نماینده ولیفقیه در استان قزوین در جلسه هفتگی تفسیر قرآن کریم به بیان شرح حال خسارتمند انسانها و خسارتبارترین زندگیها پرداخت.
آیتالله عبدالکریم عابدینی در جلسه چهلوهشتم تفسیر قرآن کریم (۵ آذر ماه ۱۴۰۲) در ادامه تفسیر سوره قیامت اظهار کرد: خدای متعال در آیه 36 سوره قیامت میفرماید «أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى»، یعنی (آيا انسان گمان مىكند بىهدف رها مىشود)، خداوند در این آیه میفرماید آیا انسان خیال و گمان میکند که بیهوده رها میشود و خدا دست از سرش برمیدارد؟
در حالی که خداوند در آیه 7 و 8 سوره زلزله میفرماید «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ، وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»، یعنی (پس هر كه هموزن ذرهاى نيكى كند نتيجه آن را خواهد ديد، و هر كه هموزن ذرهاى بدى كند نتيجه آن را خواهد ديد).
امام جمعه قزوین عنوان کرد: همان خدایی که فرموده اگر شرک بورزید شما را نمیآمرزم، همان خدایی که حقالناس برایش بسیار اهمیت دارد، آیا گمان کردهاید این خدایی که حکیم است، خوب و بد نزد او یکسان است؟ آیا انسان تصور میکند پس از اینکه از دنیا رفت، ما استخوانهای او را جمع نمیکنیم؟
اگر انسان علم، دانش، مبناهای اعتقادی و فکری، قضاوتها، فهم و بینش خود را از قرآن نگیرد، مجبور میشود در عالم خیال زندگی کند، این خیال خود را در جاهای مختلف نشان میدهد، آدمی که خیالاتی میشود تصور میکند وقتی از دنیا رفت، استخوانهای او میپوسد و خاکستر میشود و دیگر کسی نمیتواند او را سرپا کند.
آدم خیالاتی این طور فکر میکند اما آدمهای غیرخیالاتی واقعی فکر میکنند، آدمهای خیالاتی نمیدانند ذرات کارهای ما نزد خدای متعال حساب و کتاب دارد.
خدای متعال در آیه 115 سوره مؤمنون میفرماید «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ»، یعنی (آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريدهايم و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمىشويد).
خداوند در این آیه میفرماید آیا تصور میکنید ما شما را بیهود خلق کردهایم و هرگز به سوی ما بازگشت ندارید؟ آدمهای خیالاتی چنین تصوراتی دارند، اگر کسی قرآنی باشد خیالاتی نمیشود، واقعی میشود.
خدای متعال در آیات 2 و 3 سوره عنکبوت میفرماید «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ، وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ»، یعنی (آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مىشوند و مورد آزمايش قرار نمىگيرند، و به يقين كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم تا خدا آنان را كه راست گفتهاند معلوم دارد و دروغگويان را نيز معلوم دارد).
خداوند در این آیه می فرماید آیا آدم ها خیال می کنند همین که «آمَنّا» بگویند ایمان آورده اند و دیگر کسی کاری به کارشان ندارد و مورد فتنه و آزمایش قرار نمی گیرند؟ در حالی که اگر به تاریخ بنگرید می بینید که چقدر اقوام و ملل مورد امتحان و آزمایش قرار گرفته اند و در این آزمایش ها و فتنه ها مشخص می شود چه کسی راست و چه کسی دروغ، چه کسی راستگو و چه دروغگو است؟
در آیه 4 سوره عنکبوت نیز آمده است «أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَنْ يَسْبِقُونَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ»، یعنی (آيا كسانى كه كارهاى بد مىكنند مىپندارند كه بر ما پيشى خواهند جست چه بد داورى مىكنند)، آن کسی که با گناه، دزدی، دغل، کلاهبرداری، ربا و ظلم، صاحب مکنت و ثروت شد، آیا او خیال میکند از ما جلو زده است؟ بد حکمی کرده است، او نمیفهمد که این طور قضاوت کرده و خیالاتی شده و سر عقل نیامده است.
آن کسی که سر قرآن نیاید، سر عقل هم نیست، برای اینکه خداوند در آیه 10 سوره انبیاء فرموده است «لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ»، یعنی (در حقيقت ما كتابى به سوى شما نازل كرديم كه ياد شما در آن است آيا نمىانديشيد).
