نماینده ولیفقیه در استان قزوین در جلسه تفسیر قرآن کریم به شرح انواع نَفْس در وجود انسان پرداخت.
آیتالله عبدالکریم عابدینی در جلسه چهلم تفسیر قرآن کریم (۹ مهر ۱۴۰۲) در تفسیر سوره قیامت اظهار کرد: هر سوره هویت و شخصیتی دارد که به شناسنامه سوره معروف است، اسم مشهور سوره قیامت، همان قیامت است اما در برخی روایات به آن «لا اُقسِمُ» هم گفته میشود، این مربوط به زمانی است که سورهها هنوز اسم نداشتهاند و به مرور زمان اسم و رسم پیدا کردهاند.
درباره حجم سوره باید گفت که سوره مبارکه قیامت 40 آیه دارد، 144 کلمه و 676 حرف در این سوره وجود دارد، اکنون شاید با این امکانات نرمافزاری خیلی راحت بتوان این موارد را در آورد اما تفاسیری که قرنهای پیش نوشته شدهاند چقدر وقت گذاشتهاند تا اینها را بشمارند و از عرصه قرآن صیانت کنند، یعنی کاری کردهاند که دیگر کسی نتواند حرف و کلمهای از قرآن کم یا به آن زیاد کند.
امروز هم با پیشرفت امکاناتی که در اختیار داریم، شاید بتوان بسیاری از راز و رمزها را با این اعداد و ارقام پیدا کرد، برای مثال بر اساس اینکه بسم الله الرحمن الرحیم 19 حرف دارد، آمدهاند از این فرصت نرمافزاری استفاده کرده و برخی راز و رمزها را کشف کردهاند.
محل نزول سوره قیامت مکه مکرمه است، معانی، کلمات و آهنگ سوره گویای این است که این سوره مکی است، چرا که معمولاً سورههای مکی با این سبک و آهنگ بودهاند.
سورههایی که در مکه نازل شدهاند از نظر محتوا بیشتر مسائل مبنایی و اعتقادی را بیان میکنند، سورههای مفصلی مانند بقره، آلعمران، مائده و اعراف که حاوی بسیاری از احکام هستند، این گونه بود که بعد از اینکه مدیریت دینی در مدینه پایهریزی شد نازل شدند.
غیر از ترتیب مصحف شریف که اکنون در اختیار ماست، ترتیب نزول هم داریم، سوره علق نخستین سورهای بود که بر قلب نازنین پیامبر (ص) نازل شد، در ترتیب نزول باید گفت که سوره مبارکه قیامت سی و یکمین سوره به حساب میآید که بین سوره قارعه و همزه نازل شده است، البته در آمار ترتیب نزول نیز اختلافاتی وجود دارد.
سوره قیامت در مصحف شریف هفتاد و پنجمین سوره است، این سوره در جزء 29 قرآن کریم و بین سوره مدثر و انسان (دهر) قرار دارد.
در ثوابالاعمال آمده که امام باقر (ع) فرمود هر کس در قرائت سوره قیامت استمرار داشته باشد، فقط خواندن نباشد بلکه به محتوای آن نیز عمل کند، خدا او را با رسول اکرم (ص) محشور میکند و حضرت با چهرهای نورانی به او بشارت میدهد و لبخند میزند تا اینکه از پل صراط و حساب و کتاب آن عبور کند؛ بنابراین نباید از این فرصت معنوی محروم ماند.
رسول مکرم اسلام (ص) فرموده هر کس سوره قیامت را قرائت کند من و جبرئیل در روز قیامت به نفع او شهادت میدهیم که این آدم به روز قیامت ایمان داشته است، او در حالی وارد قیامت میشود که نورانیت چهره او برای اهل قیامت آشکار است.
اگر کسی در سوره قیامت تدبر و دقت کند، اعتقاد و ایمانش نسبت به قیامت محکم میشود، امیرالمؤمنین (ع) فرمود اگر همه پردهها کنار برود و قیامت بر پا شود ذرهای بر یقین من اضافه نمیشود، چرا که در دنیا همه چیز برای من یقین بوده است.
