نماینده ولیفقیه در استان قزوین در جلسه پنجم تفسیر قرآن کریم در ماه مبارک رمضان گفت: انسان با روی برگرداندن از ذکر در مضیقه و تنگنا قرار میگیرد.
آیتالله عبدالکریم عابدینی در جلسه پنجم تفسیر قرآن کریم در ماه مبارک رمضان (۷ فروردین ۱۴۰۲) در مسجد شیخالاسلام برگزار میشود، اظهار کرد: خدای متعال عقبه انسان و چشمانداز آینده را در قرآن مطرح میکند، عقبه تا چشمانداز باید در مسیر هدایت طی شوند، خداوند آنجا که از ناچیزی انسان و پرورده نشدن او صحبت میکند، کاملاً نشان میدهد که انسان از کجا آمده و قرار است به کجا برسد.
باید ببینیم در این مسیر چه باید بکنیم تا همانی شویم که خدا ما را برای آن ساخته است، آن چشمانداز و نهایتی که انسان را تماشایی میکند، کجاست؟ قرآن کافران را مورد خطاب قرار نداده است، یعنی «یا ایهاالذین کفروا» در قرآن نداریم، مگر یکبار که در آیه 6 سوره تحریم آمده است، آنجا هم خود خدا این جمله را برای کافران به کار نبرده و اینکه این جمله در دنیا به کافران گفته نشده است.
خداوند کافران را مستقیم خطاب قرار نداده است
اینگونه است که فرشتگان غضب در قیامت و در جهنم به کافران میگویند «یا ایهاالذین کفروا»، بنابراین خدا هرگز این جمله را به کار نبرده است، گاهی هم که خدا خواسته به کافران پیامی را برساند، با واسطه فرموده است، مثلاً به پیغمبر فرموده که این را به کافران بگو.
دلیل این مسئله این است که کافران ظرفیت مخاطب بودن خدا را ندارند، لیاقت اینکه خدا آنها را خطاب کند در آنها نیست، اگر خدا کافران را مورد خطاب قرار میداد، برای ما یک سؤال لاینحل ایجاد میشد که خدایا مگر تو در آیه 171 از سوره بقره به کافران نگفتی «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ»، یعنی کافران نه گوشی برای شنیدن دارند، نه چشمی برای دیدن دارند، نه زبانی برای گفتن دارند و نه عقلی برای اندیشیدن دارند.
کسی که از دین خدا روی برگردانده، این فرد شایستگی مخاطب بودن خدا را ندارد، کسی که نه ورودی معنایی دارد و نه خروجی بیانی دارد، این چطور مخاطب خدا قرار بگیرد؟ با این فرد چگونه میشود ارتباط برقرار کرد؟ بنابراین قرآن «یا ایهاالذین کفروا» نگفته است، یک بار هم که در قرآن این آیه را داریم، چنین است که فرشتگان غضب در قیامت به کافران میگویند حالا دیگر بهانه نیاورید، فقط باید عذاب شوید.
بعد از این به انسانها میرسیم، خدا در قرآن به ما آدمها بشر گفته است، در بشر احترام خاصی نمیبینیم، بشر از بشره به معنای پوست است، در مقابل حیوانات که تمام بدنشان پوشیده از پشم و مو است، و انسان در میان آنها شکل دیگری است، از این جهت به انسانها بشر گفته میشود.
در قرآن به انسان ناس گفته شده است، در ناس هم هیچ امتیاز خاصی نمیبینیم، کافر، مؤمن، گنهکار، متقی، خانم و آقا ناس هستند، همچنین در قرآن به انسان بنیآدم هم گفته شده است، از بنیآدم بوی انسانیت میآید، یعنی خدای متعال آن سرمایهگذاریها و امانتهای موجود در انسان را که بیان میکند، به انسان بنیآدم میگوید.