قرآن آدم را در همه زمینهها عاقل میکند، اگر انسان بدون قرآن زندگی کند و بدون قرآنهای ناطق یعنی اهل بیت عصمت و طهارت روزگار بگذراند خیال میکند عاقل است اما هرگز عقل را نمیبیند.
خدای متعال در آیه 130 سوره بقره فرموده «وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ»، یعنی (و چه كسى جز آنكه به سبك مغزى گرايد از آيين ابراهيم روى برمىتابد و ما او را در اين دنيا برگزيديم و البته در آخرت نيز از شايستگان خواهد بود).
خداوند در این آیه میفرماید چه کسی از دین ابراهیمی روی بر میگرداند، مگر کسی که به سفاهت گرفتار است، یعنی از عقل استفاده نمیکند، اگر کسی با عقل زندگی کند، هر جای قرآن را میبیند، عقلش او را به تبعیت از قرآن و ائمه (ع) میکشاند.
آدمی که با عقل زندگی نمیکند، شهادت را مرگ میپندارد، خداوند در آیه 169 سوره آلعمران میفرماید «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»، یعنی (هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند مرده مپندار بلكه زندهاند كه نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند).
مطابق این آیه آنهایی که خیال میکنند کسی که در راه خدا کشته شده، مرده است، اینها عقلشان نمیرسد، اگر عقل داشتند این قضاوت را راجع به شهدا نمیکردند اما اگر نواقص عقل خود را با کمالات قرآنی اعتلا ببخشند میفهمند آن کسی که شهید شده نزد خدای عالمیان رزق داده میشود و حیّ و زنده است.
خداوند در آیه 1 تا 4 سوره همزه فرموده است «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ، يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ،
كَلَّا لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ»، یعنی (واى بر هر بدگوى عيبجويى، كه مالى گرد آورد و برشمردش، پندارد كه مالش او را جاويد كرده، ولى نه قطعاً در آتش خردكننده فرو افكنده خواهد شد).
خداوند در این آیه میفرماید آدمهای عیبجو خیال میکنند مالشان خلود دارد، یعنی همیشگی است، در حالی که هر لحظه ممکن است داراییهای انسان از بین برود.
خداوند در آیه 59 سوره انفال میفرماید «وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لَا يُعْجِزُونَ»، یعنی (و زنهار كسانى كه كافر شدهاند گمان نكنند كه پيشى جستهاند زيرا آنان نمىتوانند ما را درمانده كنند).
خداوند در این آیه میفرماید کسانی که کافر شدهاند گمان نکنند سبقت و پیشی گرفتهاند و خدا را دور زدهاند، این گونه نیست، اینها نمیتوانند خدا را عاجز کنند، اینها خودشان عجز عقلی دارند که این طور خیال میکنند.
آیهای که حضرت زینب (س) در مقابل یزید قرائت کردند، آیه 178 سوره آلعمران بود، حضرت به یزید فرمودند «وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ»، یعنی (و البته نبايد كسانى كه كافر شدهاند تصور كنند اينكه به ايشان مهلت مىدهيم براى آنان نيكوست ما فقط به ايشان مهلت مىدهيم تا بر گناه خود بيفزايند و آنگاه عذابى خفتآور خواهند داشت).
خداوند در این آیه فرموده کافران خیال نکنند که اگر خدا به آنها مهلت میدهد، این مهلت برای آنها خیر بوده و به نفع آنهاست، اگر این گونه تصور کنند خیال بوده و بر اساس عقل نیست، خداوند به اینها مهلت میدهد بر گناهانشان افزوده شود و عذاب خوارکننده انتظارشان را میکشد.
خداوند در آیه 273 سوره بقره درباره فقرا فرموده است «لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ»، یعنی (صدقات مخصوص فقیرانی است که در راه خدا بازمانده و ناتوان شدهاند و توانایی آنکه در زمین بگردند و کاری پیش گیرند ندارند و از فرط عفاف چنانند که هر کس از حال آنها آگاه نباشد پندارد غنی و بینیازند، به فقر آنها از سیمایشان پی میبری، هرگز چیزی از کسی درخواست نکنند. و هر مالی انفاق کنید خدا به آن آگاه است).
