امام جمعه قزوین در جلسه چهارم تفسیر قرآن کریم در ماه مبارک رمضان گفت: «هدایت» اولین اصل از اصول قرآنی است.
آیتالله عبدالکریم عابدینی در جلسه چهارم تفسیر قرآن کریم در ماه مبارک رمضان (۶ فروردین ۱۴۰۲) که در مسجد شیخالاسلام برگزار شد، اظهار کرد: باید هر کدام از ما قرآن را بیشتر بشناسیم، هر کسی در زندگی خود یک پرونده برای قرآن داشته باشد، در این پرونده ببیند که تاکنون راجع به قرآن چه کرده است، چه میداند، چقدر میفهمد و چقدر اعتقاد دارد؟
اینکه بگویند فلانی چقدر قرآن حفظ کرد یا چقدر تفسیر قرآن را خواند، مشکل با این چیزها حل نمیشود، این مهم است که ما چقدر به آیات قرآن ایمان داشته باشیم و بر اساس آیات زندگی کنیم و خود را با آیات قرآن تطبیق دهیم، باید «إقْرَأْ و ارْقَ» باشد، یعنی قرآن را بگو و ترقی کن.
یکی از چیزهایی که قرآن برای ما به ارمغان آورده، عظمت است، برای اینکه ماه مبارک رمضان هر چه دارد از قرآن است، در دعای ماه رمضان میخوانیم که خدایا تو این ماه را عظمت دادی، تو این ماه را گرامی داشتی و کرامت بخشیدی، تو به این ماه شرافت دادی، تو به این ماه فضیلت بخشیدی.
این ماه سفره است، هر چیزی را که ما روی این سفره میبینیم، برای آن کسانی است که قرار است از این سفره بهرهمند شوند، ماه رمضان هر چه در خود دارد از قرآن است، قرآن هم برای انسان نازل شده است، اگر میگوییم قرآن کریم، برای این است که در قرآن «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ» آمده است، اگر قرآن به همراه خود تقوا آورده است، برای این است که در قرآن «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» آمده است.
بنابراین در قرآن انسان بهعنوان محور است و به انسان اهمیت داده میشود، نخستین چیزی که در قرآن توجه ما را به خود جلب میکند، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ است که آکنده از مبانی اعتقادی و اسماءالله است، اسم جامع خدا یعنی الله را در خود دارد، بعد از آن هم واسعترین وصف الهی یعنی رحمن و رحیم را با خود دارد.
وقتی خداوند نخستین مبانی اعتقادی را در سوره حمد برای ما درست میکند، نخستین اظهار ما این است که «ايّاكَ نَعبُدُ وَ إِيّاكَ نَستَعينُ»، یعنی خدایا اینگونه که تو خود را معرفی کردی، من هم بهدنبال تو میگشتم، گمشده من تو بودی، حال که خودت را معرفی کردی، من هم فقط تو را عبادت میکنم و از تو یاری میجویم.
ما این ادعا را در سوره حمد داریم، سپس نخستین تقاضای ما این میشود که «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»، در نخستین سوره و اولین مواجهه با خدا، زمانی که نشان دادیم میخواهیم بنده خدا باشیم و بندگیهای دیگر را کنار بگذاریم، سپس خدا به ما یاد میدهد که این آیه را کامل کنیم و منظور خود را کامل بیان کنیم، این هدایت است.
در آیه بعد «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» تفسیر میشود و این دعا اجابت میشود و خدا میفرماید صراط مستقیم صراط کسانی است که خدا به آنها نعمت داده است، نه کسانی که به آنها غصب کرده، نه گمراهان و نه کسانی که بهدنبال غضبشدگان حرکت میکنند.
این غضبشدگان ممکن است شیطان، یهود و مستکبران معاند با خدا باشند، بنابراین خداوند در سوره حمد فرموده راه غضبشدگان و کسانی که بهدنبال آنان میروند، گمراهی است.