خدا در قرآن میفرماید ای بنیآدم، مگر ما با هم قرار نگذاشتیم و پیمان نبسته بودیم؟ این بنیآدم یک جایگاهی پیدا میکند، این در باب ربوبیت است، در باب عبودیت هم این گونه است، خداوند در سوره یس آیات 59 و 60 فرمود خدا وقتی میخواهد به سراغ قرارهای مهم برود، از بنیآدم نام برده است، بنابراین وقتی بنیآدم میگوید یک شأن، موقعیت و منزلتی دارد.
یکی از عناوین دیگری که خدا برای ما استفاده کرده، انسان است، انسان هم علیالقاعده به خاطر انس به کار برده شده است. برخی هم نسیان را در توجیه کلمه انسان گفتهاند، ظاهراً مورد اولی درست است، چرا که اغلب جاهایی که خدا راجع به رابطه انسان با والدینش صحبت میکند، لفظ انسان را به کار میبرد، یعنی ای کسی که انس پدر و مادر را دیدهای، چرا نسبت به آنها از انس کم میگذاری؟
وقتی انسان ایمان میآورد، خطاب خدا نسبت به او تغییر میکند، دیگر خدا به او میگوید «یا ایهاالذین آمنوا»، یعنی دیگر شأن و منزلت پیدا میکند، خدا میگوید حالا که تو ایمان آوردی دیگر ناس نیستی، خیلی جدیتر شدی.
وقتی خداوند «یا ایهاالذین آمنوا» را بیان میکند، پشتسر هم کلاسها، رشتهها و درسها را برای ما تعیین و تکلیف میکند، یک جا میفرماید از کسانی که ایمان آوردهاید حق تقوا را به جا آورید، یک جای دیگر میفرماید ای کسانی که ایمان آوردهاید عهد و پیمانها را نادیده نگیرید، یک جا میفرماید ای کسانی که ایمان آوردهاید روزه بگیرید.
از جمله تکالیف جامعی که خداوند بر عهده ما نهاده که نماز، تقوا، حج، جمعه و جماعت را در خود دارد، «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا، وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا» است، مهمترین و جامعترین مصداق ذکر، خود قرآن کریم است و «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ» بسیار وسعت دارد و فراگیر است.
انسان با روی برگرداندن از ذکر در مضیقه و تنگنا قرار میگیرد
خداوند در این آیات میفرماید از ذکر کم نگذارید، هر چه میتوانید اهل ذکر باشید و صبح و شام تسبیح خدا را بگویید، هر کس از ذکر خدا روی برگرداند مطابق آیه 124 سوره طه گرفتار زندگی مشقتبار میشود و در مضیقه و تنگنا قرار میگیرد، قدرت رشد و کمال از او گرفته میشود، در قیامت هم کور محشور میشود.
هیچ چیز در قیامت ابتدایی نیست و از همانجا شروع نمیشود، هر چه هست شروعش از این دنیاست، پس اگر کسی در قیامت کور محشور شود، معلوم میشود در همین دنیا که با ذکر سر و کاری نداشته، کور بوده است اما در قیامت از این کوری پردهبرداری شده است.
خداوند در آیه 19 سوره مبارکه رعد میفرماید «أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ»، یعنی (پس آيا كسى كه مىداند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده حقيقت دارد مانند كسى است كه كوردل است تنها خردمندانند كه عبرت مىگيرند).
آیا آن کسی که فکر کرد و یاد گرفت که این قرآن از طرف خدا نازل شده و حق است، آیا این فرد مانند یک انسان کور است؟ بنابراین آدمها یا به این نقطه میرسند که قرآن حق و کلام خداست، چنین افرادی بینا هستند، یا فرد به چنین حقیقتی نمیرسد، پس کور است، شکل سومی وجود ندارد.