خداوند در این آیه فرموده فقرایی که با کرامت نفس زندگی میکنند، طوری رفتار میکنند که بر اساس عفت و منش کریمانه و بزرگوارانهای که دارند، خود را فقیر و نیازمند نشان نمیدهند، کسانی که نسبت به وضعیت اینها اطلاعی ندارند، تصور میکنند اینها وضعشان خیلی خوب است، خداوند میگوید حواستان به این قبیل فقرا باشد، فقیری که با سماجت از شما چیزی دریافت میکند فرق میکند با فقیری که به خاطر شخصیت و کرامت انسانی دست به سوی شما دراز نمیکند.
خداوند در آیات 102 به بعد سوره کهف میفرماید «أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِنْ دُونِي أَوْلِيَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلًا»، یعنی (آيا كسانى كه كفر ورزيدهاند پنداشتهاند كه مىتوانند به جاى من بندگانم را سرپرست بگيرند ما جهنم را آماده كردهايم تا جايگاه پذيرايى كافران باشد)، خداوند در این آیه میفرماید کافران هم خیالاتی فکر میکنند و گمان میکنند میتوانند بندگان خدا را به بردگی بکشند.
مطابق این آیه کافران خیالاتی هستند، مؤمن هم اگر قرآنی نباشد خیالاتی میشود، بیربط حرف میزند و بیربط فکر میکند، مبنایی و اصولی نیست، پراکنده فکر میکند، در آیه 103 سوره کهف نیز خداوند میفرماید «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا»، یعنی (بگو آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم)، خداوند در این آیه میفرماید ای پیامبر ما، به مردم بگو آیا به شما خبر بدهیم که خسارتمندترین انسانها و خسارتبارترین زندگیها کدام آدمها و کدام زندگیها هستند؟
دستگاه خدا آدمهایی که اهل خسارت هستند را سنجش میکند و میگوید این خسارتش در چه درجهای قرار دارد، خداوند در این آیه به پیامبر میگوید از مردم سؤال کن، این سؤال کردن به این معناست که آدمها تکان بخورند و به پای کار بیایند و به فکر وادار شوند.
خدای متعال در این آیه میفرماید به آدمها بگو آیا به شما بگویم خسارتمندترین آدمها از نظر کار و کردار چه کسانی هستند؟ سپس در آیه 104 سوره کهف پاسخ میدهد و میگوید «الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا»، یعنی (آنان كسانىاند كه كوشششان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مىپندارند كه كار خوب انجام مىدهند).
خداوند در این آیه میفرماید آن کسانی که همه کوششها، تلاشها، حرص و جوشها و دوندگیهایشان در زندگی دنیا گم شد، چون ما هر چه برای دنیا میکنیم «ما عِندَکُم یَنفَد» است و گم میشود، یک موقع هم ما دنیا را برای آخرت آباد میکنیم، در این صورت «ما عندالله باق» است، خداوند در آیه 96 سوره نحل میفرماید «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ»، یعنی (آنچه پيش شماست تمام مىشود و آنچه پيش خداست پايدار است).
یک موقع ما دین، ایمان، انصاف، عدالت، شرف و فطرت را به خاطر دنیا زیر پا میگذاریم، آنهایی خسارتمندترین زندگی را دارند که همه کوشش و تلاش آنها در دنیا گم شده است، هر چیزی برای دنیا باشد گم میشود، در قیامت دیگر کارهایی که برای این دنیا انجام شدهاند دیده نمیشوند و گم میشوند، خسارتبارترین آدمها آنهایی هستند که کوششها، زحمات، دغدغهها و دلواپسیهای آنها در کاسهای دنیا ریخته میشود، این کاسه موقعی که بساط جهان برچیده شود ریخته میشود.
آدمهای خسارتمند دائم خودشان را از نظر دارایی با دیگران مقایسه میکنند، وقتی این مقایسه صورت میگیرد خیالاتی میشوند و خود را برتر میبینند و متکبر میشوند، اینها همانهایی هستند که آیات الهی را تکذیب کرده و کفر میورزند و حتی لقاء پروردگار را هم کفر میورزند، اعمال اینها هیچ و بیوزن میشود، در قیامت اعمال اینها وزن ندارد.
خداوند در آیه 105 سوره کهف میفرماید «أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا»، یعنی (آرى آنان كسانىاند كه آيات پروردگارشان و لقاى او را انكار كردند در نتيجه اعمالشان تباه گرديد و روز قيامت براى آنها قدر و ارزشى نخواهيم نهاد)، اعمال باید ثقل داشته باشند، یعنی وزن و بها داشته باشند، ممکن است یک چیزی وزن داشته باشد اما بها و قیمتی نداشته باشد.