سوره قیامت این ظرفیت و موقعیت را دارد که اگر ما آن را بشناسیم بیش از پیش به قیامت یقین خواهیم کرد، در آثار این سوره امام صادق (ع) فرمودند قرائت سوره قیامت موجب خشوع میشود و انسان را به مقام خشوع میرساند، کسی که سوره قیامت را درک کند اهل عفاف و صیانت میشود، حجاب از مصادیق برجسته عفاف است، یعنی بهعنوان صیانت زنانه محسوب میشود، حجاب محدودیت نیست، مصونیت است، مصونیت یعنی حجاب به انسان صیانت میدهد.
ما خیلی وقتها گردنکشی میکنیم و خودمان را بر دیگران مسلط میدانیم، انتظار داریم همه به فرمان ما باشند، اینها همه برای این است که قیامت را فراموش کردهایم اما اگر اکنون به ما خبر بدهند امشب آخرین شب زندگی ماست، به مردم ارادت بیشتری میورزیم، ادبمان بیشتر میشود و از همه حلالیت میگیریم.
یکی از چیزهایی که ما گرفتار آن هستیم، شکم ماست که تصور میکنیم هر چه شکممان خواست باید تأمین کنیم، در حالی که ما در روایات داریم باید عفت بطن داشته باشیم، نباید آبرو و حیثیت خود را پای شکم بگذاریم، ما خیلی وقتها در کلام عفیف نیستیم و هر چیزی به زبان ما جاری میشود، در حالی که عفت کلام بسیار حائز اهمیت است.
اگر باور کنیم قیامت حق است، خیلی چیزها سر جای خود قرار میگیرد، عفت کلام پیدا میکنیم، دیگر هر چیزی را به راحتی بر زبان نمیآوریم، با آبروی مردم بازی نمیکنیم، کلمات مستهجن به زبان جاری نمیکنیم، پوشش ما پوشش مستهجن نخواهد بود، از سفره و لقمهمان صیانت میکنیم تا لقمه ما باعث نشود قلب ما قساوت پیدا کند و تاریکی در قلب ما سایه بیفکند.
بنابراین اگر ما سوره مبارکه قیامت را درک کنیم و قیامت را حس کنیم، خیلی چیزهای زندگی و شخصیت ما به صورت ریشهای تنظیم و ساماندهی میشود.
امام صادق (ع) در ادامه حدیث فوق فرمودند اگر کسی سوره قیامت را بفهمد از هیچ قدرتی نمیترسد، زیرا کسی از قدرتها میترسد که همه چیز را در همین دنیا میبیند، امام (ره) را به تبعید میبردند، در یکی از بیابانها ماشین حامل ایشان در کنار جادهای میایستد، مأموری که همراه امام (ره) بوده اسلحه را روی شقیقه امام (ره) میگذارد و وانمود میکند میخواهد شلیک کند، امام (ره) بعدها در خاطراتشان این ماجرا را نقل میکنند و میگویند من آنجا هیچ نترسیدم.
اگر حتی امام (ره) میفرمود من ترسیدم، ما باز هم باور نمیکردیم، چون روح و جانی که امام (ره) داشت و مبانی و اعتقادات راسخی که ایشان داشتند، باعث میشود ترس در شخصیتشان جایی نداشته باشد.
در ادامه امام صادق (ع) فرمودند اگر کسی سوره قیامت را بفهمد برای مسائل دنیوی پیش هر کسی خضوع نمیکند و از هیچ سلطهگری ترس ندارد، برای مقام، مقام و شهرت پیش دیگران خضوع نمیکند، آن کسی که در دنیا غرق میشود و خودش و دیگران را به لجن میکشد، به این خاطر است که تصور میکند هر چه هست همین چند روزه دنیاست.
شناخت قرآن بسیار حائز اهمیت است، بخش عظیمی از آیات قرآن راجع به قیامت است، بیشتر محتوای سوره قیامت هم مربوط به روز قیامت است.