خداوند در آیه 69 سوره نساء فرموده «مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا» یعنی (و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ايشان را گرامى داشته يعنى با پيامبران و صدیقین و شهيدان و شايستگانند و آنان چه نيكو همدماناند).
خداوند در این سوره فرموده هر کس خدا و رسول خدا را اطاعت کند، جزو کسانی خواهد بود که نعمت را پیدا کردهاند، بهترین رفقا پیامبران، شهدا، صدیقین و صالحان هستند، یعنی خدا میفرماید تو که بهدنبال هدایت میگردی، اینهمه انبیاء و شهدا پیش از تو آمدهاند، تو تنها نیستی.
بنابراین کسانی که خدا را اطاعت میکنند پنج گروه هستند، اسامی چهار گروه در این آیه آمده است، یک گروه هم اطاعتکنندگان از خدا و رسول خدا (ص) هستند.
مرحوم علامه فرمودند در قرآن هر کجا نعمت بدون پسوند و پیشوند آمده است، منظور نعمت ولایت است، خداوند در آیه 3 سوره مبارکه مائده فرموده وقتی رسول خدا (ص) امیرالمؤمنین (ع) را بهعنوان جانشین خود معرفی کردند و این مأموریت به خوبی انجام شد، خداوند فرمود «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ»، یعنی امروز کافران از دین شما ناامید و مأیوس شدند.
کافران روزشماری میکردند که پیغمبر (ص) از دنیا برود تا کافرانی که به ظاهر و منافقانه خودشان را مؤمن نشان میدادند، به همان عقاید جاهلیت خود بازگردند اما زمانی که رسول خدا چشمانداز آینده را با معرفی امیرالمؤمنین (ع) مشخص کرد، خداوند فرمود امروز کافران از دین شما مأیوس شدند و نمیتوانند کاری کنند، امروز دینتان را برای شما کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم.
این همان نعمتی است که ما در هر شبانهروز، فقط در نمازهای واجب 10 بار از خدای متعال درخواست میکنیم، یعنی درخواست هدایت میکنیم، ما از خدا هدایت را میخواهیم و میگوییم «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»، پس انسان متقاضی هدایت است.
در آیه 47 سوره محمد خداوند فرموده چه کسانی هدایت میشوند؟ چه کسانی لیاقت دارند که هدایت شوند؟ آن کسانی که اهتدا میکنند هدایت میکنند، یعنی هر کسی به درد هدایت نمیخورد، باید یک تقاضا و اظهار لیاقتی باشد که انسان از نعمت هدایت برخوردار شود.
اهتدا به معنای نیازمندی انسان به هدایت و درخواست انسان برای هدایت است، وقتی انسان اهل تقاضای هدایت شد، هدایت میشود، «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» ادعای این است که خدایا ما هدایت میخواهیم، چقدر بد میشود ما یک عمری «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» بگوییم، اما آن را نفهمیم.
پیامبر اکرم (ص) در خطبه شعبانیه راهنمایی کرده و فرمودند خدا را دعا کنید و از خدا درخواست کنید، صادقانه با خدا حرف بزنید، «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» یک دعاست، این دعا باید صادقانه باشد، یعنی بفهمیم که چه میگوییم تا اهتدا شود و نتیجه آن نیز افزایش هدایت باشد.
«هدایت» اولین اصل از اصول قرآنی است
اولین اصل از اصول قرآنی، اصل هدایت است، هدایت دو نوع است، نخست هدایت از نوع آدرس دادن و دوم هدایت از نوع به مقصد رساندن و ایصالالیالمطلوب است، مرکز ثقل هدایت، ولایت و امامت است، قرآن این را به گونهای بیان میکند که فقط ارائه طریق نیست، بلکه ایصالالیالمطلوب است، یعنی آدم را به مقصد میرساند.