اعمال باید هم وزن داشته باشند و در کفه ترازوی اعمال خودشان را خوب نشان بدهند و هم بها و قیمت داده باشند، اعمال منکران پروردگار و قیامت طوری است که در روز قیامت هیچ وزن و بهایی ندارد.
چه کنیم که اعمالمان وزن داشته باشند و قیمتی باشند؟ باید یک اتفاقی بیفتد که عمل هبطی تبدیل به عمل با وزانت و ثقل شود، رسول خدا (ص) فرمودند «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ»، حضرت فرمودند من در میان شما دو چیز گرانبها شامل قرآن و عترت قرار دادم، اگر میخواهید اعمالتان وزن پیدا کند، باید قرآنی باشند، در این صورت عملتان ماندگاری پیدا می کند، زیرا قرآن ماندگار است.
همچنین اگر میخواهیم عمل ما دارای ثقل باشد، عملمان باید پیغمبری، علوی، فاطمی، حسنی، حسینی و ولایی باشد، اگر اعمالمان بر آن چه ائمه (ع) و قرآن فرمودهاند منطبق بود، مشخص میشود این عمل بر اساس ثقلین است، یعنی عمل ثقل، وزن و قیمت پیدا میکند اما اگر با آنها انطباقی نداشت، فایدهای ندارد.
در اصول کافی آمده امام باقر (ع) فرمودند اگر کسی تمام شبها نماز بخواند، تمام روزها روزه بگیرد، تمام مالش را در راه خدا انفاق کند و هر ساله به حج تمتع برود اما نداند امام و ولیّ او کیست، در روز قیامت ذرهای ثواب نزد خدا ندارد و از اهل ایمان هم به حساب نمیآید، یعنی اعمال ما صفر هستند و ولایت مانند عدد است، اعمال ما وقتی ولایت در کنار آنها باشد معنا پیدا میکنند، در غیر این صورت هیچ هستند و ارزشی ندارند.
آیات 74 تا 80 سوره زخرف هم راجع به مجرمان است، خداوند در آیه 80 این سوره میفرماید «أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ»، یعنی (آيا مىپندارند كه ما راز آنها و نجوايشان را نمىشنويم چرا و فرشتگان ما پيش آنان حاضرند و ثبت مىكنند)، مجرمان خیال میکنند ما اسرارشان را نمیدانیم و نجوایشان را نمیشنویم؟ هر کجا که باشند رسولان و مأموران ما نزد آنها هستند و ریز و درشت اعمال آنها را ثبت و ضبط میکنند و هیچ چیزی نادیده گرفته نمیشود.
خداوند در آیه 4 سوره منافقون میفرماید «وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ»، یعنی (تو چون آن منافقان را مشاهده کنی ظاهر و وجود جسمانی آنها به آراستگی فریبنده تو را به شگفت آرد و اگر سخن گویند بس خوشگفتار و چرب زبانند به سخنهاشان گوش فرا خواهی داد ولی از باطن و درون گویی که چوبی خشک تکیه کرده بر دیوارند و هیچ عقل و ایمان و معرفت ندارند. و چون در باطن نادرست و بداندیشند، هر صدایی بشنوند بر زیان خویش پندارند. دشمنان به حقیقت اینان هستند، از ایشان بر حذر باش، خدایشان بکشد، از حق به کجا بازگردانیده میشوند؟).
خداوند در این آیه میفرماید وقتی منافقان را میبینید ظواهرشان شما را به شگفتی میکشاند، منافقین مانند چوب خشک تکیه داده شده به درختی دیگر یا دیوار هستند، خداوند با این آیه میخواهد بگوید منافقین بیریشهاند و اصالت ندارند.
اصل در عربی به معنای ریشه است، برای مثال میگویند یک اصله نهال کاشته شد، اگر تعداد زیادی شاخه بیریشه داشته باشید، هیچ فایدهای ندارد اما اگر در میان آنها برخی شاخهها وجود داشته باشند که ریشه زده باشند اصله هستند و قابل کاشتناند.
خداوند در این آیه میفرماید منافقین بیریشه هستند، اصالت ندارند، مثل چوب خشک هستند که به دیوار تکیه داده شدهاند، یکی از ویژگیهای منافقین این است که هر صدایی که میشنوند گمان میکنند این صدا علیه آنهاست، منافقین چون با نفاق زندگی میکنند همه چیز را علیه خودشان میدانند، از منافقین بر حذر باشید، اینها دشمن هستند، خداوند در رابطه با شیطان نیز این چنین فرموده که دشمنی شیطان را جدی بگیرید و از آن حذر کنید، منافقین هم دشمن هستند.