اکنون از آمریکا چیزی باقی نمانده است اما آن زمان که آمریکا شیطان بزرگ بود، امام (ره) فرمود ما آمریکا را زیر پا می گذاریم، اکنون هم این خبر محقق شده است، امام (ره) آن زمان فرمود آمریکا طبل تو خالی است، طبل تو خالی یعنی صدا و آوازه آن همه جا را پر میکند اما هیچ چیزی در آن نیست و هیچ چیزی ندارد.
اکنون امام (ره) اگر زنده بود و میخواست همین جمله را بگوید، میگفت آمریکا طبل تو خالی بود، یعنی از فعل ماضی استفاده میکرد، چون اکنون دیگر آمریکا حتی طبل تو خالی هم نیست.
نماینده ولیفقیه در استان قزوین تصریح کرد: کسی که قیامت را میفهمد، مبانی اعتقادی دارد و با همه وجود الله اکبر و لااله الاالله میگوید، اگر اینها را قلبی و اعتقادی گفتیم نتیجه آن افرادی امثال امام (ره)، رهبر حکیم انقلاب اسلامی و آیتالله مدرسها خواهد شد.
امام صادق (ع) در ادامه فرمود چنین کسی شب و روزش در محافظت خداست، خدا او را حفظ و نگهداری میکند، به اذن خدای متعال شب و روز در امان است وقتی که با این سوره سر و کار دارد.
خداوند در آیات 1 و 2 سوره قیامت میفرماید «لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ»، یعنی (سوگند به روز قيامت، و سوگند به نفس لوامه و وجدان بيدار و ملامتگر كه رستاخيز حق است).
مفسران خیلی روی این آیات اختلاف نظر دارند، برخی میگویند هر دو «لا» در ابتدای این آیات زایده هست و باید آنها را نادیده گرفت اما برخی میگویند این گونه نیست و «لا» معنا دارد، معنای آن چنین است که موضوع قیامت آن قدر مشخص است که نیازی به سوگند ندارد، برخی هم میگویند «لا» تأکید بر سوگند است و آن را غلیظتر میکند.
حال ببینیم چه نیازی به سوگند است، برای مثال در ابتدای سوره شمس، وقتی خدا به شمس و تلألو خورشید یا به وجود نازنین رسول اکرم (ص)، امام زمان (عج) و ائمه (ع) سوگند یاد میکند، باید بدانیم وقتی خدا به چیزی سوگند یاد میکند یعنی دارد توجه آدمها را به آن متمرکز میکند و میگوید این موضوع مهمی است.
سوگندهای سورههای جزء آخر قرآن کریم باعث شده اندیشمندان دینی و مفسران قرآنی روی آنها متمرکز میشوند، برای مثال میخواهند متوجه شوند رابطه بین شمس و قمر چیست، همین تمرکز و فکر باعث شده دانشمندان اسلامی در دنیای علم، نجوم، ستارهشناسی و کیهان حرف اول را میزنند، یعنی ابتدای علمای اسلام بودند که منظومه شمسی، رابطه بین ماه و زمین، حرکت وضعی و انتقالی زمین، حرکت ماه به دور زمین، حرکت ماه و زمین به دور خورشید را فهمیدند.
بنابراین «لا» که در ابتدای آیات 1 و 2 سوره قیامت آمده، به معنای تأکید است و خدا میگوید من با تأکید به روز قیامت و نفس ملامتگر قسم یاد میکنم.
برخی از مفسران به این معنا توجه کردهاند که چه ربطی بین آیه یک و دو سوره قیامت وجود دارد؟ این برداشت وجود دارد که خدا به ما کمک کرده است، گویا اینکه به دنبال قیامت، کلمه نفس ملامتگر آمده است، یعنی اگر تو خودت را بشناسی، قیامت را هم شناختهای، یعنی ابتدا مملکت وجود خود را مطالعه کن، هر کسی در وجود خودش پایگاهی را میشناسد که وقتی کار خوبی میکند آن پایگاه خوشحال میشود، وقتی هم کار خلافی میکند آن پایگاه ناراحت میشود و او را ملامت میکند.