خداوند در این آیه فرموده این حقیقت را اولوالالباب درک میکنند، بنابراین اگر کسی قرآن را متوجه نشد کور است، خدا میفرماید آیات ما آمد و ما چیزی کم نگذاشتیم برای اینکه انسان بصیرت داشته باشد، آیات قرآن برای ارتقای بصیرت است، چقدر از این قرآن برای بصیرت خود استفاده کردهایم؟
باید شکر برای سمع، بصر و فؤاد به جای آورده شود، اگر شکر آنها به جا آورده شود سمع، بصر و فؤاد نیرومند، نورانی، فهیم و علیم میشود، خداوند میفرماید ما آیات را گفتیم اما برخی آن را پشت گوش انداختند و اعتنا نکردند، حالا هم ما آنها را به فراموشی میسپاریم.
آن خدایی که به فراموشی میسپارد خدای بصیر است، اگر خدای بصیر از انسان دست بردارد دیگر بصر نمیماند، اگر خدای سمیع انسان را رها کند دیگر سمع باقی نمیماند، خداوند در آیه 72 سوره اسراء میفرماید هر کس در دنیا کور بود، در آخرت هم کور است، در قیامت کوری شروع نمیشود، بلکه از آن پردهبرداری میشود، بنابراین در دنیا باید فکری به حال بصیرت و بینایی خود کنیم.
مرحوم آیتالله سید محسن حکیم صاحب مستمسک العروهالوثقی در مکه با بنباز، رهبر وهابیت عربستان ملاقات داشته است، بنباز کور بوده است، او به آیتالله حکیم میگوید شما چرا ظاهر قرآن را رها میکنید و به سراغ تعابیر دیگر میروید؟ مرحوم آیتالله حکیم فرمودند ما اگر ظاهر قرآن را بگیریم که برای شما خوب نمیشود، چون خداوند در سوره اسراء فرمود کسی که در دنیا کور است، در آخرت هم کور محشور میشود، این چقدر جواب اثرگذاری بوده است اگر او میفهمید.
خداوند فرموده هر کس از ذکر من روی برگرداند، روی خوشی در زندگی نمیبیند، اضطراب و استرس برای او آرامش نمیگذارد، غم، غصه، حزن و اندوه بر سر او می یزد، هر کسی که پناهگاه او ذکر خدا نباشد، با خدا ارتباط نداشته باشد و از اسماءالله در زندگی خویش بهرهمند نشود، خیلی گرفتار میشود و مصیبت میکشد، چنین فردی حتی اگر از نظر ثروت، مقام و دارایی همه چیز داشته باشد، هیچ ندارد.
آنهایی که ایمان دارند و قلبهایشان با ذکر طمأنینه پیدا میکند و آرامش میگیرد، آگاه باشند که فقط با یاد خداست که انسان آرامش میگیرد، فقط با اعتماد به خداست که فرد آسودگی پیدا میکند، جامعه نیز همینگونه است، این آدمهایی که با ذکر آرامش گرفتهاند جمع میشوند و در جامعه زندگی زیبایی دارند، روابط اینها روابطی انسانی است، این گونه نیست که به صورت هم چنگ بزنند، آبروی یکدیگر را ببرند و بدی یکدیگر را بخواهند، این معانی در آیات 27 و 28 سوره رعد آمده است.
خداوند در رابطه با منافقین در آیه 67 سوره توبه فرمود «الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»، منافقین طبق آیه 4 سوره منافقون مانند چوب خشک هستند که باید به یک جایی تکیه کنند، در غیر این صورت میافتند.
منافقین قبل از اسلام و در دوران حضرت عیسی (ع) و حضرت موسی (ع) به جای اینکه به پیامبر و خدا تکیه کنند به جای دیگری تکیه میکردند، در زمان رسول گرامی اسلام (ص) نیز تکیهگاه منافقین یهودیان بودهاند، اینها ظاهراً میگفتند ما مسلمانیم اما با یهودیان رفاقت داشتند، اکنون نیز همینطور است و منافقین با آمریکاییها و یهودیها ارتباط گرفتهاند.