اگر بخواهیم وجه مشترک شیطان و منافقین را بفهمیم، این است که خداوند در سوره بقره میفرماید « وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ»، یعنی (و چون به اهل ایمان برسند گویند: ما ایمان آوردیم؛ و وقتی با شیاطین خود خلوت کنند گویند: ما با شماییم، جز این نیست که مؤمنان را مسخره میکنیم).
خداوند در این آیه میفرماید این شیطانها یعنی منافقین در نزد اهل ایمان میگویند ما ایمان آوردهایم اما وقتی نزد رفقای شیطان خود میروند میگویند ما با شما هستیم.
خداوند در آیه 175 سوره آلعمران میفرماید «إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»، یعنی (در واقع اين شيطان است كه دوستانش را مىترساند پس اگر مؤمنيد از آنان مترسيد و از من بترسيد).
خداوند در این آیه راجع به نعیمبنمسعود اشجعی سخن گفته که سردسته منافقین بوده است، خداوند در این آیه فرموده این عین شیطان است، از این آیات استفاده میکنیم و این گونه میگوییم که ما آدمها ممکن است اول شیطنت کنیم، یک جا یک دروغی بگوییم، یک جا لقمه حرامی بخوریم، یک جا دو رویی و نفاق از خودمان بروز دهیم، این ها همه شیطنت است، وقتی این شیطنتها زیاد شدند و کنار هم قرار گرفتند و روحیه درست کردند، آن وقت دیگر کارهای چنین آدمی از روی شیطنت نیست، بلکه خود این آدم شیطان است.
بنابراین قرآن برخی ها را مستقیماً شیطان معرفی میکند و به عنوان شیطان از آنها صحبت میکند، از جمله کسانی که خداوند میگوید اینها شیطان هستند منافقیناند، خداوند در آیه 6 سوره فاطر میفرماید «إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِير»، یعنی (بیتردید شیطان، دشمن شماست، پس او را دشمن خود بگیرید. او گروهش را فقط به این سبب به فسق و فجور دعوت میکند که اهل آتش سوزان گردند).
خداوند در این آیه میفرماید دشمنی شیطان را جدی بگیرید، همچنین راجع به منافقین نیز فرموده اینها شیطان هستند، شیطنت و دشمنیشان را جدی بگیرید، مرگشان باد که اینقدر به دروغ، نفاق و کجروی اصرار دارند.
علیبنابراهیم قمی در تفسیر قمی آورده خداوند راجع به آیه 36 سوره قیامت میفرماید آیا انسانها خیال میکنند اعمالشان محاسبه نمیشود و حساب و کتابی در کار نیست و عذاب نمیشوند؟ خیال میکنند از هیچ چیزی از آنها سؤال نمیکنند و نمیگویند چرا در فلان جا ظلم کردید، دروغ گفتید، نفاق ورزیدید، حق دیگران را نابود کردید و آدم کشتید؟
در تفسیر نور الثقلین آمده کسی از امام صادق (ع) سؤال کرد چرا خدا مخلوقات را آفرید؟ امام (ع) فرمودند خداوند آدمها را بیهوده نیافریده و هدفمند آفریده است، خداوند آنها را به حال خودشان رها نکرده، خدا بندگان را خلق کرد تا قدرت خدا را ببینند و قدرت خدا ظهور کند، تا اینکه همه بندگان قیام به طاعت خدا کنند.
در این آیه امام (ع) به ما یاد میدهد اگر این گونه زندگی میکنید در راستای هدف خلقت هستید، اگر نه راه دیگری را میروید، پس باید قدرت خدا را تماشا کنیم و به تکالیف الهی ملتزم باشیم، امام (ع) در ادامه فرمود این کار را کنید که رضوان، رضایت و خشنودی خدا حاصل شود.
اگر این گونه زندگی کنیم وقتی مرگمان فرا میرسد خداوند به ما میگوید «یا ایتها النفس المطمئنه، ارجعی الی ربک راضیه مرضیه، فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی).