برای مثال تصور کنید شما در سطح شهر هستید و یک مسافر نوروزی از شما میپرسد مسجدالنبی کجاست، یک موقع شما به او آدرس میدهید و او را راهنمایی میکنید، این ارائه طریق است اما اگر شما به این مسافر گفتید من میروم و تو هم پشتسر من بیا، سپس از کوچه پسکوچههای خاصی که میدانید او را به مقصد برسانید، این ایصالالیالمطلوب است.
هدایتهای قرآنی هدایتهایی صرفاً از نوع ارائه طریق نیستند، فقط آدرس نمیدهند، اگر کسی اهل باشد گویا خدا و عوامل الهی دست او را میگیرند و او را به مقصد میرسانند، این ایصالالیالمطلوب است، ایصال از وصلت میآید، یعنی او را به آنجایی که باید باشد، وصل میکنند.
یک خوشه اصل هدایت بیان شد، یک خوشه دیگر نیز این است که در سوره مبارکه دهر یک واقعیت کلیدی و مهم درباره هدایت بیان شده است، خداوند در آیه یک این سوره میفرماید «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا» یعنی (آيا زمانى طولانى بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود).
خداوند در این آیه فرموده آیا آدمها توجه دارند یک زمانی چیز قابل توجهی که بشود اسم روی شما گذاشت نبودند؟ ما چه بودیم و چه مراحلی را گذراندیم تا تبدیل به این چیزی شویم که اکنون هستیم؟ بالاترین عنوان همه آدمها همان کرامت انسانی است، آدمی که «و لقد کرمنا بنی آدم» شده، در ابتدا کجا بوده و چه مراحلی را گذرانده است؟
خداوند در آیه دو سوره مبارکه دهر میفرماید «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا»، یعنی (ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم و او را مىآزماييم بدين جهت او را شنوا و بينا قرار داديم).
خداوند در این آیه میفرماید ما انسان را سمیع و بصیر کردیم، مانند اینکه در آیه 78 سوره نحل فرمود خدا شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد، در حالی که هیچ نمیدانستید و به شما سمع، بصر و فؤاد عطا کرد تا مگر شکر این نعمتها را به جای آورید.
اگر خدا به ما سمع، بصر و فؤاد را نمیداد، فرق ما با حیوانات چه بود؟ آنها هم این چشم ظاهری و گوش ظاهری را دارند، حتی کمتر حیوانی است که چشمهایش یا گوشهایش به مشکل بخورند اما ما دچار این مشکلات میشویم، بنابراین آن چیزی که ما را از حیوانات متمایز میکند سمع، بصر و فؤاد است.
سمع، بصر و فؤاد مانند نرمافزارهای فوقالعاده و معجزهآسایی هستند که باید قدر آنها را بدانیم، خدا این نرمافزارها را در جان ما نصب کرده است، خداوند میفرماید ما به این آدم راهمان را نشان دادیم، حال او یا شکر این نعمت را به جا میآورد و یا کفران میورزد.
خداوند در آیه 78 سوره نحل فرمود ما این نعمتها را به شما دادیم، باشد که شاکر باشید، اگر شکر به جا آوردید سمع و بصر افزایش و کیفیت پیدا میکند اما در آیه 78 سوره مؤمنون خداوند میفرماید اندک هستند کسانی که قدر این نعمت را بدانند و شکر آن را به جا بیاورند.
خداوند میفرماید ما راه را خوب نشان دادیم و هیچ چیزی کم نگذاشتیم که شما راه را بفهمید اما آدمها دو دسته میشوند، یک عده شکر این نعمتها را به جا میآورند، یک عده هم کفران نعمت میکنند، اگر شکر به جا آوردید شما را زیاد میکنم، یعنی سمع شما ارتقا مییابد، بصر شما افزایش کیفی پیدا میکند اما اگر کفر ورزیدید به عذاب شدید گرفتار میشوید.
خداوند در آیه 179 سوره اعراف میفرماید آنهایی که کفران نعمت میکنند عذاب شدیدی در انتظار آنهاست، کسانی که جهنمی میشوند افرادی هستند که سمع، بصر و فؤاد را کفران کردهاند و شکر آن را به جا نیاوردهاند.
