمنین (ع) حیلهگران هرگز نمیتوانند از جا بلند شوند.
امیرالمؤمنین (ع) در ادامه فرمود بندگان خدا کیّس هستند و آینده را میبینند، اگر بخواهند سراغ حلیه بروند بلد هستند اما آنها مانعی بر سر راه خود میبینند زیرا میدانند که خدا راضی نیست آدمها حیلهگر و مکار باشند، خدعه و نیرنگ بازی کنیم، چون میدانند خدا راضی نیست این کار را نمیکنند.
در ادامه امیرالمؤمنین (ع) فرمود اینها با اینکه میتوانند در این وادی نمیروند اما آنهایی که به دین پایبند نیستند از این شرایط بهعنوان یک فرصت سوءاستفاده میکنند، این خطبه نهجالبلاغه بسیار کلیدی، مهم و اثرگذار در رفتار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ماست و باید در ترویج این تفکر علوی بکوشیم.
در خطبه 56 نهجالبلاغه امیرالمؤمنین (ع) رمز پیروزی بر دشمنان را صداقت میداند، مثل اینکه اکنون به ما بگویند شما چه داشتید که انقلاب کردید؟ ما اکنون چون در بطن انقلاب هستیم شاید عظمت آن را نبینیم اما اگر به عقب برگردیم با خود میگوییم این آمریکا و شوروی مگر غولهای قدرت در جهان نبودند؟ چه شدند؟ اوایل انقلاب از شعارهای جدی ما مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی بود.
این غولهای قدرت شکسته شدند و امام (ره) به صورت اینها سیلی زد، بنده به خاطر دارم در سال 59 امام سخنرانی کردند و فرمودند مقصد یک مقصد است و آن شکستن ابرقدرتهاست، بارها شنیدیم که چهرههای سیاسی آمریکایی گفتند خمینی ما را تحقیر کرد.
امام (ره) گفت مقصد شکستن این ابرقدرتهاست، بعد صدای شکستن اینها به زبان خودشان مطرح شد، اکنون هم شاهدیم که ارکان آنها به هم ریخته است، رمز موفقیت امام (ره) چه بود؟ یا برای مثال حاج قاسم چه داشت که کشورهایی را فتح کرد؟ حاج قاسم صداقت داشت، یعنی حقیقتاً به دنبال شهادت بود.
اگر بخواهیم آیه 119 سوره توبه و آیه 177 این سوره را بفهمیم، باید گفت آیه 177 تفسیر آیه 119 است، واقعاً با حاج قاسم میشود این آیات را فهمید، خداوند در اینجا میفرماید آنهایی که اهل صداقت و تقوا هستند، همان ابرار هستند، ابرار آنهایی هستند که عقایدشان محکم است، نماز میخوانند، زکات میدهند، صبوری میکنند، شکیبایی میورزند، مالشان را انفاق میکنند، جانشان را در راه خدا میدهند، همچنین کسانی که در راه آزادی دیگران تلاش میکنند و فیالرقاب هستند، یعنی ابتدا خود را از هر چیزی آزاد کرده و سپس به این مقام رسیدهاند که بتوانند دیگران را آزاد کنند.