منافقین مانند چوب خشک هستند، در خانههای قدیمی معمولاً این گونه بود که یک جایی بود که تیرهای چوبی یا نردبان را به دیوار تکیه میدادند، کنار این چوبها درخت دیگری هم بود، این درخت شجره طیبهای است که ریشه و حیات دارد و زنده است اما آن چوبها خشک هستند، منافقین هم فقط کنار هم چیده شدهاند، قلبهایشان به هم مرتبط نیست و دلسوز همدیگر نیستند.
این نشان میدهد اگر مؤمنین هم راه و رسم دلسوزی را با هم نداشته باشند، نفاق آزارشان میدهد زیرا اگر مؤمن باشند باید قلباً همدیگر را بخواهند و دلسوز و یاور هم شوند، خداوند در آیه 67 سوره توبه و سه آیه پس از آن راجع به منافقین سخن میگوید و میفرماید آنها دستشان برای انفاق بسته است و لیاقت این کار را ندارند، اینها همانهایی هستند که خدا را فراموش کردهاند، خدا هم اینها را فراموش کرده است.
خداوند در آیه 71 از سوره توبه میفرماید «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»، مؤمنین مثل منافقین نیستند، مؤمنین با هم رابطه انسانی دارند، همافزا، دلسوز و ولیّ هم هستند، آن ولایتی که در طول به خدا منتهی میشود، چنین رشته ولایتی در بدنه جامعه ایمانی و دینی مؤمنین برقرار است.
خداوند در سوره فجر میفرماید همان خدایی که کافران را خطاب قرار نداده است، همان خدایی که برای هر شأن و مرتبهای از انسان، اسم و رسم خاصی قرار داده است، همان خدایی که وقتی ما ایمان آوردیم ما را با جمله «یا ایهاالذین آمنوا» خطاب قرار داد و با این جمله درسهای مکتب انسانپرور خود را به ما نشان داد و فرمود مدام اهل ذکر باشید.
همان خدا میفرماید حالا که اهل ذکر شدی و من گفتم با یاد خدا دلها آرامش میگیرد، تو دانشجوی دانشگاه ذکر شدی و خود را به مراتب بالا رساندی، این معنا در وجودت نفوذ کردی و اهل ذکر شدی، بنابراین دیگر من به تو یا ایهاالذین آمنوا نمیگویم، چون مقامت بالا رفته است، من به تو میگویم «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّة فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي».
لذا امیرالمؤمنین (ع) زمانی که شمشیر ابنملجم ملعون فرق مبارکشان را شکافت، در حقیقت لبیک به «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة» گفت و فرمود به خدای کعبه رستگار شدم.
زبان حال امام حسین (ع) این بود که «الهي رِضاً بِقَضائِكَ و تَسْليماً لِامْرِكَ وَ لا مَعْبودَ سِواكَ يا غِياثَ الْمُستَغيثين»، این هم در حقیقت پاسخ به «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة» است.
جمله زیبای حضرت زینب (س) که فرمودند ما رأیت الا جمیلا، در حقیقت پاسخ به «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة» است، این آیه اختصاص به معصومین ندارد، امام (ره) نیز از شاگردان مکتب ائمه (ع) بودند، ایشان در پایان وصیتنامه خود نوشتند که با دلی آرام، قلبی مطمئن، روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از میان شما میروم، این نیز پاسخی به آیه «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة» بود.
اگر ما در همه زندگی تلاش کنیم که بتوانیم همین چند کلمه را از این دنیا بفهمیم و برای نسلهای بعد هم به یادگار بگذاریم، معلوم میشود ما زندگی موفقی داشتهایم و بنده موفق خدا بودهایم.
بنابراین ما به عنوان انسان یک مبدأ و مقصدی داریم، مبدأ از همان نطفهای است که چیزی نبودیم و حد و اندازهای نداشتیم اما با شکر خدا و هدایتهای الهی کارمان به جایی میرسد که خدا به ما میگوید «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة»، هدایت نیز میخواهد ما را از «لمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا» به «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة» برساند، امیدواریم همه ما از هدایتهای الهی در حد اعلا برخوردار شویم.