خداوند میفرماید کسانی که کفران نعمت میکنند، ابزار انسانی را از دست میدهند و ابزار حیوانی دارند، اینها اهل غفلت هستند، غافل در مقابل ذاکر است، ذاکر در اینجا به مفهوم شاکر است، یعنی کسی که ذاکر میشود شاکر است، آن کسی که ذکر خدا را میگوید شکر خدا را میکند و آن کسی که ذاکر و شاکر است همان کسی که سمع، بصر و فؤاد او به برکت ذکر به اوج میرسد، اینها معنای هدایت است.
در انتخاب مسیر هدایت انسان مختار است، یعنی انتخاب میکند، خداوند برای انسان کرامت قائل شد، نیامد دستور بدهد و بگوید باید این مسیر هدایت را بروی، چون در این صورت کرامت آسیب میدید، برای کرامت انسان باید با اختیار راهش را برود، خدا به انسان اختیار داد و راه را هم به انسان نشان داد، البته در آیه 13 سوره سبأ فرمود آنهایی که راه درست را میروند تعدادشان اندک است.
خداوند در آیه 16 سوره مائده فرمود خدا هدایت میکند کسی را که رضوان او را دنبال میکند، نعمت به امیرالمؤمنین (ع) منتهی میشود، یعنی اگر رشته نعمت را دنبال کنیم به امیرالمؤمنین (ع) و اولاد آن حضرت و به ولایت میرسیم.
رضوان نیز این گونه است، مرکز رضوان امیرالمؤمنین (ع) و اولاد آن حضرت هستند، خداوند در آیه 3 سوره مبارکه مائده فرمود این دین مورد رضایت من است، ما میپرسیم مگر این دین چه فرقی میکند که مورد رضایت خداست؟ جواب اینگونه است که این دین ولایت امیرالمؤمنین (ع) و اولاد آن حضرت را دارد، اگر این را برداریم دین مرده است و قلب، روح و جان ندارد، این ولایت امیرالمؤمنین (ع) و اولاد آن حضرت است که به دین جان میدهد.
در مسیر هدایت، انسان تنها نیست، در مسیرهای دیگر نیز اینگونه است، برای مثال در مسیر تسبیح چه زمانی انسان تنها میشود؟ آن زمانی که انسان از تسبیح فاصله بگیرد، مسبّح پروردگار نباشد، معرفت تسبیحی و پای کار تسبیح نباشد، چرا تنها میشود؟ چون خداوند فرمود هیچ چیزی را در این عالم پیدا نمیکنید که مشغول تسبیح پروردگار نباشد اما شما تسبیح موجودات دیگر را نمیفهمید.
بنابراین اگر کسی اهل تسبیح نباشد تنها میماند، چون همه عالم در گردونه تسبیح شتابان با نشاط و فعالیت مشغول هستند، اگر انسان مشغول نباشد در چرخدندههای حرکت عالم آسیب میبیند.
در موضوع هدایت نیز اینگونه است، فرعون ابتدا ادعای ربوبیت کرد، سپس ادعای الوهیت کرد، موسی و هارون جزو اکثریتی نبودند که سرشان را پایین بیندازند و بهدنبال فرعون راه بیفتند، فرعون میخواست این دو برادر را کوچک کند، با حالت تحقیرآمیز به آنها گفت تکلیف بقیه که مشخص است، پروردگار شما دو نفر کیست؟
موسی (ع) پاسخ بسیار خوبی میدهد و میگوید ربّ ما آن کسی است که به همه موجودات عالم خلقت و آفرینش داده است و به آنها هستی بخشیده و سپس آنها را هدایت کرده است، یعنی همه عالم راه درست هدایت را میروند اما ای فرعون، تو تنها هستی و نمیفهمی؛ بنابراین باید کاری کنیم که خدا ما را هدایت کند.