امام صادق (ع) در ادامه فرمود خداوند ما را خلق نکرده تا یک چیزی گیرش بیاید، چرا که اگر همه سجده کنند چیزی گیر خدا نمیآید و اگر هم کسی سجده نکند چیزی از خدا کم نمیشود، خدا ما را خلق نکرده که ضرری را از خودش دور کند، بلکه آدمها را آفریده که به آنها منفعت بدهد، نه اینکه بخواهد از آنها منفعتی کسب کند.
امام (ع) در ادامه فرمود خدا آدمها را آفرید تا آنها را به نعیم واصل کند؛ نعیم میتواند نعمتهای بهشت باشد، مصداق بارز نعیم مطابق آیات قرآن، ولایت امیرالمؤمنین (ع) و اولاد آن حضرت است، یعنی امام (ع) فرمود خدا آدمها را خلق کرد که پای ولایت امیرالمؤمنین (ع) و اولاد آن حضرت حضور پیدا کنند و مشمول دعای پیامبر (ص) شوند، چرا که پیامبر (ص) فرمود خدایا پذیرای ولایت علی را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار، یار او را یاری کن و رهاکننده او را تنها گذار.
اگر غزه پیروز می شود برای این است که دعای پیامبر (ص) را با خود به همراه دارد، اگر سیدحسن نصرالله، حاج قاسم سلیمانی، عبدالمک حوثی، شیخ ابراهیم زکزاکی، امام (ره) و رهبر حکیم انقلاب با عزت و اقتدار بوده و هستند، به این دلیل است که با نعمت ولایت امیرالمؤمنین (ع) همراه هستند و دعای پیامبر (ص) پشتسر آنهاست، اگر هم دشمنان خدا ذلیل، خوار و ورشکسته هستند برای این است که نفرین پیامبر (ص) پشتسر آنهاست.
امیرالمؤمنین (ع) در خطبه 293 یعنی خطبه متقین نهجالبلاغه فرموده خدا این عالم و آدم را که آفرید، آن موقعی که خلق میکرد هیچ احتیاجی به اطاعت این بندگان نداشت، از معصیت و گناهکاری اینها هم کاملاً در امان بود، یعنی با گناهشان هم نمیتوانستند به خدا آسیب برسانند، برای اینکه معصیت معصیتکاران به خدا ضرر نمیزند و اطاعت مطیعان نیز نفعی را به خدا نمیرساند، خدا معیشت آدمها را تعیین و تقسیم کرد و هر کسی را در یک جای دنیا و یک نقطهای سر کار گذاشت تا روزی خود را به دست بیاورند، امیرالمؤمنین (ع) در ادامه فرمودند اهل تقوا اهل فضیلت هستند.
در صفحه 474 تحفالعقول به نقل از امام علیالنقی (ع) آمده که آیات برای این هستند که ثابت کنند آدمها مجبور نیستند و اختیار دارند، به همین دلیل مورد آزمایش و امتحان خدای متعال قرار میگیرند، سپس حضرت فرمود خدا آدمها را بیهوده نیافریده و آنها را به حال خود رها نکرده است.
حضرت با این سخنان میخواهند به ما بگویند که این عالم دنیای امتحان و آزمایش است و عالم حکمت است، یعنی هر چیزی روی حساب و حکمت آفریده شده است.
امام زینالعابدین (ع) هم در صحیفه سجادیه در مناجات با خدا فرمودهاند خدایا من را در سه تاریکی تو در تو قرار دادی، من را بین خون، گوشت و پوست قرار دادی، تو همان خدایی هستی که ما را از تاریکیها و ظلمات به سوی نور و روشنایی میبری.
خدای متعال در آیه 37 سوره قیامت میفرماید «أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَى»، یعنی (آيا او نطفهاى از منى كه در رحم ريخته مىشود نبود).
خداوند در آیه 38 سوره قیامت میفرماید «ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى»، یعنی (سپس بصورت خونبسته در آمد و خداوند او را آفريد و موزون ساخت)، در آیه 39 این سوره نیز آمده است «فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى»، یعنی (و از او دو زوج مرد و زن آفريد).
خدای متعال در آیه 40 سوره قیامت می فرماید «أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتَى»، یعنی (آيا چنين كسى قادر نيست كه مردگان را زنده كند).