وقتی در مملکت وجود ما چنین پایگاهی وجود دارد، آیا در مملکت بیکران خدای متعال این پایگاه نباید باشد؟ در قیامت این پایگاه دیده میشود، در مرکز وجود انسان این پایگاه وجود دارد، در مرکز وجود عالم هستی هم این پایگاه وجود دارد و در قیامت رخ مینماید و دیده میشود.
امیرالمؤمنین (ع) میفرماید شما تصور میکنید یک جرم چند کیلویی هستید، در حالی که همه عالم هستی در شما خلاصه شده است؛ وجدانی که ما داریم، اگر دروغ بگوییم یا ظلم کنیم، ممکن است حتی خود را حق به جانب نشان دهیم و بخواهیم دروغ و نفاق خود را بپوشانیم اما از درون خود را سرزنش میکنیم که این طور نباش، عملکرد خوبی نداری، همین معنا در قیامت نیز وجود دارد.
اکنون که صحبت از نفس ملامتگر شد، جا دارد درباره اقسام نفس صحبتی داشته باشیم، در قرآن کریم از اقسام نفس صحبت شده است، یکی از آنها نفس لوامه است، نفس لوامه یعنی حالتی که همه ما بارها دیدهایم، اگر کار بدی از ما سر بزند، ظلمی کنیم، نمازمان قضا شود، غیبت کنیم، حرف زشتی از زبان ما جاری شود، حالت پشیمانی و ندامت پیدا میکنیم و خود را سرزنش میکنیم.
امیرالمؤمنین (ع) در نامه به اهل مصر از قول رسول خدا (ص) فرمود هر کس کار خوبی کرد، آبرویی را خرید و گره از کار کسی باز کرد و در نتیجه احساس خوشحالی کرد، و کارهای بدش او ناراحت کرد، این حقیقتاً مؤمن است؛ این یک ترازوی خیلی جالب است که ما میتوانیم خود را با آن بسنجیم.
بنابراین جنس مؤمن حقیقی این گونه است که از کار خوب، خوشحال میشود و از کار بد نیز ناراحت میشود.
نفس دیگری که در قرآن از آن یاد شده، نفس اماره است، در آیه 53 سوره یوسف آمده است «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ»، یعنی (و من نفس خود را تبرئه نمىكنم چرا كه نفس قطعاً به بدى امر مى کند مگر كسى را كه خدا رحم كند زيرا پروردگار من آمرزنده مهربان است).
در این آیه آمده من نفسم را تبرئه نمیکنم، یعنی به نفسم نمیگویم راحت باش، هر غلطی خواستی بکن، برای اینکه نفس کارش این است که فرمان به بدی میدهد، اگر پناه به خدا ببریم شکست، خفتها، ضربهها و خسارتهایی که از نفس اماره بر خود وارد کردهایم را غفران و جبران میکند، نفس اماره همان شیطان است.
یک زمانی بنیصدر دائم از کلمه «من» استفاده میکرد، امام (ره) فرمودند هی نگویید «من»، این «من» شیطان است.
در کتاب شریف کافی از روایات آمده که خدایا کاری کن اگر تو چیزی را قرار است انجام دهی، من مدام برای آن عجله نکنم، آن چیزی را هم که تو میخواهی اکنون انجام بشود، من مدام آن را به فردا و پس فردا نیندازم.
بنابراین نفس اماره خیلی خطرناک است و خیلی وقتها باید دعا کنیم خدا ما را به نفس امارهمان موکول نکند، حتی خوب است در سجده بارها اینها را بگوییم که بترسیم از اینکه به نفس اماره واگذار شویم.
در برخی دعاها در روایات آمده که خدایا من را به خودم و به این و آن وانگذار، کاری کن با خودت باشم.