خداوند در این آیات سؤال میکند آیا این طور نیست که موجودیت شما از مَنِيٍّ يُمْنَى بوده است؟ بعد آن مَنی علقه و خون بسته شد، همان مَنِيٍّ يُمْنَى کمکم رشد کرد و موجود شد و به دنیا آمد و اعم از زن و مرد بودند، زن و مرد این عالم زندگی را شروع کردند، آیا این خدا که اینهمه حساب و کتاب، مهندسی و نقشه دارد و از مَنی این موجود ذیشعور و توانمند و جدی را آفریده، نمیتواند عالم دیگری داشته باشد و مردگان را زنده کند؟
خدا انسان را از هیچ آفرید، همه دانشمندان حتی غیرمسلمان هم معترف هستند که هیچ انسانی هیچ چیزش از بین نمیرود، جابهجا و تجزیه میشود اما هیچ چیزش از بین رفتنی نیست، آیا خدایی که انسان را با این پیچیدگیها خلق کرده، قادر نیست مردگان را زنده کند؟
خداوند در آیات 5 تا 7 سوره حج این ماجرا را به شکل دیگری برای ما بازگو میکند، در آیه 5 این سوره آمده است (اى مردم اگر در باره برانگيخته شدن در شكيد پس بدانيد كه ما شما را از خاك آفريدهايم سپس از نطفه سپس از علقه آنگاه از مضغه داراى خلقت كامل و احياناً خلقت ناقص تا قدرت خود را بر شما روشن گردانيم و آنچه را اراده مىكنيم تا مدتى معين در رحمها قرار مىدهيم آنگاه شما را به صورت كودك برون مىآوريم سپس حيات شما را ادامه مىدهيم تا به حد رشدتان برسيد و برخى از شما زودرس مىمیرد و برخى از شما به غايت پيرى مىرسد به گونهاى كه پس از دانستن بسى چيزها چيزى نمىداند و زمين را خشكيده مىبينى ولی چون آب بر آن فرود آوريم به جنبش درمىآيد و نمو میكند و از هر نوع رستنيهاى نيكو مىروياند).
خداوند در آیه 6 سوره حج میفرماید (اين قدرت نماييها بدان سبب است كه خدا خود حق است و اوست كه مردگان را زنده مىكند و هم اوست كه بر هر چيزى تواناست).
خداوند در آیه 7 سوره حج نیز میفرماید (هم آنكه رستاخيز آمدنى است و شكى در آن نيست و در حقيقت خداست كه كسانى را كه در گورهايند برمىانگيزد).
خداوند میفرماید اگر خیال کردهاید که خدا انسانها را پس از مرگ دوباره سر پا نمیکند، اشتباه میکنید، ما شما را از خاک آفریدیم، مراحلی را در رحم مادر طی کردید؛ همین آیات قرآن باعث شد دانشمندان اسلامی سربلند شدند.
در ادامه این آیات آمده زمانی که در رحم مادر مراحل رشد را گذراندید و به دنیا آمدید، وقتی طفل شدید استخوانبندی شما محکم شد، در حالی که پیش از آن خیلی آسیبپذیر بودید و حتی نمیتوانستید راه بروید، حتی وقتی متولد شدید رنگها را هم تشخیص نمیدادید اما خداوند همه اینها را سر جای خود قرار داد و شما کامل شدید.
خداوند در ادامه میفرماید برخی از شما در میانه راه از قطار زندگی پیاده شدید و بعضیها هم آنقدر سنشان طولانی میشود که مثل همان کودکی میشوند که نه میتوانست راه برود و نه میتوانست حرف بزند و نه شنوایی درستی داشت.
در ادامه این آیات خداوند یک چیز دیگر را در مورد خلفت انسان به ما نشان میدهد، خداوند میفرماید میبینید که زمین فرو خفته است، در پاییز زمین سفت میشود، بیل در خاک فرو نمیرود، وقتی نزولات آسمانی را بر این خاک میبارانیم، زمین به جنب وجوش در میآید و متورم میشود، بعد میبینید هر گیاهی را به صورت زوج از درون خودش آشکار میکند.
هم آن رشد تکوینی انسان از رحم مادر تا پیری و هم این شرایط طبیعت و گیاهان، همه اینها برای این است که ما بفهمیم خدا چطور مردگان را هم زنده میکند، قیامت و رستاخیز حتماً خواهد آمد، شکی در آن نیست، خدا همه انسانها را از قبرها بیرون میآورد.
همچنین خداوند در آیات 12 تا 16 سوره مؤمنون نیز در رابطه با این معانی سخن میگوید، خدای متعال در آیه 12 سوره مؤمنون میفرماید «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِينٍ»، یعنی (و به يقين انسان را از عصارهاى از گل آفريديم)، خداوند در این آیه فرموده خدا انسان را از عصاره گل آفریده است.
خداوند در آیه 13 و 14 سوره مؤمنون میفرماید « ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ، ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»، یعنی (سپس او را به صورت نطفهاى در جايگاهى استوار قرار داديم، آنگاه نطفه را به صورت علقه درآورديم پس آن علقه را به صورت مضغه گردانيديم و آنگاه مضغه را استخوانهايى ساختيم بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم آنگاه جنين را در آفرينشى ديگر پديد آورديم آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است).
مطابق این آیه مضغه مثل گوشت کوبیده شده است، این گوشت تبدیل به استخوان میشود، سپس استخوان با گوشت و همه اجزا و نسوجات پدیدار میشود، خداوند میفرماید اینها را دیدید؟ ما شما را با آفرینش دیگری آفریدیم و روح در شما دمیدیم، اصل کار اینجاست.
تا موقعی که حرف از پوست، گوشت و استخوان بود، خداوند تبریک نگفت اما وقتی روح در انسان دمیده شد خداوند فرمود «فتبارک الله احسن الخالقین»، روح مانند این است که بگوییم اتومبیل جسم انسان، راننده و صاحبی پیدا کرد، جسم صاحب نیست، ابزار و وسیله است، روحی که در جسم دمیده میشود صاحبخانه و هدف است، پس از زندگی هم میمیرید، این آیات مبدأ و معاد انسان را در کنار هم به ما نشان میدهند.
خداوند در آیه 78 سوره یس میفرماید «وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ»، یعنی (و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد گفت چه كسى اين استخوانها را كه چنين پوسيده است زندگى مىبخشد).
اُبیبنخَلف منافق بود، با چند نفر نزد پیغمبر آمدند، در راه که میآمدند استخوان پوسیدهای را برداشتند و با خود آوردند، وقتی نزد پیغمبر رسیدند استخوان را کف دستشان خاکستر کردند، این خاکستر را فوت کرده و به باد دادند، ذرات این خاکستر در میان خاکها گم شد، خداوند در این آیه فرموده اینها برای پیامبر (ص) مثال زدند، گویا آفرینش خودشان را فراموش کرده بودند.
آنها به پیامبر (ص) گفتند خدا چطور میخواهد این استخوانهای پوسیده را که پخش شده، دوباره جمع و سرپا کند؟ خدای متعال در پاسخ فرمود ای پیامبر به آنها بگو همان کسی که اولین بار این موجودات را آفرید، او اینها را جمع میکند.
شما یک هواپیمای فوق مدرن و پیچیده را در نظر بگیرید، برای این هواپیما مشکلات فنی پیش آمده است، برخی قطعات آن را جداسازی کرده و به تعمیرگاه بردهاند، پس از تعمیر اینها را دوباره در جای خود نصب میکنند و آماده پرواز میشود، برخی تعجب میکنند که این چطور دوباره روشن شد؟ این هواپیما قبل از اینکه خراب شود در آسمانها پرواز میکرد، چرا برای آن تعجب نکردید؟
خداوند به این تعجبکنندگان سوره یس میفرماید تعجب اینها به خاطر این است که اصلاً نمیفهمند ما آنها را چطور خلق کردهایم، اگر این را میفهمیدند، برای آفرینش دوباره انسان دیگر تعجب نمیکردند، آفرینش دوباره انسان مثل تعمیر یک دستگاه است، اصل خلقت این است که انسان از هیچ آفریده شده است، معلوم میشود همه اینها بر اساس همان حُسبان و خیالاتی بودن انسانهاست، چرا که اگر انسان عاقل باشد، تعجبش هم عاقلانه میشود.
امیرالمشمنین (ع) فرمودند این فرزند آدم چکار به فخر دارد؟ فخر به چه کارش میآید؟ چه چیزش باعث میشود خود را بالا ببیند و به دیگران تکبر بفروشد؟ اول نطفه بوده و در آخر جیفه است، یعنی در آخر تبدیل به مُرداری میشود که اگر او را از زمین برندارند بوی تعفن او برای مردم مشمئزکننده میشود.
امیرالمؤمنین (ع) در ادامه فرمود اگر خدا به انسان رزق و روزی ندهد از گرسنگی میمیرد، همچنین نمیتواند مرگ را هم از خودش دور کند، آدمی که اینقدر در محاصره عجز و ناتوانی است، نباید متکبر باشد.