نفس یک حقیقت است، برای مثال اگر معلمی اکنون مشغول تدریس باشد، شما وقتی حالت تدریس را در او میبینید میگویید این معلم است، همین آقای معلم وقتی کلاس درسش تمام میشود، میرود ماشینش را روشن میکند و راه میافتد، آن موقع همین معلم تبدیل به راننده میشود، همین معلم وقتی به منزل میآید ممکن است بخواهد غذا درست کند، در این صورت آشپز میشود، همین معلم نسبت به خانمش نقش همسر را دارد و وقتی فرزندش را در آغوش میگیرد نقش پدری دارد یا وقتی خدمت پدر و مادرش میرسد نقش پسر را دارد.
بنابراین این یک آدم است که عناوین بسیار متنوعی دارد، همان نفسی هم که حالات مختلفی پیدا میکند، عناوینش بخاطر آن جایگاهها و شرایط خاص و بروز و ظهورهایی است که دارد.
یکی دیگر از انواع نفس هم نفس مطمئنه است، در قرآن صراحتاً از نفس مطمئنه سخن گفته شده است، خداوند در آیه 28 سوره رعد فرموده «الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»، یعنی (همان كسانى كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام مىگيرد آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مىيابد).
خدا خیلی با نفس مطمئنه کار دارد و میفرماید این آدمهایی که نفس مطمئنه دارند، وقتی کنار هم قرار گرفتند و جامعهای از اینها ساخته شد، این به معنای تمدن و انسانیت بوده و جایگاهی است که ارزشهای متعالی در آنجا تماشایی میشوند، شما تصور کنید آدمهای یک جامعه همه از جنس حاج قاسم سلیمانی باشند، چنین جامعهای چگونه خواهد شد؟
خداوند در آیه 29 سوره رعد فرمود «الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ»، یعنی (كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند خوشا به حالشان و خوش سرانجامى دارند).
خداوند در این آیه فرموده خوش به حال کسانی که اهل ایمان و عمل صالح هستند، اینها به معنای واقعی آدم هستند.
خدای متعال وقتی میخواهد ما را مورد خطاب قرار دهد از عناوینی مانند ناس، انسان، بنیآدم و بشر استفاده میکند تا ما قدمی برداریم، جلو برویم، آوردهای داشته باشیم و تربیت و پرورشی در جان ما شکل بگیرد، آورده به معنای ایمان است، ما وقتی به قیامت و خدای متعال ایمان بیاوریم، دیگر خدا ما را ناس خطاب نمیکند، بلکه میفرماید «یا ایها الذین آمنوا».
خداوند در قرآن خیلی دستورها را خطاب به «یا ایها الذین آمنوا» داده است، مرکز همه دستورات الهی آیات 41 و 42 سوره احزاب است، خداوند در این آیه میفرماید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا، وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا»، یعنی (ای اهل ایمان! خدا را بسیار یاد کنید، و صبح و شام او را تسبیح گویید).
خداوند در این آیات میفرماید باید دانشگاه ذکر را بگذرانید، وقتی این دانشگاه را گذراندید، اهل ذکر خواهید شد و میشوید همان که خداوند در آیه 28 سوره رعد میفرماید «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».
وقتی با ذکر خدا به منزلت و جایگاه طمأنینه راه پیدا کردید، به جای اینکه خدا با عناوین ناس، انسان و بنیآدم شما را خطاب کند، میفرماید «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً، فَادْخُلِي فِي عِبَادِي، وَادْخُلِي جَنَّتِی».
چهارمین موردی که در قرآن از نفس صحبت شده، نفس مُلهمه است، خداوند در آیات 7 و 8 سوره شمس فرموده «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا، فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا»، یعنی (سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد، سپس پلیدکاری و پرهیزکاریاش را به آن الهام کرد).
خداوند در این آیات پس از چندین سوگند، میفرماید فجور و تقوا را به نفس الهام کردیم، نفس هم خوبیها و هم بدیها را میفهمد، همه آدمهای دنیا میدانند دروغ یا دو رویی چیز بدی است، حتی اگر زبانشان هم چیز دیگری بگوید، در قلبشان میدانند که دروغ و نفاق بد است، یک نفر در دنیا وجود ندارد که فداکاری، ایثار، صداقت و امانت داری را بد بداند، برای اینکه خدا به همه آدمها اینها را الهام کرده است.